آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • پیوستگی عالم و انسان بر اساس اسماء اربعه الهی 

پیوستگی عالم و انسان بر اساس اسماء اربعه الهی 

خلاصه جامع: 

محتوا با بیان چهار اسم الهیِ «اوّل، آخر، ظاهر و باطن» آغاز می‌شود و توضیح داده می شود که این اسم‌ها، محور تبیین پیوستگی عالم هستند. ساختار هستی از عالَم مُلک تا ملکوت، بر مبنای همین ارتباط وجودی میان این اسماء است؛ یعنی، همان‌گونه که میان اسم «اوّل» و «آخر» و نیز میان «ظاهر» و «باطن» پیوستگی ذاتی وجود دارد، میان مظاهر این اسماء نیز در مراتب عالم چنین پیوستگی و تناسبی حاکم است. 

همچنین توضیح داده می شود که چون همه عوالم و موجودات آیت و مظهر حق‌اند، ارتباط آن‌ها با یکدیگر بازتاب ارتباط حقیقی اسماء الهی است. بنابراین، تناسب و پیوستگی موجودات عالم نه امری عرضی، بلکه امری وجودی و ذاتی است. از منظر حکمی و عرفانی، هر ظاهر در واقع ظهور یک باطن است و هر نازله‌ای حکایت از عالیه دارد؛ بدین ‌سان، عالمِ مُلک و ملکوت در وحدت ارتباطی به هم پیوسته‌اند. 

در ادامه، تأکید می‌شود که علم «مناسبات» ریشه در مناسبات بین اسماء الهی دارد. هرگونه تناسب در عالم تکوین، انعکاس نسبتی است که میان اسماء اول، آخر، ظاهر و باطن برقرار است. از این ‌رو، علم مناسبات، علمی توحیدی است که به سنخیت مراتب وجودی بازمی‌گردد. 

در ادامه قانون «پیوستگی مضامین» در حوزه بیان و سخن نیز مشتق از همین قاعده دانسته می شود: چنان‌ که در عالم هستی ارتباط اسم اول و آخر پیوستگی ایجاد می‌کند، در گفتار نیز باید آغاز و انجام سخن به‌ طور موضوعی و مضمونی به هم پیوسته باشند. 

در بخش پایانی، محتوا به جمع اضداد می‌رسد.توضیح داده می شود که جامعه اضداد بودن عالم ماده، جلوه‌ای از وسعت وجودی حضرت حق است که در ذات خویش جامع اسماء متقابل است. از همین رو، هر موجودی که مراتب وجودی بالاتری دارد، توان جمع اضداد در خویش را بیشتر داراست. انسان نیز به میزان تجرد و لطافت نفس خود، می‌تواند حالات متضاد را در خود جمع کند. بنابراین، پیوستگی و وحدت در کثرتِ عالم مخلوق ریشه در وحدت حقیقی اسماء الهی دارد. 

آغاز محتوا:

  • مقدمه : 

خداوند متعال «اوّل و آخر و ظاهر و باطن» است و او به هر چیز داناست. او اوّل است، او آخر است، او ظاهر است، و او باطن است. این چهار اسم الهی، یعنی «اوّل»، «آخر»، «ظاهر» و «باطن»، موضوع را تشکیل می‌دهند. 

  • ارتباط ذاتى عالم با اسماء الهی: 

محتوا ما در تبیین پیوستگی عالم بر اساس اسماء اربعه الهی است. یعنی، این ارتباط ذاتی که در سراسر هستی  میان عالم مُلک و ملکوت  برقرار است، ریشه در همان نسبتی دارد که میان اسماء «اوّل» و «آخر» و نیز «ظاهر» و «باطن» وجود دارد. 

به تعبیر دیگر، چون اسماء الهی روابط ذاتی با یکدیگر دارند، مظاهر آن‌ها نیز که عوالم وجودند، ارتباط ذاتی میان خود دارند. هر نازله‌ای حکایت ‌گر از عالیه خویش است و هر مرتبه‌ای از مراتب وجود، بازتاب و تجلی مرتبه برتر خود است. در نتیجه، پیوستگی موجودات عالم و تناسب آن‌ها با یکدیگر، خبر از تناسب اسماء و صفات الهی می‌دهد. 

  • پیوستگی آغاز و انجام عالم: 

بر اساس اسم «اوّل» و اسم «آخر»، میان آغاز و پایان عالم نوعی پیوستگی وجودی برقرار است؛ آغاز و ختم عالم از هم جدا نیستند، بلکه به هم مرتبط هستند. در واقع، یک وجود نامتناهی با بی‌شمار جنبه و شأن ظهور کرده و عالم را تشکیل داده است. این حقیقت نامتناهی در مظاهر خود ظهور می‌یابد و همه مظاهر با یکدیگر ارتباط و اتصال وجودی دارند. 

  • پیوند ظاهر و باطن: 

اسم «ظاهر» و اسم «باطن» نیز پیوندی ناگسستنی دارند. ظاهر در حقیقت، نازلِ باطن است؛ بنابراین از باطن جدا نیست. اتصال ظاهر و باطن سبب پیوستگی عوالم می‌شود. یعنی چون میان «ظاهر» و «باطن» تناسب و اتصال وجودی برقرار است، میان عالم مُلک و ملکوت نیز پیوستگی برقرار شده است. پس ربط و اتصال عوالم هستی به ‌یکدیگر از نسبت و ارتباط شئون الهی ناشی می‌شود. 

  • علم مناسبات و ریشه آن در اسماء: 

تمام تناسبات تکوینی در عالم، از تناسب اسماء الهی  خصوصاً اسم ظاهر و باطن  سرچشمه می‌گیرد. این اصل، قاعده‌ای توحیدی و بنیادین است. بدین سان، علمِ مناسبات در حقیقت از علمِ نسبت بین اسماء الهی، به ‌ویژه ظاهر و باطن، نشأت می‌گیرد و فهم این مناسبات، درک قانون‌های باطنی تکوین است. 

  • قاعده پیوستگی در سخن :

این قاعده تکوینی در عالم گفتار و زبان نیز جاری است. در سخنان یک گوینده نیز باید میان آغاز و انجام گفتار پیوستگی برقرار باشد، مضمون‌ها به یکدیگر متصل باشند، و محتوای سخن، وحدت موضوعی خود را حفظ کند. به این معنا، سخن باید مظهر اسماء «اوّل» و «آخر» و «ظاهر» و «باطن» باشد تا انسجام حقیقی داشته باشد. در واقع، تفسیر هر قاعده‌ای، ظاهر کردن باطن آن است. 

  • جامعیت وجودی و جمع اضداد: 

هر اندازه روح انسان مظهر اسماء متضاد الهی شود، می‌تواند حالات متضاد را در خود جمع کند. هرچه روح انسان لطیف ‌تر و طاهرتر گردد، سعه وجودی او بیشتر می‌شود و در نتیجه، قابلیت جمع اضداد در او فزون ‌تر می‌گردد. وجود نامتناهی الهی، خود جامع اضداد است؛ زیرا وسعت وجودیِ مطلق دارد و می‌تواند بی‌نهایت اضداد را در خویش جمع کند بدون آن‌که جزء اضداد باشد. 

  • مثال در عالم ماده :

عالم ماده نیز جلوه‌ای از این جمع اضداد است. در عالم ماده، آب، آتش، هوا و خاک که اضداد یکدیگرند در کنار هم حضور دارند. هرچند از نظر عقل صِرف جمع ضدین محال است، اما در نظام تکوین همه با هم جمع هستند. این امر به دلیل جمع اسماء متضاد «اوّل، آخر، ظاهر و باطن» در ذات الهی است؛ چون ذات حق وسعت وجودی دارد، مظاهر او نیز در مراتب نازل ‌تر خویش، جامعه اضداد می‌گردند. 

  • پیوند وجودی میان شئون حق و عالم: 

هر مرتبه‌ای از وجود که سعه‌ی وجودی بیشتری پیدا کند، توانایی جمع اضداد را در خود افزایش می‌دهد و بدین‌ سان، میان شئون خود پیوستگی و اتصال وجودی برقرار می‌سازد. پس پیوستگی‌های عالم هستی در حقیقت از پیوستگی‌های شئون ذات حق ناشی می‌شود. 

  • جمع‌بندی نهایی در ساحَت انسان: 

هر چه ارتباط و پیوستگی میان سخنان و اندیشه‌های انسان بیشتر باشد، مظهریت اسماء «اوّل»، «آخر»، «ظاهر» و «باطن» در او کامل ‌تر خواهد بود. چنین کسی در گفتار و اندیشه، پیوستگی وجودی یافته و از حقیقت توحید بهره‌ مند می‌شود.

گفتارهای مشابه