آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • معرفت نفس
  • کاربرد قوه خیال در سحر، شعبده و اعجاز و نقش تعلق نفس به بدن در تجرد و تعالی 

کاربرد قوه خیال در سحر، شعبده و اعجاز و نقش تعلق نفس به بدن در تجرد و تعالی 

خلاصه محتوا:

در این محتوا فلسفی عرفانی، به تحلیل نقش و ماهیت «قوه خیال» در تعامل میان نفس انسان و عالم مثال پرداخته می شود و کاربردهای این قوه را در سه ساحتِ سحر، شعبده و اعجاز بررسی می‌کند. ابتدا قوه خیال «پیچیده‌ ترین و سریع‌ترین قوه انسانی» معرفی می‌شود که توانایی دارد با ایجاد صورت‌های مثالی در درون انسان، زمینه‌ی احضار ارواح، انتقال ملکات و تصرف در نفوس را فراهم کند. طبق این دیدگاه، هرگاه انسان به شخصی توجه پیدا کند، روح او با روح آن شخص نوعی اتحاد وجودی برقرار می‌سازد؛ از همین جهت، حضور ذهنی فرد دیگر در خیال، منجر به احضار روح او می‌شود. 

در ادامه توضیح می‌ داده می شود که هرگاه قوه‌ی شهویّه یا غضبیّه بر انسان غلبه کند، همان قوه‌ی خیال صورت مثالی آن میل را انشا می‌کند و از طریق همین صور خیالی، تأثیراتی بر فرد دیگر یا بر محیط می‌گذارد. از این منظر، سحر و شعبده نیز نوعی تصرف در خیال دیگران است: ساحر یا شعبده ‌باز با تمرکز و توکل بر صورت خیالیِ مخاطب، احساس یا ادراک خاصی را در او القا می‌کند، بی‌آنکه در عالم خارج تصرف واقعی انجام دهد. تفاوت اصلی آن با اعجاز در این است که در اعجاز، تصرف در «متن وجود» اتفاق می‌افتد؛ یعنی نفس نبی بر خودِ هستی تأثیر می‌گذارد، نه تنها بر خیال مخاطب. این تمایز، از ادله‌ی اثبات تجرد نفس ناطقه است، زیرا فقط امر مجرد می‌تواند اثرگذاری غیرمادی داشته باشد. 

در بخش دوم، تعلق نفس به بدن بررسی می‌شود. گفته می‌شود که این تعلق، هرچند محدودکننده‌ی نفس است، اما در عین حال همان محدودیت، عامل رشد و تعالی اوست؛ زیرا از مسیر تدبیر و اتصال به بدن، ادراکات حسی، عبادات و معرفت‌های معنوی تحقق می‌یابد. نفس از طریق قوای ادراکی بدن با عالم خارج ارتباط پیدا می‌کند و به‌ واسطه‌ی همین تعلق استکمالی، به تجرد تام و شناخت حقیقت می‌رسد. 

در نهایت، قوه خیال به عنوان واسطه‌ی همه‌ی روابط غیبی و معنوی معرفی می‌شود؛ چه در جهت تعالی روح و چه در جهت انحصار و حجاب. عالم مثال و قوه خیال، مجرای ارتباط انسان با مراتب تجرد و حقیقت است؛ و هرچه نفس از تعلقات بدنی رها شود، از طریق همین قوه، حقایق عالم را با چهره‌ی لطیف و الهی درک می‌کند. 

آغاز محتوا:

  • مقدمه :

موضوعی که در این محتوا مورد بررسی قرار می‌گیرد، دو بخش دارد: 

نخست، کاربرد «قوه خیال» در سِحر، در تصرفات شعبده و در اعجاز؛ و دوم، بحث از «تعلق نفس به بدن» که هم سبب «حجاب و محدودیت» انسان است و هم عامل «تعالی و تجرد» او. 

در این محتوا، بخش نخست، یعنی کاربرد خیال، مورد بررسی قرار می‌گیرد.

  • تسخیر ارواح و تصرف در نفوس از طریق قوه خیال:

انسان می‌تواند احوال و اوصاف روحانی خود را از طریق قوه خیال به دیگران انتقال دهد. این توانایی دایره‌ای بسیار وسیع دارد و از همین طریق، می‌توان ارواح را تسخیر کرد. در واقع، تسخیر عالم ارواح از طریق قوه خیال صورت می‌پذیرد و احضار ارواح نیز به ‌وسیله همین قوه انجام می‌شود. همچنین، شعبده و تصرف در نفوس همگی بر قوای خیالی انسان مبتنی هستند. 

پیچیده‌ ترین و سری ‌ترین قوه انسان، «قوه خیال» است. هنگامی‌که انسان نیت و قصد شخصی را در ذهن خود ایجاد کند یعنی به او توجه و نظر نماید روح انسان با روح آن فرد نوعی اتحاد وجودی می‌یابد، نه وحدت وجودی، بلکه اتحادی در مرتبه وجودی. وقتی به یاد کسی می‌افتیم، در قوه خیال، صورت او را انشاء و حاضر می‌سازیم؛ او را در عالم خیال احضار می‌کنیم، زیرا عالم خیال، عالم تجرد است. 

با تمرکز و توجه وجودی بر آن صورت و با توکل در همان جهت، زمینه حضور آن فرد در مرتبه مثال فراهم می‌شود. این اتحاد با صورت خیالی، موجب احضار روح آن فرد در مقام خیال می‌گردد. هنگامی که این توجه شدید شود، آن صورت مثالی برای ما بالفعل حاضر می‌شود، و این همان تحقق احضار روح است؛ یعنی با توجه وحدانی و توکل در عالم خیال، شخص مورد نظر در قوه خیال حاضر می‌گردد.

  • تأثیر خیال در تسخیر انسان و القاء حالات:

قوه خیال انبیاء و اولیاء می‌تواند دیگران را تحت تصرف و تسخیر خود قرار دهد. هنگامی که قوه شهویه یا قوه غضبی در انسان غلبه می‌یابد، خیال ما آن میل شهوانی یا غضبی را تمثل می‌دهد و برای آن، صورتی در مرتبه خیال انشاء می‌کند. 

به‌ این ‌ترتیب، اگر میل شهوانی باشد، از طریق قوه خیال، دفع شهوت انجام می‌گیرد، و اگر میل غضبی باشد، از راه تصور و تمرکز بر آن شخصی که موضوع خشم است، اثرگذاری بر او صورت می‌گیرد. 

علت این امر آن است که صور خیالی، صور مجرد هستند؛ از این ‌رو، انسان می‌تواند با تصور شخصی که نسبت به او خشم یا میل دارد، از راه قوه خیال در او تأثیر بگذارد. بدین معنا، قوه خیال اشخاص تحت ‌تأثیر خیال افراد قوی ‌تر قرار می‌گیرد و برای هر حالت نفسانی، صورتی مثالی انشاء می‌شود. این، یکی از اقسام «القائات نفسانی» است.

  • نقش قوه خیال در شعبده و القاء:

شعبده‌ باز نیز دقیقاً از همین قوه برای القاء و تصرف استفاده می‌کند. شیوه کار شعبده ‌باز آن است که نخست صورتی خاص را در خیال خود تصور می‌کند، سپس با تمرکز و توجه تام بر آن صورت خیالی، خیال خود را به قوه خیال مخاطبان القاء می‌نماید. 

صورت خیالی چون موجودی مجرد است، درک و ادراک دارد؛ بنابراین، با توجه و تمرکز بر آن صورت، حالات و تصورات شعبده‌ باز به دیگران منتقل می‌شود. این انتقال خیالی، همان «القای شعبده» است. 

چنان‌ که در احضار ارواح نیز، از طریق قوه خیال، روح شخص در عالم مثال حاضر می‌شود، در القاء نیز با نظر به صورت مثالی ساخته شده در خیال خود، حالات درونی فردِ فاعل، به مخاطب منتقل می‌گردد. 

در حقیقت، همان ‌گونه که احضار روح به واسطه قوه خیال رخ می‌دهد، تصرف در ذهن و خیال دیگران نیز از همین مسیر ممکن است. شخصی که قصد تصرف در دیگری را دارد، ابتدا صورت خیالی او را در ذهن خود می‌سازد و سپس با نیت و توجه و تمرکز بر آن صورت، می‌تواند از طریق تخیل، در او اثر بگذارد، زیرا آن صورت خیالی واسطه تأثیر بر جسم خارجی و بر نفس مخاطب است. 

به‌ عنوان مثال، اگر کسی متلاشی شدن یا بیماری دیگری را در خیال خود به ‌صورت قوی تصور کند و تمرکز وجودی بر آن داشته باشد، این تمرکز در عالم خیال، منشأ تأثیر در طرف مقابل می‌گردد. این تأثیر خیالی در اصطلاح «سحر» نامیده می‌شود.

  •  تفاوت تصرف در خیال (شعبده) با تصرف در وجود (اعجاز):

سحر و شعبده هر دو تصرفاتی هستند که در قوه خیال انسان‌ها رخ می‌دهند. مثلاً در ماجرای حضرت موسی(ع)، ساحران در خیال مردم تصرف کردند، به‌ گونه‌ای که آنها طناب‌های بی‌جان را متحرک می‌دیدند، درحالی‌ که حرکت آنها در عالم خارج نبود. تصرف ساحران فقط در خیال مخاطبان بود. 

اما در اعجاز، تصرف در متن وجود و در نفس واقعیت است. این یکی از تفاوت‌های بنیادی میان اعجاز و شعبده است. در اعجاز، نفس ناطقه پیامبر با حقیقت وجود اشیاء متحد می‌شود و در سطح عالیتری بر وجود اثر می‌گذارد، نه بر خیال. 

همین امر یکی از دلایل روشنی است بر «تجرّد نفس ناطقه»، زیرا ماده نمی‌تواند در ماده دیگر تأثیر بگذارد، درحالی ‌که در اعجاز، نفس ناطقه بر جسم تأثیر می‌نهد. بنابراین، اعجاز نشان می‌دهد که حقیقت نفس، امری غیرمادی و فراتر از بدن است و دارای گونه‌ای قوت وجودی است که اجسام فاقد آن هستند.

  •  استمرار بحث درباره تأثیر خیال و مراتب آن:

در کل، قوه خیال ظرفی است که هم از طریق آن می‌توان به احضار ارواح و القای ملکات پرداخت و هم می‌توان در محسوسات تصرف نمود. در عین حال، این قوه دو جهت دارد: 

گاه جهت منفی پیدا می‌کند و القائات پلید و وسوسه ‌آمیز دارد که نوعی از سحر و شعبده به شمار می‌رود، و گاه در راه مثبت به کار می‌رود، همچون تصرفات قدسی و ملکوتی که در راستای اراده الهی است. 

بدین ‌ترتیب، قوه خیال نقشی اساسی میان عالم ماده و عالم مثال دارد و مجرای اصلی ارتباط انسان با مراتب غیبی وجود است. 

  •  تعلق تدبیری و استکمالی نفس به بدن:

نفس انسان به بدن تعلق دارد، و این تعلق، دو گونه است: «تعلق تدبیری» و «تعلق استکمالی». تعلق تدبیری به معنای آن است که نفس با قوای گوناگون خود، بدن را تدبیر و اداره می‌کند؛ و تعلق استکمالی بدین معناست که همین تدبیر بدن، زمینه رشد و تعالی نفس را فراهم می‌سازد.

نفس ناطقه انسان زمانی که از بدن رها شود به اصل ذات خود توجه می کند . انسان در مرتبه خیال انشاء صور خیالی در درون دارد که هم میتوانیم آنها را در درون خود انشاء کنیم و آن را ادراک کنیم و هم می توانیم از طریق انشاء صور خیالی آنها را به دیگران انتقال دهیم. انسان زمانی که صوری را در درون خود انشاء کند و با توجه کردن به همان صورت خیالی، مخاطبی که مورد نظرمان هست را نظر و توجه می کنیم به او و آن صورت منتقل می شود به دیگران زیرا فاصله بین مجردات وجود ندارد. کاری که شعبده باز نیز انجام می دهد نیز چنین است که صورتی را در خیال خود انشاء می کند و سپس وقتی متمرکز شد به مخاطبین مورد نظر توجه می کند و آن صور به آن ها منتقل می شود. در نتیجه شعبده باز از طریق خیال خود صورتی را در دیگران می تواند انشاء کند و در واقع او انشاء و تصرف خارجی ندارد در مخاطبین خود.

تعلقات انسانی از طریق قوا تحقق می‌یابد. انسان دارای پنج قوه ادراکی حسی است و از طریق هر یک از این قوا، نحوه‌ای از تعلق و وابستگی به عالم ماده پیدا می‌کند. نفس به رنگ‌ها، شکل‌ها، بوها، صداها، مزه‌ها و امور گوناگون توجه می‌نماید و از این راه، با عالم خارج از خود ارتباط برقرار می‌کند. این ارتباط همان تعلق طبیعی است. 

هرچند نفس در اثر این تعلق، از وسعت و قدرت ذاتی خود اندکی کاسته می‌شود، اما همین تعلق تدبیری در حقیقت واسطه‌ای برای تعلق استکمالی است؛ یعنی محدود شدن اولیه، راهی برای تحقق کمالات بعدی می‌گردد.

  • نقش تعلق بدن در تعالی و کمال نفس:

تعلق به بدن از یک سو موجب حجاب و محدودیت نفس می‌شود و از سوی دیگر، تنها راه تعالی روح است. همان اشتغال و وابستگی‌ای که نفوس را از توحد و قدرت تجردی بازمی‌دارد، همان وسیله‌ای است که آن‌ها را به کمال وجودی می‌رساند. 

بدون بدن، هیچ کمالی حاصل نمی‌شود. انسان، همه تجرد و کمالات خود را از مسیر همین بدن به دست می‌آورد. از طریق تدبیر بدن، عبادت و کسب معارف ممکن می‌گردد؛ به ‌وسیله همین چشم و زبان و گوش، آیات الهی دیده و شنیده می‌شوند، و انسان از طریق حواس ظاهری، به درک حقایق باطنی راه می‌یابد. 

نفس ناطقه از راه تعلق تدبیری به بدن، رشد می‌کند، عبادت می‌کند، احوال معنوی می‌یابد، و وسعت ادراکاتش فزونی می‌گیرد. همین تعلق تدبیریِ طبیعی، زمینه تعلق استکمالی را فراهم می‌نماید، زیرا انسان در مسیر تدبیر بدن، به کمال تجردی خود نزدیک‌ تر می‌شود.

  • ادراکات حسی، خیال و مراتب معرفت:

از طریق ادراکات حسی، نفس کمالات خود را کسب می‌کند و در نتیجه، نسبت به گذشته، حال و آینده معنای وجودی می‌یابد. هر توجه به بدن، در حقیقت راهی برای ادراک حقیقت از طریق قوای ادراکی است. 

ما نفس انسان راه دیگری نیز دارد، و آن طریق «انصراف از بدن» است؛ یعنی انسان می‌تواند از عالم بدن منصرف گردد و در مقام ذات خود حضور یابد. در این حالت، حقایق را مستقیماً و بی‌واسطه از عالم مجرد عقلی دریافت می‌کند. 

توجه ذاتی و باطنی انسان در این مرتبه، توجه به مجردات عقلی است، و از همین راه، معرفت بی‌واسطه حاصل می‌شود. اگر انسان در عالم ماده با محسوسات سروکار داشته باشد، نازل‌ترین مرتبه ادراک را تجربه می‌کند؛ ولی اگر در مرتبه مثالی، با صور لطیف ‌تر مواجه گردد، عالم باطن را درمی‌یابد؛ و هرچه توجهش به باطن بیشتر شود، حقایق لطیف ‌تر جلوه می‌کنند و مراتب ادراک کامل‌تر می‌گردند.

  • سلسله مراتب عالم و اتصال وجودی آن:

عالم خلقت، یک واحد غیرمتناهی است و تمام مراتب آن اتصال وجودی دارند. هر مرتبه از عالم، نسبت به مرتبه بالاتر، چهره‌ای مثالی یا عقلی دارد. اگر انسان در مرتبه مثالی قرار گیرد، کل عالم را از جنبه مثالی مشاهده خواهد کرد. اگر در مرتبه عقلی قرار گیرد، کل عالم را با چهره عقلی می‌بیند. و اگر در مرتبه الهی قرار گیرد، کل عالم را با وجه اسمای الهی و تجلیات حق ادراک می‌کند. 

به این ترتیب، هر مرتبه از درک و شهود، زمینه‌ای است برای رؤیت حقایق از منظر همان مرتبه وجودی. این اتصال میان مراتب، سبب می‌شود که هر ادراک، پرتوی از ادراک الهی باشد و هر صور خیالی، ریشه در تجلی باطنی عالم داشته باشد.

  • تجرد نفس و تأثیرات خیال در مراتب وجود:

 نفس انسان مجرد است، صفات و احوال و ادراکات آن نیز مجرد هستند و از زمان و مکان بی‌نیازند. از همین جاست که اعمال انسان در مرتبه خیال، افزون بر آثار معنوی، آثار واقعی نیز دارند. انسان از طریق قوه خیال می‌تواند افعالی گوناگون انجام دهد، هم برای تعالی روح و کسب معرفت، و هم برای محصور کردن نفس در تعلقات مادی. 

کاربرد قوه خیال بسیار گسترده است. تمام ارتباطات غیبی و معنوی انسان، از طریق توجه به خیال صورت می‌گیرد. قوه خیال می‌تواند ملکات را به دیگران القاء کند، ارواح را احضار نماید، در نفوس تاثیر گذارد، حتی در جسم دیگران تصرفاتی انجام دهد. 

راه سحر و جادو نیز مبتنی بر همین قوه است؛ از طریق تمرکز، توکل و توجه در عالم خیال، تصرف در نفوس و اجسام ممکن می‌شود. با این حال، محدوده شعبده صرفاً قوه خیال است و هیچ‌گونه تصرفی در جسم نیست. در مقابل، «اعجاز» تصرف در شیء خارجی است، اما این تصرف نیز از مرتبه مثالی آغاز و به واقعیت خارجی نزول می‌یابد.

نبی الهی با توجه و تمرکز بر صورت خیالی شیء، آن تصرف را عینیت می‌دهد و تحقق می‌بخشد. این تمایز دقیق میان تصرف خیالی و تصرف وجودی، تفاوت میان شعبده و اعجاز را آشکار می‌سازد و دلیل روشنی بر تجرد نفس ناطقه انسان است.

  • نتیجه:

بنابراین، تمام روابط معنوی و غیبی انسان با عوالم فوق طبیعت، از طریق قوه خیال برقرار می‌شود. قوه خیال واسطه میان عالم ماده و عالم تجرد است؛ هم می‌تواند سبب سحر و تصرفات منفی باشد، و هم وسیله اکتساب کمالات و تجلیات ربانی. در حقیقت، هر چه انسان در قوه خیال خود تمرکز یابد و آن را در جهت الهی به کار گیرد، از حدود بدن فراتر می‌رود و به مرتبه تجرد و شهود حقایق رسیده، علم حضوری به نفس خویش و عالم مثال پیدا می‌کند.

گفتارهای مشابه