آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • نگاه به اشیاء بر اساس دیدگاه نظام اسمائی

نگاه به اشیاء بر اساس دیدگاه نظام اسمائی

در این محتوا توضیح داده شده است که بهترین شیوهٔ شناخت عالم، نگریستن به اشیاء از منظر «نظام اسمائی» است؛ بدین معنا که همهٔ مخلوقات جلوه‌ها و آثار اسمای الهی هستند و ساختار هر شیء بر پایهٔ یکی از اسماء یا ترکیبی از آن‌ها شکل گرفته است. این دیدگاه برگرفته از فرمایش امیرالمؤمنین(ع) در دعای ندبه است که فرمود: «اللهم انی اسلک باسمائک التی ملأت ارکان کل شیء». بر اساس این بیان، ارکان جهان از اسماء الهی پر شده است و هر موجودی نشانی از حق دارد. 

سپس با ذکر نمونه‌های متعدد، نحوهٔ تجلی اسمای الهی در همهٔ مراتب هستی  شرح داده شده است. استحکام موجودات جلوهٔ اسم «حکیم» است، تفاوت استحکام در سنگ‌ها، گیاهان و بدن جانوران نشانی از تجلیات متفاوت همان اسم است. ارتباط میان اجزاء بدن و پیوستگی نظام آفرینش بیانگر ظهور اسم «احد» است. زیبایی‌ها مظهر اسم «جمیل» و تفاوت درجات زیبایی، ناشی از تعدد تجلی آن است. ربوبیت در عالم به صورت تدبیر و سازمان ‌یافتگی جلوه می‌کند و هر موجودی بر اساس این ربوبیت اداره می‌شود. 

صورت‌ گری اشیاء از تجلی اسم «مصور» است و همراهی آن با زیبایی ناشی از هماهنگی میان اسم‌های «مصور» و «جمیل» است. ابزارهای دفاعی در موجودات جلوه‌ای از اسم «جلال» هستند، و تفاوت در میزان شهامت و قدرت حیوانات مانند شیر و ببر، نمودار شدت و ضعف ظهور آن است. همچنین اسم «قادر» در مراتب مختلف قدرت مخلوقات جلوه‌گر است. 

در ادامه، دوام و بقای اشیاء به اسم «باقی»، دریافت فیض به اسم «قابل»، و قیام موجودات به ارادهٔ الهی به اسم «قیوم» بازمی‌گردد. سبزی گیاهان جلوهٔ اسم «حی» است و تفاوت رنگ‌ها از تجلیات مختلف همین اسم است. هر چیزی دارای اندازه و مقدار مخصوص است که نشانگر اسم «مقدر» است. همهٔ اشیاء به ‌سبب حضور عناصر بسیطه (آب، خاک، آتش، هوا) از نظر تکوینی پاک هستند؛ از این رو نجاست‌ها تنها اعتباری و تشریعی‌اند نه تکوینی، و در حقیقت همهٔ مخلوقات مظاهر اسم «طاهر»اند. 

ظاهر هر شیء مظهر اسم «ظاهر» و باطنش مظهر اسم «باطن» است و هر دو با هم ارتباط وجودی دارند. این هماهنگی در مراتب حس، خیال و عقل ادامه دارد. موجودات از جهت آگاهی مظهر «علیم» و در علم جزئی مظهر «خبیر» هستند. هر موجودی نظام شبکه‌ای درونی دارد که ارتباط ذاتی اجزاء را شکل می‌دهد، و این پیوستگی نمودی از اسم «احد» است. 

در پایان، بیان می‌شود که هر اسم الهی اقتضائات مخصوص به خود و طبع و مزاج ویژه‌ای دارد. تدبیر امور مخلوقات جلوهٔ اسم «رب» است، و هر شیء به میزان قابلیت خود از فیض الهی بهره می‌گیرد که تجلی اسم «قابل» است. ظاهر جهان قائم به باطن آن است، چنان‌که ملک قائم به ملکوت است و ملکوت قائم به حق. از این رو باید باطن را در ظاهر مشاهده کرد. هر شیء در عین نشان دادن خود، حقیقت الهی را نیز آشکار می‌سازد؛ بدین معنا که عالم سراسر آینهٔ اسماء و صفات الهی است. هر موجود، مرآتی برای ظهور حق است؛ تعداد مخلوقات برابر با تعداد آینه‌های وجود است و بدین ترتیب کل هستی بازتاب الوهیت و تجلی خداوند در هر مرتبهٔ وجودی است. 

آغاز محتوا

  •  تبیین کلی مفهوم «نظام اسمائی»:

این محتوا در ارتباط با «ساختار هر شیء با نگاه به نظام اسمائی» است. یعنی انسان می‌تواند نگاه‌های گوناگونی به ساختار اشیاء داشته باشد، اما کامل‌ترین و عمیق‌ترین نگاه به عالم هستی، آن است که ساختار اشیاء را بر اساس «نظام اسمائی» الهی بنگرد.

  • تعریف «نظام عالم» بر اساس اسماء الهی:

عالم، نظام‌ مند است؛ یعنی مجموعه‌ای گسترده و منسجم و دارای پیوستگی درونی است. این نظام ‌مندیِ عالم بر محور «اسماء الهی» شکل گرفته است. در حقیقت، اسماء الهی هستند که موجب تحقق و انسجام نظام عالم هستی می‌شوند. از همین جهت، شناخت حقیقی عالم و موجودات در گرو نگاه اسمائی است؛ زیرا همه اجزاء عالم با یکدیگر مرتبط‌ اند و این ارتباط ریشه در تجلّی اسماء حق دارد. 

از جهت اینکه ما در این عالم زندگی می کنیم این عالم موجود است، از جهت اینکه موجودات این عالم دارای جهش و حرکت هستند به آن جهان می گوییم و از جهت اینکه  می‌گوییم «عالم»، به اعتبار نشانه بودن آن برای حق تعالی است؛ وقتی می‌گوییم «نظام»، به اعتبار پیوستگی و ترتیب ذاتی اجزای آن است. این پیوستگی خود نشانه‌ای از حکومت و نفوذ اسماء الهی در سراسر آفرینش است. پس ساختار هر شیء دارای نظم است و این نظم تنها در پرتو نظام اسمائی قابل درک است.

  • مبنای قرآنی و دعاییِ تحلیل:

اساس این تحلیل برگرفته از فرازی از دعای ندبه است؛ همان نیایشی که از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده: 

 «اللهُم انی أسألُکَ بِاَسمکَ الذی ملأ أرکانَ کلِّ شیء.»

به خداوند عرضه می‌داریم که به حق اسمائی از تو مسألت می‌کنیم که ارکان هر موجودی را پر کرده‌اند. یعنی اسماء تو، پرکننده و فراگیرنده ظاهر و باطن، اول و آخر، و اصل و فرع هر شیء هستند. بر این اساس، نظام عالم یک نظام اسمائی است و هر موجودی نشانی از این نظام را در خود دارد.

  •  هدف از این محتوا:

در این محتوا، نمونه‌هایی از «تحقق نظام اسمائی در اشیاء» را بررسی می‌کنیم تا این روش به صورت رویکردی فراگیر در تحلیل هستی تبدیل شود. مقصود آن است که انسان بتواند با تکیه بر نگاه اسمائی، روش شناخت تازه‌ای از عالم و موجودات ارائه کند.

  • نمونه نخست: تجلیات اسم «حکیم» در استحکام اشیاء:

مثلاً هر شیء دارای درجه ‌ای از استحکام است، اما این استحکام در میان موجودات یکسان نیست؛ بلکه دارای مراتب و تفاوت است. در واقع، این تفاوت در استحکام، نشان‌دهنده تجلّیات گوناگونِ اسم «حکیم» الهی است. 

تجلّی اسم حکیم در موجودات تشکیکی است؛ یعنی در بعضی جلوه بیشتر و در برخی کمتر دارد. به‌ همین ‌سبب، استحکام سنگ‌ها، خاک‌ها، گیاهان و بدن جانداران همه یکسان نیست. چنان ‌که در درختان می‌بینیم که چوب برخی نرم و برخی سخت و بسیار محکم است؛ این تفاوت، جلوه‌ای از تشکّک در تجلّیات اسم حکیم است.

از این منظر، استحکام در اجزاء عالم موضوعی است نه فقط فلسفی بلکه می‌تواند مبنای تحلیل در علوم تجربی نیز قرار گیرد. چون تراکم بافت‌ها و اجزاء در موجودات نیز متفاوت است: تراکم سلول‌ها در حیوانات یا گیاهان، در خاک‌ها و سنگ‌ها، یا در اجسام مختلف، همگی بر تفاوتی از ظهور اسم حکیم دلالت دارند. هر چه تراکم و نظم بیشتر باشد، انعکاس اسم حکیم شدیدتر است. بنابراین، تمام موجوداتِ عالم مظهر اسم حکیم‌اند، گرچه ظهور آن در هر کدام متفاوت است.

  •  نمونه دوم: تجلی اسم «احد» در پیوستگی موجودات:

 اسم «احد» تجلّی خاصی در مخلوقات دارد. مثلاً ارتباط و اتصال میان اجزاء بدن انسان ،میان چشم و گوش و قلب و کلیه و بخش‌های مختلف وجودی او  همه نشانه‌ای است از ظهور اسم احد و احدیت الهی. پیوستگی و هماهنگیِ تام در اجزاء بدن انسان تجلّی وحدت ذاتی و احدیت پروردگار است.

  • نمونه سوم: تجلی اسم «جمیل» در زیبایی:

زیبایی‌هایی که در مخلوقات مشاهده می‌شود، ظهورات اسم «جمیل» الهی است. تفاوت زیبایی‌ها در میان موجودات نیز به سبب تفاوت در شدت و ضعفِ تجلیات اسم جمیل است. مثلاً برخی صورت‌های زیباتر و برخی کمترند؛ این به تناسب ظهور آن اسم بازمی‌گردد. از این ‌رو علم زیبایی ‌شناسی یا هنر نیز می‌تواند موضوع تحقیق در باب اسم جمیل قرار گیرد.

  • نمونه چهارم: ظهور اسم «رب» در تدبیر و مدیریت خلقت:

هر موجودی دارای نوعی تدبیر و نظم در درون خود است. این تدبیر جلوه «ربوبیت الهی» است. اسم «رب» خود را در هیئت تدبیر و مدیریت حکیمانه در سراسر هستی نشان می‌دهد. بدین معنا که هر شیء، مجموعه‌اى از افعال و کارکردها دارد که همه در قلمرو ربوبیت حق سامان یافته‌اند. ربوبیت نیز، چونان دیگر اسماء، تشکیکی است و در مراتب مختلف در مخلوقات جلوه می‌کند.

  • نمونه پنجم: ظهور اسم «مصور» در صورتگری موجودات:

صورت ‌بندی و شکل ‌گیری هر پدیده‌ای در عالم، از کوچک ‌ترین اجزاء تا بزرگ ‌ترین مخلوقات، ظهور اسم «مصور» الهی است. همان‌ گونه که در کوچک‌ ترین عضو بدن یا در ساختار سلولی نیز این صورتگری مشاهده می‌شود. اسم مصور، آفریننده صورت و قالبِ وجودی هر چیز است، و جالب آنکه این اسم با اسم «جمیل» هم‌ قرین است؛ زیرا صورتگری و زیبا بودن همبسته‌ اند. هر جا صورتی هست، زیبایی نیز هست و هر دو از تجلی اسماء مصور و جمیل نشأت می‌گیرند.

  • نمونه ششم: جلوه اسم «جلال» در نظام دفاعی موجودات:

هر موجودی دارای ابزار دفاعی خاص خویش است؛ در انسان، حیوان و حتی نبات. این ابزارهای دفاعی تجلّی «جلال الهی» هستند. اما چون این نظام دفاعی‌ها گوناگون‌اند، تجلّیات اسم جلال نیز متفاوت است. برای نمونه، شیر و ببر و سایر درندگان که مظهر شجاعت و هیبت ‌اند، نشانه شدت ظهور اسم جلال در آن‌ها هستند. در این مرتبه نیز تشکیک وجود دارد؛ در برخی مخلوقات اثر جلال قوی ‌تر و در برخی ملایم‌ تر است.

  • نمونه هفتم: ظهور اسم «قادر» در قدرت مخلوقات:

قدرت ذاتی که در هر مخلوق وجود دارد، پرتو اسم «قادر» خداوند است. اینکه حق تعالی عالم را آفرید و در هر موجودی توان و نیرویی نهفته است، همه نشانه تجلّی این اسم است. تفاوت میزان قدرت میان موجودات نیز به تفاوت در درجات تجلّی اسم قادر بازمی‌گردد. از این رو، حیات هر شیء و حتی بقا و حرکت آن مظهر قدرت الهی است.  پس هر موجودی از هر جهتی مظهر اسماء الهی هست.

بخش دوم:

  • طبع و مزاج اسماء الهی: 

تفاوت بافت ها باعث تفاوت مزاج ها و طبع ها می شود. پس همان‌گونه که در عالم عناصر، مزاج‌ها و طبع‌های مختلف وجود دارد، هر یک از اسماء الهی نیز دارای طبع و مزاج خاص خویش‌اند. 

به عنوان مثال، طبع اسم «قهّار» آتشین و گرم است، طبع اسم «رحیم» سرد و خنک است، و طبع اسم «الله» اعتدال دارد. از این‌ رو اسماء الهی بر اساس طبع و مزاج ویژه‌ی خود بافت‌ها و ساختارهای عالم را پدید می‌آورند. تفاوت در مزاج‌ها و طبیعت‌ها در حقیقت ناشی از اختلاف تجلی اسماء در مراتب وجود است. 

  • تجلی اسم لطیف در لطافت و نرمی مخلوقات: 

لطافت در ساختار موجودات، ظهور اسم «لطیف» الهی است. اما لطافت در میان مخلوقات یکسان نیست، بلکه هر چه موجود رقیق‌تر، ظریف ‌تر و ملایم ‌تر باشد، تجلی اسم لطیف در او قوی ‌تر است. 

این تشکیکی بودنِ تجلیاتِ اسم لطیف در لطافتِ ظاهر و باطن اشیاء آشکار است؛ زیرا بافت‌های گوناگون از نظر نرمی و انعطاف با یکدیگر تفاوت دارند. 

  • تجلی اسم مفصل، عدل، حکیم، باقی و قابل: 

کثرت و تعدد سلول‌ها در بدن مخلوقات جلوه‌ای از اسم «مُفَصِل» است؛ که بیانگر تفرقه در وحدت و نظم در کثرت می‌باشد. هر عضوی که در جای مناسب قرار گرفته، مظهر اسم «عدل» الهی است؛ زیرا عدل، قرار گرفتن هر شیء در موضع مناسب خود است. 

غایت و هدفمندی موجودات در آفرینش آن‌ها جلوه‌ی اسم «حکیم» است؛ دوام و بقای اشیاء مظهر اسم «باقی»، و بهره‌ مندی آن‌ها از فیوضات الهی، نشانه‌ ی تجلی اسم «قابل» است. این مبنا که هر شیئی قائم به اراده الهی است مظهر قیومیت حق است و اینکه گیاهان سرسبزی دارند مظهر حیات الهی، اسم حی هست متفاوت بودن سرسبزی گیاهان تجلیات تشکیکی اسم حی است.

  • تجلی اسم مقدر در اندازه‌ها و نسبت‌ها :

هر عضوی اندازه معینی دارد که مظهر اسم «مقدر» الهی است . اسم مقدر به هر موجود اندازه و اندازه ‌گیری خاصی افاضه می‌کند. هر مخلوق از جنبه‌ی زیبایی، علم، قدرت و سایر صفات دارای حد و مقدار ویژه‌ای است. 

اسم مقدر با دیگر اسماء الهی هماهنگ و همراه است؛ با علم، قدرت، رزق و سایر تجلیات در ارتباط است. سریان اسم مقدر در سراسر هستی موجب هماهنگی و تعادل میان همه‌ی اجزاء عالم شده است. 

  • طهارت تکوینی موجودات و تمایز آن از نجاسات تشریعی: 

هر شیء از حیث تکوین مظهر اسم «طاهر» است و پاکی ذاتی دارد، زیرا همه‌ی مخلوقات از عناصر بسیطه چهارگانه ـ آب، خاک، هوا و آتش ـ تشکیل یافته‌اند، و این عناصر در اصل پاک و مطهرند. 

نجاست تنها در حوزه‌ی شریعت معنا دارد، نه در نظام تکوین. خون، ادرار، مدفوع و دیگر امور نجس از نگاه فقهی ناپاک‌اند، اما از نظر تکوینی ذاتاً طاهرند؛ زیرا در اصلِ آفرینش از عناصر پاک پدید آمده‌اند.  پس هر شیئی از وجهی مظهر اسم طاهر الهی هست.

  • تجلی اسم ظاهر و باطن: 

هر چیزی که در عالم وجود دارد، دارای ظاهر و باطن است. ظهور و پیدایی هر موجود، جلوه‌ای از اسم «ظاهر» الهی است. این ظهور در مراتب مختلف وجود ـ حس، خیال و عقل ـ متناسب با همان مرتبه تحقق می‌یابد. 

در مقابل، پنهان بودن و باطنی بودن اشیاء نیز مظهر اسم «باطن» است. تجلی اسم باطن همچون دیگر اسماء تشکیکی است، بدین معنا که برخی چیزها باطن‌شان آشکارتر و برخی مستورتر است. 

  • تجلی اسم حی، حق و خالق: 

هر موجود زنده‌ای به اندازه‌ی حیات خویش مظهر اسم «حی» است، و تفاوت در شدت حیات موجودات نشانگر اختلاف تجلیات این اسم است. 

وجود و تحقق هر شیء در عالم، مظهر اسم «حق» است، و نحوه‌ی آفرینش هر موجود، ظهور اسم «خالق» را نمایان می‌سازد. 

  •  ظرافت و ادراک در مخلوقات: 

ظریف بودن و دقیق بودن موجودات، از ظهور اسم «لطیف» است. همچنین هر مخلوقی به نحوی دارای آگاهی و شناخت است. آگاهی به جزئیات، تجلی اسم «خبیر» است و آگاهی به کلیات، ظهور اسم «علیم». از این جهت، هر موجودی در حد وجود خویش مظهر هر دو اسم علیم و خبیر است. 

  • تجلی اسم احدیت در نظام شبکه‌ای مخلوقات: 

درون هر مخلوقی، نظامی شبکه‌ای و پیوسته از اجزاء و سلول‌ها برقرار است. این ارتباط درونی و هماهنگی میان اجزاء بدن، جلوه‌ای از احدیت الهی است. 

اقتضای احدیت همین پیوستگی و هماهنگی است که در سراسر هستی جاری است؛ هیچ جزء از اجزاء عالم از دیگری جدا و بی‌ارتباط نیست. 

  • اقتضائات ذاتی اسماء و ظهور آن‌ها :

هر یک از اسماء الهی دارای اقتضائات ذاتی و طبیعی است. اسم‌ها بر اساس اقتضائات خویش عمل می‌کنند و آثار و مظاهر خود را بر حسب همان اقتضاء ظاهر می‌سازند. ظهور اسماء، هم اقتضائی است و هم مزاج‌مند؛ بدین معنا که طبع ویژه‌ی هر اسم در عالم تجلی می‌یابد. 

  •  نسبت ظاهر و باطن در نظام وجود: 

تدبیر مخلوقات جلوه ربوبیت الهی هست. هر شیئی قابلیتی دارد که جلوه اسم قابل را نشان می دهد و آینه اسم قابل الهی هست. هر ظاهر و مظهری قائم به باطن است. همان‌طور که بدن انسان قائم به روح اوست، عالم ملک نیز وابسته به عالم ملکوت است و ملکوت به حقیقت حق تعالی متصل است. 

باطن و ظاهر دو ساحت جدا از هم نیستند، بلکه با هم معیت دارند. باطن در ظاهر به وجه باطنی خویش حضور دارد، نه به ظاهریت آن. 

از این جهت، هر شیء را باید در عین ظاهر دیدن، از منظر باطن نیز نگریست. ظاهر هر چیز، در واقع آینه‌ای است که باطن و حقیقت آن را می‌نمایاند. 

  • عالم به مثابه آینه حق: 

هر شیء، افزون بر اینکه ماهیت خود را نشان می‌دهد، آینه‌ای است که حق را نیز آشکار می‌کند. همان‌گونه که افعال موجود، از صفات آن حکایت می‌کند، صفات نیز به ذات او دلالت دارند. 

جهان هستی سراسر آینه‌ی حق و مرآت ظهور الهی است. در حقیقت، صفات و افعال مخلوقات نشانه‌ای از ذات و صفات الهی‌اند. به بیان قرآن، «هُوَ اللهُ فِی السَّماءِ إِلـهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلـهٌ»؛ یعنی خدای متعال در هر مرتبه ‌ی وجود به الوهیت تجلی کرده است. 

از این رو، خداوند در همه‌ی اشیاء حضور دارد، و در هر مخلوق به الوهیت ظهور دارد. هر جزء از عالم در جایگاه خویش آینه‌ی نام و صفتی از اسماء اوست و نشانی از ذات مطلق و بی‌کران او در خود دارد. 

  •   پایان:

بنابراین، همه‌ی موجودات با همه‌ی مراتب خود، مظاهر مختلف اسماء و صفات حق‌اند. انسان نیز تنها هنگامی به حقیقت معرفت می‌رسد که بتواند در هر شیئی وجهی از الوهیت را مشاهده نماید و کل هستی را مرآت اسماء الهی بیابد. 

گفتارهای مشابه