آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

نکاتی در خصوص تجرد عقلی

خلاصهٔ محتوا:

در این محتوا، محور اصلی بر تبیین چیستی و مراتب «تجرد عقلی» و آثار آن در هستی‌شناسی و معرفت نفس متمرکز است.  فعلی که بدون وسایط مادی تحقق یابد، از سنخ «فعل عقلی» است و نمونهٔ بارز آن در تاریخ، کندن درِ خیبر توسط امیرالمؤمنین(ع) است. این فعل از ناحیهٔ مقام تجرد عقلی صادر می‌شود، جایی که ارادهٔ فاعل بی‌واسطه در عالَم مادی تأثیر می‌گذارد.

در ادامه، ویژگی‌های «صور علمیهٔ عقلیه» تشریح می‌شود. این معانی از قید ماده و تمامی تعینات آزادند، اطلاق، بساطت، تجرد و وحدت دارند و به هیچ وجه دارای حیثیت جسمانی یا قوه و استعداد نیستند. بر خلاف معانی جزئی حسی یا خیالی، مفاهیم عقلی کلی بوده و در سعهٔ وجودی حد و مرز ندارند. سپس بیان می‌شود که در نگاه حکیم صدرایی، تمامی قوا حسی در اصل مجرد هستند و نفس انسان، حتی در مرتبهٔ ادراک حسی، تجرد دارد.

نکتهٔ اساسی این است که روح انسانی با تکامل و قوت‌ یافتن می‌تواند از بدن منقطع شود و در مرتبهٔ تعقل، به استقلال و فعل ‌پذیری مستقیم در عالم ماده برسد. هر چه مرتبهٔ تجرد شدیدتر، وحدت نیز شدیدتر است. روحی که به تجرد عقلی می‌رسد، مظهر «لایشغله شأن عن شأن» می‌گردد و دائماً در حال ایجاد و تجلی است؛ هیچ شأنی او را از شأن دیگر بازنمی‌دارد. احکام هر مرتبه از وجود، مختص همان مرتبه است و نمی‌توان ویژگی‌های تجرد عقلی را در عالم مثال یا ماده پیاده کرد.

در ادامه تفاوت میان مراتب توحیدی و نبوت تشریعی و تکوینی نیز از منظر ولایت توضیح داده می شود و اساس این مراتب را در انقطاع از طبیعت می‌داند. مثال لقمان، که در یک تمثل عرفانی خواص چهار هزار گیاه را شناخت، برای نشان دادن وسعت ادراک در مقام تجرد عقلی ذکر می‌شود. در این مرتبه، حقایق به صورت کلی، مطلق و بسیط دریافت می‌شوند و چنین ویژگی‌هایی در مراتب مثال یا حس وجود ندارد. نفس انسانی که پذیرای معانی و حقایق مجردهٔ عقلی است، خود نیز باید تناسب و سنخیت با مجردات داشته باشد و از همین رو، در ذات خود از تجرد عقلی برخوردار است.

آغاز محتوا:

  • بررسی مفهوم فعل عقلی و نمونهٔ تاریخی آن:

اگر فعلی که از انسان صادر می‌شود بدون وسایط و اسباب مادی تحقق یابد، آن فعل را «فعل عقلی» می‌نامیم، همان‌گونه که در مورد معجزه چنین است. به همین جهت، فعلی که امیرالمؤمنین (ع) در کندن درِ قلعهٔ خیبر انجام دادند، فعلی عقلی بود؛ یعنی در آن عمل، تماس مادی با شیء صورت نگرفت، بلکه فاعلیت از سنخ ارادهٔ مجرد تحقق یافت. امیرالمؤمنین (ع) آن فعل را با ارادهٔ خود، از مقام تجرد عقلی انجام دادند. از این رو، هر کس به مرتبهٔ تجرد عقلی برسد، می‌تواند افعالی از این سنخ را در عالم ماده انجام دهد.

  •  ویژگی‌های صور علمیهٔ عقلیه:

صور علمیهٔ عقلیه یا همان معانی کلیه دارای خصوصیات خاصی‌اند. این معانی از هر گونه تعین و محدودیت آزادند و مانند مفاهیم واهمی نیستند که در آن‌ها نوعی تشخص یا تعین وجود داشته باشد. آن‌ها از قیدهای مادی نظیر شکل، رنگ، طول و عرض نیز منزه‌اند و ویژگی‌های جسمانی همچون قوه، استعداد و حرکت را ندارند. 

این معانی کلیت و بساطت دارند، زیرا در وجودشان هیچ ترکیبی راه ندارد. همچنین مجرد از ماده و اعراض‌اند و به همین دلیل دارای وحدت‌اند؛ یعنی هر معنا خود یک حقیقت بسیط و یگانه است. جمیع این صور علمیه قائم به نفس ناطقه‌اند و از آن جهت که مرتبط با قوای انسانی‌اند، نازل‌ ترین مرتبهٔ تجرد را در سلسلهٔ مراتب تجرد دارا هستند.

  • دیدگاه حکما دربارهٔ تجرد قوا:

فلاسفهٔ مشاء بر این باورند که قوای حسی مادی‌اند، اما حکیم صدرایی معتقد است که تمام قوای ادراکی انسان دارای تجردند و نفس خود نیز مجرد است. بنابراین حتی مرتبهٔ احساس در انسان، شأنی از تجرد نفس محسوب می‌شود. روح انسان اگر قوت یابد، در مرحلهٔ تعقل از بدن منقطع می‌گردد و به نوعی استقلال از جسم دست می‌یابد.

  •  مفهوم معانی کلی و مرسل عقلی:

در ادراک معانی کلی و مُرسل عقلی، هیچ‌ یک از مصادیق جزئی در نظر گرفته نمی‌شود. به عنوان مثال، هنگامی که مفهوم «گل» را تصور می‌کنیم، به هیچ گل خاص خارجی یا ذهنی توجه نداریم. چنین مفهومی کلیت دارد و از قید هر مصداق، فرد یا عرضی آزاد است. این معنا دارای اطلاق، کلیت، وحدت، بساطت و تجرد است و هم از ماده و هم از اعراض مجرد می‌باشد.

  •  شدت تجرد و وحدت در موجودات عقلی:

در مرتبهٔ تجرد عقلی، بساطت و وحدت به غایت شدت خود می‌رسند؛ هرچه موجودی از ویژگی‌های جسمانی منزه‌ تر باشد، وحدتش نیز شدیدتر است. روحی که به مقام تجرد عقلی می‌رسد، مظهر اسم الهی «لا یَشغَلُه شَأنُ عَن شَأنِ» می‌شود و مانند حق تعالی هیچ شأنی او را از شأن دیگر بازنمی‌دارد. چنین روحی دائماً در حالت تجلی و ایجاد است و مصداق «کُلُ یوم هو فی شأن» می‌گردد.

  •  مراتب وجود و اختصاص احکام به هر مرتبه:

احکام هر مرتبه از وجود مخصوص همان مرتبه است؛ نمی‌توان احکام مرتبهٔ عقل را در عالم مثال یا در عالم ماده جاری ساخت، و به همین ترتیب احکام مراتب بالاتر بر مرتبهٔ پایین‌ تر منطبق نمی‌شود. پیامبران الهی افزون بر نبوت تشریعی، دارای نبوت تکوینی بودند و مراتب توحید ایشان بر پایهٔ مقام ولایتشان استوار بود؛ زیرا ایشان در حقیقت از تعلقات و طبیعت جدا بودند.

  •  مثال لقمان و دریافت حقایق در مرتبهٔ عقلی:

نفس انسانی که به مقام تجرد عقلی برسد، به ‌واسطهٔ تمثل عرفانی می‌تواند هزاران حقیقت را درک کند. نمونهٔ بارز آن لقمان است که در یک تمثل عرفانی، خواص چهار هزار گیاه را دریافت. این توانایی نتیجهٔ «تطهیر خیال و روح» است، چرا که در مقام تجرد عقلی، حقایق فقط به صورت کلی، مطلق، واحد و بسیط ظاهر می‌شوند؛ در عوالم پایین‌تر همچون خیال و حس، این ویژگی‌ها وجود ندارد و ادراک تنها به شکل جزئی و شخصی تحقق می‌یابد.

  •  سنخیت میان نفس و معانی مجرد:

بر اساس قاعدهٔ سنخیت میان ظرف و مظروف، معانی مجرد و حقایق عقلی نیاز به محل و ظرفی متناسب با خود دارند، نفسی که پذیرای آن‌هاست نیز باید از سنخ تجرد باشد. از این رو، نفسی که حقایق مجردهٔ عقلی و ذوات مجردات را ادراک می‌کند، خود نیز واجد تجرد عقلی، وحدت و سعهٔ وجودی است.

گفتارهای مشابه