آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • نکات سلوکی – بخش یازدهم:

نکات سلوکی – بخش یازدهم:

نکات سلوکی – بخش یازدهم:

۱- خلاصه محتوا:

این محتوا بخش یازدهم از نکات پراکنده سلوکی است و بر حفظ توازن بین ارتباط با خالق و با مخلوق به‌ عنوان شرط اساسی «اشراق الهی» تأکید دارد. خدمـت و محبت به خلق، همراه با عبادت و اطاعت از خالق، موجب افاضه الهام الهی می‌شود که از طرق و جلوه‌های مختلف به سالک می‌رسد.

در عالم هستی، تجلی خداوند دو جنبه جلال و جمال دارد که همواره با هم‌اند؛ سختی‌ها با راحتی‌ها، تعالی با تنزل، و قضا و قدر الهی با رضای به خواست حق. تسلیم به قضا و قدر الهی، جان و روح سیر و سلوک است.

سالک باید در انضباط معنوی، منازل سلوکی را با همراهی استاد خود حفظ کرده و توجه به او را کلید تربیت بداند. صاحبان ولایت کلی، با اذن الهی توجه می‌کنند. توجه، نوعی تصرف و تسخیر روحانی است که موجب هدایت و تربیت سالک می‌شود.

ارکان سلوک شامل:

۱. یقین به هدایت الهی و حسن ‌ظن به حق تعالی

۲. اطاعت از احکام شریعت

۳. احترام و ادب نسبت به استاد سلوک

۴. دیدن همه اشیاء و اشخاص به‌عنوان رسول و مربی از جانب خدا برای تربیت و هدایت

۵. درک این سنت الهی که استاد می‌تواند انسان، حیوان یا حادثه باشد

۶. صبر و استقامت و حلم در مسیر

۷. جدیت در طلب و استمرار عمل

۸. مدیریت کارهای خیر با واگذاری تدبیر به خداوند و توکل به او

سالک باید انعطاف، محبت و تواضع در برخورد با مردم داشته باشد و جایگاه عزم و جایگاه تسلیم را در مسیر بشناسد. وظیفه او انجام عمل خیر است و نتیجه را باید به خدا واگذارد. جمود و سکون ناشی از اعمال نیک می‌تواند مانع جریان و شناوری سالک شود. شناور و سیال بودن، توان دیدن هر چیز در جایگاه درست خود را ایجاد می‌کند و از آفات سلوک جلوگیری می‌کند.

  • تجلی اسماء رئوف و رحیم در مسیر سلوک: 

هنگامی که خداوند با اسم «رئوف» و «رحیم» تجلی می‌کند، انسان در مسیر سلوک و تعالی قرار می‌گیرد. البته این امر به معنای آن نیست که انسان هیچ اراده و اختیاری از خود ندارد، بلکه بر اساس طلب و خواسته‌ای که خود دارد، قدم در راه تعالی و قدس الهی می‌نهد و این اسم الهی بر او تجلی پیدا می‌کند. در این مسیر، سالک باید رابطه خود را با خداوند، عالم، خود و دیگران تنظیم نماید و تعادلی میان ارتباط با حق و ارتباط با خلق ایجاد کند. این حفظ توازن، یعنی حفظ ارتباط با خالق و مخلوق، سبب اشراق و الهام الهی می‌گردد. خدمت به خلق و محبت نسبت به ایشان، همراه با توجه به خالق از طریق عبادت و اطاعت، موجب نزول اشراق الهی به طرق و تجلیات مختلف می‌شود. شرط تحقق این اشراق، توجه و حضور قلبی است؛ توجه به حق سبب می‌شود که خداوند از طریق هر پدیده‌ای، پیام الهی را به انسان القا کند. 

  • جلال و جمال در تجلیات الهی: 

در عالم هستی، تجلی خداوند همواره جلالی و جمالی است و این دو همواره با هم ظهور می‌کنند. از این رو، سختی‌ها با راحتی‌ها، تعالی با تنزل و داد با گرفت، هم ‌زمان و مکمل یکدیگرند. جلال حافظ جمال است و جمال به جلال تعالی می‌بخشد. تسلیم شدن به قضا و قدر الهی، یعنی پذیرش جلال و جمال حق، اساس سیر و سلوک است و معنای آن رضایت به رضای خداوند و تبعیت از اراده اوست. 

  • منزل ‌بندی سلوکی سالکان: 

برای ایجاد نظم معنوی در میان سالکان، منازل سلوکی دسته ‌بندی می‌شوند. این دسته‌ بندی صرفاً برای ایجاد انضباط در سلوک و کمک به حرکت درست در مسیر معنوی است. 

  • سکوت به عنوان شیوه سلوکی: 

برخی از اهل سلوک، شیوه سکوت را پیشه می‌کنند. این سکوت، راهی عرفانی و برگرفته از آموزه مشهور «الصَمتهُ النَجات» است. همچنین، اعطای فقر به برخی سالکان از سوی حضرت حق، رحمتی ویژه و متناسب با ساختار و عالم وجودی ایشان محسوب می‌شود. 

  • حضور دائمی حق: 

اعتقاد به این ‌که خداوند همواره و در همه جا حاضر و ناظر است، سبب می‌شود انسان تجلیات او را در هر پدیده‌ای مشاهده کند. در هر مظهری، باید تجلیات جلالی و جمالی حق، کمالات، اوصاف و احوال الهی را دید. خداوند حاضر، ناظر و شاهد است و با حضور خود، از طریق هر شیء، علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و سایر صفات خویش را تجلی می‌بخشد. شناخت اشیاء، در واقع شناخت خداوند در مظاهر است و سالک از طریق این روش به خداشناسی می‌رسد. 

  • نگاه امتحان به حوادث تلخ و شیرین: 

از آن ‌جا که جلال و جمال الهی هم‌ زمان تجلی می‌کنند، حوادث تلخ و شیرین نیز با هم رخ می‌دهند. اگر انسان این حوادث را به چشم امتحان الهی ببیند، درک می‌کند که امتحان نیازمند صبر، بصیرت و حکمت است. پس باید از خداوند ابتدا فهم، سپس صبر و مقاومت طلب کند تا بتواند در برابر این حوادث با سعادت و پیروزی بیرون آید. 

  • تغییر تقدیر و مفهوم بدا: 

انسان‌ها برای تغییر تقدیر و سرنوشت خود می‌توانند انس با قرآن، به ‌ویژه سوره قدر داشته باشند. ارتباط و تکرار سوره قدر سبب تغییر تقدیر می‌شود که در اصطلاح «بَدا» نام دارد؛ یعنی درخواست تغییر تقدیر از خداوند به واسطه تغییر خواسته و رفتار خود. این موضوع بر اساس آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ» است؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آن ‌که خود آنان بخواهند تغییر یابد. 

  • نیت خیر در همه امور: 

در تمام کارها، نیت انسان باید خیر باشد؛ یعنی تقرب به خدا، رضایت او و خشنودی از انجام اراده حق. 

  • ریشه مشکلات و ارتباط انسان‌ها در سختی‌ها :

تمام سختی‌ها، مشکلات، بلاها، بیماری‌ها و فقرها در زندگی هر فرد، ریشه در ملکات روحی و درونی او دارند. سالک باید به درون خود بازگردد و ریشه مشکلات را بیابد. بروز این بلاها و مشکلات، سبب هم ‌دلی و کمک متقابل میان انسان‌ها می‌شود. در شرایط عادی، انسان‌ها از یکدیگر غافلند، اما در هنگام مشکلات با یکدیگر انس و ارتباط بیشتری پیدا می‌کنند. 

  • ارتباط نوع زندگی با مرگ و حشر: 

انسان همان‌گونه که زندگی می‌کند، همان‌گونه نیز خواهد مرد و همان‌ گونه که می‌میرد، محشور می‌شود. کَما تَموتون کَما تَعیشون: همانطور که زندگی می کنید ، می میرید و کَما تَموتون تُحشُرون : همانگونه که می میرید محشور می شوید. (به تعبیر دیگر، همانطور که زندگی می کنید محشور می شوید.) حَشر هر انسان تابع خواست و ساختار وجودی اوست. دین برای انسان دو جنبه دارد: جنبه آموزشی و تعلیمی که هدف آن ارائه بینش و جهان ‌بینی و معارف است، و جنبه سلوکی و عملی که مربوط به دنیا و آخرت می‌باشد. ابتدا باید سبک زندگی دنیایی را با شریعت اصلاح کرد ، زیرا آخرت ما تابع دنیای ماهست. انسان سالک هرکاری که به خداوند محول می کند، خداوند آن را تدبیر می کند اما اگر به تدبیر خود محول کند نه به خدا، خداوند او را رها می کند  و او را وابسته به ابزار ها می کند. انسان هایی که درون گرا هستند و تنگ نظری در آن ها وجود دارد، آن ها اهل سلوک و تعالی نخواهند بود بلکه در سلوک انسان باید میدان دید وسیع داشته باشد و وسعت وجودی داشته باشد و به قله نظر کند که ذات الهی هست. هرگاه خداوند بخواهد کمالی را به انسان بدهد، یعنی صفات الهی را به انسانی بدهد، صرف توجه الهی کافی هست برای ایجاد و انشاء آن صفت ، توجه تام باعث تجلی و انشاء می شود.

  • ولایت تکوینی:

 انسان ها با تجلیات الهی دارای کمالات می شوند که این همان ولایت تکوینی الهی هست. عرفا نیز وقتی صاحب ولایت تکوینی می‌شوند، با توجه تام، مقام یا کمالی را در دیگری انشاء می‌کنند. کلید ولایت تکوینی همین توجه تام قلبی و حضوری است. شاگرد باید ارتباط خود را با استاد حفظ کند تا استاد به او توجه نماید، زیرا توجه، موجب اعمال ولایت می‌شود و نتیجه آن، تصرفات روحانی و تجلیات خاص است. صاحبان ولایت کلیه، که همان اولیای الهی هستند، با اذن خدا توجه می‌کنند و این اذن یا از طریق استخاره قرآن یا الهامی که بر قلبشان وارد می‌شود حاصل می‌گردد.

  • ارکان سلوک:

کسی که در مسیر سلوک قرار می‌گیرد، باید آگاه و عالم به ارکان سلوک باشد: 

1. یقین به هدایت الهی: اطمینان به اینکه خداوند هدایت می‌کند باید قوی ‌تر از ترس از گمراهی باشد. این یقین، همراه با حسن ظنّ به حضرت حق است. 

2. اطاعت از شریعت: پایبندی به تمام احکام شریعت، رکن دوم سلوک است. 

3. احترام به استاد سلوک: رعایت ادب نسبت به استاد، در مسیر تربیت معنوی ضروری است. 

4. مشاهده خدا در همه چیز: سالک باید هر فرد یا رخدادی را رسول و وسیله هدایت از جانب خدا ببیند. استاد سلوک می‌تواند انسان، حیوان یا حتی یک حادثه باشد؛ این سنت الهی دائمی است و هیچ‌ گاه قطع نمی‌شود. 

5. صبر و استقامت: این راه نیازمند حِلم، صبر و استقامت است و باور به توحید و حق باید همراه با جدیت در طلب باشد. 

6. تداوم در عمل: استمرار در عمل و پشتکار جزو ارکان اصلی سلوک است.

  • رفتار با مردم:

سالک باید در برخورد با مردم انعطاف ‌پذیر، محبت ‌آمیز و متواضع باشد. استاد سلوک نباید از دیگران انتظار احترام ظاهری و اجباری داشته باشد؛ بلکه باید با محبت و تواضع، ارتباط برقرار کند. تشخیص جایگاه عزم و جایگاه تسلیم در مسیر سلوک بسیار مهم است. وقتی سالک کاری خیر انجام می‌دهد، وظیفه ‌اش انجام بندگی است و باید تدبیر آن را به خدا بسپارد؛ یعنی مدیریت کار با خداست و سالک تنها خواست، نیت، و اذن را می‌آورد.

  • شناور بودن در مسیر سلوک:

یکی از آفات سلوک این است که اعمال نیک، تبعاتی ایجاد کند که سالک را در قالبی خشک و غیرمنعطف محدود سازد و مانع شود که او خود را جای دیگران بگذارد. سالک باید شناور و جاری باشد؛ هر چیز و هر شخص را در جایگاه درست خود ببیند؛ گاه عزم، گاه اطاعت و گاه تسلیم لازم است. مسیر سلوک هر انسان متناسب با شاکله وجودی اوست و خارج از آن سیر نخواهد داشت. سالک باید همچون آسیاب باشد که افراد درشت ‌خو نزد او می‌آیند و با انعطاف و احساسات نرم از او جدا می‌شوند.

  • امانتداری سالک:

سالک، رازدار مردم است و چون اسرار کسی را فاش نمی‌کند، خدا نیز اسرار او را محفوظ می‌دارد. پاداش و کیفر هر عمل، از جنس همان عمل است؛ اگر کسی بداخلاق باشد، بدرفتاری خواهد دید و اگر خوش‌ رو باشد، خوش‌ رویی دریافت خواهد کرد. این نظام خلقت، بر اساس علم و قدرت الهی تدبیر و مدیریت می‌شود.

  • مصادیق خدمت به خلق:

نمونه هایی از مصادیق خدمت به خلق و از بهترین چیز ها نزد خداوند برطرف کردن غم و گرسنگی و شاد کردن مومنین هست به هر شیوه و سبکی که می تواند،  سالک باید در سلوک خود اطمینان داشته باشد که عالم تحت اختیار خداوند است و این یک واقعیت کلی  در عالم هستی هست و کل عالم را حق به کار می گیرد و کل رابطه ها را او مدیریت می کند و کل نظامات را او می سازد و به بیانی ساختارسازی به عهده حق می باشد.

  • نوع نگاه به حوادث در عالم:

 انسان ها یک حادثه را فقط از یک جهت می بیند اما خداوند تار و پود هر حادثه را خودش به هم متصل می کند و در جایگاهی مشخص آن حادثه را قرار می دهد. انسان با حکمت و بصیرت به عمق حوادث می تواند برسد. انسان باید توجه داشته باشد که اگر بلایی در سر راه مومن پیش آمد آن از طرف حق نازل شده است البته با این نگرش که زمینه نزول آن در خود آن شخص نیز بوده است و انسان باید بتواند از آن بلا سربلند بیرون بیاید و راضی به آن بلا و قضا و قدر الهی شود، صبور باشد و تدبیر را به خدای حکیم و قادر بسپارد. انسان در هر مکان و هر زمانی که قرار می گیرد باید از اذکار الهی غافل نشود تا هر مکان و هر زمانی را آمیخته به نور الهی کند.

  • 2دید گاه سلوکی:

در ارتباط با سلوک دو دیدگاه وجود دارد : 1- باید تمام وظایف الهی را انجام داد و در عین حال تمرکز و توجه به توحید داشت 2- باید اصل تمرکز به توحید باشد و به غیر از حق توجه نکرد. این دو دید گاه بر تمام رفتار و ابعاد روحی انسان اثر می گذارد و این اصل بر مبنای داشتن روح واحد است. هردو دید گاه دید گاه الهی هستند اما دیدگاه اول بر اساس سریان وحدت در کثرت و برعکس است، یعنی در عین حال که توجه به خداوند داریم توجه به خلق خداوند هم داشته باشیم اما در دید گاه دوم فقط توجه به حق معطوف است ، براساس دید گاه اول که سریان وحدت در کثرت و برعکس است، توجه به خلق

باعث عدم توجه به حق نمی شود و توجه به حق باعث عدم توجه به خلق نمی شود و از یکدیگر تفکیک ناپذیر هستند و دید گاه دوم که وحدت محضه هست هدف این است که با نفی کثرت به وحدت برسد در صورتی که هردو باید متعادل باشد و هردو موثرند . به عبارتی هر فردی جمع وحدت و کثرت را دارا باشد و متناسب با نوع مزاج یکی را برگزیند، چنانچه کسی مزاج معتدل تری دارد می تواند جمع کثرت به وحدت را برگزیند یعنی هم به حق توجه کند هم به خلق و یکی را بر دیگری ترجیح ندهد.

  • نحوه طلب از خداوند کردن در دعا:

هر روز که انسان به خداوند نزدیک تر میشود احساس نزدیکی خداوند را درک می کند و هرگاه که انسان برای خود و دیگران دعا می کند باید از خداوند در متن دعای خود بخواهد که خدایا از خزینه غیب خود مشکل من و دیگران را حل بفرما تا از کیسه ما کم نشود (منظور همان اعمال نیک ذخیره شده برای آخرت می باشد)، زیرا باید در دعا ما نظر به صمدیت خداوند باید داشته باشیم نه در غنای حق و باید نظر به رحمت نامتناهی حق داشته باشیم و نه نظر به اعمال و عبادات خودمان وقتی می گوییم خدایا از خزینه غیب خود مشکل ما و مومنین را برطرف بفرما یعنی مایقین داریم به صمدیت غنای حق و اگر در دعا کردن توجه و یقین به صمدیت و غنای حق نداشته باشیم نظر ما مئطوف می شود به عبادات قبلی خودمان و از ثواب عبادات قبلی مان کم می شود. بنابراین در هنگام دعا کردن باید به رحمت، غنا وصمدیت نامتناهی نظر داشته باشیم و آن را به زبان جاری کنیم.

  • اساس ارتباط با حق و خلق:

انسان ها در نظام خلقت باید تابع خواست و اراده حق باشند و در ارتباط با دیگران نه باید ظالم باشند و نه باید زیر بار ظلم بروند و اساس ارتباط با خلق باید برمبنای محبت باشد، اساس ارتباط با خداوند عبادت می باشد که تمام سیر و سلوک است و رهاورد عبادت حق ، محبت به خلق است و خوبی را با خوبی جواب دادن ، همچنین بدی را با خوبی پاسخ دادن است.( توجه به این نکته داشته باشیم که: برخی از گناهان در نظام هستی به سرعت پاسخ داده می شود مانند ظلم به دیگران.)

 در دل انبیاء نسبت به کل انسان ها رحمت و رعفت مطلق، صلح و حب مطلق وجود دارد. اگر کسی به انبیاء ظلم می کرد آنان در مقابل ظالم می ایستادند و دفاع می کردند اما کینه و عداوت ظالم را به دل نمی گرفتند تا سپس طبق نظام هستی و خواست حق، هر چه خداوند خواست عمل کنند.

بنابراین مسلمان کسی است که مردم از دست و زبان و عمل او در امنیت باشند و احساس خوف نکنند. مومن وجودش پناهگاه دیگران هست.

گفتارهای مشابه