آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • نکات سلوکی – بخش بیست و دوم

نکات سلوکی – بخش بیست و دوم

خلاصه محتوا:

موضوع اصلی: 

این محتوا از سلسله مباحث «نکات سلوکی» به بررسی جایگاه و حقیقت ذکر و دعا در مسیر سلوک الی‌الله اختصاص دارد. ابتدا میان ذکر و دعا و اسماء الهی تفکیک دقیقی ارائه می‌شود و سپس نسبت این مفاهیم را با مقام فاعلیت و مظهریت انسان سالک توضیح داده می شود.

1. نسبت میان ذکر، دعا و اسماء الهی:

در نگاه سلوکی، برخی اذکار از اسماء الهی‌اند (مانند «یا فاتح»، «یا شافی»)، و برخی دیگر دعای صرف‌اند (مانند صلوات). برخی ذکرها هر دو حیث دعا و اجابت را در خود دارند، به‌ طوری‌که تکرار آن‌ها موجب مظهریت سالک در اسم الهی می‌شود. برای مثال، ذکر «یا فاتح» علاوه بر گشودگی قلبی برای ذکر‌گو، زمینه ‌ساز فتح قلوب دیگران نیز می‌شود. بنابراین، دعا و ذکر دو سویه دارند: مفعولی (تأثیر در باطن خود) و فاعلی (تأثیر در غیر).

2. تأثیر طهارت بیرونی و درونی در مسیر سلوک:

تاکید می‌شود که آلودگی به حرام یا شبهه ‌ناک بودن روزی و محیط زیست روحی شاگرد، چشمه‌های برزخی و معنوی او را می‌بندد. رؤیاهای برزخی بیانگر حقیقت باطنی انسان‌اند؛ مثلاً دیدن بدن بی‌سر در خواب نشانه رهایی از نفسانیت است.

3. نقش دعا و ذکر در نصرت و توفیق مؤمن:

اگر ذکرها و دعاها با قصد مغفرت برای خود یا دیگری انجام شوند، موجب نصرت، توفیق، رزق و حفاظت معنوی می‌گردند. اما استاد سلوک باید از حس مالکیت نسبت به شاگردان خود بپرهیزد و استقلال فکری و نقد سلوکی را بپذیرد، زیرا تبعیت مطلق تنها از خداوند و معصوم معنا دارد.

4. نظام الهی در روابط انسانی:

نورانیت میان مؤمنان رابطه‌ای مستمر نیست و بسته به اراده خداوند تغییر می‌کند. هر رابطه‌ای که برخلاف رضای الهی و بدون میل متقابل شکل گیرد، رزق الهی و حمایت ربوبی ندارد. لذا رضایت دوطرفه در روابط به ‌ویژه در ازدواج  تجلی رضای الهی است.

5. تعریف جامع دین در سلوک عرفانی: 

دین به دو رکن اساسی فروکاسته می‌شود: الف) ارتباط و بندگی در برابر خالق با رعایت احکام و رضایت به قضا و قدر الهی؛ ب) محبت به مخلوقات. هر عمل عبادی باید با حضور قلب، اراده و نیت الهی انجام گیرد تا حسن فعلی و فاعلی در آن جمع شود.

6. تحلیل مضمون دعا و عوامل استجابت یا عدم استجابت آن: 

استاد محتوای دعاها را در پنج دسته تقسیم می‌کند:

– خیر محض برای خود

– خیر محض برای دیگران

– شر محض برای خود

– شر محض برای دیگران

– ترکیبی از خیر و شر 

دعای خیر محض حتماً مستجاب است، اما با شرایطی همچون ظرفیت، زمان مناسب، رفع موانع و تحقق اقتضائات. خیرخواهی برای دیگران از مصادیق دعاهای مستجاب است. در مقابل، دعاهایی که از هوای نفس یا ناامیدی از رحمت الهی ناشی شوند یا با ظلم، خیانت، بی‌رحمی، دروغ و بی‌تقوایی همراه باشند، مستجاب نمی‌گردند.

7. قبض روحی و سخت‌گیری در روابط:

قبض‌های روحی مؤمن ناشی از سخت‌گیری بر خویشاوندان و اطرافیان است و نوعی بازتاب فعل خود انسان می‌باشد. غم‌ها و گرفتگی‌های قلبی به میزان خشونت و فشار روانی‌ای بر می‌گردد که انسان بر دیگران وارد می‌کند.

8. ربط عمل جوارحی به ذکر قلبی:

در نگاه سلوکی، هر عمل ظاهری (جوارحی) باید با ذکر قلبی پیوند یابد تا صورت عبادی پیدا کند. این ارتباط همان حضور حق در نیت و قصد است و باعث می‌شود کارهای مباح (از تعلیم تا کار روزمره) نیز تبدیل به عبادت گردد.

9. مقام تسلیم در برابر رضای الهی:

تسلیم در برابر قضای الهی از ریاضت‌های طولانی و اربعین‌گیری‌ها برتر است. اگر حادثه‌ای رخ دهد باید آن را جزء برنامه تربیتی الهی دانست. مأموریت سالک بندگی است نه صرفاً ریاضت‌کشی.

10. هدایت الهی از طریق بلایا: 

خداوند به‌سبب رحمت خود بلا، فقر و بیماری را ابزار توجه به خویش قرار می‌دهد تا در دل سالک تضرع و خشوع حقیقی شکل گیرد. در حقیقت، بلا مظهر تربیت ربوبی است.

  • نتیجه نهایی: 

این جلسه بررسی جامعی از حقیقت ذکر و دعا و تأثیر آن بر سلوک درونی انسان ارائه می‌دهد. استاد نشان می‌دهد که هر ذکر و دعا نمود دو سویه‌ای از فاعلیت و مظهریت الهی دارد و سالک باید با نیت خالص، طهارت باطنی و شناخت مضمون دعا، مسیر عبودیت خود را طی کند. تسلیم به رضای الهی، نداشتن دلبستگی به ظواهر ریاضت، و خیرخواهی نسبت به خلق، ارکان اساسی این سلوک‌اند.

آغاز محتوا:

  • بخش نخست: تعریف و تقسیم اذکار و دعاها در سلوک: 

در امور سلوکی، برخی اذکار از اسماء الله‌اند؛ مانند «یافاتح» و «یامصفّی»، و برخی دیگر دعا هستند؛ مانند «صلوات». برای مثال، صلوات ذکری است که در عین حال دعا نیز هست، و یا ذکر «فاتح» از اسماء الهی شمرده می‌شود. 

برخی از اذکار هم دعا هستند و هم اجابت. برای نمونه، ذکر «یافاتح» که استحباب دارد انسان پس از نماز صبح هفتاد بار آن را تکرار کند، موجب می‌شود شخص هم مظهر اسم «فاتح» گردد (از حیث مفعولیت)، و هم به جهت کاربرد آن در فتح قلوب دیگران تأثیرگذار گردد (از حیث فاعلیت). در این حالت، هم گشایش در قلب خود سالک پدید می‌آید و هم در دل‌های دیگران.

  • بخش دوم: حقیقت مظهریت در اسماء فعلی الهی:

ذکرهایی نظیر «یا شافی»، «یا صبّار»، «یا منتقم»، و «یا قیّوم» نیز همین خاصیت را دارند. در این اذکار، سالک هم طالب ظهور آن صفت در خود است، و هم اجابت آن را در خویش و در محیط مشاهده می‌کند. بدین معنا که ابتدا باید انسان در وجود خود شرح صدر بیابد تا بتواند در دیگران نیز آن گشایش را ایجاد کند.

  • بخش سوم: لزوم طهارت و پرهیز از لقمه حرام:

در مسائل سلوکی، توجه به قضا و قدر بیرونی ضروری است؛ زیرا بسیاری از اسباب و وقایع بیرونی آلوده به حرام یا شبهه‌اند و همین آلودگی موجب بسته شدن چشمه‌های برزخی انسان می‌شود. 

گاه این مشاهده برزخی نزدیک شدن به مرگ را نشان می‌دهد، یعنی آغاز تجربه مرگ بدون آگاهی از آن. چنانچه کسی در خواب ببیند که بدنش بی‌سر است، تعبیر آن از بین رفتن نفسانیت است. بعضی افراد در رؤیای برزخی به شکل حیوانی یا قبیح ظاهر می‌شوند، و برخی نیز صورت حقیقی نفس خود را می‌بینند. در واقع، انسان حقیقت باطنی خویش را در عالم برزخ می‌نگرد.

  • بخش چهارم: آثار دعا و ذکر برای مؤمن: 

اگر عبادات و اذکار برای مؤمن با نیت مغفرت گناهان انجام شود، نتیجه آن نصرت، توفیق، حفاظت معنوی و وسعت رزق است. استاد سلوک نباید نسبت به شاگردان خود احساس مالکیت داشته باشد و نباید همه را تابع نظر خویش بداند؛ زیرا تبعیت مطلق جز از خدا و معصوم معنا ندارد. استقلال در اندیشه و نقد سلوکی، خود بخشی از رشد معنوی است.

  • بخش پنجم: نظام روابط انسانی در تدبیر الهی: 

در نظام الهی، ارتباط میان مؤمنان همیشگی نیست. این پیوندها تابع اراده و خواست الهی است و هیچ رابطه‌ای برای همیشه سرچشمه نور و روحانیت نخواهد بود. هنگامی که خداوند اراده می‌فرماید دو انسان به یکدیگر مرتبط شوند، میل متقابل را در دل آن دو ایجاد می‌کند و رزق معنوی آن‌ها را از ناحیه خود تأمین می‌سازد. 

اما روابطی که بر اساس اجبار یا بدون رضایت دو سویه شکل بگیرد، فاقد رزق و برکت الهی است، و حتی نظام هستی در برابر آن مقاومت می‌کند. بدین جهت، شرط اساسی در ازدواج رضایت طرفین است، که عین رضایت الهی محسوب می‌شود و موجب نزول محبت، حمایت و رزق الهی است. 

از این‌رو، اگر کسی تمایلی به معاشرت با ما ندارد، نباید وقت خود را صرف همراهی او کنیم.

  • بخش ششم: دو رکن اساسی دین در مسیر سلوک: 

تمام دین در دو امر خلاصه می‌شود: ارتباط با خالق و محبت به مخلوق. ارتباط با خالق در عمل به احکام الهی، عبودیت، بندگی و رضایت به قضا و قدر او متجلی است. مؤمن هنگام انجام اعمال عبادی باید آن را صحیح و کامل با آداب تمام و با حضور قلب انجام دهد. این دقت همان سلوک معنوی اوست؛ چه نماز خواندن باشد یا قرائت قرآن یا ذکر یا هر عمل ادراکی دیگر. چنین عملی باید با خواست و اراده قلبی همراه باشد تا حسن فعلی و حسن فاعلی هر دو تحقق یابند.

  • بخش هفتم: مضمون دعا و اقسام آن: 

توجه به مضمون دعا اهمیت دارد. مضمون دعاها یا خیر محض است برای خود، یا خیر محض برای دیگران، یا شر محض برای خود، یا شر محض برای دیگران، و گاه ترکیبی از خیر و شر است. 

دعایی که خیر محض باشد، حتماً مستجاب می‌شود؛ اما میزان و زمان استجابت، وابسته به ظرفیت انسان، زمان مقرر، رفع موانع، و فراهم آمدن اقتضائات است. بنابراین، دعایی که خیر محض است، مستجاب می‌شود، ولی به قدر ظرفیت و در وقت مناسب.

  • بخش هشتم: شرایط استجابت دعا و موانع آن: 

دعای خیربرای دیگران نیز از نوع خیر محض است و برای دعا‌کننده نیز موجب اجابت می‌شود، زیرا پاداش از سنخ عمل است. اما دعاهایی که از روی هوس یا هوای نفس باشند، مستجاب نمی‌گردند. اگر کسی برای دیگری شرّ طلب کند و آن شخص مستحق آن باشد، نیازی به دعا نیست، و اگر مستحق نباشد، آن شر به خود دعا‌کننده بازمی‌گردد؛ ازین ‌رو انسان نباید شرّی برای دیگران بخواهد. 

همچنین، دعا در حالی که انسان از رحمت الهی مأیوس است، به اجابت نمی‌رسد. یقین به رحمت الهی یکی از شرایط اصلی استجابت دعا است. 

برخی گناهان مانند ظلم، خیانت، بی‌رحمی، بدخواهی، بی‌صداقتی، دروغ‌ گویی، بی‌تقوایی، بی‌خیری، و زنا از مهم‌ترین موانع اجابت دعا هستند.

  • بخش نهم: قبض روحی و سخت‌گیری بر دیگران: 

قبض‌های روحی مؤمنان در حقیقت نتیجه سخت‌گیری آنان بر دیگران است؛ سخت‌گیری بر خویشان، رفقا و سایر افراد موجب تنگی روح می‌شود. این همان قانون «کیفر از نوع عمل» است. بسیاری از غم‌های زندگی از همین تعاملات ناصحیح ناشی می‌شود.

  • بخش دهم: عمل جوارحی و ذکر قلبی: 

اعمال جوارحی انسان باید با ذکر قلبی گره بخورد؛ بدین معنا که هر کار ظاهری با نیت قرب الهی انجام گیرد، حتی اگر ذکر زبانی جاری نباشد. این همان ذکر ذاتی است، یعنی توجه بی‌واسطه قلب به خداوند. هر عملی را که انسان با نیت خالص و حضور حق انجام دهد، به قصد عبودیت و بندگی پیوند داده و آن عمل اگر مباح باشد رنگ عبادت می‌گیرد؛ مانند آموزش، نانوایی، مکانیکی یا کشاورزی.

  • بخش یازدهم: تسلیم در برابر قضای الهی: 

گاهی انسان کتاب الهی نزد خود دارد اما در پی معارف بیرون از آن می‌گردد، و این جفایی نسبت به قرآن است. تسلیم به رضای الهی مقامی بالاتر از چهل ‌روزه‌ گیری بر مؤمنین است؛ اگر واجب الهی در میان باشد، باید آن را بر ریاضت‌های اختیاری ترجیح داد. چه ‌بسا خداوند حادثه‌ای برای آزمودن میزان تسلیم انسان رقم بزند. مأموریت ما رعایت توحید و عبودیت است، نه صرفاً تحمل ریاضت. 

اگر انسان حقیقتاً بندگی کرد، خداوند تمام عالم را خادم و مُسَخَر او می‌سازد. هر آنچه برای انسان مقدر است، از مجراهای اسباب طبیعی به او می‌رسد.

  • بخش دوازدهم: نقش بلا در تربیت سالک: 

حکمت الهی ایجاب می‌کند که از راه بلاها، فقر، بیماری و دشواری‌ها، حالت تضرع و خضوع و توجه به خدا در دل مؤمن پدید آید. این بلاها سنت ربوبی الهی‌اند و راه‌های ربانی برای بازگرداندن دل انسان به مبدأ حق تعالی شمرده می‌شوند.

گفتارهای مشابه