خلاصه محتوا:
این محتوا فلسفی و عرفانی به تبیین فیض الهی و نسبت آن با دو نوع تحقق، یعنی فیض دفعی و فیض تدریج در عالم ماده اختصاص دارد. در ادامه با استناد به مبانی حکمت متعالیه، توضیح داده می شود که در سلسله موجودات، مرتبه عالی علت ایجادیِ مرتبه نازله است و هر مرتبه نازله، معلول آن به شمار میآید. «بدن نسبت به نفس» علت اعدادی است و «نفس نسبت به بدن» علت ایجادی. بدن زمینه ساز ظهور فیض است، و نفس وقتی به بدن تعلق میگیرد، بدن معنا مییابد.
در عالم ماده که «دارِ تدریج و استکمال» است، فیض الهی به صورت تدریجی ظهور میکند زیرا ماده ظرفیت و قابلیت محدودی دارد. در عالم مجرد، فیض به نحو دفعی صادر میشود؛ چنان که قرآن به صورت دفعی در شب قدر نازل شد (انزال) و سپس تدریجاً در طول بیست و سه سال تنزیل یافت. تفاوت میان «انزال» و «تنزیل» در وجود شأن نزول است: انزال شأن نزول ندارد زیرا از جانب حق است، ولی تنزیل متناسب با قابلیت و آمادگی قابل است.
انسان بر حسب مرتبه نفس خویش، ممکن است فیض را دفعاً یا تدریجاً دریافت کند. فیض الهی از جانب حق همواره دفعی و مطلق است، اما دریافت آن تابع قابلیت، لطافت، طهارت و تجرد روح است. انسانِ دارای تعلقات و گناهان، فیض را آلوده دریافت میکند؛ در حالی که روحِ لطیف و مجرد، فیض را جامع و دفعی درک مینماید.
در تبیین شرایط دریافت فیض تنزیلی، به عوامل روحی و اخلاقی اشاره میشود: طهارت، توجه مداوم، اخلاص، ترک تعلق، و جهاد در طلب معنویات. اگر انسان حقیقتاً هدایت را بطلبد، خدا او را هدایت میکند؛ زیرا فیض الهی همواره در جریان است ولی دریافت آن محدود به قابلیتهای فردی است.
در معجزات نیز قانون علیت و اصل تدریج محفوظ است اما با سرعت بیشتر، چون فیض به تناسب قابلیت پیامبر یا ولی نازل میگردد. آنکه قابلیت تام تری دارد (مانند پیامبر اکرم یا حضرت مریم (ع))، واسطه فیض دفعی است. در مقابل، کسانی که قابلیت ناقص دارند، فیض را تدریجاً و به حسب مزاج و طهارت روح خود دریافت میکنند.
در پایان نتیجه گرفته میشود که:
– از جانب خداوند، فیض دفعی و مطلق است؛
– از جانب انسان، دریافت فیض تابع تدریج و قابلیت است؛
– عالم ماده، عالم حدوث، حرکت و تدریج است؛
– هرچه تعلقات و آلودگیها کمتر باشد، دریافت فیض جامعتر و دفعیتر خواهد بود.
آغاز محتوا:
- مقدمه:
بدن انسان نسبت به نفس، علت اعدادی است، اما نفس نسبت به بدن، علت ایجادی محسوب میشود. درواقع بدن زمینه ساز ظهور فیض است، و نفس برای افاضه وجود بر بدن، علت محسوب میشود.
هر مرتبه نازله نسبت به مرتبه عالی خود «مُعَد» است، و مرتبه عالی «علت ایجادیِ» مرتبه نازله است. بدن بودن بدن به وابستگی آن با نفس معنا مییابد؛ هنگامیکه نفس به بدن تعلق تدبیری میگیرد، بدن صورت بدن پیدا میکند.
علت نسبت به معلول ضرورت و وجود میبخشد، و معلول محتاج وجود علت است؛ مانند این که چوب برای سوختن محتاج حرارت آتش است. خشک بودن چوب علت اعدادیِ اشتعال است، اما آتش علت واقعی و ایجادیِ سوختن است. نفس نیز برای تحقق خویش در عالم جسمانی به بدن نیاز دارد، زیرا بدن زمینه ظهور آن را فراهم میآورد.
- عالم ماده و طبیعت تدریجی فیض:
عالم ماده «دارِ تدریج» و «دارِ تکامل» است. فیض الهی از عالم غیب به عالم طبیعت به تدریج میرسد تا استعداد و قابلیت ماده برای دریافت آن فراهم گردد، چراکه ماده از جهت قابلیت، محدود و ضعیف است. از همین رو فیض الهی آرام آرام وارد عالم ماده میشود و تدریجاً استعداد پذیرش در آن پدید میآید.
فیض دفعی مربوط به مرتبه غیب است، و فیض تدریجی متعلق به عالم ماده. قرآن کریم نمونهای از این دو است: در شب قدر دفعتاً نازل شد، و در طول بیست و سه سال تدریجاً تنزیل یافت. بدین ترتیب «انزال» ناظر به فیض دفعی است، و «تنزیل» ناظر به فیض تدریجی.
- فرق میان انزال و تنزیل:
«تنزیل» نیازمند شأن نزول است، ولی «انزال» شأن نزول ندارد. شأن نزول قرآن همان قابلیت امت و انسانهاست؛ یعنی مقدار استعداد ما برای دریافت فیض الهی. اگر انسان بتواند به مقام تجرد عقلی و حقیقت «لیلۀ القدر» برسد، فیض را دفعاً دریافت میکند، اما در مرتبه پایینتر، آن را تدریجاً مییابد.
بنابراین دریافت فیض یا دفعی است یا تدریجی، ولی اعطای فیض از جانب خداوند همیشه دفعی است. انسان گاهی در حال عبادت یا تفکر یا عمل معنوی، بدون توجه آگاهانه، فیض را دفعاً دریافت میکند؛ یعنی بیآن که خود احساس کند، انزال فیض در روحش واقع شده است، و سپس در زمان دیگری، به صورت تدریجی، آن فیض در مرتبه شعور و عمل او «تنزیل» مییابد.
- شرایط قابلیت و زمینۀ ظهور فیض:
در مقام تنزیل، استعداد و قابلیت لازم است. زمینه ظهور فیض در نفس باید فراهم گردد و اصل قابلیت در درون انسان وجود داشته باشد. این قابلیت همان قوت روح، خواستن، طلب، توجه، لطافت، تهذیب نفس، تعلق دائم، ژرف اندیشی مستمر، ثبات و دوام در سیر الهی، جهاد در طلب حقیقت، و ترک گناه و تعلق است. قصد اخلاص و نیت الهی از لوازم اصلی این دریافت است. همه اینها مقدمات دریافت فیض تنزیلیاند.
- رابطه هدایت و طلب:
هرکس هدایت را بخواهد، خداوند او را هدایت میکند. پس اگر انسان هدایت را از خدا نخواهد، هدایت نمیشود، و اگر بخواهد، هدایتش خواهد کرد. اما این خواستن خود شرایطی دارد: لطافت، تجرد و طهارت روح متناسب با خواست و خصوصیات شخصی لازم است؛ زیرا فیض الهی متناسب با استعداد و قابلیت هر فرد افاضه میگردد.
از سوی خداوند هیچ محدودیتی در فیض وجود ندارد؛ او «جواب مطلق» است و فیضش نامتناهی، اما از سوی قابل، محدودیت، اندازه و حد وجود دارد. هرکه ملک را بطلبد، خداوند ملک را به او عطا میکند؛ ولی کسی که به سفره معرفت نزدیک نشود، بهرهای از علم و معرفت نمییابد. اگر معرفت یا رزق علمی را خواستیم، خداوند به ما عطا میکند؛ زیرا اقتضای ذات الهی تجلی و فیض است، و اقتضای ذات ما فقر و طلب.
- تجلی فیض در نبوت و اعجاز:
خداوند به سبب لیاقت و قابلیت امت، فیض را از طریق نبوت و امامت به آنان میرساند. نبوت مطلقه یعنی اینکه تمام موجودات عالم با اسم ظاهر شکوفا شوند و به کمال خود برسند.
در معجزه نیز قانون علیت برقرار است؛ هیچ معجزهای مخالف نظام عالم ماده نیست، بلکه در آن اصل تدریج رعایت میشود، گرچه سرعت تحقق بیشتر است. در معجزه، تحقق واقعیت حوادث سریعتر واقع میشود زیرا قابلیت پیامبر یا ولی الهی تامتر است.
- نسبت فیض و قابلیت انسانی:
خداوند به تناسب قابلیت و خواست انسان فیض میبخشد. فیض تدریجی در واقع ناظر به حدود قابلیت انسان است، پس تنزیل به حسب آن قابلیت محقق میشود. وسعت وجودی رسول اکرم (ص) سبب نزول جبرئیل گردید، همانگونه که قابلیت تام حضرت مریم (ع) سبب نزول جبرئیل شد.
فیضی که زود میرسد، زود نیز از کمال بازمیماند؛ اما آنکه دیرتر دریافت شود، عمق بیشتری دارد، زیرا شرایط نطفه و روح افراد یکسان نیست. برخی زودتر دریافت میکنند، برخی دیرتر، و برخی به سبب آلودگی، فیض را همراه با آلودگی دریافت مینمایند. ظرف آلوده، فیض را آلوده میکند.
- حکم عالم ماده و مراتب فیض:
هر مرتبه در عالم هستی حکمی دارد که باید مطابق آن عمل شود. عالم ماده نیز حکمی خاص دارد: حکم آن «زمان»، «حرکت»، «تدریج»، «استکمال»، «قابلیت»، و وجود «موانع و آفات» است. فیض متناسب با همین احکام نازل میشود. در عالم غیب هیچ یک از این محدودیتها نیست، لذا فیض غیبی به صورت دفعی نازل میگردد، اما در عالم ماده دفعتاً نازل میشود و تدریجاً دریافت میشود.
هرچه تعلقات کمتر باشد، دریافت فیض بیشتر است؛ هرچه دامنه گناه کمتر باشد، القائات الهی و دریافت جامع تر است. هرچه لطافت و تجرد و تهذیب روح بیشتر باشد، دریافت فیض دفعی تر و جامع تر میشود. بنابراین، فیض الهی از سوی حق همواره دفعی است، ولی دریافت آن تابع تدریج و قابلیت انسانی است.
- مثال طبیعی برای تفاوت قابلیتها:
در عالم ماده، درخت برای رشد و شکوفه دادن نیازمند فراهم شدن هزاران شرط و عامل است. انسان نیز برای دریافت فیض معنوی باید موانع را از میان بردارد؛ گناه و تعلق مانع فیض است، و قابلیت و استعداد لازم باید در او فراهم آید. قابلیتها در میان افراد یکسان نیست؛ زیرا مزاجها مختلفاند، و مزاج متفاوت، دریافت معنوی متفاوتی را موجب میشود.
بنابراین در عالم ماده، انسانها فیض الهی را تدریجاً دریافت میکنند، در حالی که فیاض (خداوند) دائماً در تجلی است؛ فیض او اطلاقی، جامع و دفعی است. از جانب فاعل، اطلاق و شمول و دفع وجود دارد، اما از جانب قابل، شرط آن است که موانع و تعلقات رفع شده و استعداد وجودی فراهم باشد.
خداوند در هر لحظه در شأن است: (کل یوم هو فی شأن). توجه او به خلق دائمی است، و این توجه موجب تکمیل حالات قابلیت و استعداد ماده میشود تا فیض الهی در آن تنزیل یابد. این قانون عام در تمامی مراتب هستی جاری است.
بنابراین پیامبری هم که غیب و نبوت دریافت می کند متناسب با ظرفیت خود دریافت می کند همچنین متناسب با احوال خود آن فیض را دریافت می کند و متناسب با احوال اُمت نازل می کند. از طرف خداوند فیض دفعی و اطلاقی می باشد و از طرف انسان دریافت تدریجی است. در نتیجه: اِنزال به حَسَب فاعلیت حق و تنزیل به حَسَب قابلیت ما تدریجی است و محدودیت انسان به مقدار دریافتی فیض حق اندازه می دهد، بنابراین سبب محدود شدن فیض دریافتی از حق خود انسان می باشد.