آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

تکامل انسان بر پایه اتحاد عقل، عاقل و معقول در حکمت متعالیه 

خلاصه محتوا:

در این محتوا با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه صدرالمتألهین، اصل اتحاد «عقل، عاقل و معقول» به‌عنوان بنیان تکامل انسان طرح می‌شود.  همه افعال خواه غیرارادی و خواه ارادی در تسخیر اراده و اختیار الهی هستند و انسان تنها مظهر این صفات خداوند است. اختیار و اراده در حقیقت شأن الهی‌اند که خداوند در نفس انسان انشا می‌کند. بر اساس اصل اتحاد، نفس با معقول یگانه می‌شود، و هر حقیقت مجردِ تام که درک شود، به وحدت با نفس می‌رسد؛ بنابراین هر عاقلی معقول است و هر معقولی ذاتاً عاقل. 

تکامل انسان از مراحل ابتدایی وجود از نطفه تا مقامات لطائف سبعه (روح، سرّ، خفی، اخفا) بر همین اصل وحدت شکل می‌گیرد؛ حقیقتی که فهمیده و به ملکات بدل می‌شود، با نفس متحد می‌گردد. همه مراتب وجودی انسان پیوستگی ذاتی و اتحادی دارند؛ لذا علم و عمل جوهرند نه عرض، و اطوار وجودی انسان همان مراتب تب، نفس، عقل، قلب و روح و… هستند که به‌ طور پیوسته از نقص به کمال حرکت می‌کنند. این حرکت، یا حرکت جوهری است یا تجدد امثال، که به معنای اماته نقایص و احیای کمالات است. 

اصل بقا بر همه موجودات حاکم است؛ هر موجود برای ماندگاری خلق شده و سلامت نیز بر همین بقا استوار است. نفس ناطقه باقی و سالم است، زیرا مظهر اسماء الهی «الباقی»، «السلام» و «الحی» است؛ لذا سلامتی بدن و روح امام زمان(ع) امری طبیعی و غیر قابل تعجب است. از این‌رو، بیماری، مرگ و فناء نیاز به دلیل دارند، نه بقا و حیات. بقای امام زمان و حق تعالی، که حیّ، سالم و باقی بالذات هستند، بدیهی است. 

در پایان،  پیوند این اصل با مباحث معاد و قیامت بیان می‌شود: طرح معاد بدون اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری و تدرّج روح انسانی بی‌معناست. این مبانی فلسفی، چارچوب فهم قیامت و معاد را روشن می‌سازند و اصل اتحاد عقل، عاقل و معقول محور این فهم است. 

آغاز محتوا:

  •  تسخیر افعال در اراده الهی: 

افعال تکوینی که در بدن انسان انجام می‌گیرند و انسان هیچ اراده اختیاری بر آن‌ها ندارد در تسخیر تدبیر الهی‌اند. حتی افعال اختیاری ما نیز تحت سلطه اراده و اختیار الهی هستند؛ یعنی انسان مظهر اختیار و اراده الهی است. اختیار ما شأن اوست و اراده ما شأن اوست؛ اگر خداوند اختیار ندهد، ما مختار نیستیم و اگر اراده در ما جاری نسازد، ما اراده‌ای نداریم. در حقیقت، انسان انشای اختیار و اراده را از خود ندارد، بلکه این‌ها را خداوند در انسان ایجاد می‌کند. 

  •  اصل اتحاد عقل، عاقل و معقول: 

یکی از اصول مستحکم حکمت متعالیه، اصل اتحاد عقل، عاقل و معقول است. بر اساس این اصل، نفس با معقول متحد و یگانه می‌گردد؛ نفس، عاقل می‌شود و آنچه تصور یا ادراک می‌شود، معقول است؛ نهایتاً عقل، عاقل و معقول یک حقیقت واحد دارند. این اصل بیان می‌کند که هر عاقلی ذاتاً معقول است و هر معقولی نیز به ذات خود عاقل می‌باشد. هر حقیقت مجرد تام که درک شود، علاوه بر معقول بودن، ادراک کننده خود نیز هست؛ بنابراین، اتحاد عقل، عاقل و معقول همواره برقرار است. 

  • ارتباط این اصل با تکامل انسان: 

تکامل انسان در تمام مراحل هستی از آغاز پیدایش نطفه تا مقامات لطائف سبعه مانند سرّ، خفی، اخفا و مقام لایق انسان بر اساس همین قاعده شکل می‌گیرد. هر حقیقتی که انسان درک کند، با او وحدت می‌یابد؛ هر حقیقتی که بفهمد، یکپارچه با او می‌شود؛ و هر حقیقتی که به ملکات مبدّل گردد، به معقول انسان و بخشی از وجود او تبدیل می‌گردد. این اصل، بنیان اساسی تکامل انسان است؛ کل مراحل و اطوار وجودی ما، به دلیل پیوستگی ذاتی، از هم جدا نیستند. 

  •  جوهری بودن علم و عمل: 

در واقع، علم و عمل وصف‌های عرضی یا کیفیت صرف نیستند بلکه جوهرند و حقیقت انسانی را شکل می‌دهند. «وَ لَقد خَلقَکم اَطوارا» اشاره به همین اطوار دارد: از تَب گرفته تا نفس، عقل، قلب، روح، سرّ، خفی و اخفا؛ همه این اطوار با یکدیگر اتصال وجودی دارند و جدایی در آن‌ها راه ندارد. 

  •  حرکت از نقص به کمال: 

انسان لحظه‌ به ‌لحظه از نقص به کمال می‌رود، یا از طریق حرکت جوهری یا بر اساس تجدد امثال. تکامل یعنی از بین بردن نقایص (اماته نقص‌ها) و رسیدن به کمالات (احیای نفس). دو ملک الهی که مظهر فعال مدبر هستند، مسئولیت دارند حرکت را از لطف آغاز کرده و تا مقام اخفا کمالاتی را برای انسان ایجاد و القا کنند. این موجب احیای روح و زدودن نقایص می‌شود. 

  • اصل بقا و سلامتی :

اصل حیات بر بقا است؛ یعنی هر موجودی برای بقا آفریده شده است و نه برای فنا. همان‌گونه که اصل بر سلامتی است، زیرا سلامتی نیز بر بقا استوار است. نفس ناطقه موجودی باقی است و مظهر اسم «الباقی» می‌باشد و بقای سالم نیز بر اساس اسم «الباقی» و «السلام» الهی است. خداوند باقی، حی و سالم است، و این اسماء الهی، شاکله وجود انسان را نیز می‌سازند؛ پس انسان که مظهر حق تعالی است، باقی، سالم و حی خواهد بود. 

سلامتی بدن اصل است و برای اثبات نیاز به دلیل ندارد. بقای روح اصل است و نیاز به دلیل ندارد. حیات روح نیز بدیهی است؛ اما بیماری، فنا و مرگ نیازمند دلیل هستند. بدن امام زمان(ع) همانند روح ایشان سالم است و این امر تعجب ‌آور نیست، زیرا تجلی اسم «السلام» الهی در بدن و روح، سلامتی را در پی دارد. روح سالم، بدن را سالم نگاه می‌دارد؛ بقای روح، بقای بدن را تضمین می‌کند. بنابراین، بقای امام زمان در عالم نیازی به استدلال ندارد، زیرا بقا و سلامتی اصول ثابت هستی‌اند. 

  •  ارتباط اصل اتحاد با معاد و قیامت: 

معاد و قیامت بر اساس اصل اتحاد عقل، عاقل و معقول، اصل تدبّر روح انسانی، تشکیک در وجود، تشکیک در ماهیت، و حرکت جوهری معنا پیدا می‌کنند. طرح معاد بدون اصالت وجود بی‌معناست؛ همین‌طور بدون تشکیک در وجود یا حرکت جوهری. همچنین، بدون تمسک به اصل تدبّر روح انسانی، آیه «لقد خلقکم اطوارا» بی‌مفهوم می‌گردد. به همین ترتیب، طرح قیامت و معاد بدون باور به اصل اتحاد عقل، عاقل و معقول طراحی فلسفی درستی ندارد.

گفتارهای مشابه