آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • تعقل و تجرد عقلی از منظر نفس ناطقه و مراتب ادراک انسان 

تعقل و تجرد عقلی از منظر نفس ناطقه و مراتب ادراک انسان 

در این محتوا، رابطه‌ی میان «تعقل» و «تجرد عقلی» به صورت بنیادین بررسی می‌شود. هر صورت معقوله و معنای عقلی، فعلیت محض و حقیقت صرف است و هیچ نحوه‌ی ماده، قوه یا استعداد ندارد. این صورت عقلی عینِ نفس ناطقه است و با او وحدت وجودی دارد؛ بنابراین، چون علم مجرد است، ظرف آن یعنی نفس ناطقه نیز باید مجرد باشد. 

در نظام ادراکی انسان، چهار قوه‌ی حس، خیال، وهم و عقل مطرح می‌شود. حس، ادراک جزئیات حسی را برعهده دارد؛ خیال، صورت‌های محسوس را انشاء و حفظ می‌کند؛ وهم، معانی جزئی مانند محبت یک فرد را درک می‌کند؛ و عقل، کلیات را درک کرده و از ماده و ابزار بی‌نیاز است. بر اساس دیدگاه ملاصدرا، وهم قوه‌ای مستقل از عقل نیست، بلکه تجلی نازل‌ شده‌ی عقل در مرتبه‌ی جزئی است. 

قوه‌ی عقل به دو نحو ادراک دارد: یکی ادراک معانی کلی به اطلاق که عقل نامیده می‌شود، و دیگری ادراک همان معنا با قید فردی که به آن وهم می‌گویند. عقل قاعده ‌ساز است و کلی ‌یابی می‌کند، اما خیال شکل ‌سازی و انشاء می‌نماید. ادراک در تمام مراتب، عین ایجاد است؛ یعنی قوه‌ی عاقله یا خیالیه تا چیزی را درک نکند، آن را انشاء نمی‌کند. ادراک عقلانی و خیالی هر دو دفعی و غیرزمانی‌اند. 

تجرد عقلی به این معناست که روح انسان در مقام ذات و فعل، مستقل از ماده و ابزار است. بر خلاف تخیل که محتاج ابزار حسی است (چون در مرتبه‌ی تجرد مثالی قرار دارد)، تعقل در مرتبه‌ای است که در آن هیچ نسبتی با ابزار جسمانی ندارد. در تخیل، روح با حواس چون باصره و سامعه در ارتباط است؛ اما در تعقل، ارتباط مستقیم با معانی کلی برقرار می‌گردد. 

در پایان، مراتب مختلف ادراک (حسی، خیالی، وهمی و عقلی)  با یکدیگر مقایسه می شود و توضیح داده می شود که انسان در هر مرتبه دارای ادراکی مناسب با همان مرتبه است. مراتب حشر نیز مطابق با ملکات ادراکی انسان شکل می‌گیرد؛ برخی انسان‌ها حشر مثالی، برخی حشر عقلی و برخی حشر فوق‌عقلی دارند. 

آغاز محتوا:

  • ارتباط تعقل و تجرد عقلی :

هر صورت معقوله، یعنی هر معنای عقلی، فعلیت محض و حقیقت صرف است؛ بدین معنا که هیچ نحوه از ماده، قوه و استعداد در آن وجود ندارد. صورت علمیِ عقلی، فاقد ماده، استعداد، اعراض و امتداد مکانی و زمانی است و طول، عرض و عمق ندارد. این صورت علمی، عین نفس ناطقه است و نسبتش با نفس ناطقه، نسبت عینیت است؛ به گونه‌ای که میان آن دو وحدت وجودی برقرار است. از این رو، آن صورت عقلیه و علمیه دارای تجرد است و احکام ماده را ندارد. چون ظرف علم، یعنی نفس ناطقه، نیز سنخیت و تناسب با معلوم دارد، نفس نیز مجرد است. 

  • کلی عقلی:

کلی عقلی همان صورت علمیه عقلی است و کمالات آن بیشتر از کمالات صورت خیالی و صورت حسی است. یعنی کامل تر و مجرد تر هست و وحدت و بساطت آن بیشتر است نسبت به صورت خیالی، وهمی و حسی. نفس انسان جایگاه تمام اداراکات حسی، خیالی و عقلی است. انسان زمانی که می خواهد تعقل کند برای اینکار محتاج به عالم ماده نیست و نیاز به ابزار مادی ندارد.  در حقیقت انسان از طریق حس و خیال و وهم آنی معانی کلی را انتزاع می کند و یا اینکه صورت های عقلی معانی و مفاهیم از غیب برای انسان نازل می شود به شکل تجلی و در ابتدا مظهر آن معانی غیبی می شود و در ادامه خود انشاء کننده آن حقایق در درون خود می شود . پس علم مجرد است و طرف آن که نفس ناطقه است باید مجرد باشد که این دلیلی بر تجرد صورت علمیه عقلی و نفس ناطقه است.

  • مراتب ادراک: حسی، خیالی، وهمی و عقلی: 

انسان دارای چهار نحوه ادراک است: ادراک حسی، خیالی، وهمی و عقلی. ادراک حسی از طریق ابزار مادی و حواس ظاهری انجام می‌شود. ادراک خیالی مربوط به صورت‌هایی است که پس از دریافت حس در قوه خیال انشاء می‌گردد. ادراک وهمی درک معانی جزئی و شخصی است، مانند محبتِ فردیِ شخصی نسبت به شخصی دیگر. ادراک عقلی نیز ناظر به معانی کلی است که از ماده مجرد می‌باشد و در مرتبه‌ای بالاتر از وهم و خیال قرار می‌گیرد. 

  • تفاوت دیدگاه‌ها درباره قوه‌ی واهمه :

گروهی از حکما، قوه واهمه را امری مستقل از قوه عاقله می‌دانند، اما ملاصدرا بر این باور است که وهم، عقلِ نازل ‌شده است. یعنی هنگامی که معنای کلی در ذهن انسان با یک مصداق جزئی ترکیب می‌شود، ادراک وهمی پدید می‌آید؛ مانند ترکیب مفهوم کلیِ محبت با شخص معین. بدین جهت، قوه وهم در حقیقت مرتبه‌ای از عقل است نه امری مستقل. 

  • مراتب حشر بر اساس ملکات ادراکی  :

نفس انسان در قیامت با ملکات خود محشور می‌شود؛ بدین معنا که هر انسانی مطابق با نحوه و مرتبه ادراکات خویش حشر می‌یابد. برخی انسان‌ها حشر مثالی دارند، برخی حشر عقلی، و گروهی نیز در مرتبه‌ای بالاتر، حشر فوق عقلانی خواهند داشت. 

  • نسبت تعقل، عاقل و معقول: 

فعل قوه عاقله را «تعقل» می‌نامیم، خود قوه را «عاقله» و نسبت میان عاقل و معقول را «عقل» می‌گوییم. قوه عاقله دو نحو ادراک دارد: گاهی معانی را به صورت کلی و مطلق ادراک می‌کند که این همان درک عقلی است؛ و گاهی معنای کلی را در قالب فرد و شخص جزئی درمی‌یابد که همان ادراک وهمی است. 

  • قاعده ‌سازی عقل و شکل ‌سازی خیال: 

عقل قاعده سازی و وهم خیال سازی میکند. کسانی که قوت عقلیه دارند برای قاعده سازی و قانون نویسی مناسب هستند . عقل کلی یابی می کند حس و خیال جزئی یابی میکند. عقل کلی نگر و قاعده ساز است مثل این که : هر مجردی بسیط است و وحدت دارد این یک قاعده است. بسائط یا مادی هستند مانند اعراض و تمام اعراض نه گانه مادی هستند یا مجرد هستند مانند : 1- مفاهیم و معانی و 2- نفوس.

 قابل توجه است که هر بسیطی مجرد نیست و هر مادی مرکب است و هر مرکبی مادی است.

حیوان فقط جزئیات را می فهمد جزئیات حسی و معانی جزئی وهمی را می فهمد . انسان نیز هم جزئیات حسی و هم جزئیات خیالی را می فهمد. در هرمرتبه ای انسان یک ادراک و فهمی دارد.

  • نقش عقل در تکلیف الهی: 

از شرایط عام تکلیف، وجود عقل در انسان است. کسی که فاقد عقل باشد، شریعت و تکلیف شرعی بر او واجب نیست. 

  • نامگذاری قوه های : خیال، واهمه و عاقله:

اگر ما صورت خیالی را بفهمیم قوه خیال نامیده می شود و اگر معنای جزئی را در صورت خیال بفهمیم قوه (واهمه) نامیده می شود و اگر معنای کلی را در قالب صورت خیال بفهمیم قوه عاقله نامیده می شود.

  • کارکردهای قوه خیال و عاقله :

قوه خیال علاوه بر درک صورت‌ها، توان انشاء و ایجاد صورت‌های خیالی را نیز دارد. درک و انشاء قوه خیال توأمان است؛ به این معنا که هرگاه چیزی را فهمید، همان را ایجاد نیز می‌کند. قوه عاقله نیز چنین است؛ هرگاه معنای کلی را درک کند، همان را در خود انشاء می‌کند. بنابراین، در هر دو مرتبه، ادراک عین ایجاد است؛ هرچند ادراک خیالی امری تدریجی و زمانی است، اما ادراک عقلی دفعی و غیرزمانی است. 

  • تجرد در مقام ذات و فعل :

تجرد عقلی در این معنا است که روح انسان هم در مقام ذات و هم در مقام فعل مجرد است. در مقام ذات، روح در حقیقت نیازی به ماده ندارد؛ و در مقام فعل، هنگام تعقل نیز به ابزار جسمانی و عالم ماده وابسته نیست. در مقابل، تخیل، که در مرتبه‌ی تجرد مثالی قرار دارد، در مقام فعل نیازمند ابزار مادی مانند حواس ظاهری است تا صورتی خیالی را در خود انشاء نماید. 

  • ارتباط قوه خیال با ابزار حسی: 

قوه خیال با ابزار حسی مانند باصره و سامعه در ارتباط است. هنگامی که حواس ظاهری صورتی را مشاهده یا دریافت می‌کنند، قوه خیال همان را به صورت مفصل در درون خویش انشاء و درک می‌کند. صورت خیالی گرچه جرم و حجم ندارد، اما دارای شکل، اندازه، طول و عرض است؛ از این رو، از ماده مجرد است ولی از فعل و زمان مجرد نیست. 

  • تفاوت مراتب تخیل، وهم و تعقل: 

اگر انسان تنها صورت محسوس یک درخت را در ذهن خود ببیند، این ادراک خیالی است. وقتی معنای یک درخت خاص (درختی معین) را درک می‌کند، این ادراک وهمی است. و اگر معنای هر درختی، یعنی کلیِ درخت را درک کند، آن ادراک، عقلی است.

در نتیجه انسان صورتی را که در ادراک حسی میبیند ادراک می کند ، در خود آن صورت را می بیند و بعد به حس مشترک می رود و سپس به قوه خیال و در آخر مشابه آنچه در قوه باصره و سامعه هست را انشاء و ایجاد می کند.

گفتارهای مشابه