خلاصه محتوا:
در این محتوا، با تحلیل مراتب تجرد و غیب، حقیقت انسان در سیر الیالله تبیین میشود. بیان میشود که هر موجود «مجرد» در واقع مرتبهای از غیب است، و هر قدر موجودی مجردتر باشد، غیبت اش از عالم محسوس بیشتر است تا برسد به ذات الهی که «غیب الغیوب» است. انسان نیز در سیر خود همچون حرکتی لامتناهی به سوی این غیب مطلق و بیحد پیش میرود.
در ادامه، به مقام «خاتمیت» حضرت رسول اکرم (ص) پرداخته میشود و گفته میشود که این مقام، سرّ مستأثر و مختص آن حضرت است و هیچ نبی یا امامی در مرتبهی خاتمیت تشریعی نیست؛ زیرا دریافت شریعت تازه تنها به ایشان اختصاص دارد.
پس از آن، ماهیت و حقیقت روح انسان با تکیه بر اندیشههای مرحوم استاد «روح تشکیکی» تبیین میشود؛ اینکه روح انسان همچون وجود، دارای مراتب است و از تجرد مثالی تا تجرد عقلی و بالاتر امتداد مییابد. همچنین گفته میشود ماهیت انسان نیز تشکیکی است و مراتب و درجات دارد، و بر همین اساس، حشر و بازگشت انسان نیز بر اساس ملکات و ادراکات وجودی او شکل میگیرد. انسان وقتی توسلات درونیاش ظهور یابد، یعنی حشر با ملائکهی خود آغاز شده است؛ بنابراین حشر امری درونی و ذاتی و مرتبط با نفس است.
نفس ناطقه همهی افعال طبیعی و ادراکات را از طریق بدن انجام میدهد و بدن شرطِ ظهور نفس در عالَم طبیعت است. حتی تحصیل ملکات روحی، ادراک خیالی، و انجام عبادات منوط به بدن است؛ یعنی مسیرِ صعودی از نطفه تا مقام وحدت الهی بدون جسم طبیعی ممکن نیست. نفس از طریق تدبیر مزاج، تعادل بدن را حفظ میکند و تجلیات خویش را در بدن ظاهر میسازد؛ از اینرو بدن لازمهی تجلیات نفس است.
در بخش دیگر، رابطهی میان «بدن» و «جسم طبیعی» روشن میگردد: بدن به اعتبار ظهورات نفس تعریف میشود، ولی «جسم طبیعی» به عناصر مادی وجود دارد. بنابراین نفس از جسم طبیعی جدا میشود اما از بدن جدا نمیشود؛ زیرا بدن مرتبهی پدیدارِ تجلیات نفس است.
عالم ماده مظهر «اسم سلام» الهی معرفی میشود، زیرا همهی اشیای مادی در تسلیم کامل نسبت به حقاند و بر این اساس انسان میتواند عالم را تسخیر کند. همین تسلط انسان بر عناصر، نشانهی سریان اسم سلام در مادّه است.
در ادامه، ساختار عالم مادی بر پایهی چهار عنصر (آب، خاک، هوا، آتش) بهصورت اعداد و ترکیبهای عددی توضیح داده میشود، و گفته میشود خداوند میان عناصر پیوند ذاتی برقرار ساخته تا بدنهای گوناگون و مزاجهای مختلف شکل گیرد. بهتبع آن، عالم همچون بدنی واحد است که اجزایش متصل به هماند، و این اتصال از طریق سریان نفس واحد در مظاهر محقق میشود. در مرتبهی بالاتر، همین سریان، سریان حق در عالم است که موجب ارتباط و اتصال همهی مراتب به ذات باری میگردد.
سپس بیان میشود که عالم، «بدنِ حق» است، یعنی محلّ تجلی و ظهور اسمای الهی. به همین قیاس، بدن جسمانیِ انسان نیز محل تجلیات نفس ناطقه است. امام زمان (ع) «انسان کامل» دانسته میشود که روحاً در غیبت است، و غیبت او مظهر غیب بودگی اسمای الهی است؛ چراکه غیب از اسمای توحیدی و فعلی الهی است. ذات حق نیز پنهان ترین و باطن ترین حقیقت است و هیچ نحوه ظهوری برای آن در مقام ذات وجود ندارد؛ با این حال، ظهورات حق از هر چیز آشکارتر است.
در ادامه توضیح داده میشود که تفاوت انسانها و حیوانات در «احوال و ملکات و ادراکات» آنان است؛ زیرا حقیقتاً تفاوت در سطح وجود و ماهیتِ ادراکی است. بدن انسان مرتبه ی نازله ی نفس است و نفس مرتبهی عالیتر آن؛ میان این دو جدایی ذاتی نیست، بلکه بدن مظهر نازل نفس است.
جسم طبیعی مراحل مختلفی دارد از نطفه تا جنین و پیری اما بدن انسانی به خودی خود نه ذکوریت دارد و نه انوثیت؛ جنسیت مربوط به جسم طبیعی است، نه بدن. در عالم ملکوت، بدن وجود دارد اما بدون جنسیت، زیرا آن بدن طبیعت ندارد.
در مرتبهی بعد، قوهی خیال بهعنوان «راز امتداد وجود انسان» معرفی میشود. این قوه سرچشمه ی شکل گیری بدن مثالی و حیات بعد از مرگ است. بدون قوه خیال، وجود انسان محدود به ادراکات حسی میماند و امتداد برزخی و مثالی نخواهد داشت. مواد قوه خیال، همان ادراکات و ملکات روحیاند؛ ازاین رو تکامل قوه خیال در گرو انجام افعال طبیعی با جسم طبیعی است. اگر انسان جسم طبیعی نداشته باشد، هیچ حرکت استکمالی از نطفه تا احدیت تحقق نخواهد یافت. پس بدن شرط لازم سیر صعودی انسان است و ادامهی وجود او در عالم ملکوت و مثال، مبتنی بر همین قوای درونی است که در عالم طبیعت شکل میگیرند.
آغاز محتوا:
- آغاز مباحث معرفتی در باب معرفت نفس:
هنگامی که سخن از موجود مجرد به میان میآید، مراد موجودی است که در مرتبهی «غیب» است. هر موجودی که غیب باشد، مجرد است و غیب نیز دارای مراتب است؛ از غیب ملکوت آغاز میشود تا برسد به ذات الهی که «غیب الغیوب» و «غیب مطلق» است. هر اندازه موجودی مجردتر باشد، در واقع غیب تر، پنهان تر و باطن تر است. تجلیات حضرت حق نیز در عالم غیب، ملکوتیاند، و ملکوت نیز از مراتب غیب به شمار میرود.
- سیر انسان به سوی غیب مطلق:
انسان، سیری رو به سوی لامتناهی دارد؛ همان گونه که حق تعالی لامتناهی است، سیر انسان به سوی او نیز بیانتهاست و برای آن پایانی وجود ندارد.
- اختصاصات خاتمالانبیا و مقام خاتمیت:
در میان موجودات، حضرت خاتم (ص) از اختصاصاتی برخوردارند که ویژهی مقام خاتمیت ایشان است. مقام خاتمیت، سرّ مستأثر حضرت است؛ بدین معنا که نبوت تشریعی اختصاص به رسول گرامی اسلام دارد. این سرّ مستأثر، همان راز پوشیده در ذات نبوت آن حضرت است، و هیچ نبی دیگری دارای مقام خاتمیت نیست. دریافت شریعت تازه و قوانین تشریعی تنها به پیامبر اکرم (ص) تعلق دارد و ائمه (ع) از آن بهره ندارند، هرچند دریافتِ احکام الهی بر اساس قرآن برای آنان محقق است.
- مراتب وجودی روح انسان و تشکیک در روح و ماهیت:
بر مبنای دیدگاه مرحوم استاد صدرا، روح نیز وجودی تشکیکی دارد. اما ماهیت تشکیکی چیست؟ یعنی روح انسان مراتب تجرد را طی میکند؛ ابتدا تجرد مثالی در قوه خیال، سپس تجرد عقلی، و در نهایت مقامات فوق تجرد را میپیماید. افزون بر این، ماهیت انسانی نیز تشکیکی است؛ یعنی «انسانیتِ انسان» دارای مراتب و درجات است.
- آغاز حشر بر اساس ملکات وجودی:
انسان از مسیر کانال وجودی خویش و از جدولِ وجودی خود حشر را آغاز میکند. هر اندازه انسان نسبت به حقیقت نفس خود معرفت و توجه یابد، کانال وجودی او گشوده میشود و حشر درونی او ظهور مییابد. در واقع، هنگامی که توسلات انسان در درونِ او آشکار گردد، به معنای آن است که حشر آغاز شده است. بنابراین، حشر، امری درونی و ذاتی است و ارتباطی با بیرون ندارد؛ زیرا ملائکه در درون انسان ظهور میکنند.
- نقش بدن در تجلیات نفس:
نفس ناطقه به واسطهی بدن، تمام کارهای خود را انجام میدهد؛ چه افعال طبیعی و چه ادراکات حسی و خیالی. تحصیل فضایل و ملکات روحی نیازمند بدن است، چنان که انجام عبادات نیز مشروط به بدن است. سیر معنوی انسان از نطفه تا احدیت، بدون جسم طبیعی محقق نمیشود؛ زیرا زمان و مکان به جسم طبیعی تعلق دارد. نفس ناطقه مزاج را کنترل میکند و از طریق تدبیرِ آن، اعتدال را برقرار میسازد. تجلیات نفس در بدن آشکار میگردند و بدین ترتیب بدن، محل تجلیات نفس است؛ پس برای این ظهورات، بدن ضرورت دارد.
- نسبت حرکت جوهری و معاد جسمانی با بدن:
حرکت جوهری مربوط به جسم طبیعی است، نه به خود بدن بودن. همچنین معاد جسمانی به بدن بودن انسان مربوط میشود، نه به جسم طبیعی.
- عالم ماده بهعنوان مظهر اسم «سلام» الهی:
کل عالم جسمانی مظهر اسم «سلام» الهی است؛ بدین سبب که تسلیم محض ارادهی حق است. از این رو ما میتوانیم بر روی زمین راه برویم، از عناصر، گیاهان و میوهها استفاده کنیم؛ زیرا عالم مادی تسلیم ارادهی حق است و به تسخیر انسان درمیآید. جسم طبیعی انسان نیز از تسخیر نفس ناطقهی اوست؛ بنابراین جسم به مثابه مظهر اسم سلام الهی است.
- متفاوت بودن عالم از دیدگاه های متفاوت:
انسان ها با نوع نگاهشان و متناسب با احوال وجودشان عالم را متفاوت می بینند. آثار وجودی نفس ناطقه در جسم طبیعی آشکار می شود و این آثار وجودی در جسم طبیعی را بدن می نامند. بدن بودن، ذاتی نفس است و جسم طبیعی، ذاتی نفس نیست به همین جهت نفس از جسم طبیعی جدا می شود اما از بدن جدا نمی شود. بدن بودن بدن به دلیل تجرد نفس ناطقه است و نه به لحاظ جسم طبیعی
- جهان مادی و نسبت آن با اعداد و عناصر:
تمام عالم ماده از چهار عنصرآب، خاک، هوا و آتش تشکیل شده است. خداوند متضادها را در ماده جمع کرده و آنان را در ترکیبی عددی به هم پیوسته ساخته است. هر بدن نیز در خویش جمعی از اعداد را دارد که به صورت مزاج معتدل ظهور میکند. به واسطهی سریان نفس در بدن، اتصال ذاتی میان اجزا برقرار میشود، همچون اتصال ذاتی میان اجزای کل عالم که در حقیقت بدن واحدی است. اتصال ذاتی کلی عالم ناشی از سریان حق در عالم است؛ و این سریان، موجب ارتباط مراتب وجود با یکدیگر و با ذات میشود.
- عالم به مثابه بدن حق:
به همین سبب عالم به منزلهی بدنِ حق است؛ یعنی محل ظهور و تجلیات الهی و اسمای حق تعالی است. جسم طبیعی انسان را نیز بدن میگویند، چون محل تجلیات نفس ناطقه است.
- امام زمان و غیبت بهعنوان مظهر اسم غیب الهی:
امام زمان (عج) انسان کامل است که روحاً در غیبت است؛ این غیبت خود مظهر یکی از اسمای الهی است، زیرا «غیب» از اسمای توحیدی و فعلی پروردگار است. خداوند از هر چیز پنهان تر است، و ذات الهی پنهان ترین حقیقت و باطنترین واقعیت در هستی است. با وجود این، ظهورات حق از هر چیزی آشکارتر است. ذات الهی چون نامتناهی است، هیچ نحوه ظهوری در خود ندارد.
- تفاوت انسانها و حیوانات و حقیقت بدن:
تفاوت حیوانات و انسانها به احوال، ملکات و ادراکات آنهاست. بدن در مرحلهی نخست، هویتی مستقل از نفس ندارد؛ بلکه مرتبهی نازلهی نفس است، در حالی که نفس مرتبهی عالیتر بدن است. میان آن دو بِینونَت ازلی وجود ندارد، زیرا بدن در حقیقت ظهور نفس است.
- مراتب جسم طبیعی و بی جنسی بودن بدن:
جسم طبیعی انسان دارای مراحل رشد مادی است: نطفه، عَلَقه، جنین، کودکی، جوانی، پیری. این مراتب به جسم طبیعی مربوط اند. جنسیت مذکر یا مؤنث بودن نیز مربوط به جسم طبیعی است، نه بدن. در عالم ملکوت بدن وجود دارد، اما نه به صورت مذکر یا مؤنث، زیرا جنسیت تعلق به طبیعت دارد.
- راز توحیدی در امتداد وجود انسان و نقش قوه خیال:
یکی از اسرار عَرشی در باب معرفت نفس، آن است که امتداد وجودی انسان به وسیله ی قوه خیال تحقق مییابد. قوه خیال از ادراکات و ملکات روحی تشکیل شده است و اگر انسان فاقد این قوه باشد، در حد ادراکات حسی باقی میماند و امتداد وجودی در عوالم مثالی و عقلی پیدا نمیکند.
- پدید آمدن بدن برزخی از قوه خیال:
اگر قوه خیال نباشد، بدن مثالی و برزخی شکل نخواهد گرفت، زیرا موادّ تشکیل دهندهی بدن برزخی همان ادراکات و ملکات روحی هستند. حیات مثالی و عقلی و الهی انسان مشروط به قوه خیال است و امتداد وجود او در عوالم بعدی منوط به فعلیت آن است. خیال بر دو پایه استوار است: یکی ادراکات ظاهری و باطنیِ حواس پنجگانه، و دیگری ملکات و احوال روحی. تحقق این دو نیز مشروط به انجام افعال طبیعی در عالم ماده است؛ و افعال طبیعی جز از طریق جسم طبیعی ممکن نمیشوند.
- شرط تحقق سیر استکمالی انسان:
بدن شرط لازم در سیر صعودی انسان است. اگر جسم طبیعی وجود نداشته باشد، حرکات استکمالی از نطفه تا احدیت شکل نمیگیرد و وجود انسان محدود میشود. حرکت جوهری ذاتی از نطفه تا احدیت تنها در پرتو داشتن همین بدن و جسم طبیعی تحقق مییابد.