خلاصه محتوا:
در این محتوا به بررسی تأثیر اعمال مباح و اعمال عبادی بر نظام تکوینی آفرینش و نیز آثار آنها بر روح انسان پرداخته می شود. ابتدا به اعمال انسان که به دو دستهی کلی تقسیم میشود توجه شده: اعمال مباح و اعمال عبادی.
اعمال مباح، نظیر امور روزمرهی زندگی، در ذات خود باطن تکوینی ندارند و به صورت مستقیم با مراتب ملکوت و نظام آفرینش پیوند ندارند؛ اما با تکرار، در روح انسان ملکاتی پدید میآورند، خواه فضیلت خواه رذیلت، که این ملکات ذاتاً با روح متحد میشوند. بدین ترتیب ویژگیهای اخلاقیِ مثبت حاصل از اعمال مباح، سکوی پرواز روح به سوی مراتب بالاتر و ملکوت میشوند و اگر این اعمال با قصد قربت همراه باشند، تأثیر معنویشان دوچندان خواهد بود.
در بخش دوم، اعمال عبادی شامل واجبات، مستحبات و ترک محرّمات معرفی میگردند. این اعمال برخلاف مباحات، دارای باطن تکوینی و ملکوتیاند؛ یعنی هر عبادت، از ظاهر تشریعی تا مراتب غیبی، ذومراتب است و از عالم ماده تا اسماء الهی امتداد دارد. هر حکم شرعی یا عبادت در هر عالم (ماده، مثال، عقل و الهی) مرتبهای از حقیقت تکوینی خویش را داراست و نهایت آن به اسم «الله» منتهی میگردد. اثر و بهرهای که انسان از هر عبادت میبرد، تابع نیت و نوع قصد قربت او است: اگر از سر ترس از عذاب یا طمع در ثواب باشد، آثارش محدود به همان مراتب است؛ ولی اگر عبادت احراری و از سر عشق به حق باشد، انسان را تا مراتب قرب نوافل و فناء در اسم «الله» بالا میبرد.
تأکید میشود که در دنیا نیز اعمال عبادی اثرات تکوینی خویش را در رفع و دفع بلا و تهذیب روح مینمایند. انسان با هر عبادت، علاوه بر استحکام ملکات روحانی، با مراتب بالاتری از حقیقت تکوینی آن عبادت متحد میگردد. در مقابل، گناه موجب اتحاد وجودی با مراتب عذاب مثالی و قیامتی میشود. بنابراین، نظام هستی شبکهای بههم پیوسته است که در آن هر عمل، تشریعی یا تکوینی، تأثیری وجودی و واقعی بر همهی مراتب عالم دارد و به تناسب اخلاص، طهارت روح و میزان حضور سالک در عبادت، درجات اتحاد و بهره مندی او از آن حقیقت متفاوت خواهد بود.
آغاز محتوا:
- مقدمهی محتوا و طرح مسئله:
در این محتوا، به بررسی تأثیر اعمال مباح و اعمال عبادی انسان در نظام تکوین و عالم آفرینش و نیز تأثیر آن بر روح انسان پرداخته میشود. هدف آن است که روشن گردد برد و عمق اثر هر عمل عبادی تا چه مرتبهای امتداد دارد و آیا روح انسان با همهی مراتب تکوینی حقیقت آن عمل متحد میگردد یا خیر.
- تقسیم اعمال انسان به مباح و عبادی:
اعمال انسان یا از نوع اعمال مباح است یا اعمال عبادی.
اعمال مباح، مانند امور روزمرهی زندگی، با تکرار خود، ملکاتی در نفس انسان پدید میآورند؛ چه ملکات فضیلت و چه ملکات رذیلت. این ملکات به مرور با روح انسان متحد میشوند و عینیت روح را شکل میدهند. به بیان دیگر، این ملکات به سان جوهر روح درمیآیند.
اعمال مباح ذاتاً با باطن تکوینی عالم ارتباط ندارند تا اتحاد مستقیم با آن پیدا کنند، اما ثمرهی آنها در ایجاد ملکات نفسانی است. این ملکات، اگر نیکو و متعادل باشند، پایه و سکوی پرواز انسان به سوی جهان ملکوت و موجب جلب توجه ملکوتیان و عنایت حق تعالی به روح سالک میشوند.
با این حال، اگر همین اعمال مباح با قصد قربت و نیت الهی انجام گیرند، تأثیری افزون خواهند داشت. در مجموع، اعمال مباح، هرچند فاقد باطن تکوینیاند، ولی در نفس انسان صورتهای روحانی و ملکات خلق میکنند که مسیر سیر و سلوک معنوی او را هموار میسازند؛ و اگر نیت در آنها خالصانه نباشد، ملکات رذیله در جان پدید میآیند.
- اعمال عبادی و مراتب باطنی آنها:
در مقابل، اعمال عبادی اعم از انجام واجبات و مستحبات یا ترک محرمات خود حقیقتی تشریعی و الهیاند و هر حکم تشریعی و هر عبادت، دارای باطن تکوینی و ملکوتی است.
شریعت، در ذات خود، به مراتب متعدد و باطنهای گوناگون در عوالم مختلف هستی پیوند دارد:
– در عالم ملکوت، صورت باطنی دارد.
– در عالم جبروت، صورت دیگر و عالیتری دارد.
– در عالم عین ثابته، حقیقتی دیگر از همان عمل متجلی است.
– و نهایت همهی این مراتب، به اسم الله ختم میشود.
از این رو، هر عبادت در نهایت به ذات الهی و مرتبهی اسم جامع الهی منتهی میگردد. سالکی که با نیت قربت و اخلاص به عبادت میپردازد، متناسب با نیت خود از این حقیقت بهره میبرد. اگر نیت او ترس از عذاب یا امید به ثواب باشد، بهرهمندیاش در همان مراتب باقی میماند؛ اما اگر عبادتش از سر عشق و معرفت به حق باشد، با مراتب تکوینی عبادت و در نهایت با اسم «الله» متحد میشود.
- آثار دنیوی و اخروی عبادات:
افزون بر ثواب اخروی، عبادت آثار تکوینی در دفع بلا و رفع مشکلات دارد. هر عبادتی نهفقط در عالم آخرت بلکه در همین دنیا نیز اثر خود را بر روح و جسم انسان ظاهر میسازد. عبادت، همچون اعمال مباح، در روح انسان ملکاتی میآفریند، اما با این تفاوت که افزون بر ایجاد ملکات، موجب اتحاد روح با مراتب تکوینی خود عبادت میشود. به واسطهی این اتحاد، سالک در مسیر سیر و صعود روحی به سوی حقیقت آن عبادت گام برمیدارد.
در مقابل، گناه و معصیت نیز حقیقتی تکوینی دارد که سبب اتحاد روح با مراتب عذاب مثالی و قیامتی میشود. همان گونه که عبادت، انسان را به عوالم نور و اسماء الهی پیوند میدهد، گناه نیز او را به مراتب ظلمت و عذاب وصل مینماید.
اگر اعمال مباح با قصد قربت همراه گردد تاثیر آن بیشتر خواهد بود این اعمال باطن ملکوتی و مراتب تکوینی ندارند همچنین مراتب عینی و واقعی ندارند و وقتی انسان انجام می دهد ملکاتی را در ما ایجاد می کنند که یا فضیلت هستند و یا رذیلت هستند.
همچنین عباداتی که ما انجام می دهیم چه ترک حرام و چه انجام واجبات و مستحبات همگی این عبادات در حقیقت شریعت هستند. شریعت باطن تکوینی و ملکوت دارد و در هر مرتبه ای هر حکم تشریعی و هر عبادتی یک باطن تکوینی دارد متناسب با عوالم خلقت و در کل در ملکوت ، جبروت و عین ثابته باطن دارد .
در نتیجه هر عبادت و هر حکم تشریعی سر انجام به اسماء الله و ذات الهی ختم می شود و انسان مومنی که با قصد قربت آنها را انجام می دهد متناسب با قصد خود از آنها بهره مند می شود. هر انسانی با توجه به قصد خود که قصد رسیدن به بهشت یا عذاب جهنم یا قصد قرب دارد به همان هدایت می شود و اگر قصد قربت او صد در صد همراه با اخلاص باشد به قرب نوافل و فرائض و اعیان ثابته و اسماء الله می رسد.
علاوه بر آن در دنیا نیز آثار عبادت را به گونه های مختلف مانند : دفع و رفع بلا خواهد دید ، همچنین هر عبادتی ملکاتی را در روح ایجاد می کند و آن ملکات روحانی زمینه ساز اتحاد با مراتب تکوینی آن عبادات می شود. همچنین اگر گناهانی را انسان انجام دهد در با مراتب عذاب مثالی و قیامتی متحد می شود.
در نتیجه انجام اعمال مباح یک خاصیت دارد و آن هم ایجاد ملکات روحانی در روح می باشد که ارتباطی با انحاد با مراتب تکوینی عالم هستی ندارد و همانطور که ذکر شد انجام عبادت دو خاصیت دارد: 1- ایجاد ملکات روحانی در انسان 2- اتحاد با مراتب تکوینی خود عبادت . نکته: آثار تکوینی عبادات بر روح و جسم ما در هر عالمی با توجه به وسعت، ستخیت، طهارت و قصد قربت روح ظاهر می شود، همانطور که گناهان در تمام عوالم آثار تکوینیشان ظاهر می شود .
- رابطهی اعمال با نظام پیوستهی هستی:
نظام هستی، شبکهای پیوسته و یکپارچه است که در آن، همهی عوالم و مظاهر با یکدیگر ارتباط تکوینی دارند. بر این مبنا، یک حقیقت در هر عالم، مرتبهای متناسب با همان عالم دارد؛ برای مثال، حقیقت نماز در عالم ماده به صورت یک عمل تشریعی ظاهر میشود، در عالم مثال و عقل به صورت یک حقیقت تکوینی و در عالم الهی تا اسماء الهی امتداد دارد.
زمانی که انسان نماز میگزارد، در اصل با همهی مراتب آن عبادت ارتباط تکوینی برقرار میکند؛ اما میزان اتحاد او با این مراتب، بسته به میزان طهارت، اخلاص، معرفت حضوری، و توجه قلبی او است، نه اینکه به صورت خودکار با تمام مراتب متحد شود.
- تجلی تشریعیات در مراتب هستی:
هر حکم شرعی در هر عالم، متناسب با حقیقت آن عالم تجلی دارد:
در عالم الهی، ظهور بهصورت اسم و صفت الهی است؛
در عالم عقل، تجلی به صورت حقیقت معقول است؛
در عالم مثال، تجلی در قالب صورت مثالی است؛
و در عالم ماده، همان حکم بهصورت تشریع و اعتبار شرعی نمود مییابد.
ازاینرو، هنگامیکه انسان عبادتی انجام میدهد، حقیقتاً با مراتب باطنی آن ارتباط مییابد و آثار تکوینی آن در مراتب مختلف عالم و بر روح او تمثل پیدا میکند. به همان نسبت که نیت، اخلاص و حضور قلب در انسان قویتر باشد، اتحاد روح او با مراتب بالاتر عبادت شدیدتر و بهرهمندیاش عمیقتر خواهد بود.
- نتیجهی نهایی جریان عبادات در نظام آفرینش:
اعمال عبادی در تمام نظام خلقت اثر تکوینی دارند و برای خود انسان تمثل مییابند. حقیقت عبادت همان است که با روح مؤمن عجین میگردد و او را در مراتب وجودی بالا میبرد. برعکس، گناه نیز تمثل داده میشود و ارتباط با مراتب عذاب را پدید میآورد.