آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • حرکت جوهری؛ سیلان ذات ماده و اتحاد وجودی عالم

حرکت جوهری؛ سیلان ذات ماده و اتحاد وجودی عالم

در این محتوا فلسفی، مفهوم بنیادین «حرکت جوهری» به مثابه یکی از عمیق‌ترین اصول حکمت متعالیه تبیین می‌شود.  بر این حقیقت تأکید می‌شود که حرکت نه صرفاً تغییری در اعراض، بلکه نحوهٔ وجود در عالم مادی است؛ یعنی «موجودات مادی عین حرکت‌اند» و ثبات تنها ویژگی مجردات است. هر شیء مادی در ذات خود امتداد دارد، در مکان و زمان گسترده است، و در سیر تدریجی و استکمالی از قوه به فعلیت، وجود خویش را می‌گستراند. حرکت جوهری اتصال میان مراتب وجودی شیء را حفظ کرده و در عین تحول، وحدت شخصی موضوع از میان نمی‌رود.

توضیح داده می‌شود که هر حرکت جوهری، حرکتی تدرجی، اتصالی و کمال ‌جویانه است؛ قوه‌ها به فعلیت می‌رسند، استعدادها زایل می‌شوند و فعلیت‌های تازه حادث می‌گردند. از آن‌جا که ماده خود نمی‌تواند از قوه به فعلیت برسد، نیازمند افاضهٔ مجردات است؛ یعنی عقل مجرد به عنوان موجودی مفارق، محیط بر ماده بوده و آن را به فعلیت می‌رساند. بدین ترتیب، حرکت جوهری رابطهٔ وجودی میان عالم ملک و ملکوت را آشکار می‌سازد و اتحاد وجودی میان ماده و عقل مفارق را نمایان می‌کند. این اتحاد به معنای وحدت حقیقت در مراتب مختلف وجود است، نه وحدت عددی بلکه وحدت حقیقی یا «وحدت صحیح».

در ادامه توضیح داده می شود که ماده و حرکت از هم جدا نیستند؛ جوهر مادی ذاتاً متحرک است و موضوع حرکت نیز به دلیل وحدت اتصالی خود باقی می‌ماند. تقدم و تأخر اجزاء ماده، مثل نطفه و علقه و ازام، امری ذاتی است نه اعتباری. زمان و مکان نیز ذاتیِ اجسام‌اند و مفهوم مستقل از جسم ندارند؛ به عبارت دیگر، اجسام در زمان و مکان نیستند، بلکه خود جسم در ذات خود زمان‌مند و مکان‌مند است. بر همین اساس، جهان مادی جهانی است سیال، در حال تجدد و نوزایی مستمر؛ هر لحظه در زوال استعدادها و حدوث فعلیت‌هاست، یعنی در تجدید وجود.

در پایان، نتیجهٔ فلسفی این تحلیل بیان می‌شود که حرکت جوهری در واقع اشتداد وجودی است؛ موجودات از مراتب نازلهٔ ظاهر به مراتب عالیهٔ باطن، از ساحت ملک به ساحت ملکوت، و از صورت به معنا منتقل می‌شوند. کل عالم، یک حرکت مستمر و واحد دارد، در امتداد هستیِ واحدِ الهی، و این وحدت در طول مراتب تجلی یافته است. حرکت جوهری در حقیقت سیلان ذات ماده و نشانهٔ اتحاد وجودی عالم است.

آغاز محتوا :

در آغاز، اشاره می‌شود که در میان حکمت‌های گوناگون، «حرکت جوهری» از زیباترین و عمیق‌ترین مباحث فلسفی است که اسرار فراوانی از ذات عالم مادی را آشکار می‌سازد. اساس این نظریه آن است که هر شیء مادی در ذات خود در حرکت است، یعنی هر لحظه از وجود خویش به نحوی دیگر درمی‌آید و احوال و صفات جدیدی می‌یابد. 

  • مفهوم حرکت ذاتی و تجدد پیوسته وجود مادی:

بر اساس اصل حرکت جوهری، شیء مادی در ذات خود حالت سیلان و تبدل دارد. هر دم، صورت و صفت جدیدی در آن پدید می‌آید و در نتیجه، ذات آن در حال تغییر مداوم است. این تحول لحظه ‌به ‌لحظه، موجب پیدایش حالات و صفات تازه در همان ذات می‌شود. 

از آنجا که این حرکت، پیوسته و متصل است و انقطاعی میان مراحل گوناگون وجود شیء رخ نمی‌دهد، در حقیقت، شیء در امتداد هستی خویش هر لحظه «خودِ دیگری» می‌شود و جهان نیز به تبع آن، دم ‌به ‌دم نو می‌گردد. اما در عین حال، یک هویت ثابت و واحد در بطن این تغییر حفظ می‌شود. 

  • حفظ وحدت هویت در عین تبدل:

با وجود این تبدل ذاتی، شیء از مدار نوعی و حقیقت خویش خارج نمی‌شود. هر قدر هم تحول یابد، باز در همان حقیقت و نوع باقی است. بدین جهت، می‌توان گفت که در حرکت جوهری، در عین تحول ذاتی، ثبات هویت نیز محفوظ است. 

در این نگاه، جوهرِ شیء در جریان حرکت از میان نمی‌رود و به جوهری دیگر تبدیل نمی‌شود؛ بلکه جوهر همان جوهر است، هرچند اوصاف و کمالات جدیدی می‌یابد. بنابراین، «موضوع» در این حرکت از بین نمی‌رود؛ بلکه باقی است و تطور ذاتی موجب زوال وحدت شخصی آن نمی‌شود. 

  • مثال گندم و تبیین ثبات در عین تحول:

برای تقریب به ذهن، مثال گندم آورده می‌شود: دانهٔ گندم در سیر تکامل خود، به مرتبهٔ کامل گندم بودن می‌رسد. در این مسیر، هزاران تغییر در آن پدید می‌آید، اما در همهٔ مراحل «همان گندم» است. پس در عین تحولات پی‌درپی، ثباتِ نوعی و وحدت شخصی آن از میان نمی‌رود. 

از این‌رو، می‌توان گفت که در حرکت جوهری، ثبات جوهر و تغییر اوصاف هم‌زمان حضور دارند، و یکی نفی دیگری نیست. 

  • امتداد و پیوستگی ذاتی در وجود مادی:

شیء مادی دارای امتداد و پیوستگی ذاتی است، و همین امتداد سبب حفظ وحدت شخصی آن می‌گردد. اتصال حقیقی میان مراحل گوناگون حرکت سبب می‌شود که هویت شیء واحد باقی بماند. 

برای مثال، نطفه با مرحلهٔ «مُضغه» ارتباط ذاتی دارد، مُضغه با «علقه»، و علقه با «عَظم» پیوند وجودی دارد. این ارتباط و اتصال میان مراحل مختلف مانع از گسست هویت می‌شود و وحدت شخصی شیء را حفظ می‌کند. 

  • وحدت اتصالی و نقش آن در بقای موضوع:

علت بقای موضوع در عالم مادی، همین «وحدت اتصالی» میان مراحل وجودی آن است. منظور از وحدت اتصالی آن است که بین مراتب مختلف یک شیء مادی، ارتباط وجودی مستمر برقرار است و هیچ مرحله‌ای از دیگری منقطع نیست. 

به سبب همین اتصال، وحدت شخصی وجود محفوظ می‌ماند، و در نتیجه، جوهر موضوع از میان نمی‌رود. 

  • امتداد زمانی و مکانی موجود مادی:

موجودات مادی به طور ذاتی دارای «امتداد» هستند؛ یعنی وجودشان در زمان و مکان گسترده است. امتداد در مکان به طول و عرض و عمق جسم مربوط می‌شود، و امتداد در زمان همان حرکت و تحول تدریجی شیء است. 

هر موجود مادی در بستر مکان و زمان امتداد دارد، و همین امتداد موجب آن است که اجزای مختلف وجودش در حالی که پراکنده‌اند، در پیوستگی با یکدیگر وحدتی واقعی داشته باشند. 

  • معنا و ماهیت حرکت به عنوان نحوه وجود جسم:

وجود مادی، عین حرکت است. یعنی حرکت نحوهٔ بودن جسم مادی است، و نمی‌توان آن را چیزی افزوده بر وجود دانست. هم‌چنان‌که ثبات، نحوهٔ وجود مجردات است، حرکت نیز نحوهٔ وجود مادیات است. 

اگر حرکت را از جسم مادی سلب کنیم، در واقع وجود مادی را نفی کرده‌ایم، زیرا حرکت از ذاتیات جسم مادی است. بدین ترتیب، موجود مادی مساوی با حرکت و زمان است، و حرکت از ذات جسم جداشدنی نیست. 

  • درک حرکت جوهری و نقش حس و عقل:

حرکت جوهری یک واقعیت عینی است و فهم آن نیازمند مشارکت حس و عقل با یکدیگر است. عقل به تنهایی نمی‌تواند حرکت را درک کند، زیرا حرکت مستلزم مشاهدهٔ تدریج است که کار حس است. از سوی دیگر، حس نیز به تنهایی قادر به درکِ ذات حرکت نیست، زیرا تحلیل و تعمیمِ حرکت نیازمند قوهٔ عقلانی است. 

بنابراین، درک کامل حرکت از ترکیب و هماهنگی حس و عقل حاصل می‌شود؛ حس مقدمات ادراک را فراهم می‌آورد، و عقل معنا و ذات حرکت را درمی‌یابد. حرکت در واقع امری «محسوس ـ معقول» است. 

  • نشانه‌های حرکت جوهری در طبیعت محسوس:

تغییرات مستمر در طبیعت مادی، نشانهٔ وجود حرکت جوهری است. جوانی که پیر می‌شود، درختی که از بذر می‌روید و رشد می‌یابد، یا حتی ذراتی که پیوسته در تغییرند، همگی مظاهر حرکت جوهری‌اند. 

زیرا در همهٔ آن‌ها، احوال جدیدی پدید می‌آید و استعدادهای گذشته جای خود را به فعلیت‌های تازه می‌دهد. این دگرگونی تدریجی نشانهٔ حرکت ذاتی و استکمالی موجودات مادی است. 

  • حرکت تدریجی و اتصالی به عنوان ویژگی اصلی:

حرکت جوهری نه دفعی است و نه گسسته، بلکه ذاتاً تدریجی و پیوسته است. در این حرکت، هر مرحله با مرحلهٔ پیشین ارتباط وجودی دارد و جدایی میان آن‌ها ممکن نیست. 

همان‌گونه که نطفه به مُضغه و از آن به علقه و سپس به عظم و جنین کامل تبدیل می‌شود، همهٔ مراحل در سلسله‌ای به‌هم‌پیوسته‌اند که وحدت وجودی آن شیء را تشکیل می‌دهند. 

  • حرکت جوهری و استکمال از قوه به فعل:

حرکت جوهری حرکتی استکمالی است، به این معنا که در هر مرحله، شیء از قوه به فعلیت بالاتری می‌رسد. هر لحظه از وجودش مرتبه‌ای از کمال را درمی‌یابد و استعدادهای سابق را پشت سر می‌گذارد. 

حرکتی که در آن استکمال رخ ندهد، حرکت جوهری نیست. حرکت جوهری همواره متضمن زوال مستمر قوه و حدوث مستمر فعلیت است. این جریان، خروج تدریجی شیء از قوه به فعل است، که همان معنای حقیقیِ حرکت می‌باشد. 

  •  استمرار حرکت و نقش اتصال وجودی در حفظ ذات:

تأکید می‌شود که حرکت جوهری، عینِ امتداد وجودی موجود مادی است؛ یعنی شیء مادی در ذات خویش پیوسته در جریان است و این جریان، وحدت شخصی او را از میان نمی‌برد. حرکت، ذاتاً تدریجی و استکمالی است و در هر لحظه، شیء از قوه به فعلیت می‌رسد. 

به عبارت دقیق‌تر، حرکت، زوال مستمر قوه و حدوث مستمر فعلیت است. در هر آن، استعدادها از بین می‌روند و فعلیت‌های تازه‌ای پدید می‌آیند؛ این دگرگونی، همان تعالی ذات است. در نتیجه، حرکت، خروج تدریجی شیء از قوه به فعلیت است. 

  •  امتداد واحد وجودی و نقش آن در وحدت شخصی

حرکت جوهری، مجموعه‌ای از حرکات جدا و گسسته نیست؛ بلکه یک امتدادِ واحد و حقیقی است. در هر شیء مادی، این امتداد فقط یکی است و آن، امتداد وجودی است. درون هر موجود مادی، جریان هستی، پیوسته و غیرقابل تفکیک است. 

در این امتداد، کثرت و وحدت به‌هم آمیخته‌اند و جدایی میان آن‌ها بی‌معناست. تعیّن شیء به هستیِ آن، ملازم با قوّه و فعل است؛ قوه و فعلیت در موجود مادی با هم‌اند، نه جدا. در عالم مادی، وحدت و کثرت در هم تنیده‌اند و امتداد ذاتی اجسام ریشه در همین ترکیب دارد. 

  • امتداد زمانی و مکانی جسم و نحوه ترکیب قوه و فعل:

اجسام مادی امتداد ذاتی دارند؛ یعنی هم در مکان گسترده‌اند و هم در زمان. امتداد مکانی به طول و عرض و عمقِ جسم برمی‌گردد، و امتداد زمانی همان حرکت است. در بدن انسان یا هر جسم مادی دیگر، قوه و فعلیت با هم آمیخته‌ است؛ قوه محض یا فعلیت محض هر دو ممتنع‌اند. 

در این ترکیب، وحدت بالفعل است و کثرت بالقوه، چراکه شیء در مقام فعلیت، یک هویت برقرار دارد ولی مراحل گوناگونش به تدریج در قوه‌اند و فعلیت می‌پذیرند. 

  •  وحدت اتصالی حرکت و سبب بقای موضوع:

حرکت، وحدت اتصالی دارد؛ یعنی اجزای حرکت به ‌گونه‌ای به هم پیوسته‌اند که شخصیت شیء از میان نمی‌رود. این اتصال میان مراحل وجودی، همان علتِ حفظِ وحدت شخصی شیء است. 

اگر این اتصال وجودی میان مراحل رخ نمی‌داد، موضوع از بین می‌رفت. اما چون وحدت اتصالی حفظ می‌شود، موضوع و شخصیت شیء در طول حرکت باقی می‌ماند. ماده شخصیتی امتدادی دارد، نه پراکنده؛ و همین امر باعث می‌شود که با وجود تحول و تغییر، فردیت جسم محفوظ بماند. 

  • رابطه ماده با عقل مجرد و پیوند عوالم:

در ادامه به نکته‌ای بنیادین اشاره می‌شود: ماده نمی‌تواند خود به فعلیت برسد، زیرا قوه محض است و فاعلیت ندارد. صورت جسمی نیز به تنهایی قادر به فعلیت‌بخشی نیست. از این‌رو، برای اینکه ماده از قوه به فعل درآید، نیازمند موجودی مجرد و فراتر از خود است؛ موجودی که بر ماده احاطه دارد و آن را به فعلیت می‌رساند، و این موجود همان عقل مجرد است. 

بدین ترتیب، حرکت جوهری پیوند و اتصال عالم ملک (عالم اجسام) و عالم ملکوت را آشکار می‌کند، زیرا هر شیء که به فعلیت می‌رسد، در اثر دمیدن فیض از عالم ملکوت است. جسم نمی‌تواند خود را به فعلیت برساند، بلکه در ارتباط با عالم فراتر از خود است که کمال می‌یابد. 

  •  وحدت وجودی بین مراتب ملک، ملکوت و عقل:

در پی همین توضیح، بیان می‌شود که میان عوالم مختلف، جدایی حقیقی وجود ندارد؛ بلکه وحدت اتصالی برقرار است و مراتب عالم از هم منفصل نیستند. موجود مجرد مفارق نیز از ماده جدا نیست، بلکه امتداد وجودی آن است. نطفه امتداد عقل مجرد است، نه اینکه عقل از بیرون در آن حلول کند. 

روح از خارج در بدن وارد نمی‌شود، بلکه تجلی و امتداد وجودی ماده است که مراتب بالاتر خود را در سیر حرکت جوهری می‌یابد. اگر این امتداد وجودی قطع شود، فیض دریافت نمی‌گردد و تکامل امکان‌پذیر نیست. بنابراین، وحدت صحیحِ میان عوالم اثبات می‌شود و عالم مادی، ملکوتی، عقلی و الهی همه مراتب یک حقیقت پیوسته‌اند. 

  • اتحاد وجودی میان حرکت، متحرک و عقل مجرد:

حرکت و متحرک در ذات متحد‌اند، زیرا حرکت، جزء وجودیِ شیء است و از بیرون بر آن عارض نمی‌شود. متحرک خود بستر حرکت خویش است و حرکت در درون وجود او جریان دارد، نه در ظرفی خارج از آن. 

در سطح بالاتر، میان عقل مجرد و متحرک نیز اتحاد وجودی برقرار است، یعنی آن‌ها مراتب یک حقیقت‌اند؛ هرچند نه وحدت عددی، بلکه وحدت در مرتبه و حقیقت. حرکت جایی معنا دارد که شیء مرکب از قوه و فعلیت باشد یعنی جسم باشد. در مجردات که فعلیت محض‌اند و در عدم که قوه محض است، حرکت جوهری وجود ندارد. 

  • ذاتی بودن حرکت برای جوهر مادی:

حرکت جوهری از ذات جسم برمی‌خیزد، نه از علت خارجی. اگر در عرض تغییر و حرکتی مشاهده شود، علت آن جوهر است، زیرا عرض قائم به جوهر است و حرکت در آن به تبع حرکت جوهر رخ می‌دهد. 

جوهر خود عین حرکت است و حرکت، ذاتی آن است؛ بنابراین، جسم موجودی است که ذاتاً در حال حرکت است و علت خارجی نمی‌خواهد. نحوه وجود مادی همان حرکت است؛ مادی بودن مساوی با متحرک بودن است. 

  • وحدت متحرک و حرکت در ذات:

در حرکت جوهری گفته می‌شود که متحرک در خود حرکت می‌کند، نه در بیرون از خود؛ یعنی خود شیء، بستر حرکت خویش است. حرکت جوهری از درون ذات آغاز می‌شود و متحرک و حرکت، در حقیقت، یک چیزند. 

جسم مادی در جریان کمال‌یابی تدریجی‌اش، شخصیت واحد زمانی دارد؛ هر مرحله از وجود او کامل‌تر می‌شود اما شخصیت واحدش از میان نمی‌رود، زیرا اتصال مستمر وجودی، موضوع را حفظ می‌کند. پس وجود مادی در عین حالی که وحدت شخصی دارد یک حقیقت است که درجات و مراتب گسترده دارا هست و اتصال بین مراحل و مراتب باعث می شود که شخصیت آن حفظ شود.در نتیجه وحدت اتصالی باعث وحدت شخصی آن می شود و در عین تبدل ذاتی وحدتی شخصی آن حفظ می شود.

  • تقدم و تأخر ذاتی در مراحل وجود و وابستگی زمان به جسم:

در عالم ماده، بین اجسام و حوادث تقدم و تأخرِ ذاتی برقرار است. هر حادثه و هر جزء از جسم نسبت به دیگری تقدم یا تأخر ذاتی دارد. مثلاً نطفه ذاتاً پیش از علقه است، و علقه ذاتاً مقدم بر مُضغه است. این ترتیب‌ها حتمی و غیرقابل تغییرند، چون ریشه در ذات موجودات دارند. 

اما تقدم و تأخر زمانی که ما درک می‌کنیم، عرضی و تبعی است؛ زمان هویتی مستقل ندارد، بلکه تابع اجسام و حوادث است. زمان و مکان بستر بیرونی نیستند، بلکه از ذاتیات جسم‌اند. هر جسم زمان‌مند و مکان‌مند است، و خودِ زمان و مکان از جوهر مادی انفکاک ‌ناپذیرند. 

  •  وابستگی ذات زمان و مکان به جسم:

زمان، مکان، حرکت و ابعاد جسم همگی ذاتی‌اند و از یکدیگر جدا نمی‌شوند. زمان برگشت‌پذیر نیست، زیرا حوادث ذاتاً ترتیب و توالی دارند. همان‌گونه که در اعداد، عدد پنج ذاتاً مقدم بر شش است و این ترتیب قابل تغییر نیست، در عالم جسمانی نیز مراحل وجود به طور ذاتی مرتب‌اند. 

از این جهت، هر جسم زمان خاص خود را دارد، و عالم ماده را نمی‌توان از بستری مستقل از زمان و حرکت فرض کرد، زیرا خود جسم، زمان و حرکت است. اشیاء عالم ماده را نمی توان جا به جا کرد زیرا هر شیء در زمان خاص خود آفریده شده است .

  • تجدد و نو شدن مستمر عالم:

حرکت جوهری نشان می‌دهد که عالم مادی پیوسته در حال تجدد و نو شدن است. زوال مستمر قوه و حدوث مستمر فعلیت موجب آن است که عالم در هر لحظه تازه گردد. هستی جهان، سیال و متبدل است؛ نه ایستا و جامد. 

حرکت، امری تدریجی و وجودی است و جهان با همین سیلان، دم‌ به ‌دم تجدیدِ وجود می‌یابد. 

  • وحدت جهانی و اشتداد وجودی عالم:

چون حرکت ذاتی جهان مادی است، تمام عالم یک حرکت مستمر واحد دارد. اجزای جهان به طور هم‌زمان پدید نمی‌آیند، بلکه به تدریج حاصل می‌شوند. وحدت نوعی و شخصیِ عالم ماده از همین حرکت ذاتی ناشی می‌شود. 

این وحدت، عددی نیست بلکه وحدت سِعه وجودی است؛ به این معنا که هرچه موجود کامل‌تر گردد، به مراتب باطنی‌تر و عالی‌تر خود نزدیک‌تر می‌شود. عالم ماده مراتب نازله دارد و در سیر حرکت جوهری، از ظاهر به باطن، از مرتبه نازله به مرتبه عالیه، و از جنبه ملکی به جنبه ملکوتی صعود می‌کند. 

  •  اشتداد وجودی و سیر از ظاهر به باطن:

حرکت جوهری، اساسِ وحدت سعِه وجود است، زیرا وجودِ جهانِ مادی دائم در اشتداد و شدت ‌یافتن است. اشتداد وجودی همان سیرِ وجود از ظاهر به باطن، از نازله به عالی و از عالم حس به عالم عقل و روح است. 

به سبب همین حرکت در سلسله طولی هستی، عالم ماده همواره در مسیر تعالی و پیوند با ملکوت است، و این سیر، سیلان ذاتی و جاودانهٔ عالم وجود را آشکار می‌سازد. 

گفتارهای مشابه