خلاصه محتوا:
در این محتوا به تبیین جایگاه «ذکر» در سلوک عرفانی پرداخته و آن را بهعنوان پیوندی آگاهانه و عاشقانه میان انسان و حضرت حق معرفی میشود. ذکر در مکاتب سلوکی، نه صرفاً تکرار الفاظ بلکه نوعی ارتباط وجودی با حق تعالی است که حضور و مراقبت را در جان سالک زنده میکند.
ابتدا به مبانی انسان شناسی و هستی شناسی سلوک اشاره می شود و ذکر «توجه به معبود از طریق اسماء الهی» است. ذکر، امتداد مراقبت است و موجب تمرکز، توحد، طهارت، و انس با خداوند میشود. بر اساس آیه قرآن «اذکُروا الله ذکراً کثیراً»، ذکر حد و اندازهی عددی ندارد و باید متناسب با حال و ظرفیت قلبی انسان استمرار یابد.
بیان میشود که ذکر سه مرتبه دارد:
۱. توجه فکری و شناختی: سالک باید مبانی توحیدی و انسانشناسی خویش را اصلاح کند تا عظمت حق تعالی را ادراک نماید.
۲. ذکر زبانی: آغاز ارتباط عملی با خدا که با لب و زبان ادا میشود ولی ریشه در جان دارد.
۳. ذکر قلبی: مرتبهای که اندیشههای توحیدی از ذهن به قلب منتقل میگردد و روح انسان از سطح به عمق سیر میکند.
تأکید میشود که «فکر، مادر ذکر است»؛ اندیشهی توحیدی باید به قلب برسد تا ذکر حقیقی شکل گیرد. استمرار در ذکر، حضور و انضباط وجودی انسان را تقویت میکند و با تداوم آن، ذکر زبانی به ذکر قلبی بدل میشود.
ذکر همچنین ابزار پالایش درونی است؛ گناه، دل انسان را از ذکر بازمیدارد و طهارت قلب و بدن شرط تأثیر آن است. در کنار طهارت، پذیرش ولایت معصومین (ع) و عمل به سیره و اندیشهی آنان از ارکان تحقق ذکر مؤثر است.
در تبیین فنی تر، توضیح داده میشود که ذکر باید با رعایت آداب ظاهری و باطنی انجام شود: رعایت هیئت بدن، حالت ایستادن در عبادت، امتداد الفاظ، و مراقبت از حضور. ذکر در حقیقت زبان دل است و زبان، امتداد قلب میباشد؛ هرچه هماهنگی میان این دو بیشتر گردد، اتصال انسان با حق کامل تر خواهد بود.
در پایان، تأکید میشود که ذکر باید با نیت تقرب و حب الهی انجام شود، نه صرفاً برای حاجات یا ثواب. ذکر از سوی حق ممکن است مستقیماً به قلب القا شود یا از طریق واسطههایی چون مؤمنان صالح. انسان باید آن ذکری را که به او الهام میشود تکرار کند، چرا که این رمز ارتباط خاص او با خداوند است.
نتیجهی سلوک ذکر، توحد، تمرکز، عشق، و ادراک حضور دائمی خدا در همه شئون وجودی است.
آغاز محتوا:
- تعریف و جایگاه ذکر در سلوک عرفانی:
محتوا حاضر در ارتباط با موضوع «ذکر» و اهمیت آن در سلوک عرفانی است.
در مکاتب سلوکی، ذکر دارای معنا و جایگاه ویژه است. ذکر نه تنها یک عمل زبانی بلکه نوعی ارتباط با حضرت حق است؛ ارتباطی با خداوند که ناظر به معبودیت اوست. انسان در هنگام ذکر، توجه و نظر خود را متوجه جنبه معبود بودن حق مینماید و با اسم معبود ارتباط برقرار میکند. بنابراین، ذکر به منزله تجلی رابطه عبد و رب است و دارای موضوعیت در مسیر سلوک میباشد.
- ابعاد سلوکی ذکر و جایگاه آن در مبانی انسانشناسی و هستیشناسی:
در حوزه سلوک، مباحث مربوط به ذکر در سه بخش مطرح میشوند: مبانی سلوکی، دستورالعملهای عملی و تجربیات سلوکی یا عرفانی. مبانی سلوکی ناظر به انسان شناسی و هستیشناسی است؛ شناخت حقیقت انسان و جهان از منظر توحیدی. برخی آموزهها، روشهای عملی سلوک را بیان میکنند، و برخی دیگر ثمرات و مراتب تجربه سالک را توصیف مینمایند.
خداوند با جلال و جمال خویش به بندگان نظاره میکند. جمال حق تجلی لطف و رحمت اوست و جلالش ظهور عظمت و کبریاست. بنابر روایت عرفانی، رحمانیت الهی زمینه رحیمیت است؛ جمال مقدمه جلال است، همانگونه که جلال حافظ جمال میباشد. در مسیر سلوک، رحمانیت خداوند جلوه نعمتهای مادی و معنوی برای جذب انسان به سوی خویش است؛ جلال و جمال در ذات الهی یگان و مکمل یکدیگرند.
- مراقبت، سکوت و تفکر به عنوان زمینههای ذکر:
مراقبت، سکوت و تفکر از مقدمات و زمینههای شکل گیری ذکر واقعی هستند. سکوت باعث حضور قلب میشود و مراقبت، استمرار حضور را پدید میآورد. در قرآن کریم آمده است: «یا أیها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً»؛ ای مؤمنان خدا را بسیار یاد کنید. در این آیه، خداوند برای ذکر عدد یا اندازه خاصی تعیین نکرده است؛ زیرا ذکر حقیقی محدود به عدد نیست و باید متناسب با حال و ظرفیت قلبی انسان باشد.
بسیاری از صوفیه بر این مبنا دستور به تکرار ذکر به عدد معین دادهاند، اما حقیقت ذکر بسته به حال ذاکر و میزان حضور قلب اوست. ذکر زمانی ارزش مند است که از جان برآید. ابتدا باید روح انسان به ذکر بپردازد، سپس زبان تابع قلب گردد. بنابراین، ذکر زبانی در مرتبه دوم و ذکر قلبی در مرتبه نخست قرار دارد.
- هم پیوندی ذکر و فکر در سلوک توحیدی:
ذکر باید با تفکر همراه باشد؛ زیرا تفکر توحیدی نیز نوعی ذکر است. سالک حقیقی در عین ذکر باید اهل اندیشیدن در آیات الهی باشد. برخی سالکان از رهگذر اندیشههای توحیدی، سرمایه سلوکی خویش را فراهم میسازند، یعنی سطح بینش آنان نسبت به خداوند، خویشتن و عالم افزایش مییابد. هرچه این نگاه توحیدی تر و دقیق تر باشد، سیر و سلوک سالک صحیح تر و سریع تر صورت میگیرد.
ذکر ثمره تفکر است و اندیشه توحیدی باید از ذهن به قلب راه یابد تا در مقام شعور و شهود ظاهر شود. فکر باید به ذکر تبدیل گردد. انسان با شناخت اسمای الهی چون «حکیم» و «بصیر»، باید آن معانی را در زندگی خود به کار گیرد و در همه موقعیتها مصادیق حکمت و بصیرت را بیابد.
- هدف داری در اعمال و حضور در عبادات:
در هر عبادت یا زیارت، انسان باید در احوال خود تأمل کند و حضور خویش را در محضر الهی به یاد آورد. عبادت و زیارت زمانی حقیقیاند که همراه با آگاهی نسبت به احوال درونی باشند. حتی سَبک ایستادن در عبادت نیز باید نشان دهنده ادب بندگی باشد. هر رفتار ظاهری باید متناسب با روح ذکر باشد.
ذکر را میتوان امتداد مراقبت دانست؛ مراقبتی که در زبان و قلب استمرار مییابد و همه ساحات انسان ذات، صفات، احوال، افعال و گفتار را دربر میگیرد. استمرار در ذکر، حضور قلبی و توجه وجودی را تقویت میکند و موجب «انضباط وجودی» سالک میگردد.
- نظام بندی و پیوستگی در ذکر:
ذکر باید همراه با نظم و برنامه سلوکی باشد. تعدد ذکر و تکرار آن اثر عمیق دارد، زیرا «ذکر کثیراً» موجب رسوخ توجه الهی در جان انسان میشود. ذکر زبانی باید به ذکر قلبی بینجامد. استمرار در ذکر، زمینه حضور دائمی قلب را فراهم میکند. ذکر همان ارتباط با حق و توجه به روح الهی در انسان است.
فکر و ذکر دو بال حرکت سلوکیاند که باید با هم همراه باشند و همدیگر را کامل سازند. مراقبت نیز نوعی ذکر است، هرچند زبان در آن حرکتی نداشته باشد. استمرار ذکر زبانی، زمینه پیدایش ذکر قلبی را فراهم میسازد. در مسیر سلوک، ذکر نه فقط تکرار لفظ بلکه راهی برای انتقال از سطوح ظاهری به عمق روح است.
- تأثیر تداوم ذکر در سلوک:
تداوم ذکر، تداوم حضور و توجه را در پی دارد. با استمرار ذکر، همه شئون انسان ذاکر میشود و این امر موجب جمع و تمرکز نیروهای درونی و هماهنگی وجودی فرد با اراده الهی میگردد. ذکر، محتوایی توحیدی دارد و تکرار اسمای الهی نوعی انعام الهی در مسیر مراقبت است.
انسان باید در هر حال خود را در محضر حق احساس کند. تداوم یاد الهی، حضور مداوم را به همراه میآورد و موجب انقطاع از گناه و تعلقات میشود. ذکر همان حرکت از کثرت به وحدت است و سالک را از غفلت به بیداری میکشاند.
- ذکر به عنوان راه تمرکز و توحد:
ذکر موجب تمرکز، توحد و تناسب روحی میشود. نخست باید عظمت حق را درک کرد؛ این درک یکی از مبانی اصلی ذکر است. پس از ادراک عظمت الهی، ذکر زبانی آغاز میشود و آنگاه ذکر قلبی پدید میگردد. وقتی ذکر با معارف توحیدی همراه شود، روح انسان از سطح به عمق میرود و به لایههای لطیف تر وجود وارد میگردد.
در نتیجه، ذکر در عرفان عملی نه یک عمل محدود زبانی بلکه فرایندی تدریجی از تفکر و مراقبت تا حضور کامل قلبی است؛ حرکتی از اندیشه به شهود، از لفظ به معنا، از تکرار به حضور، و از ظاهر به باطن.
مراتب و شرایط تحقق ذکر حقیقی:
۱. مراتب توجه و کنترل قوا در مسیر ذکر:
ذکر، تنها با زبان حاصل نمیشود، بلکه نخست باید مبانی هستی شناسی و انسان شناسی انسان تصحیح گردد؛ یعنی انسان درک صحیحی از توحید، از عظمت ذات الهی، و از جایگاه خود در برابر حق پیدا کند.
پس از آن، ذکر زبانی آغاز میشود و در نهایت به ذکر قلبی منتهی میگردد. این سه مرحله اساسی، انسان را از سطح ظاهر به عمق روح خود میبرد. در حقیقت، ابتدا توجه فکری پدید میآید، سپس توجه قلبی تحقق مییابد.
سالک باید مراتب قوای خود را کنترل نماید:
ابتدا حس را مهار کند، سپس خیال را، آنگاه عقل را و در نهایت دل را. این ترتیب، سلسله مراتب توجه انسان در سلوک الهی است. کمال ذکر در آن است که از قلب به بدن و زبان، بلکه به عقل، خیال و حس نیز جریان یابد.
به همین تعبیر است که در تعالیم اسلامی آمده است: تلاوت قرآن خود نوعی ذکر است و اثر آن در قلب آشکار میشود. ذکر زبانی، علاوه بر تقویت دل، موجب وسعت و روشنایی قلبی نیز میگردد.
۲. هماهنگی زبان، قلب و اعضا در ذکر:
در مقام ذکر، نهتنها حالت قلب مهم است، بلکه حالات بدن، حرکات دست، و هیئت ظاهری نیز باید متناسب با معنویت درونی باشد. همهی شئون وجودی انسان باید متوجه حق گردد.
زبان ادامهی بدن است و بدن ادامهی قلب و روح؛ از این رو ذکر زبانی در حقیقت امتداد ذکر قلبی محسوب میشود. هماهنگی میان زبان و قلب، شرط اثرگذاری ذکر است.
شریعت الهی نیز بدین منظور تمام ساحتهای ظاهری و باطنی انسان را با معنویت درگیر مینماید؛ قوهی باصره، سامعه، لامسه، خیال، عقل و قلب، همگی باید در توجه به حق حضور یابند.
۳. امتداد ذکر و نقش لفظ در حضور قلب:
گاهی توصیه میشود که ذکر را به صورت «مَدّ» و امتداددار ادا کنید؛ یعنی لفظ را با توجه و تأمل ادامه دهید، زیرا این امتدادِ لفظی، موجب عمق یافتن معنا، ایجاد وحدت درونی و تقویت حضور قلبی میشود.
برای نمونه، در ادای الفاظی همچون «یا سمیع»، امتداد صوت، زمینهی تجلّی معنا را فراهم میکند. به همین جهت، نماز نیز باید با رعایت کامل الفاظ و با تمرکز بر معنا اقامه شود تا حضور قلب حاصل گردد.
ذکر، عمق روحی و دوام حال برای انسان به ارمغان میآورد. تکرار و تنوع ذکر باعث اتصال، انس و عروج روحی میشود. برخی از اذکار، حتی بدون حرکت لب ادا میشوند، همچون «لا اله الا الله» یا «یا هو» که ذکر قلبی محضاند.
در احادیث آمده است: اَنَا جَلیسُ مَن ذَکَرَنی: من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند. پس ذکر، زمینه قرب و مصاحبت با حق است.
۴. نیت و انگیزهی ذکر حقیقی:
ذکر باید تنها با قصد تقرب الهی انجام گیرد، نه برای رسیدن به حاجات مادی یا غرایض نفسانی. هدف ذکر، نورانیت و برکت است. تکرار اسماء الهی، سبب نزول فیض و تقویت روح ایمان میشود.
در میان اسماء الهی، تفاوت به حسب نیاز انسان است، نه به حسب ذات آن اسماء. خداوند همه را در کمال خود دارای یگانگی نهاده است؛ اما انسان به تناسب نیاز و حالت قلبی خود متوجه یکی از اسماء میشود.
بنابراین، کسی که نیاز به علم دارد به «علیم» توجه کند، نیازمندِ رزق به «رزّاق»، محتاجِ پناه به «صمد» و «غنی مطلق».
تفاضل اسماء الهی از دیدگاه انسان، به اعتبار نیازها و حالات او معنا مییابد، نه به اعتبار ذات الهی.
۵. الهام ذکر و نقش قلب در دریافت آن:
گاه خداوند ذکر خاصی را بی واسطه در قلب انسان القا میکند؛ در این حالت، باید همان ذکر را تکرار نماید، زیرا الهامی الهی است. و گاه ذکر از طریق دیگری، مثلاً از زبان یک مؤمنِ الهام یافته به انسان منتقل میگردد. در هر دو صورت، آن ذکر را باید پاس داشت و استمرار داد.
ذکر همانند غذاست؛ همان گونه که انسان غذای متناسب با مزاج خود را انتخاب میکند، هر انسان باید ذکر مناسب حال خود را بیابد و همان را تکرار کند. ذکر فردی که با حال قلبی او سازگار است، تأثیری ژرف تر خواهد داشت.
در نقل است از آیت الله خوشوقت: خداوند فرموده است بسیار خدا را یاد کنید، اما نوع و تعداد ذکر را معیّن نفرموده است.
پس ذکر هیچ حد و مرز مشخصی ندارد نه از نظر نوع، نه تعداد، و نه زمان. هرچه بیشتر گفته شود، بهتر است، زیرا موجب دوام توجه و حضور در محضر حق میشود.
۶. شرایط اثرگذاری ذکر:
اگر انسان بخواهد ذکر او اثرگذار گردد، باید چند مقدمه را رعایت کند:
– طهارت ظاهری: بدن باید پاک و با وضو باشد؛ «دائمالوضو بودن» مایهی نورانیت است.
– اعتقاد به ولایت معصومین (ع): باور به این که ایشان واسطهی فیضاند و پذیرش سخنان، سیره و سبک زندگی آنان در اندیشه و عمل ضروری است.
– ترک گناه و پاکی درون: گناه، توفیق ذکر را از انسان سلب میکند. ذکر زمانی مؤثر میشود که سالک از ظلمت گناه بیرون آید و باطنی پاک داشته باشد.
– یقین به منشأ اثر بودن خداوند: ذکر وقتی ثمر میدهد که یقین کنیم منشأ همهی آثار تنها خداوند است و غیر او تأثیری ندارد؛ باور به حقیقتِ «لا مؤثر فی الوجود إلا الله».
– محبت به خلق: دوست داشتن مردم و اهتمام به مشکلات دیگران، دل را از خودخواهی و خودپرستی آزاد میسازد و موجب جلب محبت الهی میگردد. محبت به خلق، جریان فیض الهی را در جان انسان روان میسازد و سبب اتصال او به منبع رحمت میشود.
۷. ادب حضور در مسیر ذکر:
ذکر وسیلهی اتصال با فیض ربوبی است و شرط آن ادب حضور است؛ یعنی انسان در حال ذکر باید بداند در پیشگاه چه حقیقتی ایستاده است، زبان و قلب خود را هماهنگ کرده و از غفلت دوری جوید.
سالک در مسیر ذکر، باید با رعایت طهارت، ادب، تواضع و تضرع، در مقام بندگی قرار گیرد تا ذکر او محصول عشق، نه عادت، باشد. در این حالت، ذکر مبدأ معرفت، انقطاع از غیر، و وصول به مقام حضور میشود.