خلاصه محتوا:
این محتوا در شرح قیام موجودات در نظام هستی از منظر عرفان نظری و حکمت متعالیه است و با تکیه بر آیات قرآن و تحلیل وجودشناسانه «معیت قیومیه» سامان یافته است.
همه موجودات، چه در آفاق (عالم ماده) و چه در انفس (عالم مثال و قیامت درونی)، در حال قیاماند و قوام وجودی آنان قائم به خداوند است. خداوند با همه اشیاء معیت قیومیه دارد؛ یعنی در عین تعالی و بیتعینی، در هر موطن وجودی حضور دارد و همه اشیاء به او قوام دارند. این حضور همانند سَریان نفس ناطقه در همه اعضای بدن است که هر عضوی در عین تمایز، قائم به نفس واحد است.
در ادامه، توضیح داده میشود که در سیر انفسی، انسان تمام عوالم را در خویش مشاهده میکند و این همان قیامت انفسی است. هر فرد میتواند با معرفت نفس، قیامت درونی خود را مشاهده کند، زیرا قوای ادراکی، ملکات، احوال و تمثلات انسان همگی در حال قیام و ظهورند.
مرگ طبیعی ظهور قیامت آفاقی است و مرگ ارادی ظهور قیامت انفسی. در این معنا، نفس ناطقه صراط مستقیم تکوینی و دین ذاتی هر انسان است و وجود، حقیقتی یگانه و دارای مراتب ظهور است.
سپس دیدگاه عرفا درباره وحدت وجود شرح داده می شود و آن مطابق با بیان قرآن کریم دانسته می شود: «هو الله فی السموات و فی الارض»، یعنی یک حقیقت در همه مظاهر ساری و جاری است.
مراتب عالم (مجردات محض، مجردات برزخی و ماده) هر یک مظهر گروهی از اسمای الهیاند و سرّ تشکیک در ظهور است، نه در ذات وجود.
در پایان، مفهوم احاطه قیومیه حق تعالی بیان میشود: همان گونه که نفس بر قوا و اعضا محیط است و با هرکدام همراهی دارد، خدای بیتعین نیز با همه مظاهر معیّنات وجودی معیت دارد. این احاطه، احاطه ذاتی و اطلاقی اوست که قوام همه موجودات بدان است.
آغاز محتوا:
۱. طرح موضوع:
همهی موجودات در حال قیام اند و قوام خود را از حق تعالی مییابند؛ چه در آفاق، یعنی عالم ماده، و چه در انفس، یعنی عالم مثال و عالم قیامت.
۲. معیت قیومیه و قوام موجودات:
خداوند، که حقیقتی بینهایت است، با هر شیء معیت دارد؛ معیتی قیومیه و وجودی.
این بدین معنا است که با هر موجودی همراه است و آن موجود در همان موطن خویش قائم به خداوندی است که در کنار او حضور دارد.
معیت قیومیه موجب آن میشود که هر شیء پایداری و قوام خویش را از حق بگیرد.
حق با هر موجودی همراه است و او را در مرتبهی مخصوصش قائم ساخته است.
نمونهی این معنا در نفس ناطقهی انسان دیده میشود که در سراسر اعضا و قوا حضور دارد و در عین وحدت، با هر عضو در رابطهای خاص است. این همراهی، نمونهای از معیت قیومی حق با هر شیء است.
۳. قیامت انفسی و معرفت نفس:
در سیر انفس، انسان قیام تمام عوالم را در خود مشاهده میکند؛ و این همان قیامت انفسی است.
تمام موجودات در قیاماند و حرکت وجودی دارند.
حرکت جوهری بدین معناست که هیچ موجودی سکون ندارد و همه در حرکت و قیام به سوی قیامتاند.
معرفت نفس، راه شناخت همین قیامت درونی است.
در معرفت نفس، انسان درمییابد که همهی قوای او خواه ادراکات، خواه ملکات و احوال در حال قیام و ظهورند.
این مشاهدهی حرکت و ظهور در درون، نمونهای از قیامت است که انسان در خود تجربه مینماید.
قیام هر کسی مظهر قیوم است و هرکس قوام وجودی به حق دارد و قائم به حق می باشد در نتیجه: هر شیء به اسم قیوم قائم است.
۴. مرگ طبیعی و مرگ ارادی:
انسان این قیامت را یا در مرگ طبیعی میبیند که همان ظهور قیامت آفاقی است، یا در مرگ ارادی که همان بروز قیامت انفسی است.
وقتی انسان به مرگ ارادی دست مییابد، تمام اعضا، قوای ادراکی و ملکاتش به ظهور میرسند و تجلی پیدا میکنند.
در این هنگام انسان ظهور خیال، عقل، قلب، شعور و احوال خود را مشاهده میکند.
این دیدن تمثلات و ظهور درون، همان قیامت انفسی است.
۵. صراط ناطقه و دین تکوینی:
نفس ناطقهی هر انسان، صراط مستقیم اوست؛ صراط مستقیم تکوینی، دین ذاتی و آیین وجودی اوست.
برنامهی حق در تکوین، در همین حقیقت نهفته است.
وجود، حقیقتی واحد است با مظاهر و مراتب گوناگون. این مراتب، تشکیک در ظهور دارند نه در ذات.
در عرفان، همین معنا به عنوان وحدت در عین کثرت مطرح است.
۶. وحدت وجود در قرآن:
عارفان بر این باورند که وجود، حقیقتی واحد است و تشکیکی که مشاهده میشود در ظهور است، نه در اصل وجود.
قرآن کریم نیز بر این معنا دلالت دارد:
«هُوَ اللَّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَفِی الْأَرْضِ»؛
یعنی او همان خدای یکتا است که در آسمان و زمین حضور دارد.
در همهجا «هو» حضور و تجلی دارد.
همچنین در آیهی دیگر فرمود:
«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» یعنی همان حقیقت است که یکتا و بسیط است.
بنابراین، وحدت وجود، از متن قرآن استخراج میشود.
لا اله الی هو
و همچنین دیگر آیات که (هو) در آنها به کار رفته است از مصادیق این موضوع هستند.
بنابراین خداوند علت ایجادی عالم هستی است و موجودات علت افاضه وجود نیستند بلکه خداوند افاضه وجود می کند.
۷. مظاهر اسماء الهی و مراتب وجود:
در جهان هستی سه مرتبهی اصلی وجود دارد
۱. مجردات محض که مظهر اسماء ذاتی خداوندند؛
۲. مجردات برزخی که مظهر اسماء وصفیاند؛
۳. موجودات مادی که مظهر اسماء فعلیه میباشند.
این تمایز، ناشی از درجات تجلی است، نه از کثرت در ذات وجود.
۸. احاطه و معیت قیومیه حق:
هر روحی در برزخ لشکریانی را دارد و آنها سامان یافته و شکل یافته با ارواحی که با آنها شباهت و مناسبت دارند، هستند. آنها معیت و اتحاد دارند، اتحاد وجودی دارند.
خداوند حقیقتی است بیتعین، و چون بیتعین است، با همهی مظاهر و تعینات همراه است.
اگر کثرت ذاتی داشت، نمیتوانست با همهچیز معیت داشته باشد.
همین بیتعینی سبب احاطهی اطلاقی و ذاتی حق بر همهی اشیاء است.
همانگونه که نفس بر تمام قوا و اعضای بدن احاطه دارد، حق نیز بر همهی عوالم وجود احاطهی قیومیه دارد.
نفس با هر قوهای همراه است، ولی در عین حال محیط بر آن است؛ و چنین است رابطهی حق تعالی با تمام مظاهر وجود.
۹. پایان :
و در پایان، چنین گفته میشود که همانگونه که نفس ناطقه در همهی اعضا ساری است و بر آنها احاطه دارد، حق تعالی نیز با همهی موجودات معیت دارد و در عین اطلاق، همهی تعینات را دربر گرفته است.