خلاصه محتوا:
در این محتوا، نسبت میان سه حقیقت بنیادین یعنی خواستهها، طلبها و استعدادهای وجودی انسان از منظر حکمت متعالیه و معرفت نفس بررسی میشود. ابتدا ماهیت استعداد به عنوان تجلی اسم «قابل» در مخلوقات معرفی میشود؛ بدین معنا که هر موجود، بر اساس قابلیت ذاتی خویش از فیض الهی بهره مند میشود و حرکت تکاملی او در تمام مراتب وجودی از ماده تا نفس و عقل تابع همان استعداد است. عالم ماده به عنوان آیینهای از عین ثابته معرفی میشود و استعداد هر موجود، بازتاب اقتضائات ذاتی اوست.
در ادامه، خواستههای انسان نشانهای از وسعت و عمق وجودی او دانسته میشود؛ خواستهها آینه فقر وجودی انسان هستند، زیرا انسان از حیث ذات، فقیر مطلق در برابر خداست. هر چه فقر ذاتی گسترده تر باشد، دایره خواستن نیز وسیعتر میشود. از این رو، طلبهای انسان نشان دهنده میزان ظرفیت و قابلیت وجودی او برای دریافت فیض الهیاند. به تعبیر دیگر، خواستهها ظهور استعدادها هستند؛ همان گونه که استعدادها زمینه ساز تحقق خواستهها میشوند.
حرکت جوهری هر موجود بر اساس استعداد خاص اوست؛ زیرا تفاوت در ساختار مادی و مزاجی موجب تفاوت در استعداد و بالتبع تفاوت در نوع حرکت و غایت میشود. درخت گندم، جو، خرما یا انگور هر یک به سبب تفاوت جسمانیت شان، استعداد متفاوتی برای فعلیت یافتن دارند. به همین سنخ، در ساحت انسانی نیز تفاوت مزاج و طبع منشأ تمایز در احوال، افعال و سیر معنوی افراد است.
در بخش میانی، اهمیت طهارت قوای وجودی مطرح میشود. هر قوه از چشم، گوش، زبان، عقل، خیال و قلب نیازمند طهارت خاص خود است، و به اندازه طهارت، رزق متناسب با همان قوه از جانب حق نازل میشود. انسان به همان اندازه که تطهیر میکند، به همان میزان نیز قابلیت دریافت فیض بیشتر و رزق لطیف تر را مییابد. عبادت وسیلهی وسعت بخشی به روح است و گناه موجب تنگی و محدودیت قابلیتها میگردد.
سپس، نسبت میان اسماء الهی و مراتب ربوبیت تبیین میشود: حق تعالی «رب مطلق» است که استعدادهای مطلق را پرورش میدهد. سایر مراتب ربوبی مانند رب خالق، رب نافع، رب ضار یا رب ممیت پرورش دهندگان استعدادهای خاصاند. هر موجود، متناسب با کانال وجودی و استعداد ذاتی خویش، تحت رب خاصی تربیت میشود. در انسان نیز این ربوبیت متناسب با احوال قلبی و خواستههای او ظهور مییابد.
در پایان، بر این نکته تأکید میشود که تمام حرکتهای ظاهری و باطنی مخلوقات بر اساس استعداد هاست؛ تمام طلبها و خواستهها از استعداد سرچشمه میگیرند. هر چه انسان در مسیر معرفت نفس گام بردارد، در واقع طریق «سیر انفس» را به سوی حق طی کرده و به شناخت رب خود نائل میشود؛ چراکه «اعلمکم بنفسه، اعلمکم بربه».
بخش اول:
آغاز محتوا:
این محتوا دربارهی خواستهها، طلبها و استعدادها است؛ پرسش این است که نسبت میان این سه مقوله چگونه است؟ آیا هر استعدادی منشأ خواستهای خاص میشود یا برعکس، خواستهها سبب بروز استعدادها هستند؟ همچنین، حرکت انسان و خواسته و طلب و استعداد چه نسبتی با یکدیگر دارند؟
- تجلی اسم «قابل» و منشأ استعدادها:
استعدادهای انسان، تجلیِ اسم «قابل» از اسمای حضرت حق هستند. خداوند متعال با اسم «قابل» در عالم مرید تجلی کرد؛ و «اعیان ثابته» مظاهر اسم «قابل» هستند. در واقع، استعداد هر شیء مادی، مظهر آن اعیان ثابته است؛ عالم ماده آیینهی اعیان ثابته است، و این اعیان ثابته، استعدادها و اقتضائات ذاتی هر مخلوق را آشکار میسازند.
بنابراین، خواستههای ما بازتاب عالم استعدادهای ما هستند؛ نشان دهندهی عالم وجودی ما و مرتبهی وجودی ما، و حکایت از وسعت و عمق نورانیت و روحانیت انسان دارند. خواستههای هر فرد، نمایانگر تمامیت وجود اوست.
- تفاوت خواستهها در مراتب وجود:
خواستههای هر مخلوق، بازتابی از احوال و مرتبهی وجودی اوست. برای مثال: درخت خواسته هایی مثل: آب، نور، املاح، مواد معدنی، حرارت و هوا را میطلبد؛ اینها خواسته های درخت هستند. حیوان، خواستههایی مادی دارد: غذا، خواب و نیازهای جسمانی. اما انسان، خواستههایی مادی و معنوی دارد؛ به همین سبب، عالم انسانها از عالم حیوانات و گیاهان متفاوت است. چون استعداد هر موجود متفاوت است، خواستههای او نیز متفاوتاند، و در نتیجه، عالم او نیز متفاوت خواهد بود.
- خواستهها و عالم وجودی انسان:
خواستههای انسان بازتاب دهندهی احوال قلبی، افکار، اندیشهها و ادراکات وجودی او هستند.
کانال وجودیِ انسان همان عالم وجودی اوست؛ مجموعهی ادراکات، احساسات، تخیلات، و تعقلات انسان، عالم وجودی او را تشکیل میدهند. این کانال وجودی شامل تعلقات، فضائل، ملائک روحی، ایمان، عقیده، نیت و افعال انسان است.
تمام اینها جزئی از عالم وجودی هر انساناند. در نتیجه، خواستهها بر پایهی استعدادها پدید میآیند، و استعدادها را خداوند به واسطهی تجلی اسم «قابل» افاضه میکند.
- رابطهی استعداد و مادیت:
اصلِ استعداد در مادیات آفریده میشود، و اشیاء موجب ظهور آن استعداد میگردند. در حقیقت، استعدادِ اشیاء با مادیت و جسمیت آنها همراه و قرین است. استعداد از جسمانیت جدا نمیشود، زیرا جسم، زمینهی پیدایش قابلیتها و استعدادهاست.
- خواستهها به مثابهی نشانهی فقر وجودی انسان:
دعاهای ائمه بر اساس مرتبه وجودی خود آن ها می باشد، خواستههای ما خبر از فقر وجودی و ذاتی انسان دارند. انسان دارای فقر ذاتی مطلق است، و این فقر در همهی ابعاد وجودیاش جریان دارد؛ چون فقرِ ذاتی انسان مطلق و بیپایان است، خواستههای او نیز بینهایتاند.
این خواستهها، خواستههای وجودی هستند و برای رفع فقر ذاتی انسان پدید آمدهاند. ازاین رو، در بحث خواستهها ابتدا باید اصل فقر ذاتی انسان تبیین شود.
- ارتباط خواستهها با حکمت و امکان استعدادی:
در مسئلهی خواستهها، بحث «حکمت الهی» نیز مطرح است؛ زیرا تجلیِ حکمت، ظهورِ استعدادهاست. همچنین، در این بحث، «امکان استعدادی» مورد نظر است، یعنی قابلیتِ هر موجود برای تجلی اسماء الهی.
برای شناخت خواستهها و طلب، باید مسئلهی مزاجِ انسان و حکمت الهی را مطرح کرد؛ فقر ذاتی مخلوق باید درک شود تا استعداد و امکانِ استعدادی معنا پیدا کند.
- ظهور خواستهها در حالات و اعمال انسان:
خواستههای هر انسانی در رفتار و سخن او، در تخیلات و خوابهایش، در افکار و اندیشههایش، در اعمال و در احوال وجودیاش آشکار میشود. در واقع، تمام وجود انسان همان خواستههای اوست.
شاکله و عالمِ انسان بر اساس قابلیت و استعداد او ساخته میشود. چون استعداد موجودات متفاوت است، حرکتها و طلبها و مراتب وجودی آنها نیز متفاوت خواهند بود.
- ساختار عالم بر پایهی قابلیت و استعداد:
هر انسان، عالم خاص خود را دارد، و این عالم بر پایهی قابلیت و استعداد او شکل گرفته است. در لحظهی تکوین نطفهی انسان، قابلیتهای اولیهاش ظهور پیدا میکند، و تجلیات اولیهی حق ظاهر میگردد. سپس بر پایهی قابلیتهای ثانویهای که انسان در خود انشا میکند، تجلیات ثانویهی حق معنا پیدا میکنند.
از این رو، استعدادهای یکسان میان انسانها، ادراکات، خلقیات، اوصاف و احوال مشابهی پدید میآورند؛ زیرا سرچشمهی استعدادها در جسمیت اشیاء است.
- نقش استعداد در حرکتهای مادی و معنوی:
خداوند جهان را بر اساس استعدادها سامان داده است؛ هر حرکت مادی و معنوی، هر تحول ظاهری و باطنی، بر پایهی استعداد رخ میدهد. تفاوت حرکت میان موجودات به سبب تفاوت استعدادهاست.
از همین رو، ائمه و انبیاء نیز دارای عوالم متفاوتاند؛ تفاوت آنها ناشی از تفاوت طبع و مزاج است، و چون طبع و مزاج از استعداد ریشه میگیرند، همهی تفاوتهای احوال و حرکات از تفاوت استعداد ناشی میشود.
در نتیجه:
در عالم ماده حضرت حق با اسماء جزئی و فعلیه تجلی می کند و یکی از آن اسماء اسم قابل می باشد و این نکته قابل توجه است که اسماء الله شکل دهنده استعداد ها هستند. اسماء الله به شکل ، استعداد ها، ملکات ، ادراکات، قوای انسانی و… ظاهر می شوند.
بخش دوم:
- تفاوت حرکات بر پایه تفاوت استعدادها:
حرکتهای موجودات بر اساس تفاوت استعدادهای آنها شکل میگیرد. از آنجا که در عالم، انواع استعدادها مختلفاند، نوع حرکتها نیز متفاوت است.
اصل و اساس حرکت در همهی موجودات یکی است، زیرا حرکت جوهری و استکمالی، همواره تدریجی است؛ اما تفاوت در نوع استعداد، مایهی تنوع در جهت و مسیر حرکت میشود.
برای مثال، استعداد گندم شدن با استعداد جوشدن فرق دارد؛ یکی استعداد انگور شدن دارد، دیگری استعداد خرما شدن. تفاوت در استعدادها به سبب تفاوت در بافت وجودی و ساختار مادی آنهاست.
این تفاوت در ساختار ماده، منشأ تقسیم و توزیع گوناگون استعدادهاست که خداوند آن را در اشیای مادی سامان داده است.
- معرفت نفس و جامعیت اسماء الهی در انسان:
در مسیر معرفت نفس گفته میشود: معرفت نفس، بهترین راه صعود الیالله است.
راه شناخت خداوند، راه «انفس» است؛ زیرا در طریق معرفت نفس، نفس انسانی مظهر اتَمّ اسماء الهی میشود. همهی موجودات عالم مظاهر اسماء الهیاند، اما انسان کامل ترین مظهر آنهاست.
انسان مظهر اسماء جلالی و جمالی است؛ مظهر اسماء کلی و جزئی، مظهر اسماء تنزیهی و تشبیهی، و نیز مظهر اسماء ذاتی، صفاتی و فعلی است.
تمامیت اسماء الهی در نوع انسان تجلی یافته است. از همین رو انسان «مظهر اتَمّ اسماء الله» خوانده میشود، زیرا هم جامعیت دارد و هم اَتَمّ بودن را داراست.
از پیام الهی میدانیم: «أعلَمُکُم بِنَفسِهِ أعلَمُکُم بِرَبِّهِ»؛ یعنی هر که به نفس خود آگاه تر باشد، به پروردگار خود آگاه تر است.
پس شناخت خداوند، بر پایهی شناخت دقیق نفس است.
- سیر انفسی و گشایش احوال قلبی:
سیر و سلوک انسان بر پایهی احوال قلبی او شکل میگیرد.
در مسیر انفسی، این احوال قلبی مسیر و روش سلوک را تعیین میکنند.
با گشوده شدن «جدول وجودی» هر فرد، قوای درونی او بیدار میشوند. هر قوهای از قوای انسان، یک کانال وجودی دارد و برای شکوفایی نیازمند طهارت است.
طهارت، باعث پیدایش رزق متناسب با آن قوه میشود.
طهارتِ چشم با طهارت گوش متفاوت است؛ طهارت گوش با زبان فرق دارد؛ طهارت زبان غیر از طهارت حس لامسه است.
همچنین، طهارت خیال غیر از طهارت حواس است؛ طهارت عقل غیر از خیال است؛ و طهارت قلب غیر از هر دو.
بر اساس نوع طهارت، نوع رزق نازل میشود؛ و به میزان درجهی طهارت، درجهی رزق نیز بالا میرود.
- نسبت احوال، خواستهها و تجلیات الهی:
ما هرگونه که باشیم، خداوند نیز به همان کیفیت به ما نظر و توجه دارد.
اگر احوال ما جلالی باشد، تجلی حق به صورت جلالی ظاهر میشود؛ و اگر احوال ما جمالی باشد، تجلی او جمالی خواهد بود.
خواستههای ما متناسب با استعداد و احوال ما هستند.
تمام افعال و ادراکات، احساسات، تخیلات و تعقلات ما، بر اساس «استعداد درونی» ما شکل میگیرند.
این استعدادها از مزاج و طبیعت جسمانی ما سرچشمه میگیرند. جسمانیت انسان سبب پیدایش مزاج خاصی میشود و مزاج، زمینهی استعداد خاصی را پدید میآورد.
- نقش خداوند در فاعلیت و تجلی خواستهها :
در عالم، هیچ فاعلی جز خداوند نیست؛ «لا مؤثر فی الوجود إلا الله».
تمام فاعلیتها در حقیقت از جانب حضرت حق صادر میشود.
ایجاد، مختص به خداوند است و نسبت دادن فاعلیت به مخلوقات، تنها از باب اسناد مجازی است.
وجود هر چیز از ناحیهی حق است، و به میزان خواست ما او نیز میخواهد.
متناسب با نوع خواستهی انسان، خداوند تجلی میکند و زمینه سازی و سنت گذاری انجام میدهد.
به عبارت دیگر، خواستههای انسان در نظام الهی بیپاسخ نمیمانند؛ بلکه متناسب با آنها سنت الهی برقرار میگردد.
تمامیت سنتهای الهی در برابر تمامیت خواستههای ما معنا مییابد، زیرا او «رب مطلق» است و همهی ربوبیتهای مقید در او ریشه دارند.
- رب مطلق و ربوبیت مقید:
خداوند رب مطلق است و همهی ربهای مقید از او فیض میگیرند.
رب مطلق، استعداد مطلق را پرورش میدهد و رب مقید، استعداد خاص را تربیت میکند.
وجود، مساوی با فعلیت است؛ هر جا وجود هست، همانجا فعلیت نیز هست.
وجود، از فضل الهی ناشی است و هرجا وجود هست، عطا و جود الهی نیز جاری است.
به هرجا که وجود هست، تجلی جلال و جمال نیز جاری است.
فیض الهی در ذات خود مطلق است، اما وقتی به قابلیتهای پایینتر میرسد، محدود و مقید میگردد.
قابلیتهای ما (که بر پایهی اعیان ثابته اند) تعیین میکنند که از فیض مطلق الهی کدام بخش به ما برسد.
استعدادهای ما فیض خاص میطلبند، متناسب با حدود وجودی ما.
- نسبت نفس و بدن و مظهریت در عالم :
نفس بدون بدن معنا ندارد، زیرا نفس «ظاهر» است و بدن «مظهر ظاهر».
همانگونه که حق، ظاهر است و عالم مظهر اوست؛ بدون مظهر، ظهور تحقق نمییابد.
وجود حق نامتناهی است و فیض او نیز نامتناهی.
هر انسانی در سرّ خویش، خواستههای نهایی و حقیقی خود را نهفته دارد.
با گسترش و وسعت استعدادها، خواستههای انسان نیز تغییر میکنند و عمیقتر میشوند.
- گناه و عبادت در نسبت با قابلیتها :
گناه و تعلقات دنیوی، قابلیتهای انسان را محدود میسازند، در حالی که عبادت، وسعت روح را میافزاید.
گناه، روح را تنگ و استعدادها را میمیراند؛
اما عبادت، قابلیتها را توسعه میدهد و عمق آنها را زیاد میگرداند.
طهارت و ریاضت موجب میشود تا خداوند در عمیقترین و نهانیترین خواستههای ما تجلی پیدا کند.
حق به نهانیترین خواستههای حقیقی انسان نظر و توجه دارد؛ آن خواستههایی که از عمق روح سرچشمه میگیرند.
- تجلی اسماء در ظهور استعدادها:
هر استعدادی که در عالم ظهور میکند، تجلی اسمی از اسماء الهی است.
در قبال هر سنت الهی، استعداد خاصی در عالم مخلوقات تنظیم میشود.
پس، در برابر هر سنت جلالی یا جمالی، استعداد خاص یا عامی در مخلوقات وجود دارد.
انسان نیز بر پایهی استعدادهای خود، خواستهها و طلبهایی دارد، و مطابق همان استعدادها حرکت و سیر میکند.
تمام حرکات مادی و معنوی، ظاهری و باطنی، مبتنی بر خواستهها هستند، و خواستهها نیز ریشه در استعدادها دارند.
- ربوبیت و پرورش الهی:
بر اساس سنت ربوبیت الهی، هر شیء را بر پایهی استعداد خاص خود پرورش میدهد.
بهترین راه برای رسیدن به خداوند، معرفت نفس است، زیرا این سیر، سیر انفسی است.
تفاوت مخلوقات در تفاوت استعدادهایشان است، و از همین رو کانالهای وجودی، راهها و مسیرهای آنان به سوی حق نیز متفاوت میگردد.
در نتیجه، غایتها، اهداف، دریافتها و عوالم وجودی شان نیز گوناگون میشود.
- ربوبیت خاص هر مخلوق:
در هر عالم خاص، ربّی مخصوص تجلی میکند؛
یکی رب به اسم فالق است، دیگری رب به اسم خالق؛
یکی رب به اسم ضارّ است، دیگری رب به اسم محیی؛
یکی رب با اسم ممیت تجلی میکند و دیگری با اسم علیم.
به عنوان مثال، فرشتهی جبرئیل ربّ اسم علیم است، اسرافیل مظهر ربّ محیی، و عزرائیل مظهر ربّ ممیت.
هر مخلوقی با توجه به استعداد خود، ربوبیت خاصی را طلب میکند.
- پایان :
معرفت نفس، در واقع، سیر انفس انسان به سوی حضرت حق است؛
و راه شناخت قیامت هر انسانی نیز طریق معرفت نفس او خواهد بود.