آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  •  تجلی اسم «قابل» الهی و سیر وسعت ‌یابی انسان در پرتو قابلیت‌ها

 تجلی اسم «قابل» الهی و سیر وسعت ‌یابی انسان در پرتو قابلیت‌ها

خلاصهٔ محتوا:

موضوع قابلیت‌ سازی در این محتوا ناظر به فلسفهٔ الهی و تکوینیِ استعدادها و امکانات وجودی در عالم ماده است. عالم ماده تجلی اسم «قابل» الهی است؛ یعنی تمام موجودات مادی واجد استعداد و ظرفیت‌اند، در حالی ‌که موجودات مجرد، دفعتاً به کمال خود نائل می‌شوند و فاقد فرایند تدریجی اند. قابلیت‌ها و استعدادها در مادیات یکسان نیستند، بلکه در متن جوهر جسمانی به صورت غیرمحسوس و لطیف پخش شده‌اند و ریشه در اعیان ثابته و علم الهی دارند. 

در ادامه، توضیح داده می‌شود که حرکت استکمالی هر شیء تابع استعدادهای ذاتی اوست، و مسیر تکامل موجودات بر اساس قابلیت‌های درونی ‌شان تعریف می‌شود. در انسان نیز این فرایند از انعقاد نطفه آغاز می‌شود؛ نطفه و لقمه در شکل ‌گیری قابلیت نقش بنیادین دارند. لقمهٔ انسان تأثیر مستقیم بر وسعت وجود و استعداد او دارد؛ لقمهٔ حلال موجب اتساع وجودی و استعداد بیشتر می‌شود، در حالی‌ که لقمهٔ حرام یا شبهه‌ناک موجب تنگی وجود و کاهش قابلیت است.

تمایز میان قابلیت‌های اولیه (الهی و نهادینه در نطفه و جوهر انسان) و قابلیت‌های ثانویه (حاصل اعمال، ملکات، ادراکات، ایمان و نیت) بررسی می شود. قابلیت‌های ثانویه در اختیار انسان‌اند و با اختیار و مجاهده می‌توان آن‌ها را وسعت داد. این وسعت یافتنِ قابلیت، در حقیقت وسعت یافتنِ خود انسان است؛ زیرا هر درجهٔ علم، ایمان یا فضیلت اخلاقی معادل افزایش قابلیت و عمق وجود اوست.

در ادامه، به ارتباط قابلیت و خواسته اشاره می‌شود. خواسته‌ها و تقاضاهای انسان مظاهر استعدادهای او هستند؛ هر صاحب استعداد، خواسته‌ای متناسب با آن استعداد دارد. از این‌رو، عالی‌ترین خواسته‌ها متعلق به ارواحی با بالاترین قابلیت‌اند، مانند طلب شناخت ذات الهی و اسماء و صفات او. خواسته‌ها آینهٔ استعدادها هستند، و از نوع درخواست‌ها می‌توان به درجهٔ استعداد معنوی افراد پی برد.

در بخش پایانی، توضیح داده می شود که اصل استعدادها از ترکیب عناصر چهارگانه (آب، خاک، هوا، آتش) و تناسبات آن‌ها در نطفه‌ها پدید می‌آید. علم به مناسبات اشیاء معادل علم به استعدادهاست و شناخت این مناسبات از اسرار توحیدی است. عبادات موجب قابلیت‌سازی و گناهان موجب قابلیت ‌سوزی‌اند. تناسب روحی انسان‌ها با یکدیگر نیز ناشی از اشتراک در استعدادها، ادراکات، ملکات و احوال نفسانی است؛ هرجا تناسب روحی و ادراکی وجود دارد، پیوند روحی برقرار می‌شود. در نهایت، هر روح بنا بر نوع استعداد و قابلیت خود مسیر حیات و تعالی خویش را می‌پیماید.

خلاصهٔ نهایی: 

قابلیت ‌سازی یعنی فعلیت ‌بخشی به استعدادهای الهی نهفته در وجود مادی انسان از مرحلهٔ نطفه تا مراتب عالی روح، از طریق تغذیهٔ پاک، ادراک، ایمان، نیت، و عمل صالح؛ و خواسته‌های انسان، آیینهٔ همین قابلیت‌ها هستند. عبادت عامل ایجاد و توسعهٔ قابلیت است، گناه عامل سوزاندن آن، و لقمهٔ حلال دروازهٔ گسترش وسعت وجودی انسان به سوی کمال الهی.

آغاز محتوا:

  •  تعریف عالم ماده و اسم «قابل»:

این محتوا دربارهٔ «قابلیت ‌سازی» است. عالمِ ماده، تجلّیِ اسم «قابل» الهی است. در عالم ماده، استعداد و قابلیت وجود دارد. زیرا استعداد و قابلیت، تنها در موجودات مادی معنا پیدا می‌کند. موجودات مجرد، کمالات را دفعی و بی ‌واسطه از حق تعالی دریافت کرده‌اند، اما در موجودات عالم ماده، استعداد و قابلیت نهاده شده است. این استعداد و قابلیت در همهٔ مادیات وجود دارد و تجلّیِ اسم «قابل» الهی است.

  • تفاوت استعدادها در مادیات:

استعدادها و قابلیت‌ها در مادیات یکسان و هم ‌نوا نیستند؛ بلکه متفاوت و متنوع ‌اند. در متن هر جسم مادی، استعداد و قابلیت وجود دارد، یعنی در ضمن «صورت جسمیه» این ظرفیت گنجانده شده است. زمانی ‌که خداوند اجسام را آفرید، در همان زمان استعداد و قابلیت را نیز در تار و پود آن‌ها پراکند. 

این قابلیت یا استعداد قابل مشاهده و محسوس نیست، بلکه امری غیرمحسوس و لطیف است و تنها با عقل درک می‌شود. در واقع، این استعداد و قابلیت از «اعیان ثابته» ریشه گرفته و از علم الهی تنزّل پیدا کرده و در مادیات تحقق ‌یافته است. پس در ضمن صورت جسمیه، قابلیت انشاء و ایجاد شده است. اما چون امری غیرحسی است، قابل دیدن نیست و تنها از طریق آثارش شناخته می‌شود. 

  • ظهور استعداد در قالب میل و حرکت:

استعداد و قابلیت خود را به صورت «خواست» و «تقاضا» و در قالب حرکت موجودات نشان می‌دهد. از این رو، اسماء الهی ریشهٔ استعدادها هستند. اسماء الهی، باطن و حقیقت تکوینی استعدادها به شمار می‌آیند و تفاوت استعدادها، در حقیقت بیانگر تفاوت در اسماء الهی است. 

استعدادها در موجودات به‌ صورت تشکیکی‌اند، یعنی قابلیت‌ها نیز تشکیکی هستند. بدین معنا که هر موجود مادی زمینهٔ دریافت هر کمالی را ندارد؛ هر کمال و استعدادی در هر موجودی قرار داده نشده است. در هر مخلوقی استعدادی خاص نهفته است و ریشهٔ این تمایز به اسم «قابل» بازمی‌گردد.

  • مثال‌های طبیعی برای تفاوت قابلیت‌ها:

به عنوان نمونه، استعدادی که در دانهٔ گندم هست، در دانهٔ جو وجود ندارد. استعدادی که در بذر زردآلو وجود دارد، در بذر پرتقال نیست. این تفاوت در استعدادها و قابلیت‌هاست که منشأ تنوع و کثرت در عالم ماده می‌شود و همهٔ این‌ها از اسم «قابل» الهی سرچشمه می‌گیرد. 

شکل ظهور استعدادها، در واقع یکی از اشکال ظهور اسماء الهی است. همان‌ گونه که اسماء الهی به صورت ادراکات، افعال، ملکات، اموال و استعدادها ظاهر می‌شوند، استعداد نیز یکی از وجوه ظهور آن اسماء است.

  • حرکت موجودات بر اساس استعداد درونی:

با اعطای استعداد به اشیاء، حرکت موجودات مادی معنا پیدا می‌کند. حرکت استکمالی هر شیء بر پایهٔ استعدادی است که در او نهاده شده است. مسیر حرکت هر موجود، بر اساس همین استعدادهای درونیِ آن شکل می‌گیرد و جهت تعالی و ترقی او را تعیین می‌کند. 

پس هر شیء بر مبنای استعدادی که در متن وجودش نهفته است، دارای حرکت، استکمال، تعالی و سیر به سوی مرتبهٔ بالاتر است. این حرکت در واقع همان مسیر صعودی موجود از عالم طبیعت به عوالم بالاتر وجود است.

  • پرسش اصلی: چگونه می‌توان قابلیت‌ها را توسعه داد؟

اکنون سؤال این است که این قابلیت‌ها را چگونه می‌توان تصفیه و تلطیف کرد؟ چگونه می‌توان به آن‌ها وسعت داد؟ 

قابلیت‌ها قابل توسعه و گسترش‌اند. در هر بذر، هر دانه و هر نطفه خواه نباتی، خواه حیوانی و انسانی نوعی قابلیت نهفته است. بذر گیاه، همان نطفهٔ گیاه است و نطفه‌ها سرشار از استعدادند. نطفه‌ها قابلیت دارند و متناسب با قابلیت خویش، خواست و میل خاصی را پدید می‌آورند. 

نطفه، خود قابلیت‌ ساز است؛ لقمه نیز قابلیت ‌ساز است. بنابراین نطفه‌ها وسعت در قابلیت دارند و همه یکسان نیستند. وسعت دادن به قابلیت‌ها از همان مرحلهٔ انعقاد نطفه آغاز می‌شود. انعقاد نطفه در حقیقت انعقاد استعدادها و قابلیت‌هاست.

  • آغاز حرکت استکمالی انسان از نطفه:

حرکت استکمالی انسان از همان هنگام انعقاد نطفه آغاز می‌گردد. پس نطفه اساس و مبنای هدایت و تربیت انسان است و مهم ‌ترین عنصر در ساختار وجودی او به ‌شمار می‌رود. آنچه نطفه را شکل می‌دهد، لقمه‌ها و تغذیهٔ انسان است. 

از همین رو، نطفه قابلیت‌ ساز است و لقمه‌ها نیز قابلیت ‌سازند. آغاز تربیت و هدایت انسان از لحظهٔ انعقاد نطفهٔ او شکل می‌گیرد. 

  •  نقش ملکات، ادراکات و نیت‌ها در ساخت قابلیت‌های ثانویه:

ملکات ما، ادراکات، نیت‌ها، اعمال، ایمان، تخیل، تعقل، ادراکات و احساسات در حقیقت، سازندهٔ «قابلیت‌های ثانویهٔ» ما هستند. با همین امور است که ما وسعت وجودی پیدا می‌کنیم، عمق پیدا می‌کنیم و ظرفیت جدیدی در روح خود ایجاد می‌کنیم. 

بنابراین، در درون انسان دو گونه قابلیت وجود دارد: قابلیت اولیه و قابلیت ثانویه. قابلیت اولیه در نطفه نهاده شده است. قابلیت ثانویه همان است که انسان با اراده و اختیار خود می‌سازد، از طریق ملکات، ادراکات، تخیل، تعقل، نیت و ایمان و اعمال خود آن را توسعه می‌دهد و شکل می‌بخشد. 

  • وسعت دادن به قابلیت‌ها و معنای آن در وجود انسان:

وسعت دادن به قابلیت‌ها در حقیقت وسعت دادن به خود انسان است. هر اندازه قابلیت انسان بیشتر شود، استعداد روح و وسعت وجودی او نیز افزایش می‌یابد. 

پس وسعت دادن به قابلیت‌ها، در اصل، وسعت یافتن خودِ انسان است. هر فضیلت اخلاقی که انسان به‌ دست می‌آورد، در واقع گامی در جهت وسعت دادن به قابلیت خویش است. برعکس، با رذیلت‌های اخلاقی، وجود انسان تنزّل می‌کند و قابلیت او محدودتر می‌شود.

  • درجات قابلیت و مراتب ایمان و ادراک:

دریافت هر ادراک جدید، وسعت دادن به قابلیت خویش است و دریافت هر فضیلت اخلاقی، گسترش وجودی خود انسان به ‌شمار می‌رود. درجات فضائل اخلاقی، همان درجات قابلیت‌های ما هستند؛ درجات ادراکات ما نیز درجات قابلیت‌های ما محسوب می‌شوند. «الذین أوتوا العلم درجات» یعنی این اختلاف درجات، همان اختلاف در مراتب قابلیت‌هاست. 

درجات ملکات روحی، مراتب استعداد و قابلیت ما هستند؛ درجات ایمان و نیز مراتب تعقل، نیات و ادراک در حقیقت بیان‌ کنندهٔ گسترهٔ وجودی و وسعت قابلیت انسان است.

  • تأثیر تغذیه در وسعت وجودی و قابلیت:

غذای انسان، خواه حلال باشد، خواه حرام یا شبهه‌ ناک، در نطفه اثر می‌گذارد. به همین خاطر، لقمه تأثیر مستقیم در نطفه دارد. 

فهم معقولات نیز در وسعت وجودی انسان اثرگذار است و بر استعداد انسان تأثیر می‌گذارد. شناخت و تعمیق در معانی معنوی، روح انسان را توسعه می‌دهد و به آن وسعت می‌بخشد. غذاهای حلال، مزاج انسان را لطیف کرده و زمینهٔ دریافت‌های بالاتر را فراهم می‌سازند. 

  •  تجلی اسم «حکیم» در کنار اسم «قابل»:

در مسئله‌ی قابلیت، تجلی فقط مربوط به اسم «قابل» نیست؛ اسم «حکیم» نیز در این موضوع ظهور دارد. زیرا حکمت الهی اقتضا دارد که قابلیت‌ها بر پایه‌ی تناسب و نظم دقیق شکل بگیرند. هر موجود، بر اساس حکمت حق تعالی، در مرتبه‌ی وجودی خود استعداد مخصوصی دارد و هم اسم «قابل» و هم اسم «حکیم» در او تجلی یافته است. 

ما با اختیار و اراده‌ی خود می‌توانیم قابلیت‌های وجودی خویش را وسعت دهیم. اعمال و رفتارهای ما، چه در ظاهر و چه در باطن، در ایجاد یا گسترش قابلیت‌ها تأثیرگذارند. 

  • اثر لقمه‌ی حلال و حرام بر وسعت وجودی:

لقمه‌ی انسان یعنی غذای روح و بدن در وسعت وجودی و در تنگی قابلیت‌ها نقش مستقیم دارد. هرچه لقمه حلال‌تر باشد، وسعت وجودی و استعدادها گسترده‌تر می‌گردد، و هرچه لقمه حرام‌تر یا شبهه‌ناک‌تر باشد، این وسعت کاهش می‌یابد. زیرا تناسب بین جسم و روح از بین می‌رود. 

بنابراین، حلال و حرام بودن لقمه نه‌ تنها جسم را تحت ‌تأثیر قرار می‌دهد، بلکه در روح و قابلیت‌های معنوی نیز اثر دارد و تعیین‌ کننده‌ی مسیر تکامل و استعدادهای انسان است. 

  • خواسته‌ها، انعکاس قابلیت‌ها و استعدادها:

قابلیت به شکل خواسته و درخواست ظاهر می‌شود؛ یعنی هرگاه استعدادی در ما وجود داشته باشد، خواسته‌ای متناسب با آن درونی بروز می‌کند. در حقیقت، هر جا قابلیت هست، خواسته و طلب نیز حضور دارد. 

خواست‌ها با قابلیت‌ها مسابقه می‌دهند؛ هر اندازه قابلیت انسان وسعت یابد، طلب‌ها و خواسته‌های او نیز متعالی‌تر می‌شوند و سیر وجودی انسان از طریق همین طلب‌ها و خواسته‌ها شناخته می‌شود. 

عالی‌ترین خواسته‌ها و تقاضاها مربوط به ارواحی است که بالاترین قابلیت و استعداد را دارند. این خواسته‌ها در نهایت به درخواست‌های توحیدی و معنوی می‌رسند؛ یعنی شناخت قضا و قدر الهی، شناخت اعیان ثابته، علم الهی، سرّ اشیاء، اسماء و صفات الهی و نهایتاً شناخت ذات الهی. 

  • تجلی خواسته‌های توحیدی در دعای سحر و وسعت روح:

در دعای سحر نیز این خواسته‌های توحیدی آمده است، که بیانگر عالی ‌ترین تقاضاهای روح انسان در مسیر کمال‌اند. انسان بر اساس قابلیت‌های اولیه‌ی خود، خواسته‌هایی دارد، و سپس با قابلیت‌های ثانویه، آن خواسته‌ها را وسعت می‌دهد. 

وسعت دادن به قابلیت‌ها همان وسعت دادن به «خود» است؛ یعنی هرچه قابلیت‌ها گسترش یابند، روح انسان بسط پیدا می‌کند و طلب‌های معنوی و تقاضاهای وجودی او نیز گسترده‌تر می‌شوند. روح انسان از همین مسیر، وسعت وجودی می‌یابد. 

  • ارتباط خواسته‌ها با استعدادهای درونی:

راه شناخت توانایی‌ها و استعدادهای موجود در انسان، از طریق خواسته‌ها و درخواست‌های اوست. انسان از نوع تقاضاهایی که دارد، به استعدادهای خودش و حتی به استعدادهای مخلوقات دیگر پی می‌برد؛ زیرا خواسته‌ها و درخواست‌ها، آینه‌ی استعدادها و قابلیت‌های درونی‌اند. 

هرچه درخواست‌ها متراکم‌ تر و چندگانه ‌تر باشند، نشان‌ دهنده‌ی نقص وجودی بیشتر است؛ زیرا از عدم بساطت در روح و وجود خبر می‌دهد. به بیان دیگر، انسان هرچه درخواستی کند، استعداد آن را نیز داراست، و هرچه درخواستی نمی‌کند، آن استعداد را ندارد. 

  • نقش نطفه و بذر در پیدایش استعداد و خواسته‌ها:

اصل و منشأ خواسته‌ها در حقیقت در بذر و نطفه‌ی انسان نهفته است. هر درخواستی که انسان دارد، بر اساس استعدادی است که در نطفه‌ی او و در ترکیب جسم و روحش نهاده شده است. 

اصل نطفه از خداوند است و استعدادها نیز بر پایه‌ی همان نطفه شکل می‌گیرند. خداوند در متن نطفه‌ها استعدادها و قابلیت‌ها را انشاء و ایجاد کرده است. از این رو، هر موجود، بر اساس نوع استعداد خود، در مسیر سیر وجودی حرکت و نزول و صعود دارد. 

  • عناصر چهارگانه و ساختار استعدادها:

استعدادهای اولیه هر موجود، از نحوه‌ی ترکیب عناصر چهارگانه‌ی آب، خاک، هوا و آتش تشکیل شده است. این عناصر، عناصر بسیط و اولیه‌ی آفرینش‌اند. از ترکیب متفاوت این عناصر، مرکب‌های گوناگون پدید می‌آیند و از شدت یا ضعف در ترکیب، تراکم یا ضعف استعدادها حاصل می‌شود. 

بنابراین، موضوع قابلیت در اشیاء از اسرار الهی و از اسرار توحیدی است. خداوند در هر چیز، استعدادهایی آفریده که شناخت آن‌ها جز برای کسانی ‌که به «مناسبات تکوینی و وجودی» اشیاء در علم الهی آگاهی دارند، ممکن نیست. 

  • علم مناسبات اشیاء و شناخت توحید:

هر کس که علم به مناسبات اشیاء پیدا کند، یعنی بداند تناسبات تکوینی و وجودی اشیاء در علم الهی چگونه شکل گرفته، می‌تواند بسیاری از حقایق توحیدی را درک کند. زیرا تمام این مناسبات، به صورت استعدادها در موجودات ظاهر می‌شوند و استعدادها نیز به شکل درخواست‌ها تجلی پیدا می‌کنند. 

در حقیقت، تناسبات درونی و روابط وجودی میان اشیاء، استعداد سازند. هر موجود نسبت و تناسب مخصوص خود را دارد و همه‌ی اشیاء مناسبت یکسان با یکدیگر ندارند. 

  • تناسبات، عبادات، و وسعت وجودی انسان:

هرگاه تناسبات میان اشیاء مشابه باشند، استعدادهای آن‌ها نیز مشابه می‌شود. عبادت انسان، قابلیت‌ ساز است، و گناه، قابلیت ‌سوز است. به همین سبب، می‌توان گفت که عالم ‌سازی بر اساس استعدادهایی است که در وجود انسان شکوفا گشته‌اند. 

انسان با شکرگزاری وسعت وجودی پیدا می‌کند. شکر، موجب ظهور استعدادهای مشابه و ایجاد تناسب میان انسان و حقایق عالم می‌شود. چون ما علم کامل به مناسبات اشیاء نداریم، در نتیجه علم به استعدادها را نیز نداریم، اما همان مناسبات تکوینی در قالب استعدادها ظاهر می‌گردند. 

  •  قابلیت انسان در ساخت عالم درونی:

انسان دارای قدرت عالم‌ سازی است؛ یعنی قابلیت آفرینش عالم درونیِ خویش را دارد. او بر اساس ملکات و ادراکات خود عالم درونش را می‌سازد. اعمال، نیات، اعتقادات و ملکات روحی انسان، شکل ‌دهنده‌ی جهان درونی او هستند. 

قابلیت‌های انسان دوگونه ‌اند: قابلیت‌های اولیه و قابلیت‌های ثانویه. قابلیت‌های اولیه را خداوند در وجود او نهاده است، و قابلیت‌های ثانویه را انسان با علم و عمل، اراده و اختیار، انتخاب و رفتار خود می‌سازد. 

  •  تجلیات الهی بر اساس قابلیت انسان:

تجلیات الهی بر پایه‌ی همان قابلیت‌هایی صورت می‌گیرند که انسان به‌ واسطه‌ی اختیار خود ایجاد کرده است. انسان، قابلیت اولیه را در مسیر سیر خویش به کار می‌گیرد و با اراده و عمل، قابلیت ثانویه ‌ای می‌سازد. این قابلیتِ ثانویه، زمینه‌ی تجلیات جدید از حضرت حق می‌شود. 

خداوند بر اساس گونه‌ی قابلیت انسان تجلی می‌کند: اگر انسان در خود صفت جلال ساخته باشد، تجلی الهی در او به صورت جلالی است، و اگر صفت جمال ساخته باشد، تجلی الهی به گونه‌ی جمالی در او ظاهر می‌شود. 

  • اصل تناسب وجودی و وحدت نفوس:

بر اساس اصل تناسب وجودی، پیوستگی‌های وجودی معنا پیدا می‌کند. ارتباط‌ها، دریافت‌ها، استعدادها، رابطه‌های وجودی و پیوندهای روحی بر مبنای همین اصل تناسب وجودی شکل می‌گیرند. 

استعدادهای یکسان، ارواح را به یکدیگر نزدیک می‌کنند. هر جا استعدادهای مشابه باشند، ارواح با هم چفت می‌شوند. خلق‌های مشابه، ارتباط روحی ایجاد می‌کنند؛ ادراکات و فهم‌های مشابه، پیوند روحی به‌ وجود می‌آورند؛ و اعمال مشابه، موجب تقارب و نفوذ بیشتر میان انسان‌ها می‌گردد. 

احوال روحی و ملکات روحیِ مشابه نیز پیوند روحی ایجاد کرده و وحدت میان نفوس را به ‌وجود می‌آورند. 

  • تفاوت مسیرهای انسانی بر اساس تفاوت استعدادها:

انسان‌ها به سبب تفاوت در ادراکات، خیالات، تعقلات، تمثلات، انتخاب‌ها و عواملی که در زندگی دارند، مسیر روحی و حیات وجودی متفاوتی پیدا می‌کنند. این تفاوت‌ها در کلام، اندیشه، خیال، خواب و هوشیاری آن‌ها آشکار می‌شود و ریشه در تفاوت استعدادها و قابلیت‌های درونی ‌شان دارد. 

در نتیجه، هر استعداد و قابلیتی که در وجود انسان نهفته است، زمینه‌ای است تا روح او با اختیار و آزادی خویش شکل بگیرد و مسیر مخصوص به خودش را طی کند. 

گفتارهای مشابه