خلاصهٔ محتوا:
در این محتوا، سه نوع نگاه به احکام الهی بررسی میشود که هر یک سطحی متفاوت از درک و سلوک دینی را نشان میدهد.
نگاه نخست، احکام را صرفاً مجموعهای از تکالیف شرعی تلقی میکند که باید برای انجام وظیفه الهی رعایت شوند. این نگاه نازلترین مرحله از فهم احکام است و عبادت در آن بیشتر از سر «تکلیف گرایی» انجام میگیرد.
نگاه دوم، بر جنبهٔ اخلاقی غلبه دارد؛ عمل به احکام، راهی برای تزکیهٔ نفس و کسب فضائل اخلاقی چون صبر، توازن، خشوع، حضور و محبت دانسته میشود. احکام در این سطح، علاوه بر الزام شرعی، ابزار تربیت اخلاقی انساناند.
نگاه سوم، که کاملترین و عمیقترین نگرش است، احکام الهی را به مثابه مجاری سیر روح انسان به سوی قرب الهی میبیند. بر اساس این نگاه، هر عبادت مظهر اسمی از اسماء الهی است و اجزای آن نیز نمودهایی از تجلیات گوناگون اسماء خداوند هستند. مثلاً نماز در کلیت خود مظهر اسمی خاص از خداوند است و اجزاء آن – چون رکوع، سجده و قیام – هر یک مظهر اسمی دیگر از اسماء الهیاند.
بر اساس این دیدگاه اسمائی، احکام الهی در سه دسته جلوه میکنند: مظهر اسماء ذاتی، اسماء صفاتی و اسماء فعلی. رعایت شرایط حسن فعلی، حسن فاعلی، نبودن موانع اخلاقی، و یقین به رحمت الهی، سبب میشود عبادت موجب تقرب واقعی انسان گردد.
در مرتبهٔ نخست، عمل به احکام فضائل روحی ایجاد میکند؛ ولی با تکرار و استمرار، به حالاتی الهی و حضور معنوی در قلب میانجامد. تاکید می شود که باید نگاه تحقیقی و ذوقی نسبت به احکام داشت؛ بدین معنا که کاوش شود هر حکم الهی مظهر کدام اسم از اسماء ذاتی، صفاتی یا فعلی است. احکام در حقیقت مظاهر علمی اسماء الهیاند، همانگونه که عالم هستی مظاهر عینی آنهاست.
اسماء الهی اقتضائات ذاتی دارند که در مظاهرشان چه در تکوین و چه در تشریع ظهور مییابد. مثلاً اسم «قهّار» در آتش ظهور یافته و خاصیت آن سوزاندن است؛ اسم «رحیم» در آب متجلّی است و اثر آن خنکای رحمت؛ احکام نیز به همین منوال مظهر هدایت و رحمت یا قبض و بسط الهیاند.
در ادامه، توضیح داده میشود که احکام تشریعی، روح انسان را در میان خوف و رجا، قبض و بسط، تنزیه و تشبیه به گردش درمیآورند. برخی احکام (همچون نماز) جنبهٔ تنزیهی دارند و نفس را از تعلقات میرهانند، برخی دیگر (چون زکات و روابط اجتماعی) تشبیهی و مربوط به بسط و تعامل هستند. در نتیجه، احکام الهی ابزاری برای حرکت متوازن روح میان جنبههای تنزیه و تشبیهاند.
در پایان با تأکید بر نگاه باطنی و اسمائی به احکام الهی، عبادات را میدان ظهور اسماء و صفات خداوند در انسان معرفی می شود .
آغاز محتوا:
- سه نوع نگاه به احکام الهی:
به طور کلی، سه نوع نگاه به احکام الهی وجود دارد که هر یک معرف سطح متفاوتی از درک و سلوک دینی است:
۱. نگاه اول: نگاه ابتدایی و تکلیفی
در این سطح، احکام الهی صرفاً مجموعهای از تکالیف شرعی تلقی میشوند که خداوند برای انسان تنظیم و مقرر فرموده است.
- ماهیت عمل: بر اساس این دید، انسان عبادت را انجام میدهد زیرا موظف به انجام آن است.
- انگیزه: عبادت در این سطح تنها از سر احساس تکلیفگرایی انجام میشود.
- غایت: غایت آن صرفاً اطاعت ظاهری است و تحقق کامل بندگی در آن تحقق نیافته است.
۲. نگاه دوم: نگاه اخلاقی و تربیتی
در این مرحله، در عین آنکه بعد تکلیفی باقی است، جنبهٔ اخلاقی بر آن غلبه دارد.
- هدف: شخص مؤمن باور دارد که عمل به احکام الهی موجب پرورش فضائل اخلاقی و صفات پسندیده در او میگردد.
- نمونه فضائل: این فضائل شامل صبر، متانت، خشوع، حضور قلب و محبت است.
- کارکرد احکام: احکام در این سطح، نه فقط فرمان شرعی، بلکه ابزار تربیت روح انساناند.
۳. نگاه سوم: نگاه باطنی و اسمائی (نگاه نهایی)
در این دیدگاه ژرف، انسان باور دارد که روح او بهوسیلهی احکام الهی سیر و صعودی به سوی منازل قرب پیدا میکند. این نگاه، اسمائی است، زیرا:
- مظهریت عبادت: هر عبادت و هر جزئی از آن، مظهر اسمی از اسماء الهی است.
- مثال تفصیلی: برای نمونه، نماز در کلیت خود مظهر اسمی خاص از اسماء خداوند است و اجزای آن مانند رکوع، سجده و قیام نیز هرکدام مظهر اسمی دیگر از اسماء الهیاند.
- احکام الهی و تجلی اسماء خداوند:
بر اساس این دیدگاه اسمائی، احکام الهی در سه دسته جلوه میکنند:
- مظهر اسماء ذاتی
- مظهر اسماء صفاتی
- مظهر اسماء فعلی خداوند
شرایط تقرب واقعی: عمل به احکام موجب نزدیکی به حضرت حق میشود، به شرط آنکه:
- انسان آداب و شرایط صحت عبادت را درست به جا آورد (حسن فعلی).
- نیت او تنها تقرب به خداوند باشد (حسن فاعلی).
- از رذائل اخلاقی و موانع ظلمانی دوری نماید.
- یقین به رحمت الهی داشته باشد.
وقتی این شرایط فراهم آید، عمل به احکام الهی انسان را به قرب الهی میرساند.
- تأثیر تدریجی عمل به احکام و لزوم کاوش تحقیقی:
عمل به هر یک از احکام الهی، ابتدا موجب پیدایش صفات نیک در نفس انسان میشود. با استمرار در عبادات، این صفات تبدیل به احوال روحانی و الهی میگردند و موجب حضور و معنویت در قلب انسان میشوند.
لزوم نگاه تحقیقی: انسان باید به طور تحقیقی و ذوقی بنگرد که هر حکم الهی مظهر کدام یک از اسماء الهی است؛ خواه اسماء ذاتی، خواه وصفی یا فعلی.
- احکام به مثابه مظاهر علمی: در این نگاه، احکام همانند مظاهر علمی اسماء الهیاند، همانگونه که عالم هستی مظهر عینی اسماء خداست.
- اقتضائات ذاتی: اسماء الهی دارای اقتضائات ذاتی هستند و همان اقتضائات در مظاهرشان خواه در تکوین و خواه در تشریع بروز میکنند.
- نمود اسماء در عالَم تکوین و تشریع:
خداوند اسماء خود را در قالب ها متعددی تجلی میدهد و یکی از آن قالب ها رابطه ها هستند. هم روابط تکوینی و هم روابط تشریعی و هم روابط ارادی و غیر ارادی که هر کدام از آن رابطه ها مظهر اسمی از اسماء الهی هستند و این نکته قابل توجه هست که انسان نگاه اسمائی به احکام داشته باشد یعنی احکام را مظاهر اسماء الهی بداند. اسماء الله هر کدام اقتضاعات ذاتی دارند و بر آن اساس عمل می کنند. وقتی اسماء الله ظهور می کنند بر اساس اقتضائات ذاتی خودشان عمل می کنند و اثر آنها در مظاهر آشکار می شود که آن عین عدل الهی هست: بِلعَدلِ قامَتِ السَماواتِ وَ العَرض ، اسماء الله در تشریعیات در قالب احکام ظاهر می شوند . احکام تشریعی در حقیقت، بدن هستند و اسماء الهی روح آنها هستند. اقتضائات ذاتی اسماء الله در مظاهر عینی و علمی بروز و ظهور می کند یعنی مظاهر اسماء الله در واقع هم عالم هستی است و هم احکام الله هست. وقتی اسماء الله در احکام ظاهر می شود و احکام مظاهر علمی اسماء الله باشند در این صورت اقتضائات ذاتی اسماء الله هم نیز در احکام ظاهر می شود.
- مثال در تکوین: اسم قهّار در آتش ظهور یافته است؛ اثر و خاصیت سوزانندگی آتش، نمود اقتضای ذاتی اسم قهّار است.
- مثال در تکوین: اسم رحیم در آب ظهور یافته و خاصیت خنکی و مهربانی آب، تمثّل همان اسم رحیم است.
- مقایسه با تشریع: به همین قیاس، در نظام تشریع، احکام مظهر اسم هادی هستند که اقتضای هدایت دارد؛ همان گونه که در عالم تکوین، فرشتگان مظهر هدایت الهیاند.
- پیوند احکام با حالات روح: حرکت میان تنزیه و تشبیه:
احکام تشریعی روح انسان را در سیر قرب بین خوف و رجا، قبض و بسط، و تنزیه و تشبیه به حرکت درمیآورند.
- احکام تنزیهی: برخی احکام مانند نماز، که رابطهٔ انسان را با خدا تنظیم میکنند، جنبهٔ تنزیهی دارند و نفس را از تعلقات و گناهان میرهانند. این اعمال روح را از بسط مادی جدا میکنند.
- احکام تشبیهی: برخی دیگر از احکام، که مرتبط با روابط انسانیاند نظیر زکات و انفاق جنبهٔ تشبیهی و بسطی دارند، زیرا انسان را وارد تعامل و محبت اجتماعی میسازند.
برای مثال: روزه عبادتی هست که باعث می شود انسان از خداوند اطاعت داشته باشد و حکم تنزیهی دارد و توجه به خود حق است و از آن جهت که انسان در روزه ذکات پرداخت می نماید و ارتباط با دیگران بر قرار می کند حکم تشبیهی دارد. عمل به تشبیهیات موثر است در قبض و بسط روحی انسان.
رعایت این مجموعهٔ احکام، روح را در حرکت میان قبض و بسط، خوف و رجا، و تنزیه و تشبیه میپروراند و تعادل سلوکی ایجاد میکند.
- نتیجهٔ سلوکی:
در پرتو چنین نگاهی، احکام الهی ابزاری برای تعالی روح و مظهریت انسان نسبت به اسماء الهیاند. هر حکمی حرکتی درونی در جان مؤمن ایجاد میکند و او را در بین حالات مختلف روحانی به گردش درمیآورد تا به عبودیت خالص برسد.