در این محتوا، به شرح و تبیین فراز چهل وهشتم از دعای جوشن کبیر با تمرکز بر اسم شریف «نور» و مشتقات مرتبط با آن پرداخته می شود. این فراز مشتمل بر ده بند است که هر بند ناظر به یکی از وجوه معنا و تجلی نور الهی است.
در بند نخست «یا نور»، ذات الهی به عنوان حقیقتی سراسر نور و ظهور معرفی میشود، نوری که از خود آشکار است و دیگری را آشکار میسازد. از این رو، ذات الهی هم ظاهر به ذات است و هم مظهر سایر موجودات. نور و ظهور مساوی وجود دانسته میشود و مراتب وجود با مراتب نورانیت یکی است؛ از اینجا، تمام هستی چیزی جز تجلیات نوری نیست.
در بند دوم «یا منوّر النور»، جنبه فاعلی نور بیان میشود. خداوند سرچشمه صدور نور است و چون منشأ همه نورهاست، فرایند افاضه نور دائمی و همیشگی است. در بند سوم «یا خالق النور»، جنبه ایجادی نور مطرح میشود که خلقت هر نوری از مبدأ الهی است. تفاوت «منوّر» و «خالق» در آن است که اولی اشاره به فاعلیت دارد و دومی به ایجاد و انشا.
در بند چهارم و پنجم، با تعبیر «یا مدبّر النور» و «یا مقدّر النور»، به تقسیم و اندازه گذاری نورها پرداخته میشود؛ خداوند است که در هر مظهر به تناسب استعدادش نور میتاباند و مدیریت و تقدیر نور در مراتب هستی در دست اوست. بند ششم «یا نور کل نور» بر مبدا بودن مطلق خدا نسبت به همه نورها دلالت دارد. بند هفتم «یا نور قبل کل نور» بیانگر تقدم ذاتی نور الهی بر هر نوری است، و بند هشتم «یا نور بعد کل نور» دوام و بقای نور الهی را پس از هر قبض و زوال مینمایاند.
در بند نهم «یا نور فوق کل نور»، اطلاق و خلوص نور الهی بیان میشود؛ نوری که بسیط و نامحدود است و نه مانند نور مخلوقات که آمیخته با ظلمت است. و در بند دهم «یا نور لیس کمثله نور» یگانگی و بیهمتایی نور الهی در میان همه انوار تصریح میگردد.
در ادامه محتوا، قرآنی ترین مبنای این مفاهیم را در آیه «الله نور السماوات و الارض» توضیح داده می شود که چون خداوند نور همه اشیاست، کل نظام هستی نظامی نوری است. از این حیث، موجودات در ذات تکوینی خود پاک هستند، زیرا پرتوی از نور اسماء الهیاند. حتی آنچه در شریعت به عنوان نجاست شناخته میشود (خون، منی، ادرار و مانند آن) از حیث تکوینی نور الهی را در خود دارد و ذاتاً طاهر است؛ نجاست آن صرفاً نسبی و اعتباری است نسبت به انسان و احکام شریعت.
در پایان، پیوند نور الهی با مراتب ادراک انسانی مورد بحث قرار میگیرد: حواس، خیال، عقل، قلب و روح، هر یک به نوعی لمس حقیقت نوری الهیاند. دیدن، شنیدن، فهمیدن و شهود همگی جلوههای گوناگون لمس نور حق هستند. عالم سراسر نور است، و هر مرتبهای از وجود سهمی از نور الوهیت دارد که او را به خالق مطلق پیوند میزند.
آغاز محتوا:
شرح اسم نور خداوند در فرازی از دعای جوشن کبیر
- بند نخست: تبیین آغازین و ورود به فراز چهل و هشتم دعای جوشن کبیر
در فراز چهل و هشتم دعای جوشن کبیر، چنین آمده است:
«یا نور، یا منوّر النور، یا خالق النور ، یا مدبّر النور، یا مقدّر النور، یا نور کلّ نور، یا نور قبل کلّ نور، یا نور بعد کلّ نور، یا نور فوق کلّ نور، یا نور لیس کَمِثل نوره.»
این فراز از دعای جوشن کبیر دارای نزدیک به ده بند است که همگی به حقیقت «نور» و تجلیات آن اشاره دارند. خداوند، خودِ نور است و ذات الهی، عینِ نورانیت است. تمام ذات الهی، تجلی و ظهور است. بیان «یا نور» به این معناست که ذات حضرت حق، سراسر ظهور و روشنایی است.
- توضیح معنای «نور» و نسبت آن با «ظهور»
در اینجا باید دانست که نور گرچه از حیثی یکی از مراتب ظهور است، ولی حقیقت آن ورای صرفِ ظهور است، زیرا نور، پنهان نیست؛ بلکه آشکارِ آشکار است و در عین آشکار بودنِ ذاتی خود، دیگری را نیز آشکار میسازد. بنابراین، نور «ظاهرٌ بذاته» و «مظهرٌ لغیره» است؛ یعنی خود به ذات خویش آشکار است و موجب آشکار شدنِ غیر نیز میگردد.
از این نکته درمییابیم که ظهورِ نور از ذات خویش است، نه از غیر. شفافیت، بروز و تجلیِ او از خودش است، و همچنین تجلی و آشکار شدنِ عالم نیز از ناحیهی ذات اوست. از این جهت، میان اسم «نور» و اسم «ظاهر» شباهتی وجود دارد، چرا که هر دو دلالت بر پیدایی و شفافیت و بروز دارند.
بدین ترتیب، نور، عینِ ظهور است و «وجود» نیز مساوی با «ظهور» است. وجود، در ذات خود نورانی است و هر مرتبهای از وجود، مرتبهای از نورانیت و مرتبهای از ظهور دارد. وجود مطلق، برابر با ظهور مطلق است، و در نتیجه، نور مطلق به شمار میآید.
- مراتب وجود و مراتب نور
هر مرتبه از وجود، با مرتبهای از نورانیت و پیدایی همراه است. در مقابل، عدم، هیچ ظهوری ندارد؛ زیرا از خود وجودی ندارد. بنابراین، هر گونه پیدایی، از ناحیهی وجود و نورانیت وجود است. بدین معنا، میان نور و ظهور، جنبهی «عینیت» از یک سو و جنبهی «غیریتِ اعتباری» از سوی دیگر برقرار است.
در بند نخستِ این فراز، با ذکرِ «یا نور»، ذات الهی به مثابهی تمامیت ظهور و بروز معرفی میشود؛ ذاتی که هیچ جنبهی خفا، پنهانی یا استتاری در او نیست. خداوند برای خود، مطلقِ روشنایی و آشکارگی است.
- «یا منوّر النور» و جنبهی فاعلی نور :
در بند دوم از این فراز آمده است: «یا منوّر النور». واژهی «منوّر» اسم فاعل است. بدین معناست که خداوند، منشأ و صادرکنندهی هر نوری است؛ یعنی هر نوری از ذات او نشأت میگیرد.
وقتی خداوند مخزن و منبع نور است، به ناچار منوّرِ نور نیز هست، چرا که تولید و افاضهی هر نوری از ذات اقدس او صورت میپذیرد. بدین سان، او هم مبدا و هم منبع نور است. در این بند، جنبهی فاعلی نور تبیین میشود؛ یعنی نوری که از مبدئی سرچشمه میگیرد و آن مبدأ، ذات حق است.
- «یا خالق النور» و جنبهی ایجادی نور:
در بند سوم آمده است: «یا خالق النور». در اینجا جنبهی ایجادیِ نور مطرح میشود. یعنی نور، خود به خود تحقق نمییابد؛ بلکه از مبدأی ایجادی و آفرینندهای پدیدار میشود، و آن مبدأ، حضرت حق است.
هر نوری، چه در مظاهر مادی و چه در مراتب مجرد، از ذات الهی انشا و ایجاد میشود. ازاینرو، وقتی میگوییم «یا خالق النور»، مقصود آن است که هرگونه نورانیتی، مبدأ ایجادیاش حق تعالی است. نور نه تنها منبع، که منشأ نیز دارد؛ زیرا از او صادر میشود.
بدین معنا، بند نخست ناظر به «جهت وجودی» نور است، بند دوم بیانگر «جهت فاعلی»، و بند سوم ناظر به «جهت ایجادی» نور است. خداوند نه تنها منوّر است، بلکه خالق نیز هست.
- مقایسه ی خالق و منوّر از حیث معنای اسم فاعل:
واژهی «خالق» نیز اسم فاعل است. اسم فاعل از زاویهی معنایی زمانبردار نیست؛ بدین معنا که این فعلِ الهی، همیشگی است و هرگز قطع نمیشود. او پیوسته در حالِ انشای نور است. نور دادن، صفتی ثابت برای ذات الهی است و هیچگاه از حضرت حق منفک نمیگردد.
با این توضیح، درمییابیم که دو عنوان «خالق» و «منوّر»، گرچه شباهتهایی دارند، اما تفاوتهایی نیز میان آن دو نهفته است. در «منوّر»، جنبهی فاعلیت و صدور نور از حق مطرح است، حال آنکه در «خالق»، جنبهی ایجادی و آفرینندگی لحاظ میشود.
پس در «منوّر»، سخن از افاضه و کار فعلیِ نور است، و در «خالق»، سخن از انشا و آفرینندگی نور است. بدینسان، خالقیت و منوریت دو حیثیت از یک حقیقتاند: او هم ایجاد کنندهی نور است و هم نوردهنده.
- «یا مدبّر النور» و مدیریت نور:
در بند چهارم گفته میشود: «یا مدبّر النور». در اینجا به مدیریت و تنظیم جریان نور اشاره میشود. بدین معنا که تقسیم و توزیع نور، براساس حکمت و تدبیر الهی انجام میگیرد. اینکه در هر مظهر، چه اندازه و در چه زمانی و به چه کیفیتی نوری بتابد، همه در دایرهی تدبیر اوست.
خداوند مدبر نور است؛ یعنی جریان و نظامِ نورانیِ هستی تحت اختیار، نظم و حکمت او قرار دارد.
- «یا مقدّر النور» و اندازه گذاری در نور :
در بند پنجم آمده است: «یا مقدّر النور». در این بخش، اندازه گیری و تحدیدِ مراتب نورانیت مورد اشاره است. خداوند به هر مظهر، به اندازهی ظرفیت، قابلیت و استعداد وجودیاش، سهمی از نورانیت میبخشد.
تقدیرِ نور، از شؤون الهی است؛ زیرا هر موجود، ظرف محدودی برای تجلی نور الهی دارد و خداوند اندازهی نورِ تعلقگرفته به هر مظهر را بر اساس شأن وجودیِ او تعیین میکند.
دایرهی «تدبیر» فراگیرتر از دایرهی «تقدیر» است؛ تدبیر شامل نحوهی جریان، بقا و زمانبندیِ نور است، در حالیکه تقدیر، به سنجش و اندازهگذاریِ سهم نور محدود میشود.
- «یا نور کلّ نور» و جامعیت نور الهی :
در بند ششم میخوانیم: «یا نور کلّ نور». بدین معنا که همهی نورها از او و به او نسبت دارند. او مبدأ تمام نورهاست، و هیچ نوری خارج از دایرهی صدور از ذات الهی نیست.
مراد از نور در اینجا، نور معنوی و وجودی است، نه نور محسوس و مادی. بدینترتیب، حضرت حق، مبدأ و سرچشمهی همهی نورانیتها در مظاهر هستی است.
- «یا نور قبل کلّ نور» و تقدم ذاتی نور خداوند :
در بند هفتم آمده است: «یا نور قبل کلّ نور». این جمله بر تقدم رتبی و ذاتیِ نور خداوند نسبت به سایر نورها دلالت دارد. نور الهی، به لحاظ ذات، مقدم بر هر نوری است و از هر نوری سرچشمه میگیرد.
او مبدأ نور است و منبع همهی روشناییها. این تقدم، نه زمانی است، بلکه ذاتی و وجودی است؛ زیرا نور الهی پیش از هرگونه تعین و تجلی در مظاهر، در ذات حق حضور دارد.
- «یا نور بعد کلّ نور» و پایداری نور الهی:
در بند هشتم آمده است: «یا نور بعد کلّ نور». هر نوری که در مظاهر عالم پدید میآید، سرانجام در دایرهی قبض و زوال قرار میگیرد؛ اما نور حضرت حق پایدار است و هرگز خاموش نمیشود.
این بند بر دوام و بقاء نور الهی تأکید دارد؛ زیرا پایداری و ثبات، از ویژگیهای ذاتیِ نور حق است. هیچ مرتبهای از ظهور، خارج از نور او و متمایز از دامنهی بقای او نیست.
بند نهم، «یا نور فوق کلّ نور»، بیانگر اطلاق نور حضرت حق است که محدود به قید یا زمان و مکان نیست؛ این بند با بند اول هم خوانی بیشتری دارند.
و بند دهم، «یا نور لَیسَ کَمِثلَ نوره نور»، دلالت دارد بر اینکه هیچ نوری همانند نور الهی نیست و نور الهی یگانه و بیهمتاست.
پس در هر بندی از این فراز جهتی از نور را اشاره می کند ، نور حق خالص است، یعنی ذات او فقط نور است و هیچ ظلمتی ندارد. خداوند در آیه قرآن می فرماید: الله نور السماوات و العرض، نور تمام اشیاء از حضرت حق است. عالم نظام نوری دارد و نور خداوند در همه تکوین و تشریع سریان دارد و او نور هر شیئی است.
- جمع بندی بند ها:
بند اول تمامیت نور او را اشاره می کند : یا نور ، بند دوم : یا منوالنور، ظهور دادن و فاعلیت نور را اشاره دارد، بند سوم: ایجاد و خلق نور را اشاره می کند، بند چهارم: یا مدبرالنور اشاره به مدیریت نور دارد، بند پنجم: یا مقدر النور، به اندازه گیری نور اشاره دارد ، بند ششم: مبدا بودن نور را اشاره می کند، بند هفتم : یا نورَ قَبلَ کُلِ نور، تقدم رتبه نور را اشاره می کند، بند هشتم : پایداری نور را اشاره می کند، بند نهم: اطلاق نور را اشاره می کند که می فرمود یا نورَ فوقَ کُل نور و بند دهم : یا نور لَیسَ کَمِثلَ نور، عدم شباهت نور ها را به حضرت حق اشاره می کند زیرا نور خداوند هم به ذات، هم اطلاق دارد ، هم مبدا نور است و هم منبع نور است.
- هم سنخی میان فاعل و فعل در نظام انوار:
چون خداوند خود نور میبخشد، ضرورتاً ذات او نور محض است. فاعل از چیزی که خود ندارد نمیتواند اعطا کند. بنابراین میان فاعل و فعل، میان متجلّی و تجلّی، و میان ظاهر و باطن سنخیت وجود دارد. نور هر شیء از سنخ نور الهی است، زیرا مخلوق از ذات حق صادر میشود. پس کمال و روشنایی موجودات عین ارتباط وجودی با کمال و نور خداست. اثر و جلوهی فاعل هرگز ضدّ او نمیتواند باشد؛ از این رو نور حق از سنخ ظلمت نیست و قائم به ذات خود اوست. ذات الهی نور مطلق و بینیاز از غیر است.
- تفاوت میان خالقیت و منوریت الهی:
در اسم «خالق»، جنبهی ایجادی و هستی بخش مطرح است؛ یعنی خداوند موجودات را پدید میآورد. اما در اسم «منوّر»، جنبهی فاعلیت و اشراق مورد نظر است؛ یعنی حق نوری را بر مخلوقات میتاباند. در خالقیت، گستردگی و شمول همهی عوالم اعم از ملک و ملکوت منظور است، در حالی که در منوریت، بیشتر بر جنبهی افاضهی نور تأکید میشود. با این تفاوت، هر دو صفت در ذات خداوند جمعاند: او هم خالق است و هم منوّر. از این رو هر موجودی از نور الهی آفریده شده و بهرهای از نور ذات حق دارد.
- طهارت تکوینی همه اشیاء:
چون خداوند نور هر شیء است و تمام موجودات از نور او بهره دارند، لازمه اش آن است که همهی اشیاء در تکوین خویش پاک باشند. از منظر عرفان و حکمت الهی گفته میشود: «هر چیزی در مرتبه تکوین، طاهر است»، زیرا از نور الهی برخوردار است و نور الهی عین طهارت است. نجاستهای ظاهری که در حوزهی شریعت مطرح میشوند، مانند خون و ادرار، ناپاکیشان ذاتی نیست، بلکه به نحو عرضی و به نسبت انسان سنجیده میشوند. در حقیقت، در نظام تکوین هیچ چیز نجس نیست؛ زیرا همهی موجودات پرتوی از نور حقاند. همان نور الهی که در آیه «اللّه نور السماوات و الارض» به آن اشاره شده، در همهی اشیاء جریان دارد و به تمامی آنها قوام میبخشد.
- وحدت نور الهی در همه مظاهر عالم:
آیهی شریفهی «هُوَ اللّهُ فِی السَّماءِ إلهٌ وَ فِی الأرضِ إلهٌ» نیز تفسیر آیهی نور است. بدین معنا که خداوند با الوهیت خود در آسمان و زمین تجلّی کرده است. پس در هر شیء، نور الوهیت حضور دارد و ذات الهی نور خویش را بر همهی مراتب هستی تابانده است. بنابراین، نور خداوند نه تنها شامل مراتب عقلانی و روحانی بلکه شامل تمام مظاهر دنیوی نیز میشود. نظام آفرینش سراسر جلوهی اسماء الهی است و هر موجودی نشانی از آن اسماء دارد:
«اللهم انی اسئلک باسمائک الّتی هی ارکان کل شیء».
معنای این فقره آن است که اسماء الهی ارکان همهی اشیاء هستند. اشیاء از نور اسماء خود قوام مییابند؛ آن نور اسمایی در هر پدیده، روح و جسم و ملکات و قوای ادراکی را پدید میآورد. پس آن نور الهی است که در مرتبه ادراک و احساس و حیات و وجود به تجلّی میرسد. هر شیء فروغی از نور اسماء الهی است و بدین جهت تکویناً طاهر و نورانی است.
- مراتب لمس و درک انوار:
اگر هر شیء را لمس کنیم، در حقیقت نور آن شیء را لمس کردهایم. لمس صرفاً تماس حسی نیست؛ بلکه همه مراتب ادراک، نوعی لمساند. لمس با چشم، دیدن است؛ لمس با گوش، شنیدن است؛ لمس با دست، تماس فیزیکی است؛ لمس با بینی، بوییدن است. به همین ترتیب، لمس در ساحت خیال به صورت تخیّل، در ساحت عقل به صورت فهم، در ساحت قلب به صورت احساس حضوری از حق، و در ساحت روح به صورت مشاهدهی باطنی و شهودی نسبت به امور غیبی تحقق مییابد. در نتیجه انسان در هر مرتبهای از ادراک، نوری از انوار الهی را لمس میکند.
چنان که با عقل خود فهم را لمس میکنیم، با قلب خویش حضور حق را مییابیم و با روح، مشاهدهی غیبی داریم، همه اینها گونههایی از لمس نور الهی است. پس هیچ شیء در نظام تکوین تاریک نیست، هیچ مرتبهای از وجود از نور الهی بیبهره نیست، و هیچ جنبهای از ادراک انسان جدا از اشراق انوار حق نمیباشد.