آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

تفاوت عارف و ولی الله و تفاوت انبیاء به لحاظ احوال روحی، سنت و شریعت

خلاصه محتوا:

  • تفاوت عارف و ولی‌الله: 

عرفان از مرتبه شهود و مشاهده حقایق آغاز می‌شود؛ عارف کسی است که به مکاشفات گوناگون قلبی، مثالی، ذوقی، و عقلی نائل می‌شود و حقایق عالم را درمی‌یابد، اما در مرتبه تصرف و ایجاد در عوالم هستی قرار ندارد. او شاهد و ناظر بر تجلیات الهی است و عالم را آینه ظهور اسماء و صفات می‌بیند. 

ولی‌الله اما مقامی برتر از عارف دارد؛ او مظهر اسم «ولی» است، قدرت تصرف در قلوب، عقول، ارواح و ابدان دارد و از مرحله مشاهده به مرحله ایجاد و انشاء حقایق می‌رسد. عارف حق را در مظاهر می‌بیند، در حالی که ولی‌الله خود مظاهر را در حق مشاهده می‌کند؛ عارف خدای ثابت را در آینه آفرینش می‌بیند ولی ولی‌الله خدای ساری و جاری را در مظاهر می‌یابد. در نتیجه، مقام ولایت ریشه در شهود باطنی ذات دارد و نه صرفاً شهود اسماء و صفات.

  • مراتب مشاهده در ولایت و عرفان:

عارف مظهر اسماء «شاهد» و «ناظر» است، اما ولی مظهر اسماء «ولی» و «محیط» است. مسیر عارف، سیر در آفاق و انفس و ملکوت است، ولی مسیر ولی‌الله، سیر در ذات و اسماء و احوال الهی می‌باشد.

  • تبیین احوال، سنت و شریعت در شخصیت نبی اکرم (ص):

بین سه حوزه در وجود پیامبر تمایز وجود دارد:

1. احوال رسول‌الله: جنبه باطنی و قلبی او که به ولایت و مقامات الهی او بازمی‌گردد. احوال متعدد رسول نشان از مراتب مختلف ولایت او دارند. 

2. سنت رسول‌الله: سبک و شیوه عملی و فردی زندگی پیامبر در عرصه اجتماع، از نحوه سخن گفتن، خوردن و معاشرت تا شیوه سکوت و تعاملات اجتماعی. این بخش مربوط به شخصیت ظاهری پیامبر است. 

3. شریعت رسول‌الله: مجموعه احکام تشریعی و واجبات الهی چون نماز، روزه، زکات، جهاد و سایر فروع دین که از جنبه نبوت او سرچشمه می‌گیرد.

برخی تابع شریعت رسول‌اند (ظاهر احکام)، برخی تابع سنت رسول‌اند (سبک زندگی فردی او)، و گروهی اندک‌تر –چون اویس قرنی و کمیل– تابع احوال باطنی و ولایت او هستند.

  • مراتب پیروان:

پیروان نیز به سه مرتبه تقسیم می‌شوند: 

– مسلمانان: در حد تبعیت از شریعت. 

– مؤمنان: تابع شریعت و سنت. 

– سالکان و اولیاء: تابع احوال باطنی رسول و ولایت او. 

  • تفاوت پیامبران در شاکله و ولایت: 

انبیا از نظر شاکله و مزاج روحی متفاوت‌اند، و همین تفاوت ریشه تفاوت در درجات ولایت، شریعت، و مکاشفه آنان است. مزاج و ظرفیت روحی هر پیامبر وجه متمایز ولایت اوست و همین امر تفاوت در کتب آسمانی، سنت‌ها، معجزات، و کرامات را رقم می‌زند. 

ولایت بُعد باطنی نبوت است و نبوت متکی بر ولایت است؛ بدون اصل ولایت، نبوت تحقق نمی‌یابد، زیرا معجزه که نشانه اثبات نبوت است از ولایت سرچشمه می‌گیرد. پس ولایت حقیقت و جوهر نبوت است و نبوت صورت ظاهر آن.

  • نتیجه کلی بحث:

تمام تفاوت‌های میان عارف و ولی، و نیز میان انبیا در شریعت، سنت و احوال، به تفاوت در شاکله و مراتب روحی آنان بازمی‌گردد. ولایت نبی مبنای نبوت او است، همان‌گونه که سیر در اسماء و ذات الهی ریشه در ولایت دارد و تجلی در شریعت ظاهری از آن ناشی می‌گردد.

آغاز محتوا:

  • عنوان اول: بیان موضوع 

خداوند، ولیّ کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنان را از تاریکی‌ها به سوی نور خارج می‌کند. 

این محتوا در ارتباط با تفاوت میان «عارف» و «ولیّ» است. در بخش نخست، به این تفاوت خواهیم پرداخت، و در بخش دوم نگاهی خواهیم داشت به «پیامبر» از نظر احوال روحی، شریعت و سنت.

  • عنوان دوم: دسته ‌بندی اولیای الهی 

اولیای الهی دو دسته‌اند: گروهی از آنان معصوم‌اند همان پیامبران و امامان (ع) و گروهی دیگر، غیرمعصوم‌اند و در عین حال دارای ولایت‌اند، یعنی «ولیّ الله» هستند، اما از مقام عصمت برخوردار نیستند. 

به این ترتیب، هر ولی لزوماً معصوم نیست، ولی هر معصومی حتماً «ولیّ الله» است. هر معصومی صاحب مقام ولایت است، ولی هر معصومی ضرورتاً مقام نبوت ندارد. همان‌گونه که هر نبی، لزوماً رسول نیست، اما هر رسول، نبی است، و هر نبی «ولیّ الله» است، و هر ولی عارف است، ولی هر عارف، ولیّ الله نیست؛ و هر ولی، نبی نیست، و هر نبی، الزاماً رسول نیست.

  • عنوان سوم: وضعیت حیاتی اولیای الهی و ارتباط با آنان 

اولیای الهی یا در قید حیات جسمانی‌اند یا از دنیا رحلت کرده‌اند. ارتباط با ولیّی که در حیات جسمانی است، آسان‌تر از برقراری ارتباط با ولیّی است که از دنیا رحلت کرده است؛ زیرا جاذبه‌های ملکوتی، باعث می‌شود ولیّی که از عالم ماده جدا شده، کمتر به این عالم مادی نظر کند. 

بنابراین مقصود از «ارتباط با اولیای الهی» باید دقیقاً مشخص شود تا از سوء برداشت پرهیز گردد.

  • عنوان چهارم: تعریف عارف و ویژگی‌های او: 

عارف کسی است که دارای مکاشفات قلبی است؛ مکاشفات او انواعی دارد: مکاشفات صوری، مثالی، سمعی، بصری، لمسی و ذوقی. 

عارف کسی است که مکاشفات عقلی نیز دارد و در حقیقت، حقایق عالم هستی و ملکوت عالم را کشف می‌کند. بنابراین عارف، ناظر و شاهد عالم است؛ مشاهده‌ کنندهٔ ملکوت و اسرار الهی است.

  • عنوان پنجم: تعریف ولیّ الهی و تفاوت با عارف  :

اما «ولیّ الله» کسی است که افزون بر شهود و مشاهده، قدرت تصرّف دارد؛ او در اجسام، قلوب، ارواح و عقول انسان‌ها تصرّف می‌کند. 

ولیّ الهی قادر است در عقل و قوهٔ خیال انسان‌ها اثر بگذارد، در ابدان و ارواح تصرف نماید. این تصرفات مراتبی دارد و درجاتی. 

از این ‌رو، مقام «ولیّ الله» بالاتر از مقام عارف است؛ زیرا عارف صرفاً شاهد عالم است، اما ولیّ الله «متصرّف» در عالم است. ولیّ الهی دارای اشراق، ایجاد و انشاء است، در حالی‌که عارف فقط به رؤیت و شهود دست یافته است. عارف حقایق عالم را می‌بیند، ولی ولیّ الله می‌تواند آن حقایق را انشاء و ایجاد کند. 

یکی از آن دو، تنها مشاهده ‌کنندهٔ حقیقت است، و دیگری احیای نفوس می‌کند و جان‌ها را زنده می‌سازد. 

عارف مظهر اسم «شهید»، «شاهد» و «ناظر» است؛ اما ولیّ، مظهر اسم «ولیّ»، «علیم» و «محیط» الهی است. 

به تعبیر دیگر، عارف مظهر اسماء شاهدی و ناظری خداوند است، و ولیّ مظهر اسماء احاطه‌ای حق تعالی است.

  • عنوان ششم: تفاوت نحوهٔ ارتباط عارف و ولیّ با حق :

یکی از آنان، یعنی عارف، با عالم و ملکوت ارتباط دارد، اما دیگری، یعنی ولیّ الله، با «خدای ملکوت» و با «باطن ملکوت» مرتبط است. 

عارف سیر در ملکوت می‌کند، اما ولیّ الله سیر در مراتب اسماء و صفات الهی دارد، در مراتب ذات سیر می‌کند، در احوال الهی سلوک می‌کند. 

عارف همچون کسی است که به تصویر در آینه می‌نگرد و خداوند را در آینهٔ عالم می‌بیند، یعنی اسماء و صفات الهی را در آیات آفاقی و انفسی می‌نگرد. 

ولیّ الله اما، خودِ آینه را می‌بیند؛ او اسماء و صفات را در ذات الهی مشاهده می‌کند. 

عارف، تجلیات اسماء و صفات الهی را در آیات آفاقی و انفسی می‌یابد، ولیّ الله خودِ حقیقت را می‌نگرد و سریان ذات حق را در مظاهر عالم مشاهده می‌کند. 

یکی حق را در مظاهر می‌بیند، دیگری خود حق را  نه مظاهر او را شهود می‌کند. 

عارف حق را در افعال الهی و جلوه‌های آن می‌بیند، ولیّ الله حق را در احوال الهی متجلی می‌بیند. 

یکی، یعنی عارف، جریان و سریان اسماء الهی را در سراسر هستی می‌بیند، و دیگری، یعنی ولیّ الله، سریان ذات الهی را در تک ‌تک مظاهر مشاهده می‌کند. 

یکی خدای ثابت و منزّه از مظاهر را می‌نگرد، و دیگری خدای ساری و جاری در مظاهر را. 

عارف معتقد به «احوال الهی» است، در حالی که ولیّ الله در خودِ احوال الهی سیر می‌کند.

  • عنوان هفتم: پیامبر از نظر احوال، سنت و شریعت: 

هنگامی که به رسول اکرم (ص) می‌نگریم و در او تأمل می‌کنیم، چند جنبه در وجود ایشان مشاهده می‌شود: 

نخست، «احوال رسول» است؛ دوم، «شریعتی» که پذیرفته و آورده است؛ و سوم، «سنت‌های او». 

  • عنوان هشتم: تبیین احوال، سنت و شریعت رسول  :

احوال رسول مربوط به جنبهٔ قلبی، مقام ولایت و جنبهٔ الهی اوست. سنت رسول الله مربوط است به سبک زندگی و شیوهٔ معاشرت و رفتار اجتماعی او. 

در حالی‌که «شریعت رسول» مربوط است به احکام و عبادات واجب، از قبیل نماز، روزه، خمس، زکات، جهاد و امثال آن. 

بدین‌سان، در وجود رسول سه بُعد را می‌توان دید: احوال، سنت و شریعت. 

احوال رسول، ناظر به مقام ولایت و بعد باطنی اوست. سنت رسول، مربوط به روش و سبک شخصی ایشان در زندگی است. شریعت رسول، مربوط به تشریع الهی و احکام واجب است که از ناحیهٔ نبوت صادر می‌شود. 

  • عنوان نهم: پیروان هر بُعد از رسول الله :

برخی انسان‌ها تابع «احوال قلبی» رسول الله‌ اند، مانند کمیل ‌بن ‌زیاد و میثم تمار و امیرالمؤمنین علی (ع) که تابع احوال درونی و باطنی پیامبر بودند. 

برخی دیگر تابع «سنت» اویند؛ یعنی در سخن گفتن، لباس پوشیدن، راه رفتن، خوردن و خوابیدن به سبک رسول عمل می‌کنند. 

و گروهی هم تابع «شریعت» اویند، یعنی به احکام و واجبات عمل می‌نمایند. 

  • عنوان دهم: مراتب پیروی از رسول و جنبه‌های سه‌گانهٔ ایمان: 

هر نبی دارای «احوال قلبی» است که تجلیات الهی در آن ظهور می‌یابد، و این احوال، به مقام ولایت او باز می‌گردد. 

احوال قلبی نتیجه مکاشفات رسول است از این جهت رسول مظهر اسم (ولی) ، (باطن) و (علیم) است. افرادی معارف قلب نبی را می بینند مانند : اویس قَرَنی، که به قلب رسول الله نظر داشت و تابع احوال قلبی او بود. هر نبی علاوه بر احوال قلبی که دارد و مربوط به بُعد ولایت و شخصی او هست، شریعتی نیز دارد گه شریعت او همان وحی هست که از طرف خداوند بر قلب او نازل می شود. مجموعه احکام و آیات کتاب مقدس همان شریعت نبی هستند. همینطور هر نبی سنت و شیوه ای دارد که سخنان و عمکرد او هستند که در واقع این وحی تشریعی نیست و از این جهت سنت و شریعت مظهر اسم الظاهر هستند و مربوط به نبوت نبی هستند و عموم انسان ها تابع شریعت و سنت رسول الله هستند. سنت پیامبر همان سکوت و افعال، سخنان و احادیث او هستند.

بنابراین سه مرتبه می‌توان برای پیروان در نظر گرفت: 

پیروان شریعت، که در مرتبهٔ اسلام‌اند؛ 

پیروان سنت، که در مرتبهٔ ایمان‌اند؛ 

و پیروان احوال قلبی، که در مرتبهٔ عرفان‌اند. 

عرفا و اولیا تابع ولایت رسول الله‌اند، در حالی که مومنان تابع سنت و شریعت رسول‌اند.

  • عنوان یازدهم: تفاوت در شاکله و مراتب پیامبران الهی:

پیامبران الهی هر یک دارای شاکله‌ای ویژه‌اند. تفاوت در شاکلهٔ وجودی آنان سبب می‌شود که سیر و سلوکشان با یکدیگر متفاوت باشد، و همین تفاوت سیر، به ‌معنای تفاوت در مراتب ولایت ایشان است. 

بنابراین ریشهٔ تفاوت در ولایت انبیا، همان تفاوت در شاکله و مزاج روحی آنان است. هر نبی دارای ویژگی‌های خاص روحی و نفسانی است که مسیر ولایت، نوع مکاشفه و کیفیت دریافت شریعت وی را تعیین می‌کند. 

یکی از اجزای اساسی شاکله، «مزاج» است، ولی شاکله فقط به مزاج محدود نمی‌شود؛ طبع، قوای نفسانی، ظرفیت روحی و حتی شرایط و تعلقات زمانی نیز در ساختار شاکله‌ی هر پیامبر اثرگذارند. 

به همین جهت، تفاوت در شاکله سبب تفاوت در «درجهٔ ولایت»، «سیر و سلوک معنوی» و در نتیجه تفاوت در «درجات دریافت شریعت» و «مکاشفات الهی» می‌شود. 

  • عنوان دوازدهم: رابطه‌ی تفاوت شاکله و تفاوت شریعت :

بنابراین، تفاوت شاکله‌های پیامبران الهی، موجب تفاوت در شریعت‌های ایشان گردید. یعنی هر نبی براساس ظرفیت و مقام ولایت خویش، وحی و شریعتی خاص دریافت کرده است. 

ولایت به مقدار سیر و سلوک درونی و ظرفیت روحی هر نبی است و این ولایت متناسب با میزان احاطه‌ی او بر اسماء الهی است. پس چون میزان احاطه بر اسماء تفاوت دارد، شریعت‌های آنان نیز با هم تفاوت پیدا می‌کند. 

به تعبیر دیگر، چون ولایت در میان آنان دارای مراتب است، دریافت آن‌ها از شریعت نیز دارای مراتب می‌شود. پس نبوت هر نبی، متکی بر ولایت اوست، و همین تفاوت مراتب ولایت منجر به تفاوت در شریعت و مکاشفه گردیده است. 

  • عنوان سیزدهم: نسبت میان ولایت و نبوت در انبیا :

هر نبی از دو وجه برخوردار است: وجه ظاهری که مربوط به نبوت و شریعت است، و وجه باطنی که مربوط به ولایت و احوال الهی اوست. 

سیر در شریعت، ثمره‌ی نبوت است، و سیر در تکوینیات و معارف باطنی، ثمره‌ی ولایت. 

هرجا که نبی از جنبهٔ درونی و باطنی خود حرکت می‌کند، در حقیقت از جنبهٔ ولایت خویش سیر می‌نماید. 

اخذ شریعت از سوی پیامبر، متکی بر ولایت اوست؛ یعنی اگر ولایت نباشد، نبوت او عمق پیدا نمی‌کند. 

ولایت، ریشه و اساس نبوت است، و حقیقت نبوت از درون ولایت می‌جوشد. لذا معجزات انبیا که نشانهٔ اثبات نبوت‌اند، برخاسته از ولایت ایشان است. 

  • عنوان چهاردهم: تبیین نسبت اثباتی میان ولایت و نبوت:

اعجاز نبی برای اثبات مقام نبوت اوست، اما خود معجزه محصول ولایت اوست. بنابراین ولایت منشأ تحقق معجزه است، و معجزه وسیله‌ی اثبات نبوت. بدین معنا، شأنی از نبی ـ یعنی شأن ولایت ـ نبی را در شأن دیگرش، یعنی نبوت، یاری می‌کند. 

در نتیجه نبوت هر پیامبر محتاج ولایت اوست، زیرا حقیقت نبوت همان ولایت است که در سطح تشریع ظهور کرده است. 

به بیان دیگر، «ولایت» عمق بخش و باطنِ نبوت است؛ «ولایت» جوهره‌ی نبوت است و «نبوت» صورت آشکار آن جوهر. 

  • عنوان پانزدهم: تأثیر تفاوت ولایت در تفاوت شریعت و سنت:

تفاوت در شاکلهٔ انبیا موجب تفاوت در شریعت و سنت ایشان می‌شود. شریعت، تجلی ظاهری دریافت وحی است؛ سنت، تجلی سلوک و رفتار شخصی پیامبر؛ و ولایت، باطن هر دو. 

بنابراین اختلاف شریعت‌ها، اختلاف سلوک‌ها و تفاوت سنت‌های پیامبران، همگی به تفاوت درجات ولایت آنان بازمی‌گردد. 

اگر شریعت موسی با شریعت عیسی متفاوت است، یا شریعت محمد (ص) کامل‌تر از شریعت‌های پیشین است، علت آن تفاوت مراتب ولایت ایشان است. هرچه درجه‌ی ولایت کامل‌تر باشد، دریافت شریعت نیز کامل‌تر است و مکاشفه و علم باطنی نیز عمیق‌تر می‌شود. 

  • عنوان شانزدهم: عامل دوم در تفاوت شریعت‌ها — شرایط زمان:

علاوه بر تفاوت شاکلهٔ انبیا، عامل دیگری نیز در تفاوت شریعت‌ها و مکاشفات مؤثر است، و آن «تفاوت شرایط زمانی» است. ظرفیت‌های زمانی و اجتماعی دوران پیامبران یکسان نبوده است. هر نبی در ظرف زمان خاصی مبعوث می‌شود که اقتضائات و توان‌های آن عصر، اندازه‌ی خاصی از شریعت را می‌پذیرد. 

پس تفاوت دریافت شریعت در میان پیامبران، از دو جهت است: 

یکی تفاوت در شاکلهٔ روحی خود آنان، 

و دیگری تفاوت در ظرفیت زمانی و مردم عصر ایشان. 

  • عنوان هفدهم: تأثیر ظرفیت روحی انبیا بر دریافت شریعت  :

ظرفیت روحی پیامبران، در میزان دریافت شریعت نقش مستقیم دارد. هر نبی به اندازه‌ی ظرفیت روحی و باطنی خویش از حق تعالی مکاشفات و شریعت دریافت می‌کند. 

به همین دلیل شریعت‌ها گوناگون شده‌اند؛ چون میزان ظرفیت روحی انبیا متفاوت است. 

هر نبی افزون بر شریعت، دارای مکاشفاتی است که با شریعتش یکی نیست. مکاشفات نبی ممکن است مثالی، عقلی، الهی یا اسمایی باشد، در حالی که شریعت او فقط بخشی از وحی تشریعی است. 

بنابراین، تفاوت ظرفیت روحی موجب تفاوت در اصل شریعت، و نیز اختلاف در گستره و عمق مکاشفات انبیا شده است. 

  •  عنوان هجدهم: تأثیر ظرفیت روحی بر کرامات و تصرفات  :

تفاوت ظرفیت روحی انبیا تنها در شریعت و مکاشفه ظاهر نمی‌شود، بلکه در مراتب کرامات، تصرفات، اشراق و ایجاد نیز نمایان است. هر نبی به اندازهٔ ولایت خود در عالم تصرف دارد. 

از همین رو، تفاوت معجزات میان انبیا، ریشه در تفاوت درجات ولایت آنان دارد. تفاوت در تعداد و نوع معجزه، تفاوت مرتبه‌ی ولایت را می‌رساند. 

  • عنوان نوزدهم: راز تعدد کتب و معجزات انبیا :

بدین ترتیب، سرّ تعدد کتاب‌های آسمانی، همان تفاوت در مراتب انبیاست. هر پیامبر به میزان درجه‌ی ولایت خود، کتاب و وحی متناسب با آن را دریافت می‌کرد. 

همچنین، تعدد معجزات، کرامات و مکاشفات نیز ناشی از همین تفاوت ولایت است. هر اندازه ولایت عمیق‌تر باشد، معجزه و تصرف تکوینی نبی جلوه‌ی بیشتری دارد. 

به همان نسبت نیز روش تعلیم، معارف و بیانات پیامبران متفاوت می‌گردد. تفاوت در معارف و احادیث آنان، ریشه در تفاوت در مراتب ولایتشان دارد. 

  • عنوان بیستم: بنیان نهایی نبوت و نیاز آن به ولایت :

بنابراین، اساس نبوت، «ولایت» است؛ و باطن نبوت، همان ولایت است. برای تحقق غایت رسالت هر پیامبر، دو امر لازم است: یکی شریعت که از راه نبوت حاصل می‌شود، و دیگری ولایت که نفسِ نبی را از درون به حقیقت وحی متصل می‌سازد. 

اگر نبی بخواهد در تحقق رسالتش توفیق یابد، باید پیش از هر چیز دارای ولایت باشد؛ یعنی احوال الهی و روحانی در او فعلیت یافته باشد. پس هم ولایت لازم است و هم شریعت. 

ولایت پشتوانه و مایهٔ حیات نبوت است، و نبوت مظهر بیرونی ولایت است.