خلاصهٔ محتوا:
در این محتوا به تبیین عمیق نسبت میان «باطن احکام» و «باطن اشیا» پر داخته می شود و فرق بنیادین میان آن دو روشن میشود. با طرح این اصل که هر موجودی در عالم، وجه ملکوتی و باطنی دارد که همان وجه غیبی آن است، تأکید میشود که شریعت نیز دارای باطنی است و عمل انسان به احکام شریعت راهی است برای اتصال و اتحاد با باطن همان احکام، نه با باطن کل هستی. در واقع، باطن احکام، ملکوت خاص خود را دارد و باطن هر شیء نیز ملکوت خاص خود را تشکیل میدهد؛ این دو گرچه در قوس تکوین با یکدیگر مرتبطاند، اما عین یکدیگر نیستند.
سپس توضیح داده می شود که هر حکم الهی مانند نماز، روزه، حج، زکات، جهاد و غیره در عالم مثال دارای تمثل و ظهور خاص خود است و حتی اجزای هر حکم (مانند قیام، رکوع، سجده، تشهد و سلام در نماز) نیز باطن و تمثل مثالی دارند. بدین ترتیب، هر عبادت در مراتب باطنی خود صورت مثالی دارد که انسانِ سالک در اثر طهارت باطن، اخلاص نیت، لقمهٔ حلال، مزاج معتدل و قصد تقرب میتواند با آن مراتب متحد گردد.
نکتهٔ اساسی در محتوا این است که شریعت، صرفاً احکام ظاهری نیست، بلکه حقیقتی تکوینی و علمی است که در قلب پیامبر (ص) تحقق یافته و عین روح نبوی است؛ این حقیقت از عالم علم به عالم عین نزول کرده و به همین سبب دارای مراتب غیبی و مثالی است. در قوس صعود و نزول، اجزای شریعت تمثل یافته و در مراتب مختلف وجودی حضور مییابند. از این رو سالک با عمل آگاهانه و خالصانه به احکام، با باطن همان حکم متحد میشود، نه با کل باطن عالم هستی.
در پایان، نتیجه گرفته می شود که آگاهی از باطن احکام و اشیا نیازمند سلوک، طهارت، و بصیرت باطنی است؛ زیرا هر کس به اندازهٔ توجه و نیت خود با باطن همان مورد توجه متحد میشود و در همان نشئه حشر مییابد.
آغاز محتوا:
موضوع محتوا دربارهٔ «باطن احکام» و همچنین «باطن اشیا» است و نیز تفاوت میان این دو که مطلبی دقیق و نیازمند تأمل و دقت فراوان است. این موضوع به گونهای طرح شده است که خواننده حکیم و بصیر با کم ترین اشاره بتوانند حقیقت را دریابد، چرا که «العاقِلُ یَکفی بِاِلاِشارَه».
- ملکوت و مراتب باطنی اشیا :
هر شیء در عالم هستی دارای جنبهای ملکوتی است، و آن جنبهٔ ملکوتی همان بعد غیبی آن محسوب میشود. چنان که هر چیز در عالم شهادت، ظهوری دارد، در عالم غیب نیز نحوهای حضور دارد که به آن «ملکوت اشیا» گفته میشود.
شریعت نیز همانند سایر موجودات دارای ملکوت و باطنی است. باطن شریعت ما را به عالم ملکوت شریعت متصل و متحد میسازد. بدین معنا که عمل ما به احکام شریعت، ما را با باطن خود آن احکام متحد میکند، نه با باطن کلی جهان هستی.
- تمایز باطن احکام از باطن اشیا :
باید دقت داشت که باطن شریعت با ملکوت اشیا یا باطن اشیا یکی نیست. هر شیء ملکوت خاص خود را دارد و این ملکوت همان باطن آن شیء است. به همین ترتیب، هر حکم الهی نیز دارای ملکوت خاص و باطن ویژهٔ خویش است.
عمل به یکی از احکام تشریعی، پیوند و اتحاد با باطن همان حکم را در پی دارد؛ به عنوان مثال، انجام عبادتی همچون نماز یا روزه موجب میشود انسان با باطن همان عبادت مرتبط گردد، نه با کل باطن عالم.
- تمثل مثالی احکام:
هر حکم الهی، مانند نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد و جز آن، دارای باطنی در عالم مثال است. هر یک از اجزای این احکام نیز تمثل مثالی خاص خود را دارند. در مورد نماز، اجزایی چون قیام، رکوع، سجده، تشهد، سلام و تکبیر هر یک باطن خاص خود را دارا هستند که در عالم مثال دارای ظهور و تمثلاند.
بدین معنا که آن اجزا در مرتبهٔ مثالی، موجودیت خاص دارند و انسانِ عارف و سالک میتواند با حقیقت هر جزء از این اجزا مرتبط و متحد شود؛ چنان که با جسم نماز در ظاهر رفتار میکند، در ملکوت آن نیز پیوند باطنی پیدا مینماید.
- تمثل اشیا در عالم مثال:
در عالم مثال، کل اشیا اعم از جمادات، نباتات، حیوانات، انسانها و فرشتگان تمثل خاص خویش را دارند. این تمثل مثالی، صورتی است از وجود ملکوتی آنان که در مرتبهای برتر از عالم ماده ظاهر میشود.
شریعت نیز در حقیقت، واقعیتی تکوینی است؛ اما نه از نوع عینی، بلکه تکوینیِ علمی است. این حقیقت علمی در قلب نبی جای دارد و در واقع عین روح نبی است. هنگامی که این حقیقت علمی با روح پیامبر متحد میشود، صورت عینی و وجودی نیز مییابد و بدین سان هویت علمی کلی تبدیل به هویت عینی میشود.
- نزول و صعود شریعت در قوس وجود:
چون حقیقت شریعت عین روح رسولالله است، در قوس صعود میتواند تمثل عینی و غیبی بیابد، هرچند در قوس نزول حقیقت علمی خویش را در مرتبهٔ مثالی تجلی داده است.
در نتیجه، در عالم مثال، حقیقت اجزای نماز و دیگر عبادات نیز ظهور میبابد و جزء واقعیتهای تکوینی و عینی محسوب میشود. اجزای تشریعیات در قوس صعود با باطن خود متحد میشوند، و در قوس نزول حقیقت آنان ظهور مثالی مییابد. روح انسانِ سالک نیز در اثر ریاضت و عبادت، با این مراتب پیوند و انس میگیرد و از باطن شریعت بهره مند میشود.
- شرایط اتصال به باطن احکام :
احکام شریعت، ظاهری دارند که ما در مقام عمل با آن روبرو هستیم، در حالی که از باطن و ملکوت آنان بیخبریم. باطن احکام در عالم ملکوت دارای وجودات عینی و احکام خاص خود هستند.
هنگامی که انسان به اجرای احکام الهی میپردازد، غالباً تنها به ظاهر آن توجه دارد و همان را با نیت ثواب یا انگیزهٔ دینی انجام میدهد. اما رسیدن به مراتب باطنی احکام مشروط به شرایطی است، از جمله: طهارت و تزکیهٔ روح، اخلاص در نیت، پاکی لقمه، اعتدال مزاج، صداقت در عمل و قصد قربت حقیقی.
چنانچه سالک، هم شرایط صحت عبادت (مانند طهارت و نیت) و هم شرایط تکمیل عبادت (مانند حضور قلب، اخلاص و صفای نیت) را تحقق بخشد، مستعد میشود که با باطن و ملکوت عبادات مرتبط و متحد گردد.
- نتیجهٔ سیر معنوی در باطن شریعت:
اتحاد با باطن عبادات به معنای اتحاد با باطن همهٔ هستی نیست، بلکه ارتباط با باطن همان عبادت خاص است. زیرا هر انسانی نسبت به آنچه به آن توجه و نظر میکند، در همان نشئه حضور یافته و با همان حقیقت محشور میشود.
بنابراین، تمرکز و جهت نگاه سالک تعیین میکند که با کدام مرتبه از وجود پیوند مییابد. هر که به عبادت خود آگاهانه و خالصانه بنگرد، در حقیقت با باطن همان عبادت متحد میشود.