آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • نکات سلوکی – بخش بیست و سوم

نکات سلوکی – بخش بیست و سوم

خلاصهٔ محتوا:

  • بررسی علل بی‌نتیجه ماندن اعمال نیک: 

در آغاز تأکید می‌شود که اگر انسان همواره کار نیک انجام دهد اما همواره نتایج ناخوشایند ببیند، باید ریشه را در درون خود جستجو کند. منشأ این مسئله صفات رذیله‌ای چون کبر، غرور، حسادت و کینه است که اثر اعمال صالح را از بین می‌برد. انسان باید درون خود را بکاود و بداند که «و الانسان علی نفس بصیره».

  • نگاه سلوکی به عالم و موجودات آن:

در نگاه عارفانه و سلوکی، هر موجود تکوینی، معلم، مربی و مذکّر انسان است؛ یعنی خورشید، ماه، آب، آتش و حیوانات هر یک ابزار تربیت الهی‌اند و برای بیدارکردن انسان در مسیر رشد نهاده شده‌اند. عرفا همه اشخاص را رسولان الهی می‌دانند که مأمورند ناخالصی‌های انسان را بزدایند. این دیدگاه اساس تربیت سلوکی و نگاه تربیتی به هستی است.

  • آفات علمی و سلوکی برای اهل علم: 

یکی از آفات بزرگ اهل علم، تمایل به شهرت و محبوبیت است؛ برخی دانشمندان مطالب خود را به شکل جاذبه‌دار و عمومی بیان می‌کنند تا جمعیت بیشتری گرد آیند، در حالی‌که این امر حجابی برای عالِم است. همچنین قاعدهٔ «خالف تَعرَف» (مخالفت کن تا شناخته شوی) از آفات مهم سلوک است؛ یعنی فرد عمداً نظر مخالف مشهور می‌دهد تا به عنوان شخصیت علمی مطرح شود.

  • آفت خودبینی و کم‌صبری در مسیر سلوک:

کم‌صبری از آفات سیر است و دیدن «خود» در هر مرحله مانع پیشرفت معنوی می‌شود. استاد حقیقی باید خود را در میان شاگردان برابر یا پایین‌تر ببیند و هیچ‌گونه تفاخر در دلش نباشد. استادی اگر به طلب شهرت و جمعیت منجر شود، خود تبدیل به حجاب می‌گردد.

  • توکل و تدبیر الهی: 

انسان باید امورش را به خداوند بسپارد. توکل یعنی واگذاری کار بنده به خدا. تدبیر از آنِ خدا و بندگی از آنِ انسان است. هرکس به خدا توکل کند، خداوند ولایت امورش را به عهده می‌گیرد و اسباب را در خدمت او قرار می‌دهد. در عین حال سالک باید برای روزی خود فعالیت کند، اما حرص نورزد.

  • رزق حداقلی و حداکثری: 

برای انسان دو نوع رزق مقدر است: رزق مستقر (حداقلی) که ثابت و تدریجی نازل می‌شود، و رزق مستعد (حداکثری) که تابع اعمال و نیت و عبادت و گناه انسان است. هر گناه رزق را کاهش یا حذف می‌کند، و هر عبادت رزق را توسعه می‌دهد. بداء در رزق واقع می‌شود و رزق لحظه ‌به ‌لحظه مقدر می‌گردد.

  • بلندهمتی و اعتدال در کار و عبادت: 

سالک باید بلندهمت باشد و اهداف متعالی را دنبال کند، ولی اشتغال دنیوی نباید او را از عبادت غافل سازد. اگر فقر یا بیماری بهبود نیابد، ممکن است زمینهٔ ابتلای الهی باشد و باید آن را به چشم امتحان بنگرد.

  • رزق معنوی و اتصال به سرچشمهٔ الهی: 

رزق حقیقی و رزق توحیدی باید از خداوند طلب شود، نه از اسباب و واسطه‌ها. معرفت هرچه ناب‌ تر باشد، باید از سرچشمهٔ خالص‌تری گرفته شود؛ معرفت متوسط از اولیاء و معرفت نهایی از معصومین علیهم‌السلام.

  • اذن الهی در سلوک از مسیر شریعت: 

شریعت، اذن عام خدا برای تعالی انسان است. ایمان، تقوا، انجام واجبات، ترک گناه و مستحبات همگی مراحل سلوک هستند. تمام قرآن، دستورالعمل سلوکی است برای رسیدن به هدایت و سعادت. هر کس در صراط شریعت سلوک کند، در مسیر تکوینی خاص خود به سوی خدا در حرکت است.

  • انطباق سلوک با شاکلهٔ وجودی انسان:

برنامهٔ سلوک برای هر شخص بسته به مزاج و طبع و قابلیتش متفاوت است. هر میل عبادی یا ذکری که به‌صورت طبیعی در قلب انسان الهام می‌شود، سلوک شخصی اوست و باید همان را ادامه دهد.

  • طهارت تکوینی و تأثیر متقابل موجودات: 

سلامت و اعتدال جسمی و روحی در میانه‌روی است. همه موجودات در نظام خلقت دارای طهارت تکوینی‌اند و به‌اندازهٔ طهارتشان تسلیم حق هستند. در شبکهٔ عالم همهٔ موجودات اثرپذیر و اثرگذارند و اقتضائات ذاتی آن‌ها با ارادهٔ الهی جعل بصیر پدید آمده است.

  • ارتباط با قرآن و دستورهای سلوکی: 

به اندازهٔ طهارت انسان، حشر او با قرآن است. تلاوت حزین قرآن در خلوت و استمرار وضو همراه با دو رکعت نماز از دستورات سلوکی است. برخی از افراد با قرائت قرآن اتصال برزخی می‌یابند. طهارت حقیقی مساوی با تسلیم کامل در برابر احکام الهی است.

آغاز بخش :

عرفا فرمودند: اگر انسان پیوسته نیکی کند ولی همواره بدی ببیند، باید ریشهٔ آن را بررسی نماید و دریابد که علت بی‌اثر ماندن خوبی‌ها در چیست. بی‌تردید ریشه در ملکات و صفات درونی انسان دارد. برخی صفات رذیله مانند کبر، غرور، حسادت و کینه اثر اعمال نیک را خنثی می‌سازند. این نکته بسیار اساسی است و هر انسان باید درون خود را بنگرد؛ زیرا «وَ الِلاِنسانُ عَلی نَفسِ بَصیرَه».

  •  نگاه سلوکی به عالم:

در نگاه سلوکی، هر شیء تکوینی در جهان باید به‌عنوان معلم، مربی و یادآور برای سالک تلقی شود؛ همان‌گونه که خداوند آن را در مسیر انسان نهاده تا او را از غفلت بیدار گرداند. خورشید، ماه، آتش، آب و حیوانات هر یک به‌تنهایی مربی و مذکّر انسان‌اند. این نگرش لطیف و عارفانه موجب می‌شود که سالک، کلّ عالم را مکتب تربیت الهی ببیند. 

عرفا معتقدند هر شخصی که در مسیر انسان قرار می‌گیرد، پیام‌آور الهی است تا ناخالصی‌های انسان را از او بزداید، و همهٔ مخلوقات نیز چنین‌اند.

  •  آفات علمی و شهرت‌طلبی اهل علم:

برخی از اهل علم، معارف الهی را به‌گونه‌ای طرح می‌کنند که جاذبهٔ عمومی داشته باشد و موجب تجمع جمعیت شود؛ حال آنکه این جاذبه و ازدحام، آفتی برای عالم و حجابی بزرگ در مسیر سلوک است. 

از دیگر آفات علمی، قاعدهٔ «خالِف تُعرَف» است؛ یعنی میان عالمان مخالفت کن تا مشهور شوی. هنگامی که همه رأیی واحد دارند، فرد برای شهرت رأی مخالف می‌دهد تا به‌عنوان عالمی مستقل شناخته شود. این روش یکی از آفات بزرگ سلوک اهل علم است.

  •  آفت خودبینی و کم‌ صبری در سیر:

کم ‌صبری از بزرگ‌ترین آفات سلوک است. نادیدن «خود» ریشهٔ تمام مسیر سیر است و بالعکس، دیدن «خود» آفت آن. 

استاد واقعی باید در برابر شاگردان، خود را در مرتبهٔ ایشان یا کمتر ببیند، و هرگز حس برتری نکند. اگر کسی از ترک جلسات معرفتی ناراحت شود یا همواره به دنبال جمعیت و شاگرد باشد، گرفتار حجاب استادی شده است؛ این از بزرگ‌ترین آفات برای اهل علم است.

  •  مفهوم توکل و تدبیر الهی:

شیطان از مسیر خواسته‌های انسان وارد می‌شود و از همان راه بر او تسلط می‌یابد. برای آباد کردن دنیا، دنیاطلبی لازم نیست؛ بلکه ساده‌ زیستی، قناعت و کار لازم است. 

توکل، واگذاری کار بنده به خداوند است. انسان باید بندگی کند تا خدا تدبیر نماید. باید یقین داشت که خداوند امور را بهتر تدبیر می‌کند و آنچه از حوزهٔ تدبیر انسان بیرون است باید به او سپرده شود. 

کسی که به خدا توکل کند، تحت ولایت خدا قرار می‌گیرد و خداوند تدبیر زندگی او را بر عهده می‌گیرد. این شخص همچون کودکی است که به مادرش تکیه دارد. اهل توکل به اسباب متکی نیستند، بلکه اسباب را به خدمت می‌گیرند.

  •  رابطهٔ توکل، تدبیر و رزق:

در نظام ایمان، توکل جایگزین عقلِ محدود انسان می‌گردد. سالک مؤمن باید روزی خویش را طلب کند، کار و تجارت داشته باشد ولی دچار حرص نشود. 

هر گناه سطح رزق انسان را پایین می‌آورد؛ گاهی رزق را محدود، گاهی حذف، و گاه به بلا تبدیل می‌کند. برای هر فرد دو نوع رزق مقدر است: 

رزق مستقر (حداقلی) که ثابت و اندک‌اندک نازل می‌شود، و رزق مستعد (حداکثری) که به اعمال انسان بستگی دارد. بداء در رزق جاری است؛ یعنی تقدیر ارزاق لحظه ‌به ‌لحظه بسته به نیت، عبادت و گناه دگرگون می‌شود.

**نکته: برخی رزق ها بدون زحمت می آیند و در اینجا رزق تو را طلب می کند و برخی رزق ها با زحمت پیدا می شوند و در اینجا رزق را باید طلب کرد.

  • بلندهمتی و حد اعتدال در کار:

سالک باید بلندهمت باشد و به اهداف متعالی توجه کند. قدرت موجب ثروت، و ثروت موجب غرور و حرص می‌گردد. شیطان وسوسه‌های خود را بر پایهٔ زمینهٔ روحی انسان القا می‌کند. اگر انسان در خویش آمادگی گناه بیابد، وسوسه در او ریشه می‌دواند و سپس خود انسان آن گناه را ادامه میدهد.

در هر شرّی، خیری نهفته است؛ زیرا در عالم شر مطلق وجود ندارد. سالک باید به اندازهٔ نیازش کار کند تا عبادتش مغلوب تعلقات دنیا نشود. اگر فقر با وجود تلاش پایان نپذیرد، نشانهٔ سنت ابتلابخشی الهی است؛ یعنی آزمون انسان از طریق فقر. بیماری‌های ممتد نیز از همین سنخ‌اند.

  • رزق معنوی و طلب از مبدأ حق:

رزق باید از مبدأ حقیقی، یعنی خداوند، طلب شود نه از واسطه‌ها. به‌ویژه رزق معنوی و توحیدی را باید مستقیماً از حق تعالی خواست. 

معارف ابتدایی را می‌توان از واسطه‌های بشری آموخت، اما معارف ناب و نهایی را باید از معصومین (ع) دریافت کرد.

  •  اذن سلوک در شریعت:

شریعت الهی اذن عام برای تعالی و سلوک انسان است. ایمان، تقوا، انجام واجبات، ترک گناه، انجام مستحبات، هر یک بخشی از برنامهٔ سلوک الهی هستند. 

آیهٔ «یا ایها الذین آمنوا آمنوا» اذن سلوک از راه ایمان است و آیهٔ «اتقوا الله یعلمکم الله» اذن سلوک از راه تقوا. کلّ قرآن مجموعهٔ دستورالعمل‌های سیر و سلوک است؛ بحث هدایت، سعادت و شقاوت در قرآن همگی ناظر به این معنی‌اند. 

سلوک هر انسان با نخستین انتخاب او، یعنی انتخاب دین، آغاز می‌شود. همهٔ افراد در صراط مستقیم شریعت و هم‌زمان در مسیر تکوینی خاص خویش به سوی خداوند هستند.

  •  انطباق مسیر سلوک با ساختار وجودی انسان:

هر انسان باید متناسب با طبع، شاکله، استعداد و ملکات خود سیر کند و این همان دین و آیین خاص اوست. هر عبادت یا ذکری که بی‌اختیار در روح انسان جای می‌گیرد، همان مسیر سلوکی اوست و باید آن را ادامه دهد.  در نتیجه هر میل عبادی و هر ذکر و عبادتی و هر کار خیری، همان سلوک است که به قلب انسان الهام شده است و یا این حُب براساس شاکله انسان پیدا شده است.

در تغذیه نیز اعتدال و ضرورت ملاک است، زیرا سلامتی جسمی در حدّ میانه ‌روی قرار دارد.

  • طهارت تکوینی و رابطهٔ آن با تسلیم:

تمام موجودات دارای طهارت تکوینی و تسلیم در برابر حق‌اند. هر موجود به ‌اندازهٔ طهارتش تسلیم فرمان خداست و از رزق الهی بهره‌ مند می‌شود. نظام خلقت شبکه‌ای متقابل از تأثیر و تأثر موجودات است. هر موجود با اقتضاء ذاتی خویش اثر می‌پذیرد و اثر می‌گذارد، و این اقتضائات ذاتی با ارادهٔ الهی و جعل بصیر پدید آمده‌اند. یعنی خداوند در مرحله اول پس از خلق وجود ، ذاتیت و اعمال ، میل ها و قوا آن موجود را آفریده است، ذاتیات عارض روح ما نمی شود بلکه به جعل بصیر و با همان یک اراده الهی ایجاد شده اند.

  • طهارت ارادی و ارتباط با قرآن:

انسان به اندازهٔ طهارت ارادی و اختیاری خود با قرآن محشور می‌شود. مراتب حشر و اتصال به قرآن متناسب با مراتب روحی انسان است؛ زیرا قرآن موجب تعالی، طهارت و رفع تعلقات است. 

سالک باید قرآن را در خلوت و با صوت حزین و سوزناک تلاوت کند؛ این یک دستور سلوکی است. همچنین دوام طهارت همراه با اقامهٔ دو رکعت نماز پس از وضو نیز از برنامه‌های سلوکی است.

  • کشف در مراتب برزخی و معنای حقیقی طهارت:

تلاوت قرآن برای برخی موجب صعود برزخی و ارتباط با عوالم مثال و کشف حق و باطل می‌گردد. در نظام مثال، اسرار عالم آشکار می‌شود. 

طهارت حقیقی معادل تسلیم کامل در برابر احکام الهی است؛ هر شیء بر اساس اقتضاءٔ ذاتی خود عمل می‌کند و ظلمی در کار نیست. هر عبادت رزق و بهره‌ای روحی برای انسان می‌آورد و هر گناه رزق را محدود می‌سازد. 

گفتارهای مشابه