خلاصه محتوا
در این بخش از«نکات سلوکی»، به بررسی و تبیین ویژگیهای مشترک و اختصاصی عرفا سه دستهٔ اصلی پرداخته می شود: عرفای تمام نحلههای عرفانی، عرفای مسلمان، و نهایتاً عرفای شیعی. این تقسیمبندی سهگانه، محور گفتار را از مبانی عمومی سلوک عرفانی به مختصات خاص عرفان ولایی شیعی سوق میدهد.
۱. ویژگیهای مشترک میان تمام عرفای عالم:
عارفان همهٔ مکاتب، در ده ویژگی بنیادین مشترکاند. نخست، «در لحظه بودن» و رهایی از گذشته و آینده و لذت از عبادتِ حال حاضر. دوم، «سکوت» و کمگویی برای حفظ طهارت باطن و تمرکز بر حضور. سوم، «آزادی از مفاهیم ذهنی و ماهوی» و توجه به «وجود و اسماء الهی» نه به صور و مفاهیم ذهنی. چهارم، «احساس نداشتنِ مالکیت»، زیرا ملک حقیقی از آنِ خداوند است و قلب و فهم و جهان انسان همه ملک اوست. پنجم، «توکل»؛ یعنی بندگی صِرف و واگذاریِ نتیجه به تدبیر الهی. ششم، «پرهیز از کثرت و جمعیت» و میل به خلوت، بهمنظور تمرکز بر باطن. هفتم، «آراستگی به فضائل اخلاقی» همچون صداقت، احسان، توازن، فروتنی و ادب. هشتم، «بیاعتنایی به دنیا و مادیات» و مدیریت خواستهها. نهم، «رهایی از گناه و آلودگیهای باطنی». دهم، «عبادت برای بندگی» نه به امید ثواب یا قدرت. این ده رکن، شاکلهٔ تمام سلوکهای عرفانی را تشکیل میدهد.
۲. ویژگیهای عرفانِ مسلمان:
در عرفان مسلمان، علاوه بر آن ده اصل عمومی، خصیصههایی دینی و شرعی افزوده شده است. از جمله:
– صبر در برابر ناملایمات و رضایت به مقدرات؛
– عشق به خلوت و سکوت؛
– تأمل و اندیشه در امور الهی؛
– آرامش، حلم و میانه روی در گفتار، خوراک و استراحت.
ویژگیهای اختصاصیتر نیز بدین شرح است:
یک، مراقبه بر پایهٔ ذکر خفی و جلی که در عرفان اسلامی غایتِ سلوک است، نه مقدمهٔ مکاشفه و کرامت.
دو، عمل بر اساس شریعت نبوی و التزام به احکام دینی.
سه، تسلیم در برابر سه ساحت: احکام شریعت، سنت نبوی، و مقدرات الهی.
چهار، دعای فراگیر برای همهٔ مؤمنان نه دعای شخصی.
پنج، تعامل عمیق با قرآن از راه تلاوت، تدبر و فهم نورانیت آن.
شش، توجه به زمان و مکان؛ یعنی شناخت قداست ماههای رجب، شعبان، رمضان و مکانهایی چون مسجد و حرمها و بینالطلوعین.
۳. ویژگیهای عرفان شیعی:
عرفان شیعی با حفظ همهٔ مراتب فوق، وجه تمایزش در پیوند وجودی با اهل بیت (ع) است. محور نخست، توسل به معصومین است؛ زیرا امام هم راه را مینمایاند (تبیین طریق) و هم یاری میرساند (ایصال مطلوب). دوم، رابطهٔ مرید و مرادی با امام معصوم و در برابر آن، رابطهٔ استاد و شاگردی با استاد غیرمعصوم. سوم، اساس سلوک در دو محور است: عبودیت و خدمت به خلق.
در عرفان شیعی، استفاده از اسباب به معنای نفی توحید نیست؛ بلکه خداوند ارادهٔ خویش را از مجاری اسباب معنوی و مادی (انبیا، اهل بیت، فاعلهای طبیعی) ظاهر میسازد و «لا مؤثر فی الوجود الا الله».
همچنین گاه خداوند سبب سوزی میکند و واسطهها را برمیدارد؛ مانند ناتوان کردن آتش در سوزاندن ابراهیم (ع)، و گاه سبب سازی میکند و اثر را در اسباب مینهد.
توصیه میشود در هر عمل، آغاز با بسمالله الرحمن الرحیم باشد، تا جریان رحمت الهی سبب دفع آفات گردد.
به کارگیری اسباب با توکل همراه است: آغاز با یاد رحمت، تداوم با صبر و اتمام با شکر.
در پایان، بر نکتههایی عملی تأکید میشود:
ذکر و دعا باید با حضور قلب باشد، نه با عدد معین؛ چراکه عددی بودن آن مشرب صوفیان است، نه اهلبیت.
ذکر همچون غذاست، نه دارو.
دعاهای مؤمنین هرچه جمعیتر، مؤثرتر.
محبت بیتوقع نسبت به دیگران، خود جوهر سیر و سلوک است.
و در نهایت، سفر به قصد زهد و آسایش، مستحب شرعی شمرده میشود.
در پایان، ذکر صلوات از مصادیق اسماء الهی معرفی و دعای توفیق عبودیت و ترک معصیت از خداوند خواسته میشود.
- بخش نخست: معرفی ساختار محتوا و محورهای کلی:
این محتوا حاوی سه بخش می باشد:
بخش نخست، مربوط به ویژگیهای عمومی عرفا در همهٔ نحلههای عرفانی است؛
بخش دوم، اختصاص دارد به ویژگیهای عرفای مسلمان؛
و بخش سوم، دربارهٔ ویژگیهای عرفان شیعی است.
در بخش نخست، یعنی ویژگیهای مشترک عرفا در همهٔ نحلهها، مطلب از صفاتی است که نزد همهٔ آنان یکسان یافت میشود.
- بخش دوم: ویژگیهای مشترک همهٔ عرفا در نحلههای مختلف
- نخستین ویژگی: در لحظه زیستن:
تمام عرفا، فارغ از تعلق مکتبی یا آیینیشان، دارای این ویژگیاند که در «لحظهٔ حال» زندگی میکنند؛ بدین معنا که از گذشته و آینده آزادند و دل در گرو زمان حاضر دارند. لذت آنان از عبادت، مربوط به همان لحظهٔ فعلی است که در آن قرار دارند، نه در حسرت گذشته و نه در انتظار آینده.
- دومین ویژگی: سکوت و کمگویی:
از خصائص برجستهٔ اهل عرفان، رعایت سکوت است. آنان اهل پرگویی و بحثهای زائد نیستند. سکوت برای ایشان تمرینی است برای حضور قلب و تمرکز در سلوک.
- سومین ویژگی: آزادی از مفاهیم ذهنی و ماهیات:
عارفان از بند مفاهیم ذهنی، ماهیات، صور ذهنی و اعراض آزادند. نظر آنان به وجود است نه به ماهیت، نظرشان به حق است نه به مفاهیم و عوارض ذهنی. آنان متوجه اسماء الهیاند، نه به تعینات و مفاهیم ذهنی.
- چهارمین ویژگی: نفی مالکیت شخصی و اعتقاد به مالکیت مطلق حق تعالی
احساس مالکیت در دل عارف راه ندارد. عارف باور دارد که مالک حقیقی همه چیز خداوند است. همهٔ هستی قائم و متعلق به اوست. عالم، ملک خداست؛ انسان نیز ملک اوست؛ قلب، عقل، اندیشه و فهم انسان نیز ملک او هستند. بنابراین مالک حقیقی تنها خداوند است.
- پنجمین ویژگی: توکل و واگذاری تدبیر به خدا:
عارف به خدا توکل دارد و وظیفهٔ خود را بندگی میداند. نتیجهٔ عبادت و کیفیت آن را به ارادهٔ حق میسپارد و راضی است به آنچه خداوند مقدر کند. بندگی از انسان است و تدبیر از خداوند.
- ششمین ویژگی: گریزشان از کثرت و جمعیتگرایی:
در همهٔ نحلههای عرفانی، گرایش به خلوت و انزوا دیده میشود. عرفا از کثرت و جماعت دوری میجویند و توجه به باطن دارند. فردگرایی و خلوت نشینی ویژگی آشکار آنان است.
- هفتمین ویژگی: آراستگی به فضائل اخلاقی:
تمام عرفا، صرف نظر از آیین و طریقه، مزین به فضائل اخلاقیاند. فضیلتهایی نظیر صداقت، احسان، ادب، توازن، فروتنی و خضوع، ستون شخصیتهای عرفانی است. ریشهٔ همهٔ فضائل، در صداقت، احسان و توازن و تواضع است.
- هشتمین ویژگی: رهایی از تعلقات مادی:
عرفا از وابستگی به دنیا، مال و ثروت و امیال نفسانی آزادند. آنان لذتها و خواستههای خود را مدیریت میکنند و نمیخواهند مالک داراییهای دنیا باشند. دل آنان به چیزی جز خدا بسته نیست.
- نهمین ویژگی: رهایی از گناه و ظلمتهای روحی:
عارف در مسیر سلوک، در پی پاک سازی روح از تیرگیها و ناپاکیهای درونی است. این رهایی از گناه و نجاسات باطنی، اصل بنیادین در سیر و سلوک است.
- دهمین ویژگی: عبادت به قصد بندگی، نه به قصد نتیجه:
تمام عرفا عبادت را تنها به نیت بندگی انجام میدهند، نه به امید مقامات یا کرامات یا ثواب خاص. نگاهشان به توحید است و مقصودشان تقرب به حق. در حقیقت، عبادت برای آنان نوعی «تحقق بندگی» است.
- بخش سوم: ویژگیهای عمومی عارفان ادیان مختلف:
در سلوک، باید به شکرگزاری در برابر نعمتها خو کرد و در برابر سختیها و بیماریها صبور بود.
عارفان در همهٔ ادیان، چه مسلمان، چه مسیحی، یهودی، بودایی، زرتشتی یا هندو، همگی در برابر مصائب مالی و جانی شکیبا هستند.
آنان به خلوت، سکوت و تأمل گرایش دارند. آرامش نفس، حلم و بردباری و تعادل در گفتن، خوردن و خوابیدن، از خصائص مشترک عارفان در همهٔ مکاتب عرفانی است.
- بخش چهارم: ویژگیهای اختصاصی عارفان مسلمان:
۱. مراقبه بر اساس ذکر خفی و جلی:
مراقبهٔ عارفان مسلمان مبتنی بر ذکر است؛ اما ذکر برای آنان وسیلهٔ رسیدن به مکاشفه، کرامت یا تصرف نیست. برخلاف مشرب خانقاهی که ذکر را برای مکاشفات و تسخیرات بهکار میگیرند، عارف مسلمان، ذکر را غایت سلوک و خود مقصود میداند. ذکر برای او لبّ سیر و سلوک است نه ابزار.
۲. عمل بر اساس شریعت:
تمام اعمال عارف مسلمان بر بنیاد شریعت است. او خود را ملزم به اجرای احکام شرعی میداند و هیچ تخطی از اوامر شارع را روا نمیبیند.
۳. سه نوع تسلیم در برابر ارادهٔ الهی:
عارف مسلمان در سه مرتبه تسلیم است:
یکم، تسلیم در برابر احکام شریعت، بدین معنا که همهٔ احکام الهی را بدون کم وکاست و چون وچرا میپذیرد و عمل میکند؛
دوم، تسلیم در برابر سنت نبوی؛ هرآنچه پیامبر اکرم در رفتار فردی و اجتماعی انجام داده، برای او حجت است و تسلیم آن میشود؛
سوم، تسلیم در برابر مقدرات الهی و حوادث تکوینی چون بلاها و رخدادها.
بنابراین سیر و سلوک اسلامی سه گونه تسلیم دارد: در برابر شریعت، در برابر سنت نبوی، و در برابر مقدرات تکوینی.
۴. دعای جامع برای همهٔ مومنین:
عارف مسلمان اگر حاجتی از خداوند میطلبد، آن را برای عموم مومنان میطلبد، نه فقط برای خود. دعای او خصوصی و خودخواهانه نیست؛ بلکه رحمت و خیر را برای همهٔ مومنان و خلق میخواهد.
۵. پیوند با قرآن کریم:
عرفای مسلمان اهل تدبر در قرآن، تفکر در آیات، و انس با کتاب وحیاند. آنها از نور قرآن بهره میگیرند و ارتباطی زنده و مداوم با آن دارند. قرآن برای آنان چراغ راه سلوک و انوار هدایت است.
۶. توجه به زمان و مکان مقدس:
ویژگی دیگر عارفان مسلمان، رعایت حرمت زمانها و مکانهای مقدس است. ماههای رجب، شعبان و رمضان را دارای اثرات معنوی خاص میدانند، و مکانهایی چون مساجد، حرمها، امام زادهها و مکانهای مقدس را محترم میشمارند. حضور و زیارت در این مکانها را مایهٔ تلطیف جان میدانند.
بخش پنجم: ویژگیهای اختصاصی عرفان شیعی
۱. توسل به اهل بیت (ع):
اولین ویژگی عرفان شیعی، «توسل به اهل بیت (ع)» است. در این مکتب، «زیارت» مقدمهٔ «توسل» شمرده میشود. امام معصوم تنها راهنما و تبیین کنندهٔ مسیر نیست، بلکه «دستگیری» و «ایثار الی المَطلوب» نیز از شئون امام است.
پیامبر اکرم از جنبهٔ نبوت، راه را ارائه میکند و از جنبهٔ ولایت، ایثار الی المَطلوب را تحقق میبخشد. این هر دو شأن در امام معصوم جمع است. بنابراین، در عرفان شیعی، توسل به اهل بیت عنصر محوری سیر و سلوک روحی است.
۲. نوع رابطه با امام و استاد:
در عرفان شیعی، رابطه ما با امامان معصوم از سنخ رابطهٔ «مراد و مرید» است؛ در حالی که رابطه ما با استاد غیرمعصوم تنها «شاگردی و استادی» است، نه مرید و مرادی. این تمایز بسیار مهم است؛ زیرا مراد حقیقی در عرفان شیعی فقط معصوم است، و هر انسانی اگر راهنمایی نیز دارد، از موضع تعلیم و تربیت است نه از منظر ولایت باطنی.
- بخش ششم: دو رکن بنیادین سلوک در عرفان شیعی:
تمام مسیر سلوک در عرفان اهلبیت بر دو پایه استوار است:
نخست، توجه و ارتباط با حق تعالی که همان عبودیت و بندگی است؛
و دوم، خدمت به خلق که مظهر محبت به بندگان خدا و گره گشایی از امور ایشان است.
کمال بندگی در جمع میان این دو معنا تحقق مییابد. دین در حقیقت، در همین دو محور خلاصه میشود: «توجه به خالق» و «توجه به مخلوق». همهٔ عبادات، اعم از فردی و اجتماعی، در این دو معنا ریشه دارد. تمام خیر نیز در توجه به خالق و خدمت به خلق نهفته است.
- بخش هفتم: توحید در استفاده از اسباب و علل:
در عرفان شیعی، بهرهگیری از ابزارها و اسباب، منافاتی با توحید ندارد، زیرا این استفاده به قصد استقلال از خداوند نیست. بلکه خداوند، تأثیر خود را از مجرای همین اسباب و علل ظاهر میکند.
فاعل حقیقی، خود حق تعالی است، و اراده و ربوبیت او از طریق اسباب و علل مادی و معنوی بروز مییابد. ظهور تأثیر الهی ممکن است از راه پیامبران، اولیای الهی یا اسباب طبیعی مانند خورشید و ماه و آب و خاک باشد. در همهٔ این موارد، مؤثر حقیقی خداوند است، چنان که قاعدهٔ «لا مؤثر فِی الوجود إلا الله» بیانگر آن است.
بنابراین، اسباب، صرفاً مجرای ظهور ارادهٔ الهیاند، نه صاحبان اثر. گاهی خداوند، اسباب را از کار میاندازد تا نشان دهد که اثر فقط از اوست؛ همان گونه که آتش را در ماجرای حضرت ابراهیم خنک کرد و نجات را از راه خلاف عادت ظاهر ساخت.
- بخش هشتم: توضیح دربارهٔ توکل و تسلیم در برابر ارادهٔ الهی:
در هنگام دعا و درخواست حاجات، انسان باید صبر پیشه کند تا در وقت مناسب، عنایت الهی ظاهر شود. فقیر در برابر فقرش باید یا همانند رسول خدا رضایت دهد به فقر مقدر از سوی حق، و آن را حال پیامبر بداند و در آن تسلیم باشد، یا آنکه مطابق سنت پیامبر رفتار کند و در مسیر تلاش مشروع و تجارت گام بردارد.
در مجموع، بنده در برابر فقر یا هر وضعیت تقدیری، دو راه دارد:
یا متابعت از حال معصوم (رضا به قضاء الهی)؛
یا متابعت از سنت معصوم (سعی و اقدام مشروع).
در هر دو حالت، تسلیم به مشیت خداوند و توکل بر تدبیر او شرط اصلی است.
- بخش نهم: معنای حقیقی «بسمالله» و نقش آن در آغاز کارها:
اسبابی که خداوند برای انجام کار ها خلق و انشاء کرده است به اذن خدا تاثیر گذار است. به همین جهت عبارت «بسمالله الرحمن الرحیم» در هر کار، اظهار تکیه و توکل بر رحمت الهی است. وقتی انسان کاری را با نام خدا آغاز میکند، بدین معناست که تأثیر و جریان آن کار را از ناحیهٔ رحمت الهی میخواهد. چون جنبهٔ رحمانیت و رحیمیت در این عبارت نهفته است، هر عمل با یاد خدا آغاز شود، آفات آن دفع میگردد.
به همین دلیل توصیه شده است که:
– هنگام نوشیدن آب «بسمالله» گفته شود،
– هنگام خوردن دارو «بسمالله» گفته شود،
– آغاز هر کار با «بسمالله الرحمن الرحیم» باشد.
بدین ترتیب، جنبهٔ رحمتی و توحیدی عمل ظاهر میشود.
انسان در انجام کارها از ابزار بهره میگیرد، اما اعتمادش نه به ابزار بلکه به خداست. پایان هر کار نیز باید با سپردن نتیجه به خداوند و شکرگزاری همراه باشد. این همان معنای «توکل» است: «بندگی از ما و تدبیر از خداوند».
- بخش دهم: سه رکن عملی در مسیر بندگی:
در عرفان شیعی، هر عمل سه مرحله دارد:
۱. آغاز کار با نظر به رحمت الهی (ذکر بسمالله)،
۲. میانهٔ کار با صبر و پایداری در بهکارگیری اسباب مشروع،
۳. پایان کار با توکل و شکرگزاری.
باید پس از اتمام عمل، خدا را شکر کرد که توفیق انجام عبادت یا تحمل بلا را عطا نمود. این سه مرحله، نظام رفتاری عارف شیعی در همهٔ امور است.
- بخش یازدهم: جایگاه ذکر در عرفان شیعه:
تمام اذکاری که در قرآن و روایات بیان شدهاند، انتخاب و انگیزش آنها به الهام الهی وابسته است، نه صرف خواست انسان. ذکری که بر دل انسان القا میشود، از الهام حق نشئت گرفته است.
تعداد و مقدار تکرار اذکار بستگی به میزان حضور قلب دارد. هر چه حضور قلب بیشتر باشد، تکرار ذکر نیز باید بیشتر باشد. عدد ثابتی برای ذکر تعیین نشده است.
به نقل از مرحوم آیتالله بهجت (رحمهاللهعلیه)، «ذکر همانند غذاست، نه دارو». انسان به اندازهٔ نیاز و میل روحیاش غذا میخورد؛ ذکر نیز چنین است. بنابراین تعیین عددهای خاص برای اذکار، مشرب اهل بیت نیست؛ بلکه شیوهای است که برخی از صوفیان بعدها پدید آوردند.
- بخش دوازدهم: تأکید بر دعا و محبت خالص:
مؤمنان هرگاه به صورت جمعی اجتماع کنند، شایسته است که «دعای جمعی» بخوانند، زیرا دعای جمعی اهل ایمان تأثیر ویژهای دارد.
همچنین تأکید می شود، محبتی که از انسان سر میزند باید «بیتوقع» باشد؛ چنین محبتی خود نوعی سیر و سلوک است. محبت بدون انتظار منفعت، جلوهای از سلوک حقیقی به سوی خداست.
تمام دعاها باید «پایان یابد به خداوند سبحان»، یعنی ریشهٔ همهٔ خیرات و مطلوبها در خداوند است و باید از او خواسته شوند.
- بخش سیزدهم: توصیههای نهایی و نکات تکمیلی:
از منظر تعلیمات عرفان شیعی، «سفر به قصد تفریح و آسایش» برای مومن امری مستحب شمرده شده است. این نقل از فرمایشات یکی از بزرگان است که فرمودند: «سفر به قصد نُزهَت، مستحب شرعی است.»
اذکاری که به کار میروند دو دسته اند:
۱. برخی از اذکار، از اسماء الهیاند (یعنی خود نامهای خداوند)؛
۲. برخی دیگر، از دعاها هستند (یعنی مشتمل بر طلب و سؤال از خدا).