خلاصه محتوا:
این محتوا از مباحث «نکات سلوکی» به شرح اصول و روشهایی در مسیر سلوک و زندگی معنوی میپردازد. ابتدا ویژگیهای کلی مباحث سلوکی مطرح میشود:
۱. آشنایی با سنتهای الهی در نظام آفرینش.
۲. ارائه سبک زندگی دینی و انسانی.
در ادامه توصیه میشود که انسان باید بدن خود را برای کار به کار گیرد، قلبش را به خدا بسپارد و در کار خود همواره به یاد خدا باشد. کسی که کار نکند، نمیتواند به مقام عرفان برسد، زیرا عمل و تلاش بخش اصلی سلوک است. همچنین، ارتباط واقعی با خدا و تعالی نباید به نمایش گذاشته شود، چون خودنمایی و بیان قدرت، منیت و نفس پرستی ایجاد میکند. در مسائل معرفتی باید استقلال فکری و عقلانی داشت.
رزق هر انسان به اندازه همت، تلاش و شاکله وجودی اوست و حتی سخنان و معارف نیز نوعی رزقاند که تنها به اندازه ظرفیت و آمادگی انسان قابل دریافت هستند. فهم معرفت و توحید مخصوص کسانی است که ظرفیت و لیاقت آن را دارند و خدا نیز هر فهمی را به هر کسی نمیدهد. خود معلم نیز باید اهل سلوک باشد و مناعت طبع ناشی از قطع تعلقات دنیا را در خود ایجاد کند؛ این مناعت نباید با غرور اشتباه گرفته شود. در مقابل خدا باید اظهار فقر ذاتی کرد تا رحمت او جذب شود، ولی در برابر مردم باید عزت نفس داشت.
همینطور در ادامه محتوا به اهمیت عقل عملی و عقل سلوکی در کنار تعقل نظری اشاره میشود. همچنین تأکید میشود که خدمت به خلق، کمک به دیگران بدون دخالت در امور خصوصی شان، و توصیه به مهارت آموزی و تلاش، جزو سنتهای صحیح است. مشکلات معیشتی گاهی از ضعف ارتباط با خدا، بیتوجهی به عبادت و توحید، بیمهارتی، یا نبود انگیزه ناشی میشود. باید ابتدا راه طبیعی (جستجوی کار، کسب مهارت، داشتن انگیزه) و سپس راه باطنی (تقویت ارتباط با خدا، خدمت به خلق، احسان به والدین) را طی کرد.
همچنین توضیح داده می شود که فلسفه وجودی انسان، پالایش و خالص سازی او در مسیر عبودیت است. محبت والدین یا فرزندان کافی نیست و باید عقل، تربیت و حقیقت جویی را نیز در نظر گرفت. دل باید از رذائل پاک شود تا محل تجلی الهی گردد. زیارت قبور اولیاء باید به قصد خود ایشان باشد نه صرفاً برای حاجت گرفتن. کمک به مؤمنان، به ویژه سادات، موجب نزول رحمت و مانع نزول بلا میشود.
- آغاز محتوا ششم مباحث فراشنده سلوکی:
این بخش، بخش ششم از مباحث نکات سلوکی است و در بخش های قبلی بیان شد که این مباحث از دو جنبه مهم برخوردارند: نخست، بیان کننده سنتهای الهی هستند و ما را به سنتهای الهی در نظام خلقت آگاه میسازند. دوم، ما را متوجه سبک و شیوه زندگی میکنند، به گونهای که بتوانیم با سبک زندگی دینی و سبک زندگی انسانی آشنا شویم.
- اهمیت تلاش در معیشت و مسیر سلوک:
انسان همواره باید برای تأمین معیشت خویش تلاش کند و بدن خود را در جهت کار بهکار گیرد. در عین حال، دل خود را به محبوب حقیقی بسپارد و یاد خدا را در کار خویش وارد کند. برای پیمودن مسیر سلوک، بدن باید فعال باشد: «تن به کار، دل به یار، ذکر در کار» تا بتوان راه را ادامه داد. کسی که کار نکند، به مرتبه عرفان نمیرسد؛ بدن بدون کار، با عرفان هماهنگ نیست.
- ارتباط واقعی با خداوند و پرهیز از خودنمایی:
ارتباط حقیقی، حرکتی است به سوی تعالی و خداوند. انسان نباید آنچه را که در آن ارتباط واقعی با خداوند یافته است، به نمایش بگذارد یا خودنمایی کند و قدرت خود را به رخ دیگران بکشد. مسائل معرفتی و هویتی، با هویت قدرتی متفاوتاند و بیان این امور میتواند در انسان خودبینی و نفسانیت ایجاد کند.
- استقلال در مسائل معرفتی و عقلانی:
در امور معرفتی، انسان باید استقلال داشته باشد. این یک اصل سلوکی است. نکته مورد توجه دیگر، حرکت به سمت تعقل و عقلانیت است. داشتن استقلال در مسائل معرفتی و عقلانی امر صحیحی است، به این معنا که فرد باید خود اهل اندیشه و عقلانیت باشد و برای رسیدن به استقلال فکری تلاش کند. این امر پسندیده و سنتی صحیح است.
- رزق متناسب با شاکله و همت انسان:
رزق هر کس متناسب با شاکله وجودی و اندازه همت اوست. نکته سلوکی دیگر آن است که انسان به اندازه تلاش، همت و ساختار وجودی خود از روزی برخوردار میشود. اصل روزی رسانی بر خداوند واجب است، اما اندازه آن را همت، تلاش، شاکله و حرکت انسان تعیین میکند. حتی سخنان دیگران نیز بخشی از روزی انسان محسوب میشود که بر اساس ذائقه، شاکله، همت و ساختار وجودی فرد به او میرسد.
- پرهیز از وابستگی به افکار دیگران:
انسان نباید به اندیشههای دیگران وابسته باشد؛ هر سخن یا مطلبی روزی هر کسی نیست. اگر سخنی روزی انسان است، این به معنای هماهنگی با ذائقه و شاکله اوست. هر ذائقه ای و هر ساختار وجودی، مسائل معرفتی یا توحیدی را نمیپذیرد. فهم و درک حقیقت، خود نوعی روزی است که خداوند تنها به افراد شایسته میبخشد؛ همان گونه که هر دهانی هر غذایی را نمیخورد، خداوند هر فهمی را به هرکسی نمی دهد همانطور که هر دهانی هر غذایی را نمی خورد.
لَیسَ لِلاِنسانَ اِلا ما سَعی : نیست برای انسان جز آن چیزی که برای آن تلاش می کند. هر روحی نیز هر رزق معنوی و روحانی را جذب نمیکند.
- مناعت طبع در ارتباط با خداوند و مردم:
از خداوند تعالی نباید غافل شد به عنوان نمونه انسانی که تعلیم می دهد ، خودش نیز باید اهل سلوک باشد. انسان باید دارای مناعت طبع باشد که ریشه در سلوک و حرکت به سوی خداوند دارد. این مناعت برخاسته از غرور نیست، بلکه به معنای عدم اظهار نیاز و فقر در برابر مردم است. تنها در پیشگاه خداوند که کمال مطلق است، باید فقر ذاتی را نشان داد تا کمال رحمت الهی جذب شود. در برابر دیگران باید عزت و سربلندی را حفظ کرد.
- توصیه انسان مومن به استفاده از عقل در امور:
تمام کار ها باید مبنای عقلی داشته باشد و بر عقلانیت استوار باشد ، انسان مومن باید دل بر امور بزرگ بسپارد ، دل به امور بزرگ سپردن یعنی توسل به حضرت حق و نامتناهی داشتن و از حضرت حق کمال را خواستن. انسان مومن در سلوک خود احتیاج به عقل معاش دارد و مفهوم سالک بودن کنار گذاشتن عقل نیست.
- سنت الهی انجام امور جمعی:
یکی از سنت های الهی این است که خداوند قدرت خود را در جمع ظاهر می کند و با جمع همراه می کن: یَدُ الله مَعَ الجَماعَه ، لذا تاکید به جماعت شده. برای نمونه تاکید به نماز جمعه و عبادت جمعی شده است
- توصیه به انجام امور خیر:
نکته دیگر این است که از خداوند توفیق انجام کار های خیر را طلب کنیم ، در کمک به دیگران و کار های خیر پیش قدم باشیم و در امور شخصی دیگران دخالت نکنیم (اصل خدمت کردن است و بقیه امور افراد را باید به خود آنها واگذار کنیم و در آنها دخالت نکنیم). خدمت به دیگران و سفارش و توصیه هایی به دیگران برای حل شدن مشکلات آنها، کار پیداکردن برای دیگران و اینگونه موارد همگی انجام یک امر خیر هستند.
- علل محدودیت در روزی و اشتغال:
مومنی که هیچ کاری ندارد باید علل آن را بررسی کند برای نمونه : 1- برخی اوقات به علت عدم توانایی و مهارت مومن می باشد 2- عدم خواستن توسط مومن یعنی تنبل بودن 3- مناسب نبودن زمان.
- رابطه احسان به والدین و مسیر سلوکی مومن:
یکی از نکات مهم سلوکی، احسان به والدین است که یکی از بهترین راهها برای یاری رساندن به انسان مؤمن در مسیر سلوک میباشد. مؤمن باید خود نیز خدمت گزار مردم باشد و تنها به سخن بسنده نکند، و در عین حال با خداوند رابطه ای حقیقی داشته باشد.
بررسی بیکاری نشان میدهد که علل آن در چند بخش است:
۱. ضعف ارتباط با خداوند و نبود روحیه عبادت و توحید.
۲. نبود عشق و خدمت به خلق.
۳. نداشتن مهارت.
۴. نداشتن خواست و اراده برای کار.
شناسایی و رفع این مبانی، زمینه رسیدن رزق را فراهم میکند.
- راه طبیعی و راه باطنی در امور معیشت:
در مسائل درونی، باید علل و موانع را جستجو کرد. اگر شخصی در مرحله تنبیه الهی قرار دارد، باید صبر، ذکر و استغفار پیشه کند تا خداوند موانع کار را برطرف سازد. همچنین وظیفه دیگران این است که برای او دعا کنند و در رفع مشکلاتش یاری رسان باشند. اما پیش از هر چیز باید راه طبیعی را پیمود؛ یعنی جستجوی کار، داشتن مهارت و تخصص، و خواست قلبی برای کار کردن. در صورتی که این عوامل فراهم نباشد، باید ارتباط با خالق را تقویت کرد، اهل عبادت و بندگی شد، به خدمت خلق پرداخت و به والدین احسان کرد، تا زمینههای رسیدن روزی مهیا شود.
- نگرش توحیدی به کارکرد دنیا:
انسان باید جهان را چنین ببیند که همه مردم برای بندگی خداوند آمدهاند؛ تا چیزی به انسان تعلیم دهند، او را پالایش و خالص کنند. فرآیند تکوین الهی برای پالایش و پیراستن شریعتهاست و برای خالص کردن انسان آمده است. این اصل، یک حقیقت معرفتی در تمام ادیان الهی به شمار میرود. تکوین برای پالایش تشریع و برای پیراستن انسان آمده است. برای نمونه زن با اطاعت از مرد تعالی و تکامل پیدا می کند و کسی که خلاف آن را عمل کند الفبای معنویت و عبودیت را نمی داند و در عین حال مرد نیز باید حمایت عاطفی از او بکند، این دو مورد در کنار یکدیگر آمده است. نمونه ای دیگر این است که محبت به فرزندان جایگزین تربیت آنها نمی باشد و علاوه بر اینکه به فرزندان باید مهرورزی انجام شود باید مورد تربیت عقلانی نیز قرار گیرند و عقل و عواطف آنها هردو باید اشباء شوند.
- نظر به حق برای سلوک معنوی:
در سلوک معنوی انسان باید به حق نظر کند و باید سعی کند که توجه به حق را اصل قرار دهد تا رابطه اش با خلق تنظیم شود و بداند تا زمانی که قلب تخلیه از بدی ها نشود محل تجلی حق نخواهد شد. در کمک کردن به دیگران نیز انسان مومن باید خود را تابع خداوند بداند. نکته ای که برای مومن قابل توجه هست این است که: حل مشکلات اهل ایمان را به غیر از اهل ایمان رجوع نباید داد بلکه به مومنین باید ارجاع داد و باید حل مشکلات سادات مومن را به سایر مومنین ترجیح داد.
- شیوه رحمت و آثار آن در سلوک :
(اَرحَم ، تُرحَم) یک سنت الهی ، سنتی در ارتباط با اجتماع انسانی است. شیوه حرکت و رفتار بر پایه رحمت الهی سبب دفع عذابهای تکوینی میشود و بلاها را نازل نمیکند. در مقابل، این روش موجب فرود آمدن نعمتها میگردد. هر موجودی که مورد احترام قرار گیرد، از خشم الهی در امان خواهد بود؛ این قاعدهای کلی است.
انسانها گاه به صورت ناخودآگاه با سخنان خود به دیگران آسیب میزنند و حتی با رفتارشان موجب رنج و آزار دیگران میشوند. این آزار، زمینه ساز واکنش متقابل و طلب انتقام از سوی دیگران میشود.
- نقش تربیت شاگردان در پیشرفت استاد:
پرورش شاگردان صالح در مسیر سیر و سلوک، به پیشرفت معنوی استاد سرعت میبخشد و خود نوعی یاری برای اوست. استاد باید امور فکری و معرفتی را بین شاگردان تقسیم کند و آنان را به تلاش و فعالیت در عرصه تعلیم و تعلم وا دارد. اگر استاد تمامی کارها را شخصاً انجام دهد، این امر مانع سیر و سلوک خود او خواهد شد.
- مالکیت حقیقی و موانع سلوک:
زمانی که سالک به این آگاهی برسد که چیزی برای از دست دادن ندارد و مالکیت حقیقی متعلق به او نیست، بلکه مالک حقیقی خداوند است، از احساس مالکیت آزاد میشود. این احساس مالکیت یکی از آفات و موانع بزرگ در مسیر سلوک است.
- عذاب عمومی و سنت پایش الهی:
بر اساس آیه ۱۱۷ سوره هود، خداوند هیچ امتی را که اهل ظلم نباشد هلاک نمیکند، اما امتی که به ظلم گرایش دارد، دچار هلاکت میشود. هنگامی که عذاب عمومی برای جامعهای مقدر شود، به مؤمنان الهام میشود آن مکان را ترک کنند تا ظلمی متوجه آنان نگردد. خداوند نگهبان اهل ایمان و کسانی است که اَجَل آنان نرسیده است، و اگر گروهی از مؤمنان در چنین عذابی از دنیا بروند، ادامه مسیر سلوکی آنان در عالم برزخ خواهد بود. غالباً خداوند مؤمنان را از جماعت گرفتار عذاب جدا کرده و حفظ میکند.
- نگرش به دنیا و طلب حقیقت :
دنیا هیچ گاه به کسی وفادار نمیماند و دلبستن به آن روا نیست. هرچه انسان به دنیا نزدیک تر شود، دنیا از او فاصله بیشتری میگیرد و هرچه از آن دور شود، خداوند دنیا را برای بهره برداری حلال به او نزدیک میکند. اگر انسان دنیا را نطلبد، خداوند هم آخرت و هم دنیا را به او عطا خواهد کرد، به شرط آن که حقیقت را طلب کند. بر این اساس، خداوند به اندازه نیاز انسان از دنیا به او میدهد و بهتر است آدمی دنیا را به خواست خود نجوید بلکه بگذارد که خدا آن را به خواست خود برای او فراهم کند.
- نسبت نعمت و بلا در سلوک:
در مسیر سلوک، باید باور داشت که همه نعمتها از جانب خداست و همه مصیبتها، بدیها، نکبتها و عذابها ناشی از خود انسان است. این مسیر انسان را به اولیای الهی متصل میکند و همراه با آن، بلاهایی نیز برای او پیش میآید که باید در برابرشان صبر، قناعت و رضایت داشت. نعمتها در این مسیر همراه با سختیها عطا میشود تا سالک پالایش یابد، مسیر را بیابد و تعلیمات لازم را کسب کند. هدف سلوک رها شدن از تمامی وابستگیهای دنیوی است و سالک باید همه عظمت را از خدا بداند و خود را کوچک و حقیر ببیند و در برابر عظمت الهی تواضع ورزد.
- خدمت به خلق، شرط عبادت:
سالک نباید از کسی درخواست مادی داشته باشد و باید به همه خدمت کند. به اندازه صداقت و اخلاص در نیت، خداوند تجلیات و عطایا ارزانی میدارد. تا خدمت به خلق انجام نشود، عبادت کامل تحقق نمییابد و هیچ دری از معنویت به قلب انسان گشوده نخواهد شد. تنها با خدمت و عبادت صادقانه است که سیر معنوی شکل میگیرد.
- روح شناوری و پختگی معنوی:
مؤمن باید روحی شناور داشته باشد و در جایی خاص لنگر نیندازد، بلکه همواره در حرکت، گردش و تغییر باشد. یکی از رازهای بهره مندی از علم جفر نیز همین دو ویژگی است: حفظ ادب و عظمت الهی و خدمت به خلق با محبت به آنان. خداوند بر اساس نیت انسان فیض عطا میکند؛ پس باید خواستههای خویش را تغییر داد و بنده حق شد تا هرچه او اراده کند، عطا فرماید. گرفتاریهای انسان نتیجه طلبهای نادرست اوست. همانگونه که غذایی روی شعله اگر نچرخد، یک سوی آن میسوزد و سوی دیگر خام میماند، انسان نیز باید در حرکت و گردش باشد تا به پختگی معنوی برسد و از خامی رها شود.