خلاصه محتوا:
این محتوا دربارهی شناخت جامع و فلسفی مجردات عقلی و مفارق است؛ یعنی موجوداتی که از عالم ماده و مثال منزّهاند و با حضرت حق رابطهی بیواسطه دارند. در آغاز بیان میشود که مجردات عقلی ایجاد دفعی دارند؛ یعنی بیهیچ مقدمه یا استعداد، به ارادهی مستقیم خداوند موجود میشوند. خلقت آنها دفعی و بیواسطه است، و پیوند وجودی شان با ذات الهی حضوری و مستقیم است، نه به واسطهی مرتبهای از وجود. این موجودات مظهر همهی اسماء الهیاند و ظرفیت وجودی آنان نامتناهی و شدید است، از محدودیتهای زمان، مکان و کمیت و کیفیت منزهاند و از ترکیب بری هستند.
ویژگی دیگر مجردات عقلی، توان ایجاد و تجلی است؛ آنها میتوانند عالم مثال و صور برزخی را انشا نمایند و روحی که به درجهی تجرد عقلی برسد، قدرت خلق و ابداع مییابد. مجرد عقلی توان تدبیر جهان ماده را از راه تمثل برزخی دارد و با مرتبهی پایینتر از خود رابطهی افاضی و تدبیری برقرار میکند. این ارتباط طولی است، نه عرضی، و از طریق اشراقات الهی و افاضهی وجودی انجام میشود.
در ادامه، پیوند عقل اول با چهار ملک مقرب (جبرائیل، میکائیل، اسرافیل، عزرائیل) تبیین شده است. عقل اول علت تام انشای این ملائکه است و هر کدام از ایشان نفس کلیهی خود را دارا هستند. نفوس کلیه در عالم مثال تجلیات متعدد دارند و دارای جنود و ملائکهی برزخی هستند. هر ملک در تجلی برزخی و مثالی بر اساس محتوای روحی و ملکات درونی خود ظهور میکند، و بدن مثالی او بیانگر روح و صفات باطنی اوست. جبرائیل، به عنوان نمونه، قادر است خود را در ۶۰۰ تمثل برزخی آشکار کند که بیانگر ۶۰۰ مقام غیبی در روح اوست.
در بخش پایانی، نظام طولی تدبیر میان ربالنوعهای عقلی برای انواع چهارگانهی موجودات جماد، نبات، حیوان و انسان توضیح داده میشود. هر یک از این ربالنوعها مظهر مرتبهای از اسماء الهیاند و با نفوس کلیهی مرتبط و بر اساس شدت اسماء تدبیر میکنند. ربالنوع جمادی مظهر اسماء فعلیهی جزئی است، ربالنوع نباتی مظهر اسماء وصفیه، ربالنوع حیوانی مظهر اسماء فعلی والاتر، و ربالنوع انسانی مظهر اسماء ذاتی و کلیه است، که مدبر نفوس انسانی میباشد.
در پایان تأکید میشود که مجردات عقلی بسیط اند، ازلی و ابدیاند، فناپذیر نیستند، و هیچگونه تعلق ذاتی به عالم ماده ندارند؛ تنها تعلق فعلی و تکمیلی دارند برای تدبیر و افاضهی فیض به عالم مثال و ماده. نظام هستی مبتنی بر این سلسلهی طولی تجرد است، که از حضرت حق تا عقل اول، ملائکه مقرب، نفوس کلیه، و ربالنوعها امتداد مییابد.
آغاز محتوا:
۱. تعریف مجردات عقلی:
مجردات عقلی منشأ مستقیم افاضه حقتعالی هستند و ارتباطی بیواسطه با ذات الهی دارند. این موجودات، انشای دفعی و بی مقدمهی حضرت حقاند؛ یعنی آفرینش آنها، تدریجی و مبتنی بر مقدمه نیست، بلکه با ارادهی مستقیم الهی به وجود آمدهاند. بنابراین، خلقت آنها دفعی است نه تدریجی، و در ایجادشان نیاز به علتهای مقدم نیست.
۲. رابطه مستقیم مجردات عقلی با حضرت حق:
این موجودات از لحظهی انشا، پیوند وجودی بیواسطه با ذات خداوند دارند و همواره در اتصال حضوری با خدا هستند. لذا رابطهی میان آنها و حقتعالی، رابطهای غیرواسطهای و حضوری است، نه رتبی و نه فاصلهای وجودی. چنین ارتباطی بدین معنی است که میان آنها و ذات الهی، مرتبهی فاصلی وجود ندارد؛ بنابراین، از اشراقات علمی الهی بی واسطه بهره مند میشوند و تجلی کامل اسمای الهی در آنهاست.
مجرد عقلی در واقع مظهر همهی اسماء الهی است؛ زیرا عقل، ذاتاً جامع همهی موجودات و حقایق هستی است. به بیان دیگر، «کانَ العقلُ کانَ الأشیاء»؛ یعنی عقل، ظرف همهی اشیاء و هستیهاست و چنان ظرفیت وجودی دارد که میتواند مظهر تمام اسمای الهی گردد.
۳. شدت و وحدت وجودی مجردات عقلی:
از دیگر ویژگیهای مجرد عقلی، شدت، توحد، و وسعت وجودی آن است. این موجودات از محدودیتهای عالم ماده و عالم مثال (برزخ) منزهاند و دارای قوت، شدت، و وسعت وجودیاند؛ یعنی وجود آنها بسیط و بدون نقص بوده و ماده گونگی در آنها راه ندارد. این خصیصه، از ویژگیهای منحصر به فرد مجرد عقلی است که آن را در مرتبهای بالاتر از تمامی مراتب وجودی قرار میدهد.
۴. قدرت انشاء و تجلی در مجردات عقلی:
مجردات عقلی دارای قدرت انشاء، ابداع و تجلی هستند. آنها میتوانند به تجلی مثالی یا برزخی دست یابند و عالم مثال را انشاء کنند. هر روحی که به تجرد عقلی میرسد، قدرت خلق و ابداع پیدا میکند. بدین معنا، این موجودات از هرگونه ویژگی مادی چون مکان، زمان، کمیت، کیفیت و سایر اعراض، کاملاً منزهاند؛ تجرد آنان کامل و تنزیه شان مطلق است، و هیچ صفت جسمانی یا ترکیبی در آنها وجود ندارد.
۵. رابطه افاضی و تدبیری مجردات عقلی با مادون خود :
مجردات عقلی دارای ارتباط ایجادی، افاضی و تدبیری با مراتب پایین تر وجود هستند. این رابطه به صورت تصرف و تسخیر وجودی بر موجودات مادون خویش تحقق مییابد. آنان ازلی، ابدی و فناناپذیرند. این موجودات وحدت جمعی دارند و وجودشان پخششده و پراکنده نیست، بلکه همهی حقایق را در روح خود به صورت اِندِماجی و یکپارچه دارا میباشند.
۶. عقل اول و ملائکه مقرب:
«عقل اول» به عنوان نخستین مرتبهی تجرد عقلی، علت تامهی چهار مَلَک مقرب الهی است؛ یعنی عقل اول، بی واسطه آنها را انشاء و ایجاد میکند. این چهار ملک مقرب عبارتاند از: جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل.
عقل اول با این ملائکه رابطهای طولی و عِلی دارد، نه عرضی؛ زیرا آنان در عرض هماند و رابطهی علیتـمعلولیت با هم ندارند. هر یک از این ملائکه، تجرد عقلی خاص خویش را دارند و نفس کلیهی انشائیِ عالم مثال و افلاک محسوب میشوند. عقل اول، نفس کلیهی آنان را انشاء میکند و آنان در عالم مثال، مدبر نفوس جزئیه و افلاک هستند.
۷. نحوهی ظهور مجرد عقلی در عالم مثال:
هر مجرد عقلی به صورت ذاتاً بدون بدن است و هیچ نحوهی جسمانیتی ندارد؛ اما میتواند در مرتبهی برزخ، خود را با بدن مثالی ظاهر سازد تا توان تدبیر افلاک و عالم مثال را پیدا کند. در حقیقت، تجلی برزخی، لازمهی ارتباط آنها با عالم ماده است. نفس کلیه در طول عقل کلیه قرار دارد و به طور بی واسطه نفوس جزئیه را انشاء میکند. هر نفس کلیه، جنود و تمثلات برزخی خاصی دارد که تحت تدبیر او هستند و از طریق آنها در مراتب مادون تصرف مینماید.
۸. مراتب و جلوههای ملائکه مقرب:
چهار ملک مقرب الهی جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل در عرض یکدیگرند و هیچ رابطهی علیتی میانشان وجود ندارد. هرکدام جلوات و تمثلات متعددی در عالم مثال دارند و از جنود مثالی بهره مندند.
هر مجرد عقلی میتواند خود را در عالم مثال به تمثل درآورد و این تمثل براساس ملکات درونی او صورت میگیرد. معنایش این است که همان محتوای روح مجرد عقلی در بدن مثالی اش ظهور مییابد. بدن مثالی، در واقع نماینده و نشانهی روح مجرد عقلی است و تمثل آن بر پایهی قوای درونی و ملکات روحی انجام میشود.
۹. نسبت وحدت و کثرت در مجردات عقلی:
مجردات عقلی از حیث وحدت، نظر به حضرت حق دارند و از حیث کثرت، نظر به موجودات مادون خویش؛ یعنی از جنبهی وحدت خود، دریافت کنندهی فیض از حقتعالیاند، و از جنبهی کثرت، تدبیرکنندهی عالم مثال و عالم ماده هستند.
بنابراین، مجرد عقلی دو ساحت دارد: یکی جنبهی وحدانی که به حق متصل است و دیگری جنبهی کثرت که ناظر به موجودات پایین تر است. این ویژگی، علت ارتباط و تدبیر آنها نسبت به جهانهای مثالی و مادی میگردد.
۱۰. ارتباط اسماء الهی با مجردات عقلی:
اسم «الله» روح مجرد عقلی را دربر میگیرد و به همین جهت، تمام اسماء الهی که در مجردات عقلی تجلی دارند، هویت ایجادی، انشائی، علمی و افاضی دارند. مجردات عقلی مظهر اسمای الهیاند و ملائکهی روحی محسوب میشوند.
تمثل هر مجرد عقلی، بر اساس ملکات اسمایی اوست؛ یعنی آنچه در روح او نهاده شده، همان را افاضه میکند. هر مجرد عقلی، اسمی از اسماء الهی را در مرتبهی برزخی تمثل میدهد. برای مثال، جبرئیل امین (ع) میتواند خود را ششصد نوبت به تمثل برزخی درآورد، که این تمثلات بیانگر ششصد مقام غیبی در روح اوست.
۱۱. تناسب اسمای الهی با اشکال تمثلی:
هر اسمی از اسمای الهی، تناسبی وجودی با شکل و صورت مثالی خاص دارد. مثلاً هنگامی که مجرد عقلی مظهر اسم «علیم» است، تجلی او در بدنهایی متناسب با علم است؛ اگر مظهر اسم «رحیم» شود، تجلی او در صورتی رحیمانه ظاهر میگردد؛ و اگر مظهر اسم «قهّار» باشد، ظهورش در هیئتی قهرآمیز خواهد بود. بنابراین، تناسب میان اسم و شکل مثالی، هم ظاهری و هم باطنی است.
نکتهی مهم آن است که یک اسم الهی میتواند در یک مجرد عقلی، به اشکال مختلفی تمثل پیدا کند و هر گونه تناسب وجودی و مثالی را بر اساس محتوای آن اسم پدید آورد.
۱۲. ربّ نوع و تدبیر موجودات عالم:
تمام موجودات در جهان ماده از جماد و نبات تا حیوان و انسان، دارای ربّ نوع عقلی مخصوص به خویشاند. این ربّ نوعها، نفوس کلیهی موجودات را انشاء و تدبیر میکنند. برای مثال، رب نوع جمادی از مرتبهی اسمای جزئیه بهره دارد، رب نوع نباتی از اسمای بالاتر استفاده میکند، رب نوع حیوانی در مرتبهی اسمای وصفیه و فعلی است، و رب نوع انسانی مظهر اسمای ذاتی الهی است.
رب نوع هر موجود، بر اساس اسماء الهی که مظهر آن است، کار انشاء، تقدیر، تدبیر و افاضهی وجود بر نوع خویش را انجام میدهد.
۱۳. تمایز مراتب رب نوعها:
رب نوع جمادی ضعیف تر از رب نوع نباتی است، رب نوع نباتی ضعیف تر از رب نوع حیوانی، و رب نوع حیوانی پایینتر از رب نوع انسانی است. علت این تفاوت، تنوع اسمای الهی است که هر یک از این رب نوعها، مظهر آنها هستند. برخی از این اسماء جزئی و فعلیاند و برخی کلی و ذاتی، ازاین رو مراتب قدرت و وجود آنان متفاوت است.
۱۴. نحوهی تدبیر عالم ماده توسط مجردات عقلی:
به این ترتیب، تمام انواع موجودات عالم، تحت تدبیر ملائکهی الهی و مجردات عقلی قرار دارند. هر مرتبهی وجودی و هر حالت و شأنی در هر موجود مادی، انعکاس اسمی از اسماء خداوند است و توسط مدبر خاص آن نوع تحقق یافته است. برای مثال، در گیاهان تمام فعل و انفعالات مربوط به رشد، تغذیه، جذب، دفع و مرگ، تحت تدبیر رب نوع نباتی صورت میگیرد. این رب نوع با جنود بیشماری از ملکات برزخی، این تدبیر را انجام میدهد و هر فعل و اثر، مظهر اسمی از اسماء الهی همچون «قابض»، «حی»، «باقی» و غیره است.
۱۵. جامعیت کمالات در ذات مجرد عقلی:
هر مجرد عقلی، تمامی کمالات وجودی را در ذات خود داراست. اگر مظهر علم الهی باشد، کل ذات او علم است؛ اگر مظهر قدرت الهی باشد، همهی ذاتش قدرت است؛ و اگر مظهر اراده باشد، تمام وجودش اراده است. این موجودات، بسیط اند و هیچ جزء و حاشیهای ندارند، لذا هر صفتی که دارند، سراسر ذات آنان را فرا میگیرد.
در موجودات مادّی جمع اضداد ممکن نیست، اما در مجرد عقلی، جمع چند کمال منافاتی ندارد و تزاحم وجودی در آن رخ نمیدهد.
۱۶. سلسله طولی ارتباطات وجودی:
خداوند بی واسطه با عقل اول ارتباط دارد؛ عقل اول نیز بیواسطه با نفوس کلیهی چهار ملائکهی مقرب در ارتباط است، و این نفوس کلیه با مجردات مثالی جزئی (مدبرات سماوی و ارضی) رابطهی وجودی دارند.
مجردات مثالی نیز بیواسطه با نفوس انسانی، حیوانی، گیاهی و جمادی رابطهی حضوری و تکوینی دارند. در نتیجه، نظام هستی در سلسلهای طولی و مرتب جریان دارد که از حضرت حق تا مراتب جمادی امتداد مییابد.
- مراتب ظهور اسمای الهی در تدبیر رب النوعها:
هر ربّ نوع عقلی، مظهر دستهای از اسمای الهی است که شدت و ضعف تجلی آنها، موجب تفاوت مراتب وجودی و توان تدبیری رب نوعها میگردد.
– رب نوع جمادی مظهر اسمای جزئی و فعلی الهی است که ناظر بر فعل و انفعالهای محدود مادّی است؛ مانند قابض، ممیت و باقی.
– رب نوع نباتی مظهر اسمای والاتر همانند مُنمی و رازق است که تدبیر رشد، تغذیه، قبض و بسط حیات نباتی را عهدهدار است.
– رب نوع حیوانی مظهر اسمای وصفی الهی است و تدبیر حرکت، احساس و ارادهی حیوانی را بهعهده دارد.
– رب نوع انسانی مظهر اسمای ذاتی و کلیه الهی است که به واسطهی آن تدبیر نفوس انسانی و قوای معرفتی آدمی انجام میشود.
تفاوت مراتب این رب نوعها دقیقاً بر پایهی شدت تجلی اسمای الهی در آنهاست؛ هرچه مظهر اسم الهی، کلی تر و ذاتی تر باشد، وجود آن رب نوع، قویتر و جامعتر خواهد بود.
۶. استقلال مفارقات از عالم مادّه:
مفارقات کلیه ذاتاً هیچ تعلق وجودی به عالم مادّه ندارند؛ بلکه تعلقشان صرفاً فعلی است، یعنی هنگامی که در مقام تدبیر و افاضه به مرتبهی مادون قرار میگیرند، به صورت فعلی با آن مرتبط میشوند. این تعلق نه از سر نیاز بلکه از جهت صدور فیض برای کامل کردن مراتب پایینتر وجود است.
به همین سبب، مفارقات کلیه در ذات خود از عالم مثالی و عالم مادی منقطعاند، ولی برای تکمیل تدبیر، ارتباط فعلی برقرار میکنند تا جریان وجود به نحو کامل از مراتب عقلی به مراتب مادی ساری گردد.
۷. درجات اسمای جزئی و کلی در نظام هستی:
در مراتب تدبیر جهان، ناظم ترین اسما، همان اسمای جزئی و فعلیاند که در رب نوع جمادی ظهور دارند و قوی ترین و کلی ترین اسما در رب نوع انسانی تجلی مییابند. بدین ترتیب، نظام هستی بر پایهی مراتب اسمای الهی منظم میشود و هر مرتبه، ناظم مرتبهی پایین تر از خود است.