بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه محتوا:
این محتوا با تبیین تفاوت میان «توجه به دنیا» و «رسیدگی به خانواده» آغاز میشود و در ادامه تأکید میشود که انفاق به خانواده، عملی عبادی، خیر و نوعی احسان است که هیچ منافاتی با زهد ندارد. اسراف و بخل را آسیب زا هستند و بخل آفتی اخلاقی مرتبط با غرور و خود بزرگ بینی معرفی میشود.
در تاریخ اولیای الهی، هم کسانی بودهاند که ثروتمند و هم کسانی که فقیر بودهاند، اما میزان حقیقت ایمان آنها به دارایی وابسته نبوده بلکه به عبودیت، رضایت و تسلیم در برابر اراده خدا باز میگشته است.
در ادامه، به حجابها و موانع خاص اهل علم و مربیان دینی پرداخته میشود؛ از جمله غرور، کوچک شمردن مردم، و تصور هدایت شدگی مطلق خود در برابر گمراهی دیگران.
همچنین راز مهمی بیان می شود: عبادتی که با خدمت به مردم همراه باشد، یقین و رشد معنوی به همراه میآورد. ارتباط با خالق و خدمت به خلق باید هم زمان باشد تا نتایج معنوی حاصل شود، چنان که هم نشانی نماز با زکات در قرآن به همان معناست.
گرفتاریهای انسان، عمدتاً از نقص در رابطه با خدا ناشی میشود. اصلاح این رابطه، رابطه با خلق را نیز بهبود میبخشد و بلایا را دور میکند. در رفتار مؤمن، توجه به رضایت الهی بر خواستههای شخصی مقدم است و در امور، باید خیر را از خدا طلب نمود؛ چه آن خیر در فقر باشد یا ثروت، در بیماری یا سلامت. خیر محض در دنیا وجود ندارد و تنها در آخرت کامل است، و این خداوند است که جایگاه هر خیری را میداند.
در بخش دیگری، به راههای سلوک پرداخته و دو مسیر را برای مؤمنان با استعداد معنوی شمرده می شود: گروهی که خدا برای فهم دین و معرفت توحید برمیگزیند، و گروهی که با ظرفیت معنوی خود به سمت معرفت اهل بیت یا حتی مسیرهای باطل حرکت میکنند. اصل سلوک شیعی را عبودیت، تقرب، رضایت و تسلیم به قضای الهی است و تأکید میشود که هدف عبادت نباید مکاشفه، کرامت یا قدرتهای خارقالعاده باشد، بلکه تنها قرب و بندگی خدا باید مقصد باشد و اگر این مقصد درست انتخاب شود، خدا خود در مسیر، کرامات را عطا میکند. میل اصلی به مکاشفات و نه خدا، سرانجام به ترک عبادت و حتی انکار آن میانجامد.
در پایان، دو کلید اصلی معنویت را «ایمان راستین» و «خدایمحوری» معرفی میشود، تأکید بر اخلاص در عبادت و کنار گذاشتن دنیاخواهی، طلب پاداش یا رفع مشکلات دنیوی، و تمرکز صرف بر رضایت الهی و یقین به رحمت و توحید خداوند تبیین می شود.
آغاز محتوا:
امیرالمؤمنین (ع) در زندگی خود در دو عرصه زهد میورزید:
یکی در خوراک و دیگری در پوشاک. ایشان در این دو بخش برای خود سختگیری میکردند. این زهد سبب میشود انسان وابستگی و دلبستگی کمتری به دنیا داشته باشد. باید دقت کرد که زُهد با بُخل متفاوت است.
بُخل، چه در زندگی فردی و چه اجتماعی، پسندیده نیست و حتی موجب فقر میشود. اما زهد، به خصوص در زندگی شخصی، برای رشد معنوی انسان مفید است. با این حال، در زندگی خانوادگی نباید زهد را به معنای تنگ گرفتن معیشت خانواده تعبیر کرد.
در فرهنگ اهل بیت (ع)، هزینه کردن برای خانواده عبادت و حتی صدقه محسوب میشود. بنابراین، بُخل و دنیاپرستی هر دو ناپسند هستند، اما زُهد حقیقی همراه با گشاده دستی نسبت به خانواده است.
- فقر و ثروت؛ بیارتباط با ایمان:
برخی از اولیای الهی فقیر بودند و برخی دیگر ثروتمند. فقر یا ثروت هیچ گونه دخالتی در ایمان و تعالی انسان ندارد. ملاک اصلی رشد معنوی، بندگی خدا، تقرب به او، و رضایت و تسلیم در برابر قضا و قدر الهی است.
- حجابهای مسیر معنوی برای اهل ایمان و علم:
تمام انسانها، حتی مؤمنان، دارای حجابهایی در مسیر معنویت هستند. برای اهل علم و مربیان دینی نیز حجابهایی خاص وجود دارد، مانند:
عُجب، کِبر و غرور: خود را بزرگ دانستن و دیگران را کوچک دیدن. انحصار هدایت در خود: خود را هدایت یافته و هدایت گر مطلق دانستن و دیگران را گمراه پنداشتن. اینها موانعی بزرگ در مسیر سلوک اهل علم محسوب میشوند.
- پیوند عبادت با کمک به خلق:
عبادت، زمانی که با خدمت به دیگران همراه باشد، انسان را به یقین میرساند. در قرآن، نماز و زکات مکرر در کنار یکدیگر آمدهاند تا نشان دهند ارتباط با خالق و خدمت به مخلوق باید همزمان تقویت شود. وقتی توحید با احسان به انسانها همراه شود، این امر منجر به یقین، حضور قلب و حتی مکاشفه خواهد شد.
- تنظیم رابطه با خدا و خلق:
آیه *«مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً»* تأکید دارد که نخست رابطه با خدا را باید اصلاح کرد؛ یعنی انجام واجبات، ترک محرمات و رعایت تقوا. وقتی این ارتباط درست شد، خداوند رابطه انسان را با دیگران نیز سامان میبخشد و بسیاری از بلاها و گرفتاریها برطرف خواهد شد.
برای هر کاری ابتدا باید دیدگاه و خواست الهی را در نظر گرفت و از خواسته شخصی گذشت. انسان مومن باید پیوسته در کارهای خود از خداوند طلب خیر کند زیرا خیر حقیقی را تنها خدا میداند و ممکن است خیر ما در فقر یا ثروت، سلامتی یا بیماری باشد.
- ترکیب خیر و شر در دنیا:
در دنیا هیچ چیز خیرِ محض نیست؛ هر پدیدهای ترکیبی از خیر و شر است. تنها در آخرت است که خیر خالص وجود دارد. شناخت این حقیقت برای کسانی که دغدغه سلوک دارند ضروری است، چرا که آنها را واقع بین تر و متسلیم تر در برابر تقدیر الهی میسازد.
- مسیرهای مختلف اهل ایمان با استعداد معنوی:
افرادی که استعداد روحانی دارند معمولاً به دو شاخه تقسیم میشوند:
1. گرایش به مباحث معرفتی و توحیدی: آنان میل و علاقه به معارف الهی دارند و خداوند خیر آنان را خواسته است؛ لذا معارف و توفیق کسب علوم دینی را نصیبشان میکند.( وقتی خداوند خیر بنده ای را می خواهد او را در دین فقیه می کند.)
2. گرایش عملی به عبادت و بندگی: به ویژه در چارچوب عرفان اهل بیتی، با توسل، توکل، رضایت و تسلیم به قضا و قدر، در مسیر تقرب به خدا پیش میروند.
اما برخی دیگر که چه بسا از ایمان و تقوای کمتری برخوردارند، به جای تمرکز بر بندگی، به دنبال مکاشفات، کرامات، تصرفات، تسخیرات و احضار ارواح میروند. هدف نخست آنها دستیابی به این امور خارقالعاده است و همین نقص نیت، آنان را به سمت عرفانهای خانقاهی یا فرقههای ضالّه سوق میدهد. حتی ممکن است خودشان به تأسیس فرقههای درویشی اقدام کنند.
- دو عامل اصلی بسیاری از گرفتاریهای مؤمنان :
بخش بزرگی از مشکلات مؤمنان، به دو علت اساسی برمیگردد:
۱. ضعف ارتباط با خداوند:
یا این ارتباط به کلی وجود ندارد، یا در ضعیف ترین حالت است. برخی نه نگاه و توجهی به خدا دارند و نه یقین به لطف و رحمت او. حتی اگر این ارتباط وجود داشته باشد، گاه ناقص و نیمه کاره است.
۲. احسان نکردن به والدین:
خداوند در قرآن پس از ذکر توحید، بلافاصله احسان به والدین را مطرح کرده است. مؤمنانی که پیوند توحید را در خود تقویت کردهاند، به طور طبیعی به والدین احترام و خدمت میکنند که حتی به شکل گسترده تر، به خدمت به خلق منجر میشود.
برای حل مشکلات، باید احسان به والدین را همراه با توحید تقویت کرد. اگر والدین در قید حیاتاند، باید صله رحم و خدمت عملی داشته باشیم؛ و اگر درگذشته اند، با خیرات و صدقات، روحشان را بهره مند کنیم تا از مددهای آنان برخوردار شویم.
- مشکل زبان تلخ و ضعف اخلاقی :
بسیاری از گرفتاریهای اهل ایمان ناشی از عقیده نیست، بلکه از رفتار و اخلاقشان سرچشمه میگیرد. برخی در معاشرت با دیگران انعطاف ندارند، خوشرو و خوشاخلاق نیستند و در سخن گفتن فاقد لطافت و عاطفه اند. این مشکل نیز به ضعف توحید بازمیگردد؛ چرا که هرقدر ارتباط با خدا عمیق تر شود، رابطه با دیگران و محبت به خلق نیز قوی تر خواهد شد.
تمام سیر و سلوک را میتوان در دو محور خلاصه کرد: ارتباط با خالق و خدمت و محبت به مخلوق، که احسان به والدین نیز یکی از بارزترین مصادیق آن است.
- آفت مکاشفه گرایی و طلب کرامات:
افرادی که استعداد روحی بالایی دارند، ممکن است با ذکر و عبادت زودتر به مکاشفه برسند. اما وقتی مکاشفه برایشان اصالت پیدا کند و هدف اصلی شود، از حقیقت عرفان فاصله میگیرند. هدف عرفان شیعی تنها تقرب به خدا و تسلیم به قضا و قدر اوست؛ مکاشفات و کرامات اگر قرار باشد ارزش داشته باشند، باید در مسیر بندگی خداوند حاصل شوند.
سنت الهی این است که اگر دنیا را بخواهی، به تو نمیدهد؛ اما اگر آخرت را بخواهی، هم آخرت و هم به قدر لازم دنیا و حتی مکاشفات و کرامات را به تو عطا میکند. کسی که خدا را هدف قرار دهد، خیرات فرعی در مسیرش قرار داده میشود. ولی اگر کرامات و تسخیرات را هدف اصلی کنی، خدا تو را به خودت واگذار میکند و از معنویت محروم میشوی.
- دو شاه کلید سلوک معنوی:
دو اصل اساسی برای رسیدن به مقامات معنوی و غیبی وجود دارد:
۱. اخلاص در عبادت:
تمام عبادات و اعمال باید تنها برای رضای خداوند انجام شود، نه برای دستاوردهای دنیوی، رفع مشکلات شخصی، یا حتی صرفاً کسب ثواب. اخلاص یعنی رضایت و تسلیم کامل به قضا و قدر الهی.
۲. یقین به لطف الهی:
باور عمیق به توحید و اینکه خداوند خالق، رازق، مهربان و یاور حقیقی است. هر کس هدف عبادتش تنها خدا باشد، بقیه برکات در مسیرش فراهم میشود.