خلاصه محتوا:
در این بخش از «نکات سلوکی»، بر ماهیت «سلوک» به عنوان سبک زندگی الهی و هماهنگی با سنتهای خلقت تأکید میشود. بیان میشود که شریعت، مطابق با اقتضای ذات انسانی است و «جدول وجودی» انسان، همان اسم اعظم اوست که بر اساس آن فیض الهی به او میرسد. محور نخست این است که انسان با هرچه طلب کند، محشور میشود؛ پیامبر با خود حق محشور شد و این یعنی همراهی با کل هستی.
در محور دوم، عالم را صحنه آزمون معرفی میکند و توهینها، تحقیرها و حوادث را ابزار پالایش شخص میداند؛ پذیرش و رضایت از آنها، منجر به تسخیر تکوینی عالم برای انسان میگردد. هر مؤمن بر اساس مزاج و شاکلهاش به عبادتی یا مسیری خاص انس میگیرد که همان سلوک اختصاصی اوست؛ یکی با خدمت به خلق، دیگری با ذکر یا ریاضت.
مطرح می شود که خلقت بر اصل پالایش متمرکز است و حتی آموزش معارف به دیگران موجب پاک سازی گوینده میشود. احترام به علما، احترام به علم و در نهایت به ذات الهی است. کشف اراده الهی گاه از طریق شریعت، گاه استخاره و گاه الهام قلبی ممکن است. حقیقت خداوند بیتعیین و بیرنگ است و انسان نیز باید چنین باشد تا با همه بر اساس انسانیت ارتباط گیرد. بسیاری از مشکلات اهل ایمان به زبان و چشم بازمیگردد.
توحید راهی بیانتهاست و حرکت در آن مقصد نهایی ندارد. دلسوزی بیجا نکوهیده و غم خوردن برای کسانی که خود تعالی نمیخواهند، بیارزش است. روح مؤمن باید پویا و ارتباطی باشد، آرزوی بزرگ داشته و حق را به نمایش بگذارد نه خود را. دین را باید از بدعتها پیراست و آن را همانگونه که هست عرضه کرد؛ دین واحد است و شریعتها بسته به شرایط متنوعاند. اعتماد مطلق تنها به خدا شایسته است.
از نکات سلوکی دیگر، صدقه دادن پس از خوابهای بد، حرکت همراه با تلاش، محبت صادقانه به خلق، انفاق حتی در تنگدستی، پرهیز از پرحرفی، انس با طبیعت و دیدن آیات الهی در آن است. سلوک آغاز و پایان ندارد و بلا نیز سنت الهی پایدار است. «خلع روح» اختیاری ممنوع و نقص است، اما خلع غیر اختیاری کمال محسوب میشود، چرا که تحت تدبیر الهی و موجب هدایت و حفظ سالک است.
آغاز محتوا
- تعریف سلوک و جدول وجودی:
در این بخش به بیان سبک و شیوه زندگی الهی، سنتهای نظام آفرینش، ارتباط انسان با خالق و با مخلوقات پرداخته میشود. شریعت، خواسته فطرت و اقتضای ذات انسان است و ذات انسان به طور طبیعی آن را طلب میکند. شاکله وجودی انسان با اراده و اختیار او شکل میگیرد که همان «جدول وجودی» او و در واقع اسم اعظم اوست. فیض الهی نیز بر اساس این جدول به انسان میرسد. بنابراین، جدول وجودی انسان اسم اعظم اوست و بر مبنای آن طلب شریعت دارد. هرکس با آنچه که طلب کند، محشور خواهد شد؛ پیامبر که خود خداوند را طلب نمود، با خدا محشور شد و این بدان معناست که با کل هستی همراه گشت و تمام هستی در اختیار او قرار گرفت.
- عالم به مثابه صحنه آزمایش:
نکته دوم سلوکی این است که کل نظام هستی برای آزمون انسان آفریده شده است. در برابر حوادث باید صبوری نمود؛ چه توهین، تحقیر، فحاشی، یا کینه و حسادت دیگران، و چه وقایع طبیعی. اگر انسان به این امور راضی باشد، خداوند پدیدههای تکوینی را مسخر او میکند تا آسیبی به وی نرسانند. هنگامی که انسانی تابع اراده الهی شود، عالم نیز تابع اراده او میگردد.
- شاکله فردی و مسیر اختصاصی در سلوک:
هر انسان مؤمن بر پایه شاکله و مزاج خود به ولی یا معصومی خاص علاقه و انس بیشتری پیدا میکند و عبادتی ویژه را بیشتر دوست دارد. همان عبادت یا شیوه خاص، سلوک فردی اوست و باید همان مسیر را ادامه دهد. برای برخی، خدمت به خلق و برای عدهای ذکر یا ریاضت، راه سلوک است.
- اصل پالایش و تطهیر:
نظام آفرینش بر اصل پالایش و تطهیر استوار است. حتی تعلیم معارف به دیگران، وسیلهای برای پاکی روح معلم میشود؛ زیرا شاگردان هنگام فراگیری معارف، گناهان گوینده را با خود میبرند و کمالی به او میافزایند. این بزرگ ترین صدقه است. همچنین، کمک به فقیر باید همراه با درخواست دعا از او باشد تا باعث شکسته نفسی در کمک کننده شود.
- احترام به علما و جایگاه علم:
همواره باید به اهل دین و اهل علم احترام گذاشت؛ چرا که احترام به عالم، احترام به علم و در نهایت احترام به ذات الهی است. خداوند در شریعت احکام خویش را بیان کرده و کشف اراده الهی در موارد شک نیز از راه قاعدههای شریعت، استخاره یا الهام قلبی ممکن است.
- بیتعینی الهی و الگوی ارتباطی انسان:
خداوند حقیقتی بی تعیین و بیرنگ است که با همه کثرات همراه است. انسانی که این ویژگی را بیابد، میتواند با همه انسانها بر اساس انسانیتشان ارتباط برقرار کند. بسیاری از مشکلات اهل ایمان از زبان و چشم ناشی میشود؛ شتاب زدگی در قضاوت و نگاههای نامناسب مانع از عارف یا حکیم شدن است.
- ارتباط با طبیعت و نگاه توحیدی:
اسلام انسان را با خالق طبیعت مرتبط میسازد، نه صرفاً با طبیعت. مؤمن باید وقایع، بیماریها، فقر و گرفتاریها را امتحان الهی ببیند و نسبت به آنها رضایت داشته باشد. راه توحید بیانتهاست؛ هر مرحله در سیر توحیدی مقصدی موقت است و مسیر پایانی ندارد.
- دلسوزی و ارتباطات مؤمن:
دلسوزی بیجا برای کسانی که تعالی نمیخواهند، بیارزش است. غم دیگران را باید تنها وقتی خورد که طالب رشد باشند. حرکت بر اساس توان و ارتباط پویا با مؤمنان و طبیعت اساس سلوک است. بزرگان آرزوهای بزرگ داشته، کارهای بزرگ انجام میدهند و به نمایشگری خود نمیپردازند بلکه حق را برجسته میکنند.
- پیراستن دین از بدعت:
عالمان حقیقی دین را از بدعتها و سلیقهها میزدایند و آن را همانگونه که هست عرضه میکنند. دین واحد است و شریعتها بسته به شرایط متنوع میشوند. اعتماد مطلق باید فقط به خدا باشد که بینیاز و امین کامل است.( خداوند صمد ، غنی و امین مطلق است )
- نکات سلوکی عملی:
پس از دیدن خوابهای بد، صدقه دادن و استغفار نشانه لطف الهی است. عالم هستی بر اساس حرکت ، تعالی و تکاپو آفریده شده است و نزول فیض از خداوند بدون حرکت و تلاش ممکن نیست. محبت، کلید ارتباط با خدا و خلق است. مؤمن باید همواره اهل انفاق باشد، حتی در تنگدستی و مال خود را به سه بخش: انفاق، ذخیره و هزینه روزانه تقسیم کند. پرهیز از پرحرفی و انس با طبیعت، از آفات و راههای سلوکی مهماند. نمونه ای از انس با طبیعت،1- سکوت هنگام غذا خوردن می باشد و2- گردش در طبیعت است، طبیعت طهارت دارد و توجه به آن باعث انس با حق میشود. در نتیجه هم محبت به خلق و هم انس با طبیعت راه های سلوک هستند و انسان باید محبت خالصانه و صادقانه با خلق داشته باشد. سلوک آغاز و پایان ندارد و انسان باید دائماً در حال سلوک باشد.
- پایان و نکته عرفانی:
بلا در عالم طبیعت سنتی الهی و دائمی است. «خلع روح» اختیاری نقص و خلاف شریعت است و میتواند موجب مرگ یا گم شدن روح شود؛ اما خلع غیر اختیاری که به تدبیر الهی و فرشتگان باشد، کمال است و سبب حفظ و هدایت انسان میگردد.