خلاصه محتوا:
در این محتوا به تبیین مفهوم «لطافت اشیاء و مخلوقات» در عالم ماده پرداخته می شود و توضیح داده می شود که همهٔ اجسام و اجرام مادی از حیث لطافت با یکدیگر متفاوتاند. «لطافت» در نگاه فلسفی و وجودی به معنای کاهش جرم، کمیت اعراض و حرکت وجود به سوی «تجرد» است. به بیان دیگر، هر موجودی هرچه لطیف تر شود، به مرتبهٔ مجردات نزدیک تر میگردد.
- علل و راههای لطیف شدن اجسام سهگونهاند:
نخست، لطافت ناشی از اعتدال مزاج است؛ یعنی هر شیء که مزاجش معتدل تر باشد، لطیف تر است. دوم، لطافت ذاتی است که از ناحیهٔ اسم الهی «لطیف» به آن افاضه شده است؛ چنانکه برخی اشیاء و موجودات از اصل خلقت، لطیف آفریده شدهاند. سوم، لطافت بر اثر حضور و توجه موجود مجرد مانند نفس یا روح به جسم است که سبب ارتقای لطافت آن جسم میگردد.
در ادامه دو دستهٔ اصلی از لطائف مطرح می شود: «لطائف محسوس» (که بعضی مرئی و بعضی غیرمرئیاند، چون نور، آتش، جاذبه و میدان مغناطیسی) و «لطائف غیرمحسوس» (چون ارواح، نفوس و معارف). بدین ترتیب، موجود لطیف هم ممکن است مادی باشد و هم مجرد، ولی هرچه درجهٔ لطافت بیشتر باشد، سنخیت با عالم تجرد افزونتر میشود.
در ادامه، به تفاوت لطافت اعضای بدن انسان اشاره میشود: گوش لطیف تر از چشم و چشم لطیف تر از پوست است، زیرا ابزار ادراک صوت باید لطیف تر از ابزاری باشد که شکل و رنگ را ادراک میکند. همچنین میان «صوت» و «بو» سنخیتی وجود دارد؛ هر دو بدون جرم و مادهاند و از این رو به تجرد نزدیک ترند.
در پایان، بیان میشود که حضور مجردات در کنار اجسام لطیفتر بیشتر است؛ همانگونه که در مکانهایی مانند مساجد و حرمها، به سبب حضور نفوس مؤمنین و فرشتگان، لطافت بیشتری وجود دارد. همچنین اتصال میان عالم مثال و عالم ماده تنها از طریق لطیفترین عناصر مادی ممکن است؛ همچون رابطهٔ میان نفس انسان و بدن از راه «نَفَس بخاری» و اعصاب. نتیجهٔ ضمنی این محتوا، وجود نظامی توحیدی در سراسر مراتب هستی است که در آن، تجرد و لطافت حلقهٔ پیوند میان عوالم مختلف میگردند.
آغاز محتوا:
- عنوان اول: کلیت بحث و تعریف لطائف عالم ماده
عالم ماده مجموعهای از اجسام و اجرام است که با یکدیگر در یک نظام گستردهٔ وجودی قرار دارند. این اجسام با اینکه همگی مادی هستند، از نظر «لطافت» با هم تفاوت دارند، زیرا لطافت آنان یکسان نیست.
- عنوان دوم: معنای لطافت و راههای تحقق آن
منظور از لطیف بودن جسم این است که جسمانیت و جرم آن کمتر و اعراض آن محدودتر باشد. به تعبیر دیگر، هرگاه جسمی بخشی از جرم مادی خود را از دست دهد، به سمت لطافت و در نتیجه به سوی تجرد گام برمیدارد. برای مثال، چوبی که به خاک تبدیل میشود، یا آتشی که از چوب زاده میگردد، یا آبی که به بخار بدل میگردد، همگی نمونههایی از حرکت به سوی لطافتاند. همچنین جرم خورشید که به حرارت و نور مبدل میشود، تجلی همین لطافت است.
پس نور، هوا و آتش در مقایسه با دیگر موجودات مادی، لطیفترند و بنابراین «لطیف شدن» به معنای نزدیک شدن به مرحلهای از تجرد است.
- عنوان سوم: علل و اقسام منشأ لطافت اجسام
علل متفاوتی موجب لطافت اجسام میشود:
نخستین علت، اعتدال مزاج است. هر اندازه مزاج شیء معتدلتر باشد، آن موجود لطیفتر است.
دومین علت، لطافت ذاتی است؛ گاه شیء از ناحیهٔ اصل الهی خود با اسم «لطیف» آفریده شده است، یعنی لطافت او ذاتی است نه اکتسابی.
بدینترتیب برخی موجودات ذاتاً لطیفاند، و برخی دیگر به سبب اعتدال مزاج به لطافت میرسند.
- عنوان چهارم: مراتب و مراحل لطیف شدن
لطیف شدن موجود بدین معناست که آن موجود به سمت تجرد حرکت میکند.
نخستین گام در لطیف شدن، «از دست دادن بخشی از جرم» است.
مرحلهٔ دیگر، «کاهش اعراض جسم» است؛ یعنی شیء هنوز دارای اعراض است، اما نه همهٔ اعراض مادی را داراست، و از این جهت به لطافت نزدیکتر میشود.
سومین راه، مربوط به اجسامی است که دارای نفس هستند. هرگاه نفسِ مجرد بر جسمی غلبه و سلطه یابد و عنایت و توجه نفس به جسم افزایش پیدا کند، آن جسم لطیفتر میشود.
در حقیقت، این توجه نفسِ مجرد، جسم را به سوی لطافت پیش میبرد. ازاینرو گفته میشود: «روح مجرد شو تا مجرد را ببینی؛ زیرا انسان تا لطیف نشود، لطائف را درک نمیکند.»
- عنوان پنجم: تقسیمبندی لطائف محسوس و غیرمحسوس
لطائف عالم ماده به دو دسته تقسیم میشوند:
۱. لطائف محسوس، که خود به دو گونهٔ محسوسِ مرئی و محسوسِ غیرمرئی تقسیم میگردند. لطائف مرئی مانند نور و آتشاند. لطائف غیرمرئی مانند میدان مغناطیسی و جاذبه و دافعهٔ آهنربا هستند.
۲. لطائف غیرمحسوس، که شامل نفوس، ارواح و معارف میشوند.
بنابراین، موجود لطیف ممکن است مادی باشد یا مجرد. لطیفِ کامل و تمام، همان مجردات و معقولاتاند، و لطیفِ نیمه مادی آنهاییاند که یا جرم خود را از دست دادهاند (همچون آتش، نور، بخار و دود)، یا اعراضشان کمتر شده است.
- عنوان ششم: نسبت لطافت با ماده و تجرد
برخی لطائف مادی جرم ندارند، مانند نور و آتش و گازها که فاقد مادهٔ سنگیناند، و ازاین رو به تجرد نزدیک تر هستند.
هر موجودی هرچه لطیف تر باشد، به تجرد نزدیک تر است.
برخی لطائف محسوس همچنان ماده دارند، مانند پردهٔ چشم که با وجود لطافت، جرم و ماده نیز دارد. برخی دیگر نیز مانند اعصاب و ژنها لطائف محسوساند، اما در حد میانی میان ماده و تجرد قرار دارند.
- عنوان هفتم: توجه نفس مجرد به اعضای لطیف بدن
نفس مجرد انسانی به اعضای لطیف تر بدن توجه بیشتری دارد، چون سنخیت او با موجودات لطیف بیشتر است. برای نمونه، توجه و حضور نفس در مغز و چشم قویتر است.
از همین رو اعضای لطیف تر بدن، مانند مغز و چشم، محل حضور شدیدتر نفس هستند.
- عنوان هشتم: تفاوت لطافت مکانها و تأثیر آن در حضور موجودات مجرد
مکانهای عالم ماده نیز از جهت لطافت یکسان نیستند. توجه موجودات مجرد به مکانهای لطیف تر بیشتر است؛ مانند نقاطی که نور، آتش، آب، بخار یا دود در آن وجود دارد.
حضور و نفوذ مجردات در این مکانها به سبب لطافت و تناسب بیشتر آنان تحقق مییابد.
نمونهٔ بارز مکان لطیف، حرمهای ائمه و مساجد هستند. لطافت این مکانها یا از نفوس مؤمنانی است که در آن نماز گزاردهاند، یا از حضور فرشتگان الهی ناشی میشود.
- عنوان نهم: لطافت نسبی اعضای بدن انسان
اعضای بدن انسان از نظر لطافت متفاوتاند. گوش لطیف تر از چشم است و چشم لطیف تر از پوست. علت این امر آن است که صوت لطیفتر از رنگ و شکل است، و ابزار ادراک محسوس لطیف تر باید خود لطیف تر باشد.
بنابراین گوش از چشم لطیف تر است، و چشم از پوست لطیف تر، زیرا رنگ و شکل لطافت بیشتری از زبری و نرمی دارند. از سوی دیگر، قوهٔ باصره از قوهٔ لامسه لطیف تر است، و انسان در قوهٔ سامعه توجه و حضور نفس شدیدتری دارد.
- عنوان دهم: هم سنخی میان صوت و بو
عضو شامه لطیف تر از عضو لامسه است، زیرا بو همانند صوت، لطیف و غیرقابل رؤیت است.
شامه بوها را استشمام میکند و گوش صداها را، و میان بوها و صداها نسبتی برقرار است؛ هر دو بدون جرم و مادهاند و از شیء صادر میگردند. پس چون صوت و بو مادی نیستند، به تجرد نزدیک ترند.
- عنوان یازدهم: ارتباط درجهٔ لطافت با حضور مجردات
هرجا جسم لطیف تر باشد، حضور مجردات نیز در آن بیشتر است. چنانکه آب از خاک لطیف تر است و نور، آتش، بخار و دود از آب لطیف ترند، به همان میزان حضور عالم مجرد در آنها قوی تر است.
- عنوان دوازدهم: واسطهٔ اتصال عوالم از طریق لطیفترین عناصر
اتصال عالم مثال به عالم ماده باید از طریق لطیف ترین اجسام و عناصر مادی صورت گیرد. اجسام لطیف عالم طبیعت حلقهٔ اتصال میان «عالم مُلک» و «عالم مَلَکوت» هستند.
این یک سرّ توحیدی است؛ بدین معنا که عالم ماده بخشی از خود را تا عالیترین درجهٔ لطافت بالا میبرد تا اصطلاحاً حلقهٔ پیوند میان مُلک و ملکوت شکل گیرد.
نمونهٔ مشابه این پیوند، ارتباط نفس انسان با بدن خویش است که از طریق «نَفَس بُخاری» و شبکهٔ اعصاب به دیگر اندامها برقرار میشود.