خلاصه محتوا:
در این محتوای عارفانه و فلسفی، به تبیین «ربط ذاتی قوا به نفس از طریق سریان نفس» پرداخته می شود. در آغاز، تبیین میشود که اتصال قوا به نفس از سنخ ارتباط های عرضی و خارجی نیست، بلکه از آن رو ذاتی است که نفس خود در تمام بدن ساری و جاری است و به واسطهی این سریان، وحدت وجودی میان همهی مراتب قوا و ادراکات او برقرار میگردد.
بیان میشود که درک حسی صرفاً ناظر به اعراض است و هرگز با حس نمیتوان وجود یا جوهر شیء را شناخت. در مرتبهی خیال، مدرَک مثالی و مجرد است و در مرتبهی عقل، مدرَک از سنخ عقل است. پس مراتب ادراک، مراتب خود نفساند، و نفس در ادراکاتش عین حضور و ظهور خویش است؛ حس، خیال و عقل شؤون یک ذاتاند.
به تدریج توضیح داده میشود که مراتب وجودی اشیاء هم تابع ادراک ما هستند. همانگونه که انسان با حس، خیال و عقل به شناخت میرسد، موجودات نیز در نسبت با نفس و ادراک او مراتب مییابند. این قاعده از انسان به کل عالم تعمیم داده میشود: عالم یک وحدت سری دارد که در آن غیب و شهادت، باطن و ظاهر از هم جدا نیستند؛ کثرت، شأن یک حقیقت واحد است.
سریان الهی همان جریان وجود خداست در مراتب، که مراتب را به هم پیوند میدهد و وحدت ذاتی ایجاد میکند. این وحدت عددی نیست بلکه وجودی است؛ ظاهر و باطن یکی است، با تفاوت در مرتبه و شأن.
برای تقریب، بدن انسان مثال زده میشود: یک روح واحد همهی قوا را در اختیار دارد و در همهی اطوار خود حاضر است؛ دیدن و شنیدن و تخیل و تعقل همگی شئون حضور اویند. لذا سریان نفس ناطقه در بدن سبب اتصال ذاتی بین قوا و مراتب او میشود و این سریان همان امتداد وجودی ذات است که با حضور در همهی مراتب، ربط ذاتی را پدید میآورد.
به موازات این بحث در انسان، حق تعالی نیز با سریان ذاتی خود، مراتب وجود را از اسماء و عقول تا ماده ایجاد میکند. مراتب گوناگون عالم نیز تجلیات امتداد حقاند و با آن وحدتی وجودی دارند.
در ادامه، به «حرکت جوهری» به عنوان راه اتصال عالم ملک و ملکوت اشاره میشود. حرکت جوهری، مجرای فیض است که از مجرد تام به عالم ماده نازل میشود و در انسان، نطفه را به تدریج به مرحلهی نفس مجرد میرساند. نطفه دارای دو استعداد است: یکی برای تکوین بدن، و دیگری برای پدید آمدن نفس. با حرکت جوهری، استعداد دوم شدت یافته تا به مرتبهی تجرد و نفسانیت برسد.
بدین گونه ارتباط نفس و بدن ذاتی و وجودی است، نه امری بیرونی؛ هر دو مرتبهای از یک حقیقتاند. نفس از درون جسم طبیعی برمیخیزد و استعداد نطفه، پس از اشتداد وجودی، به نفس مجرد تبدیل میشود. در نتیجه ماده با حرکت ذاتی به غیب متصل میگردد.
نفس ناطقه در سراسر بدن ساری است و با سریان خود مراتب ادراکی (حسی، خیالی، عقلی) را پدیدار میسازد. همانگونه که حق با تجلی خویش عالم را پدید میآورد، نفس نیز با سریان خود در بدن، مراتب خود را ظاهر میکند و ربط ذاتی میان آنها برقرار میگردد.
آغاز محتوا:
- تبیین ربط ذاتی قوا به نفس به واسطهی سریان نفس:
این محتوا در باب «ربط ذاتی قوا به نفس» است، با تکیه بر این نکته که این ربط به واسطهی «سریان نفس» در بدن تحقق مییابد. بدین معنا که چون نفس در تمامی بدن ساری و جاری است، قوا به صورت ذاتی به او متصلاند.
- مراتب ادراک و حضور نفس در قوای خود:
ما از طریق ادراکات خویش، ذاتیات اشیاء و نحوهی وجودشان را مییابیم. ادراک حسی، تنها ناظر به اعراض خمس است شکل، بو، مزه، زبری، نرمی، سردی، گرمی و مانند آن اما حس نمیتواند جوهر یا وجود اشیاء را دریابد.
در ادراک خیالی، صورت مثالیِ مجرد ادراک میشود و در مرتبهی عقل، مدرَک از سنخ عقل است.
بنابراین همانگونه که نفس مراتب دارد، این مراتب در واقع هم ارز مراتب ادراک اویند. مراتب نفس همان مراتب ادراک اوست. به عبارت دیگر، ادراکات نفس عین وجود خود نفساند؛ نفس در ادراکات خود حاضر و ظاهر است. ازاین رو نفس در سه مرتبه ی حس، خیال و عقل، خودِ احساسکننده، متخیل و متعقل است.
- پیدایش مراتب موجودات به واسطهی ادراک:
با ادراک موجودات، در حقیقت موجودیت آنها در ما تحقق مییابد. موجودات در ما بر حسب ادراک حسی، خیالی و عقلی مراتب مختلف پیدا میکنند. هنگامی که شیء را درک میکنیم، صورت ادراکی آن (نه خود شیء خارجی) در ما پدید میآید و بدین ترتیب، بر مبنای ادراک، ما حامل مراتب ادراکی آن اشیاء میشویم.
- وحدت سری در عالم و نسبتی میان غیب و شهادت:
هر شیئی یک حقیقتی است که امتداد ذاتی دارد؛ مرتبهای از آن غیب و مرتبهای دیگر شهادت و ظهور است. غیب و شهادت، ظاهر و باطن، از هم جدا نیستند، بلکه وحدت ذاتی و سری میان آنها برقرار است، نه وحدت عددی.
کثرت عالم در حقیقت شأنی از یک ذات یگانه است؛ همانگونه که تمام کثرات وجودی، تجلیات و اطوار یک حقیقت متصلاند. تمایزات عالم عرضیاند، نه ذاتی، و یک وحدت سری بر کل هستی حاکم است.
- سریان حق و وحدت ذاتی وجود:
یک حقیقت یگانه، با مراتب خود، که هم غیب است و هم شهادت، همهی کثرات را در خود دارد. همهی مراتب هستی ظهورات آن حقیقتاند و سعهی ذات او را نشان میدهند.
«سریان حق» موجب اتصال مراتب و تحقق وحدت وجودی در عالم میشود. کثرت ظاهری دلالت بر کثرت ذاتی ندارد. همچون انسان که در او روح واحد در عین داشتن قوا و حواس گوناگون حاضر و ظاهر است. دیدن، شنیدن، بوییدن، چشیدن، تخیل و تعقل همه شؤون همان نفس واحد هستند.
- سریان نفس ناطقه در قوا و تحقق ربط ذاتی:
سریان نفس ناطقه در بدن موجب آن است که میان همهی قوا و مراتب ادراکی او اتصال و پیوستگی ذاتی برقرار گردد. این ربط، ربط ذات به شؤون خویش است، و ذات از آن رو که دارای امتداد وجودی است، این پیوستگی را ممکن میسازد.
حضور عام نفس در تمامی مراتب، منشأ ربط ذاتی میان حس، خیال و عقل است؛ همانگونه که در معرفت نفس میفرمایند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه».
- تجلی و امتداد الهی در مراتب وجود:
خداوند نیز با سریان و امتداد ذاتی خود، مراتب مختلف وجود را میآفریند؛ از اسماء و اعیان ثابته تا عقول کلی، نفوس کلی، کهکشانها و عالم ماده. مراتب متکثر در واقع تجلیات امتداد و تجلی ذاتی حق تعالیاند و ربط ذاتی میان آنها برقرار است.
- حرکت جوهری و پیوند عالم ملک با ملکوت:
در قوس نزول و صعود نفسانی، از نطفه تا غیب مطلق، امتداد وجودی واحدی جاری است. سیر صعودی انسان، که با حرکت جوهری از ظاهر به باطن انجام میشود، راه اتصال به عالم غیب است.
حرکت جوهری در حقیقت واسطه ی فیض میان عالم مُلک و عالم مَلکوت است. از مجرد عقلی، فیض الهی به واسطهی حرکت جوهری نازل میشود و از ماده، راه رجوع به غیب فراهم میگردد. ادراک نیز صورتی از اتصال به غیب است؛ پس دو راهِ اتصال به غیب وجود دارد: ادراک و حرکت جوهری.
- تکوین نفس از نطفه و دو استعداد آن:
در نطفهی انسان دو استعداد نهفته است:
نخست استعداد برای تکوین بدن که با حرکت جوهری از نطفه تا «مُزغه»، «عَلَقه»، «عِظام» و سپس «لحم» گسترش مییابد، و دوم استعداد برای پدید آمدن نفس.
همانگونه که بدن از نطفه به تدریج تکوین پیدا میکند، استعداد دوم نیز از راه حرکت جوهری اشتداد مییابد تا به مرحلهی تجرد نفس ناطقه برسد.
- نفس به عنوان نتیجهی لطافت و اعتدال استعداد نطفه:
وقتی استعداد نطفه به اوج لطافت و اعتدال رسید، تبدیل به نفس مجرد میشود و بدین وسیله راه ارتباط با عالم غیب گشوده میگردد. در حقیقت، غیب، خود نفس ناطقه است و مادهی محض به یاری حرکت جوهری، از مرتبهی مادیت به مرتبهی تجرد میرسد.
- اتّحاد و وحدت وجودی نفس و بدن:
میان نفس و بدن، وحدت وجودی برقرار است؛ این دو مرتبههایی از یک حقیقت اند و رابطهی آنها ذاتی است. نفس از متن جسم طبیعی برمیخیزد و مراتب این حقیقت انسانی، از ماده تا عقل مجرد، با سیر اشتدادی حرکت جوهری ظاهر میشوند.
پس استعداد با حرکت جوهری به فعلیت می رسد و شدت پیدا می کند و به لطیف ترین درجات اعتدال خود که رسید تبدیل می شود به نفس مجرد. وقتی یک استعداد به اوج لطافت و اعتدال خود برسد تبدیل می شود به یک راه ارتباطی، همچنین با مجرد شدن یک استعداد در نطفه گفته می شود که ما به غیب تبدیل می شویم و راه غیب خودمان هستیم و در اصل غیب خود نفس ناطقه می باشد.
به بیانی دیگر ماده محض با حرکت جوهری مجرد می شود و استعدادی در آن به وجود می آید که به تجرد تبدیل می شود ( یعنی استعداد ماده محض با حرکت جوهری به تجرد تبدیل می شود) و این قابلیت در نهایت همان نفس ناطقه می شود که غیب هم هست.
در این سیر، استعداد نطفه به عقل مجرد متصل است و دم به دم تحت تدبیر آن فیض الهی میگیرد تا به فعلیت نفس ناطقه برسد. در نتیجه : استعداد موجود در نطفه به نفس ناطقه تبدیل می شود و نفس ناطقه خود غیب شناخته می شود.
در واقع هر موجود دانی و ناقص میل به کمال دارد به همین دلیل باید به فعلیت برسد و ما نیز استعدادی داریم و میلی در نطفه ما وجود دارد که ، آن میل و استعداد تبدیل به نفس مجرد می شود.
- سریان نفس در بدن و انشاء مراتب ادراکی:
نفس ناطقه با حضور و سریان در سراسر بدن، مراتب ادراکی خویش یعنی حس، خیال و عقل را انشاء میکند. این سریان، مرتبه ساز است و موجب میشود که یک حقیقت واحد، شؤون گوناگون خود را در مراتب مختلف ظهور دهد.
نفس در همهجای بدن حضور و تجلی دارد و این سریان منشأ ربط ذاتی میان قوا و مراتب ادراکی اوست.