خلاصه محتوا:
مسیر سلوک و معنویت هر انسان باید بر اساس استعدادها، میلها، و ویژگیهای فردی او شکل گیرد. تأکید میشود که هیچکس نمیتواند دقیقاً همان راه دیگری را طی کند، زیرا ظرفیتها و ذوقهای افراد متفاوت است.
برای شناخت مسیر شخصی، فرد باید علاقه و گرایش خود را نسبت به انواع امور معنوی شناسایی کند؛ برای مثال برخی علاقه بیشتری به مباحث معرفتی و توحیدی دارند، برخی به عبادات، و در میان عبادات نیز ممکن است بر قرائت قرآن، ذکر، دعا، توسل یا زیارت تمرکز داشته باشند.
میل و علاقه قلبی به یک نوع عبادت خاص ریشه در شاکله، مزاج، و استعداد درونی فرد دارد. انسان باید همان مسیر مورد علاقه و متناسب با استعدادش را پی بگیرد، زیرا این علاقه نشانه مسیر سلوکی اوست که خداوند متناسب با ظرفیت وجودیاش آن را قرار داده است.
استعداد و علاقه همیشه با هم همراه نیستند؛ گاهی انسان توان انجام کاری را دارد اما علاقه ندارد، یا برعکس. اما مسیری که هم استعداد و هم علاقه در آن جمع باشند، بهترین مسیر سلوکی فرد خواهد بود. این حالت باعث میشود انجام کار آسان و دلپذیر گردد، زیرا «کلٌ مُیَسر لِما خُلِقَ لَه»؛ یعنی هر کس برای کاری آفریده شده، انجام همان کار برایش آسان میشود.
در پایان، نتیجه گرفته میشود که هر شخص باید مسیر خاص خود را بشناسد و آن را با جدیت ادامه دهد، و هیچکس قادر نیست بهطور کامل مسیر دیگری را طی کند.
آغاز محتوا:
مسیر سلوک هر فرد باید متناسب با استعداد، علاقه و ویژگیهای شخصی او باشد. به این معنا که سلوک هر شخص خاص و منحصر به فرد است و نحوه سلوک هر مؤمن با مؤمن دیگر یکسان نیست، بلکه تفاوت دارد.
- لزوم توجه به علاقه در تعیین مسیر سلوک:
برای تشخیص نوع سلوک هر فرد باید به علاقه و استعداد درونی او توجه کرد. لازم است هر کسی نوع علاقه خود به معنویات را شناسایی نماید. باید مشخص شود که شخص به کدام یک از عرصههای معنوی توجه و رغبت بیشتری دارد: آیا به مسائل معرفتی و توحیدی علاقه مند است یا به مسائل عبادی؟ اگر علاقه به مسائل عبادی است، آیا تمرکزش بر قرائت قرآن است، بر ذکر بسیار، بر توسل، بر دعا، یا بر زیارت؟ این موارد باید مشخص گردد تا از طریق آن مسیر سلوکی شناسایی شود.
- ریشه علاقه معنوی در ساختار وجودی فرد:
این علاقه و گرایش معنوی از مزاج، شاکله و استعداد فطری فرد سرچشمه میگیرد. به بیان دیگر، علاقه قلبی به عبادت یا ذکر خاص بر اساس استعدادی است که در درون شخص نهفته است و این استعداد از شاکله وجودی او برمیخیزد. بنابراین، بر اساس شاکله، استعدادها مشخص میشوند و بر اساس استعداد، میل و علاقه انسانها شکل میگیرد؛ و این میل همان مسیر سلوکی فرد است که باید با اراده و اختیار ادامه یابد.
- ارتباط علاقه با استعداد و مزاج:
هر فرد باید همان میل عبادی که در دل خود دارد را دنبال کند، زیرا این میل بر اساس استعداد درونی ایجاد میشود. اساس این میل به ساختار وجودی، شاکله و مزاج فرد برمیگردد. خداوند مسیر هر مؤمن را با توجه به ظرفیت، شاکله، مزاج، استعداد، حالات روحی، فهم و ادراک، اعمال و نیت، و حتی شرایط اولیه وجود او مانند نطفه و لقمه، طراحی و بنیانگذاری میکند. این مجموعه عوامل باعث ظهور میل درونی و روحانی فرد میشود، به گونهای که این میل در حقیقت آئینه تمام نمای شاکله درونی اوست.
- اهمیت همراهی استعداد و علاقه:
انسان ممکن است در برخی امور استعداد و توانایی داشته باشد اما ذوق و علاقهای در آن زمینه نداشته باشد. یا اینکه علاقهای قوی داشته باشد ولی از استعداد لازم محروم باشد. در برخی موارد نیز استعداد و علاقه با هم جمع میشوند، که در این حالت مسیر سلوکی واقعی فرد مشخص میشود.
وقتی علاقه و استعداد توأمان وجود داشته باشند، فرد میتواند با بهرهگیری از علاقه قلبی خود، استعداد نیمه کامل را پرورش دهد و مسیر را با انگیزه طی نماید. این همان معنای سخن معروف است که «کلٌ مُیَسر لِما خُلِقَ لَه»؛ یعنی هر کس برای کاری آفریده شده و در آن ساخته شده است، انجام همان کار برای او آسان و روان خواهد بود.
- تفاوت استعدادها میان افراد:
برخی انسانها استعداد درک مسائل عقلی و معرفتی را دارند، اما توانایی امور فنی را ندارند؛ برخی دیگر برعکس، در زمینه امور فنی استعداد دارند ولی قدرت تحلیل مسائل عقلی در آنها پررنگ نیست. استعدادها یکسان و مشابه نیستند، بلکه هر انسانی حوزهای خاص از تواناییها را داراست.
استعدادی که در فرد برای انجام یک کار ایجاد میشود، اگر با ذوق و علاقه همراه باشد، او را در مسیر معنویاش پیش خواهد برد. صرف استعداد کافی نیست، بلکه همراهی آن با شوق و ذوق است که موجب پیمودن موفق مسیر میشود.
- جمعبندی مسیر سلوکی:
هر انسانی به این ترتیب مسیر شخصی و طریقه سلوک خود را درمییابد. هیچ کسی توانایی پیمودن مسیر معنوی دیگری را ندارد. بنابراین، هر فرد باید مسیر ویژهای که برای او مهیا و طراحی شده است را با همت و پایداری طی کند.