آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

تطابق انسان با عالم هستی

خلاصه محتوا:

این محتوا به تبیین یکی از بنیادی‌ترین اصول حکمت و عرفان اسلامی، یعنی «انطباق انسان با عالم هستی» و نهایتاً تطابق عالم با حق می‌پردازد. بنابر مبانی حکمت متعالیه، عالم هستی دارای سه مرتبه است: مادی، مثالی (ملکوتی) و عقلی الهی؛ و انسان نیز با همین مراتب متناظر و هم ‌وزان آفریده شده است. از این ‌رو هویت انسان شامل بدن و قوای حسی (مرتبه ملک)، خیال یا مرتبه مثالی (مرتبه ملکوت)، و عقل و قلب الهی (مرتبه جبروت و الهی) است. 

حلقه‌ی اتصال و انطباق مراتب انسان با مراتب عالم، در دو اصل بنیادین خلاصه می‌شود: حرکت جوهری و ادراک. به‌ واسطه‌ی حرکت جوهری، ماده به سوی تجرد و لطافت سیر می‌کند و انسان در مسیر کمال وجودی، از مرتبه‌ی مادی به مجرد و الهی می‌رسد؛ و به‌ واسطه‌ی ادراک، سیر درونی یا انفسی رخ می‌دهد و میان آفاق و انفس ارتباط برقرار می‌شود. این دو سیر تکوینی و ادراکی زمینه‌ی اتحاد و وحدت بین انسان و عالم را فراهم می‌سازند.

در ادامه بیان می‌شود که در قوس نزول، عالم از عقل آغاز می‌گردد؛ عقل اولین تجلی خلقت است و همه‌ی مراتب هستی از آن منشأ می‌گیرند. در قوس صعود نیز عالم به عقل ختم می‌شود؛ لذا عقل، حلقه‌ی اتصال انسان با حق و عالم است. بدین ‌ترتیب، هر مرتبه از وجود انسان با مرتبه‌ای از عالم هماهنگ و متطابق است: 

بدن انسان با عالم ماده، خیال انسان با عالم ملکوت، و عقل انسان با عالم جبروت. 

انسان با ادراک حسی در عالم ماده سیر می‌کند، با خیال پاک و لطیف در عالم ملکوت، و با عقل در عالم جبروت. هنگامی‌که توجه و اراده‌ی عرفانی در انسان پدید می‌آید، این اتصال میان مراتب برقرار می‌شود و حس، خیال و عقل انسان شعبه‌هایی از مراتب عالم می‌گردند. به این معنا که عقل انسانی شاخه‌ای از عقل کلی و جبروتی، خیال شاخه‌ای از خیال ملکوتی، و حواس شاخه‌ای از عالم ماده‌اند. این ارتباط تکوینی از طریق ادراک و توجه تحقق می‌یابد و موجب اتحاد و وحدت با عالم می‌شود.

سپس، بیان می‌شود که مجموعه‌ی عالم هستی به وزان حق و بر پایه‌ی اسماء الهی بنا شده است؛ هر موجود، نمونه‌ای و تجلی‌ای از یکی از اسماء و صفات الهی است. عالم، قرآن و انسان هر سه شاکله و مثال حق‌اند و در نظام تکوین، هیچ اعوجاج و انحرافی وجود ندارد، زیرا مظهر صداقت و طهارت اسماء الهی‌اند. در مقابل، انسان در مقام تشریع ممکن است دچار انحراف شود و ازاین‌رو نیازمند هدایت قرآن و امام معصوم است تا تطابق کامل با عالم و حق پیدا کند.

در بخش پایانی، عقل محور اتصال قوا و مراتب عالم معرفی می‌شود، چنان ‌که عقل انسانی، قوا را در وجود انسان هدایت می‌کند، عقل عالم نیز مراتب هستی را به هم پیوند می‌دهد و مظهر احدیت الهی است. خداوند با علم و ادراک خود پیوستگی میان عوالم را برقرار می‌کند، و انسان کامل واسطه‌ی این اتصال است. هرچه روح انسان لطیف ‌تر و کلی ‌تر گردد، اتحادش با عالم بیشتر و پیوستگی وجودی‌اش قوی ‌تر می‌شود؛ تا آنجا که عالم تابع روح انسان می‌گردد، شأن آن می‌شود، و انسان در مقام کامل، امام عالم می‌شود. نتیجه‌ی این اتحاد، درک تأثیر و تأثرهای عالم و تجربه‌ی یگانگی با کل هستی است.

آغاز محتوا:

مقدمه:

یکی از مسائل کلیدی در حکمت و عرفان این است که انسان بتواند با عالم هستی انطباق و تطابق پیدا کند، و از مرتبه‌ی عالم نیز تطابق با حقیقت حق حاصل شود. برای درک این تطابق باید به هویت انسان و حقیقت عالم توجه کرد. 

عالم هستی دارای سه مرتبه است: مرتبه‌ی مادی، مرتبه‌ی مثالی (ملکوتی)، و مرتبه‌ی عقلی الهی. انسان نیز حقیقتی مرکب از همین مراتب دارد: بدن مادی، وجود مثالی یا ملکوتی، و حقیقت عقلی و الهی. هر مرتبه از وجود انسان، با مرتبه‌ای از عالم هستی تطابق دارد.

  • حلقه‌ی اتصال انسان و عالم؛ ادراک و حرکت جوهری: 

مسئله‌ی اصلی در این تطابق آن است که چگونه می‌توان میان مراتب عالم و مراتب انسان پیوند برقرار کرد؟ این پیوند از طریق ادراک حاصل می‌شود؛ یعنی ادراک حلقه‌ی اتصال انسان با عالم است. انسان با ادراک منطبق با عالم می‌گردد و به ‌واسطه‌ی ادراک در مسیر عالم سیر می‌کند. در واقع، ادراک و حرکت جوهری، دو حلقه‌ی اتصال میان ملک و ملکوت هستند. 

در حرکت جوهری، موجود مادی از قوه به فعلیت و از فعلیت به تجرد می‌رسد. این حرکت موجب لطیف شدن، متعالی شدن، و تجرد یافتن انسان است. ماده با حرکت جوهری به مرتبه‌ی مجرد تبدیل می‌شود، همان‌گونه که در ادراک نیز مادیات تجرد می‌یابند و عالم آفاق با عالم انفس ملتحم می‌شود.

  • دو مسیر سیر انسان؛ تکوینی و انفسی: 

انسان با حرکت جوهری و ادراک، سیر پیدا می‌کند و حتی به وحدت با عالم می‌رسد. حرکت جوهری، سیر تکوینی انسان است و ادراک، سیر انفسی او؛ یکی سیر بیرونی و دیگری سیر درونی است. در نهایت، هر دو راه منتهی به انطباق و اتحاد با عالم هستی می‌شوند. در نتیجه ما با ادراک و حرکت جوهری سیر و اتحاد پیدا میکنیم و بالاتر از آن وحدت به وجود می آید بین انسان و عالم که این وحدت و اتحاد تعلقی با عالم همان انطباق می باشد.

  • قوس نزول و قوس صعود عالم :

در قوس نزول، عقل اولین مرتبه‌ی ظهور است و هنگامی‌که عقل تحقق می‌یابد، همه‌ی اشیاء نیز تحقق می‌یابند. خلقت عقل آغاز خلقت عالم هستی است؛ عالم از عقل آغاز می‌شود و در قوس صعود نیز به عقل ختم می‌گردد. ازاین‌ رو حلقه‌ی اتصال حق، عقل است، و انسانِ عاقل تطابق خود را با عقل عالم در می‌یابد و هماهنگ با عقل عالم می‌شود.

  • تطابق مراتب وجودی انسان با مراتب عالم:

بدن انسان (مرتبه‌ی ملک) با عالم ماده متناسب است، خیال انسان (مرتبه‌ی ملکوت) با عالم مثال مطابقت دارد، و عقل انسان (مرتبه‌ی جبروت) با عالم عقل هماهنگ است. پس هرگاه به مرتبه‌ای از وجود خویش توجه کنیم، با همان مرتبه از عالم وجود متصل می‌شویم. ادراک حسی موجب اتصال به عالم ماده است، زیرا از طریق حس، اعراض عالم ماده درک می‌شود. قوه‌ی خیال، راه سیر در عالم ملکوت است، و عقل، راه اتصال به جبروت عالم.

  • نقش توجه و اراده در سیر عرفانی: 

حواس ما به عالم ماده متصل‌اند، و خیال ما همواره پیوندی با عالم ملکوت دارد. برای رسیدن به آن باید توجه، نظر و اراده‌ی عرفانی داشت. عقل نیز به عالم جبروت اتصال تکوینی دارد تا آنجا که می‌توان گفت عقل ما شعبه‌ای از جبروت عالم است، خیال ما شعبه‌ای از عالم ملکوت منفصل، و حواس ما شاخه‌ای از عالم ماده‌اند. این ارتباط به واسطه‌ی ادراک، توجه و خواستن برقرار می‌شود.

  • عالم هستی به وزان حق :

مجموعه‌ی عالم هستی به وِزان حق است؛ یعنی مطابق با شاکله‌ی اسماء الهی بنا شده است. هر آنچه در عالم وجود دارد، در حق کامل ‌تر و جامع ‌تر است. ذات و صفات و افعال موجودات مثال حق‌اند و حکایت از حق می‌کنند. نظام عینی هستی مطابق با نظام علمی الهی است، بنابراین باید حق را در قامت عالم، انسان، و قرآن دید. 

سه مرتبه‌ی عالم، انسان و قرآن همگی مثال حق‌ هستند و مشابه شاکله‌ی الهی. عالم دارای ملک، ملکوت و جبروت است، انسان نیز همین ‌گونه است، و حضرت حق هم دارای اسماء فعلیه، وصفیه و ذاتیه است. اسماء ملک نظیر اسماء فعلیه‌ی حق، ملکوت همانند اسماء وصفیه، و جبروت مشابه اسماء ذاتیه‌ی حق است.

  • عالم به عنوان مرآت حق: 

هر شیء در عالم دارای سه مرتبه‌ی ذات، صفات و افعال است، و این سه مرتبه همانند مراتب حضرت حق‌اند. ازاین ‌رو هر موجود آیه‌ی حق و آینه‌ی حق است. عرفا می‌گویند همه‌ی آیات را باید در آینه‌ی انسان دید؛ زیرا انسان آیه‌ی جامع است که هم حق و هم خلق را نشان می‌دهد.

  • صداقت و طهارت در نظام تکوینی: 

عالم هستی بر اساس شاکله‌ی حق بنا شده و در نظام تکوینی هیچ کژی و انحرافی وجود ندارد؛ زیرا عالم مظهر صداقت و طهارت حق است. جمادات، نباتات و حیوانات دارای عصمت تکوینی‌اند؛ آنان قرآن نمی‌طلبند، ولی انسان برای رهایی از انحراف، نیازمند قرآن و امام معصوم است.

  • عقل به عنوان محور اتصال عوالم: 

عقل حقیقت اصلی عالم است و پیوند دهنده‌ی مراتب هستی در طول و عرض. همان‌گونه که عقل انسان قوای او را هدایت می‌کند، عقل عالم نیز مراتب هستی را اداره می‌نماید و مظهر احدیت الهی است. خداوند با علم خود این ارتباط میان عوالم را برقرار می‌کند و انسان کامل واسطه‌ی این پیوستگی است.

  • اتحاد وجودی انسان با عالم: 

هرچه روح انسان کلی ‌تر و لطیف‌ تر شود، اتحاد و پیوستگی او با عالم بیشتر می‌گردد. در این صورت، عالم شأن نفس انسان می‌شود، تابع او می‌گردد و انسان یگانگی با عالم را درک می‌کند. انسان با طهارت و تنزیه روح خویش به اتحاد تعلقی با عالم هستی می‌رسد، و نتیجه‌ی این اتحاد آن است که عالم جلوه و تجلی روح او می‌شود، همچنان که عالم نسبت به انسان کامل و امام معصوم چنین نسبتی دارد.

گفتارهای مشابه