آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • معرفت نفس
  • تسخیر و تصرف نفس؛ نشانه‌های تجرد انسان 

تسخیر و تصرف نفس؛ نشانه‌های تجرد انسان 

خلاصه محتوا:

در این محتوا به تبیین دو مفهوم بنیادین «تسخیر» و «تصرف» به عنوان نشانه‌های تجرد نفس ناطقه انسانی پرداخته می شود و از منظر حکمت الهی روشن می‌سازد که قدرت انسان در تسلط بر عالم ماده و فرمان ‌راندن بر قوا و اعضای بدن، دلیل بر غیرمادی‌بودن حقیقت نفس است. 

در آغاز، تسخیر به معنای «به خدمت درآوردن موجودات» معرفی می‌شود، اما نه به معنای تفویض استقلال از سوی خدا، بلکه در طول اراده و تدبیر الهی. هر موجود مجرد به قدر مرتبه خود توان تسخیر مادون خویش را دارد و تسخیر انسان نیز در چارچوب علیت و نظام الهی معنا می‌یابد. آیات قرآن مانند «سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ» و «سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ» شاهدی بر این است که خداوند عالم را به سود انسان رام کرده است تا از زمین، دریا، آسمان، شب‌ و روز بهره گیرد. این تسخیر عام شامل همه انسان‌هاست؛ انسان با استعداد عقلانی خویش می‌تواند قوانین طبیعت را بشناسد و در خدمت خویش بگیرد. 

ورای تسخیر عام، تسخیر خاص قرار دارد که ویژه پیامبران و اولیای الهی است؛ همان‌گونه که باد در خدمت سلیمان نبی(ع) و کوه و پرندگان در تسخیر داوود(ع) درآمدند. در این مرتبه، نفس انسانی با اراده الهی در نظام هستی تصرف وجودی می‌کند. تسخیر خاص، مرتبه‌ای از تصرف است که نشانه‌ای از ولایت تکوینی انسان کامل محسوب می‌شود. 

تسخیر، از آن رو دلالت بر تجرد نفس دارد که هر مرتبه عالی می‌تواند مادون خویش را به خدمت گیرد؛ پس چون نفس بدن را اداره می‌کند و قوا و حواس را در جهت اهداف خود به کار می‌گیرد، ناگزیر مرتبه وجودی آن برتر و غیرمادی است. 

 تصرف، احاطه‌ی وجودی است که نفس بر بدن دارد؛ نه تنها اعضا را به خدمت می‌گیرد، بلکه در ذات بدن حضور و تدبیر می‌یابد و از آن فیضان وجودی می‌کند. تصرف فراتر از تسخیر است، چراکه تسخیر در سطح فعل و رفتار ظاهر می‌شود، ولی تصرف در مرتبه‌ی هستی و حقیقت جاری است. 

در مرتبه‌ی عرفانی، از دید ابن‌عربی، عارفی که به مقام فنا رسیده، تمامی عالم در خدمت او قرار می‌گیرد و فعل او فعل خدا می‌گردد. چنین تسخیر و تصرفی در مرتبه‌ی فنای مطلق و اتحاد اراده‌ی عبد با اراده‌ی الهی تحقق می‌یابد. 

در نهایت، بیان می‌شود که تسخیر و تصرف هر دو نشانه‌ی تجرد نفس ناطقه‌اند؛ زیرا اگر بدن مادی می‌بود، قدرت بر اعمال و تدبیر خویش نداشت. تصرف نفس در بدن و در نفوس دیگران (مانند تأثیر در خیال، ادراک و اراده‌ی آنان) نمونه‌ای از مراتب عالی نفس است که در اولیای الهی به اوج خود می‌رسد. معجزات انبیا و کرامات اولیا در همین قلمرو تصرف معنا می‌یابد. 

آغاز محتوا:

۱. مقدمه:

این محتوا در ارتباط با مفهوم «تسخیر» است؛ یکی از مباحثی که در حوزه «معرفت نفس» تحلیل و تبیین می‌شود. مقصود از تسخیر آن است که نفس، به دلیل مجرد بودن، قدرت و استعداد تسخیر کردن را داراست. بنابراین، هر موجود مجردی قابلیت و استعداد تسخیر در او هست؛ چه نفوس ناطقه‌ی انسانی، چه نفوس حیوانی، و چه فرشتگان الهی.

۲. معنای تسخیر و تمایز آن با تفویض:

تسخیرِ نفوس به معنای تفویض امور از جانب خداوند به انسان نیست؛ بدین معنا که خداوند تدبیر عالم را به انسان واگذار نکرده است مانند اعتقاد مفوضه که قائل به استقلال انسان در تدبیر امورند. 

تسخیر، صرفاً استعداد و قابلیتی در نفس ناطقه است که می‌تواند اشیاء و موجودات را به تسخیر خود درآورد. هر «قابلِ دانی» به وسیله «فاعلِ عالی» تسخیر می‌شود. لازمه تسخیر آن است که فاعل، دارای حیات، قدرت، و رتبه‌ی وجودی بالاتر از مسخَّر باشد. 

تسخیر انسان نیز در طول تسخیر الهی و در امتداد اراده‌ی خداوندی واقع می‌شود، نه در عرض آن. یعنی تسخیر انسان در نظام توحیدی معنا می‌یابد. خداوند به انسان، عقل، اراده، اختیار و قدرتی عطا کرده تا عالم ماده را به تسخیر خود درآورد. پس «خداوند عالم را مسخَّر انسان کرد» نه اینکه «انسان عالم را مستقلاً تسخیر کرده باشد».

۳. جایگاه الهیِ تسخیر در نظام علّیت:

بدین ترتیب، تسخیر، نه به معنی سلب قدرت از خداوند، بلکه در چارچوب نظام الهی و سلسله علّی و معلولی معنا دارد. 

در واقع، اراده و تدبیر الهی منشأ همه‌ی این قابلیت‌ها در انسان است. بنابراین تسخیر خارج از قانون علّیت نیست، بلکه در راستای آن است. 

ازآنجا که نفس انسانی مجرد است، نوعی فاعلیت و علیت نسبت به مادون خویش دارد؛ بدین معنا که هر موجود مجرد، مبدأ فاعلی نسبت به مرتبه‌ی پایین ‌تر از خود است. لازمه‌ی هرگونه تسخیر، علیت و قدرت فاعلی است.

۴. آیات قرآن و تسخیر عام انسان:

خدای متعال در آیه‌ی شریفه‌ی «خَلَقَ لَکُم مَا فِی الْأرْضِ جَمِیعًا» می‌فرماید: آنچه در زمین است، برای شما آفریده شده است. 

این آیه اشاره به تسخیر عام زمین برای انسان دارد. عالم ماده برای انسان خلق شده تا با توانایی‌ها و استعدادهای خود از آن بهره‌مند شود. 

نفس انسان با عقل و اختیار می‌تواند عناصر مادی را به خدمت گیرد: انسان با شناخت قوانین طبیعت، جماد، نبات و حیوان را در خدمت خود درمی‌آورد. ساختمان می‌سازد، کشتی می‌سازد، و هواپیما می‌سازد  همه‌ی این‌ها مصادیق تسخیر هستند.

۵. نمونه‌های قرآنی تسخیر:

قرآن کریم می‌فرماید: «وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ»؛ کشتی را برای شما مسخر کردیم تا بر آب در دریا جاری گردد. پس تسخیرکننده حقیقی، خداوند است که نظام را به گونه‌ای سامان داد تا ممکن شود انسان کشتی بسازد و از دریا بهره گیرد. 

همچنین می‌فرماید: «وَسَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهَارَ»، «وَسَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ» و «وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ». 

همه‌ی این آیات ناظر به «تسخیر عام الهی» هستند؛ یعنی خداوند همه چیز را در خدمت نوع انسان قرار داده است تا بتواند به وسیله‌ی آن‌ها مسیر تکامل خود را طی کند.

۶. تسخیر خاص و تفاوت آن با تسخیر عام:

در کنار تسخیر عام، نوعی دیگر از تسخیر وجود دارد که آن را «تسخیر خاص» می‌نامند. تسخیر خاص در انبیا و اولیای الهی جلوه ‌گر است؛ آن‌ها می‌توانند نفوس دیگران یا عناصر عالم را به اذن الهی تسخیر کنند. 

برای نمونه، به آیه‌ی «فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ» اشاره می‌شود؛ خداوند می‌فرماید: باد را برای حضرت سلیمان مسخر کردیم تا به فرمان او هر جا خواست، حرکت کند. 

همچنین درباره‌ی داوود نبی آمده است که کوه‌ها و پرندگان، تسبیح خدا را با او هم‌صدا می‌گفتند؛ بدین معنا که با اراده‌ی الهی در تسخیر و تصرف وجودی داوود نبی قرار گرفتند. 

این نوع از تسخیر، «تسخیر خاص» است، زیرا تنها برای نفوس الهی و ارواح قدسی میسّر می‌شود.

۷. اصول حاکم بر تسخیر در عالم ماده:

تسخیر در عالم ماده همیشه با رعایت قوانین علّی و طبیعی آن عالم صورت می‌گیرد. یعنی شناختِ عقلانی نسبت به قواعد کلی جهان مادی، موجب می‌شود که انسان ماده را در اختیار خویش بگیرد. 

به عبارت دیگر، قوه‌ی عاقله‌ی انسان وقتی قوانین و سنن الهی طبیعت را بشناسد، عالم ماده را به تسخیر می‌آورد. اما در تسخیر خاص، قواعدی فراتر از ماده در جریان است؛ در آن ‌جا احاطه‌ی روحانی و نفسانی رخ می‌دهد.

۸. درجات و مراتب تسخیر:

تسخیر، حقیقتی تشکیکی دارد، دارای مراتب و درجات گوناگون است. 

در مرتبه‌ی نخست، نفس انسان از طریق شناخت و ابزارهای علمی و ارادی خود، بر ماده چیره می‌شود. اما در مراتب بالاتر، تسخیر به معنای تصرف و احاطه‌ی وجودی در اشیاء است. 

که نفس ناطقه دارای تجرد است و می‌تواند بر مادونِ خود احاطه پیدا کند. احاطه‌ی یک موجود بر موجود پایین‌تر از خود علامت تجرد و برتری مرتبه‌ی وجودی اوست.

۹. قاعدۀ تسخیر و اثبات تجرد نفس:

یکی از ادلّه‌ی مهم برای اثبات تجرد نفس ناطقه، قاعده‌ی تسخیر است. 

نفس، بدن را به خدمت می‌گیرد؛ چشم را برای دیدن، گوش را برای شنیدن، زبان را برای چشیدن، و اعضای بدن را برای اعمال گوناگون خویش به کار می‌گیرد. 

اینکه یک حقیقت می‌تواند اجزای مادی را تحت اختیار کامل خود بگیرد، نشان می‌دهد که از مرتبه‌ای عالی‌تر از ماده برخوردار است. 

اگر نفس و بدن در مرتبه‌ی وجودی مساوی بودند، امکان نداشت که نفس بتواند بدن را به تسخیر خویش درآورد. از این‌ رو، تسخیر بدن توسط نفس از نشانه‌های تجرد نفس ناطقه است.

۱۰. مراتب بالاتر از تسخیر: تصرف

فراتر از تسخیر، مرتبه‌ای والاتر وجود دارد که «تصرف» نام دارد؛ و در ادامه‌ی بحث به آن پرداخته خواهد شد. 

تسخیر می‌تواند جهتی الهی یا جهتی شیطانی پیدا کند یعنی ممکن است شخصی با قوت نفسانی خود، چیزها را یا در مسیر قرب الهی تسخیر کند یا در مسیر انحراف. 

از دیدگاه عارفان بزرگ مانند ابن عربی، انسانی که به مقام فنا می‌رسد، سراسر عالم هستی به اذن الهی در تسخیر او درمی‌آید و در خدمت او قرار می‌گیرد؛ اراده‌ی او تابع اراده‌ی الهی می‌شود و افعالش مظاهر فعل حق می‌گردد. در اینجا تسخیر به معنای تصرف وجودی است و فعل ولی الله فعل حق می شود که پشتوانه تسخیر قدرت عبودیت کامل بنده می باشد.

پس هرچه عبودیت انسان بیشتر گردد، درک و احاطه‌ی او بر مظاهر عالم افزون ‌تر می‌شود. 

انسانی که به مقام فنا رسیده و دلش یک ‌دل و یک ‌محبوب دارد، می‌تواند با جمع همت و اتحاد اراده، محل تجلی اسماء و افعال الهی شود. در او اراده‌ای مستقل باقی نیست، بلکه اراده‌ی حق در او جریان دارد و به همین جهت، تصرف در وجود دیگران یا در عالم طبیعت به اذن الهی برایش ممکن است.

۳. تسخیر الهی و تسخیر انسانی در جهت حرکت: 

تسخیر کل عالم به اراده حق را تسخیر بالرضا می گویند که از بالا به پایین اتفاق می افتد، تسخیر عبد از پایین به بالا هست و تسخیر خداوند از بالا به پایین واقع می‌شود؛ یعنی عالم را تحت اراده‌ی خود درآورده و نظام علت و معلول را آفریده است. اما تسخیر انسان از پایین به بالا است؛ انسان از طریق عبودیت، خضوع، و طهارت روح، استعداد پذیرش انوار الهی و تجلیات او را می‌یابد و به درجات بالاتری از اثرگذاری در هستی دست می‌یابد. انسان به اذن و اراده الهی در عالم تسخیر و تصرف انجام می دهد.

  • مقایسه تصرف و تسخیر در بدن :

تصرف بالاتر از تسخیر است، تصرف حقیقی همان ولایت تکوینی است، روح علاوه بر آنکه بدن خود را تسخیر کرده است آن را تصرف می کند. از جهتی که بدن در جهت اهداف روح به کار گرفته می شود تسخیر بدن نامیده می شود و اینکه نفس خود را در بدن تجلی می دهد و تابع خاص خود کرده است تصرف نامیده می شود. لازمه تصرف احاطه وجودی و تکوینی بر بدن می باشد ، تدبیر بدن به وسیله نفس تصرف نفس در بدن همچنین تصرف عقل مفارق را در بدن ما نشان می دهد.

 در نتیجه : لازمه تسخیر عام عالم به وسیله انسان شناخت قوانینی عالم ماده می باشد و تسخیر خاص عالم همان تصرف نفس در مخلوقات است که این به وسیله جمع همت روحانی ، وحدت و لطافت روح شکل می گیرد.

۴. تصرف؛ نشانه‌ی تجرد کامل نفس: 

یکی از دلایل روشن بر تجرد نفس، همین قدرت تصرف است. 

نفس تنها بدن را تسخیر نمی‌کند، بلکه در آن تصرف می‌نماید؛ یعنی بدن را تابع اراده‌ی خویش کرده و آن را بر حسب خواست خود تدبیر می‌نماید. 

۵. تصرف و تدبیر روح در بدن: 

نفس ناطقه علاوه بر اینکه اعضا و جوارح بدن را به کار می‌گیرد یعنی دست را برای عمل، گوش را برای شنیدن، زبان را برای سخن گفتن، و چشم را برای دیدن در حقیقت وجود بدن نیز حضور دارد. 

نفس می‌تواند در قوا و اعضای بدن ایجاد، تغییر و حتی بازسازی کند؛ این امر در عرف حکمت «انشای اعضا» نامیده می‌شود. چنین تصرفی صرفاً از ناحیه‌ی موجود مجرد ممکن است، زیرا ماده نمی‌تواند خود را بیافریند یا در خود تصرف کند. 

قابل توجه هست که نفس می تواند بدن را تحت تدبیر خود قرار دهد  و عضو بسازد و انشاء کند که این موارد تصرف نامیده می شود و کل بدن در تصرف نفس ناطقه است. تصرف بالاتر از مرتبه تسخیر می باشد. تسخیر در مرتبه فعل و تصرف در مرتبه هویت است. ازاین ‌رو، تصرف نفس در بدن نشانه‌ی قطعی تجرد نفس ناطقه‌ی انسانی است. بدن نمی تواند خود را تصرف کند و این نیز نشانه تجرد نفس ناطقه هست.  

۸. پیوند ولایت تکوینی و تصرف: 

چنین تصرفی از شؤون اسماء الهی است و قرآن کریم نیز بر آن دلالت دارد، همچنان که «تصرف» از اسماء و صفات حق تعالی است، همان‌طور که «تسخیر» نیز از صفات فعلی اوست.

۱۰. جمع‌بندی جایگاه تسخیر و تصرف :

تسخیر و تصرف هردو  دارای مراتب و درجات هستند (تصرف بالاتر از تسخیر است). تسخیر در عالم مادیات است و تصرف هم در مادیات و مجردات می باشد اما غلبه تصرف در معنویات می باشد. مانند اینکه نفس انسان اگر قدرت به دست آورد علاوه بر اینکه در بدن تصرف می کند می تواند اسم دیگران نیز تصرف کند و می تواند قوای ادراکی دیگران را نیز تصرف کند و حتی می تواند در قلب و روح و خیال دیگران تصرف کند و انشاء صور خیالی در دیگران انجام دهد همچنین در عقل دیگران تصرف کند و انشاء معانی عقلیه در عقل آنان انجام دهد یا تصرف در قلب دیگران انجام دهد و القائات معرفتی و امیال در آنان انجام دهد. بنابر این تصرف دایره قدرت زیادی دارد و می توان به وسیله آن قوه ای را از کار بیندازد مانند این که نور چشم کسی را قبض کند یا شنوایی ، بینایی را از کسی بگیرد.

در پایان تأکید می‌شود که «تصرف» مقامی است بسیار عالی و از شئون انبیاء و اولیای الهی به شمار می‌آید. 

معجزات آنان همه در قلمرو تصرف است، نه در سطح تسخیر ظاهری. 

تسخیر، قدرت انسان بر بهره‌گیری و تهذیب عالم است؛ ولی تصرف، قدرت الهی جاری در نفس مجردی است که با اسماء و صفات حق پیوند یافته است. 

گفتارهای مشابه