آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • تبیین علل چهارگانه و نسبت آنها با ذات حق

تبیین علل چهارگانه و نسبت آنها با ذات حق

خلاصه محتوا

در این محتوا، بیان فلسفیِ علل چهارگانه یعنی علت مادی، صوری، فاعلی و غایی توضیح داده می‌شود و نسبت هر یک با ذات حق تبیین می‌گردد. علت غایی همان انگیزه‌ای است که فاعل را به انجام فعل وا‌می‌دارد، و از این رو موتور حرکت هر فاعل محسوب می‌شود. مجردات، چون فاقد ماده و صورت‌اند، علت مادی و صوری ندارند و تنها دارای علت فاعلی و غایی هستند.

حق تعالی، بر اساس اسم «هو الأوّل»، علت فاعلی است، و به اعتبار اسم «هو الآخر»، علت غایی. بدین ترتیب، دو اسم «اوّل» و «آخر» خداوند به دو حیث علیت فاعلی و غایی اشاره دارد. در مرتبهٔ عالم مادی، علت مادی، همان مادهٔ شیء، و علت صوری، شکل جسمانی آن است؛ برای مثال، چوب علت مادی میز و صورت خاص میز، علت صوری آن است. این دو علت درونی، قوام شیء را تشکیل می‌دهند و از هم جدا نمی‌شوند، در حالی که علت فاعلی و غایی از شیء بیرون‌اند و به عنوان علل بیرونی شناخته می‌شوند.

در باب عالم، فاعل و غایت آن در ظاهر بیرون از عالم‌اند؛ اما اگر وجود خدا را امتداد هستی بدانیم، آن دو نیز در امتداد عالم‌اند نه جدا از آن. خداوند علت فاعلی و غاییِ همهٔ موجودات است؛ خالق، ربّ، و هدف همهٔ اشیاست. عالمِ متغیّر حادث است، و هر حادث نیاز به علت دارد. لذا علت عالم، از خود آن نیست، بلکه همان حق است. پس در اشیای مادی، علل چهارگانه مطرح است، و در مجردات تنها دو علت (فاعلی و غایی) وجود دارد.

در نسبت حضرت حق با عالم، او علت فاعلی و غاییِ اشیاست، اما نسبت به ذات خود نه فاعلی دارد و نه غایتی، زیرا عین وجود و کمال مطلق است. غایت برای خدا معنا ندارد، ولی نسبت به مخلوقات، فاعلیت و غایت او برقرار است. بنابراین، علل فاعلی و غایی در ظاهر بیرونی‌اند، اما در حقیقت استمرار وجود عالم ماده در مرتبهٔ ملکوت‌اند. 

آغاز محتوا:

مقدمه:

  • بیان اقسام علل چهارگانه:

علت غایی همان انگیزه‌ای است که در فاعل برای انجام کار ایجاد می‌شود؛ پس انگیزهٔ هر فاعل برای تحقق عملش، علت غایی آن است. کار برای تحقق آن غایت انجام می‌گیرد، و از این جهت، غایت علیت دارد و هدف، دارای علیت است. علت غایی در واقع موتور محرّک انسان یا فاعل است.

  •  تفاوت علل در مجردات و مادیات:

موجودات مجرد، علت مادی و صوری ندارند، زیرا نه ماده دارند و نه صورت؛ آن‌ها تنها دارای علت فاعلی و غایی‌اند. در موجودات مادی، علت مادی، همان مادهٔ شیء است، و علت صوری، صورت جسمی آن. به عنوان مثال، میز حاصل از چوب است؛ چوب، علت مادی آن و شکل میز، علت صوری آن محسوب می‌شود. این دو علت درونی‌اند و اساس قوام جسم را تشکیل می‌دهند و هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند.

  •  نسبت علل فاعلی و غایی با خداوند:

حق تعالی بر اساس اسم «هو الأوّل» علت فاعلی است و بر اساس «هو الآخر» علت غایی. بنابراین، دو اسم «اوّل» و «آخر» ناظر به دو نسبت علیتی در ذات حق‌اند. 

در باب رابطهٔ خداوند با عالم، چهار نوع علت مطرح می‌شود. علت فاعلی و غایی برای خداوند با عالم اتحاد وجودی پیدا می‌کند، زیرا او آغاز و انجام هستی است.

خداوند، هم علت ایجادی عالم است، هم غایت عالم؛ او فاعل ایجادی، خالق اشیاء، ربّ اشیاء و غایت آن‌هاست. علت فاعلی و غایی در ظاهر از شیء بیرون‌اند و به عنوان علل بیرونی شناخته می‌شوند، حال آن‌که علت مادی و صوری درونی‌اند و علل قوام شیء مادی محسوب می‌شوند.

  •  تمایز علل بیرونی و درونی:

علل فاعلی و غایی بیرون از شیء قرار دارند و علل اصلی شیء هستند، در حالی ‌که علت مادی و صوری درونی شیء هستند. ماده و صورت هویّت جسم را تشکیل می‌دهند؛ مانند چوب و صورت میز که مجموعاً جسم را تحقق می‌بخشند. بدون ماده، صورت تحقق نمی‌یابد و بدون صورت، ماده تعیّن ندارد؛ با هم، قوام جسم برقرار می‌شود.

علت فاعلی و غاییِ میز از میز جداست و بیرون از آن قرار دارد، همان گونه که علت فاعلی و غاییِ عالم، بیرون از عالم تصور می‌شود. 

اما اگر بگوییم علت فاعلی و غایی عالم امتداد وجود عالم‌اند، دیگر بیرون از آن نیستند و وحدت عددی برقرار می‌شود. در صورت پذیرش این امتداد، وحدت سعه حاصل می‌گردد، نه وحدت عددی حقیقی.

  • مثال درباره علت مادی و صوری:

چوب، علت مادی میز است؛ ماده‌ای است که امکان صورت ‌یافتنِ میز را فراهم می‌کند. میز، علت صوریِ آن ماده است. ماده باید وجود داشته باشد تا صورت جسمی بتواند تحقق یابد. خداوند نیز مانند عدد ساز است؛ او عدد می‌آفریند، اما خود عدد نیست. حق واحد است، واحد خالقِ عالم است؛ عالم متغیّر و حادث است و هر متغیّر نیاز به علت دارد، پس عالم نیازمند علت است.

  •  نیاز عالم به علت:

هیچ شیء نمی‌تواند خود علت خویش باشد؛ زیرا شیء نمی‌تواند هم «قابل» و هم «فاعل» باشد. 

بنابراین، علت عالم از خود عالم نیست، بلکه علت عالم، ذات حق است. بدین ترتیب، علت مادی و صوری در مادیات مطرح‌اند و علل درونی شیء را تشکیل می‌دهند، در حالی ‌که علت فاعلی و غایی در ظاهر علل بیرونی‌اند.

  •  حقیقت بیرونی بودن علل فاعلی و غایی:

در واقع، علل فاعلی و غایی نیز بیرونیِ مطلق نیستند، زیرا آن‌ها امتداد عالم ماده‌اند؛ امتداد عالم ماده به مرتبهٔ ملکوت می‌رسد. از این جهت، خداوند به عنوان علت فاعلی و غایی اشیاء، ادامهٔ وجود عالم و امتداد هستی است. بنابراین، اگرچه در ظاهر علل بیرونی‌اند، در حقیقت از سنخ همان وجودند و بیرونی نیستند.

  •  جمع‌بندی نسبت علل با مجردات و با ذات حق:

برای اشیاء مادی، علل چهارگانه قائل می‌شویم: مادی، صوری، فاعلی و غایی. 

اما برای موجودات مجرد، تنها دو علت فاعلی و غایی وجود دارد، زیرا مجردات فاقد ماده و صورت‌اند. 

حضرت حق نسبت به عالم، علت فاعلی و غایی است، ولی نسبت به ذات خود فاقد فاعلیت و غایت است؛ زیرا نیاز به فاعل ندارد تا او را ایجاد کند و به غایت نیازمند نیست تا به آن برسد. او عینِ هستی و کمال مطلق است، و از این رو، معلولِ غیر خود و دارای غایت نیست.

غایت فقط در نسبت حق با مخلوقات معنا دارد، نه در ذات او؛ زیرا نسبت به مخلوقات، علت فاعلی و غایی است، ولی نسبت به خود، غایت ندارد. 

گفتارهای مشابه