خلاصه محتوا:
در آغاز با تلاوت آیه «یا أیها الناس أنتم الفقراء إلى الله والله هو الغنی الحمید» بنیان محتوا بر فقر ذاتی انسان در برابر خداوند استوار میشود. همچنین بیان میشود که همه وجود انسان نیاز و فقر ذاتی است، و تنها راه رهایی از این فقر، ایجاد ارتباط حقیقی با خداوند از طریق ذکر است. ذکر در این معنا، نه صرف گفتن الفاظ، بلکه «توجه و حضور قلبی در برابر حق» و «بودن با خدا و در خدا» است.
در ادامه، با تکیه بر آیات قرآن و احادیث اهل بیت، تبیین میشود که ذکر، راه تحقق حضور قلبی و ارتباط با مبدأ هستی است. ذکر یادآوری مداوم حق در دل است و عامل تعالی انسان میشود. با این حال، اذکاری که ریشه و سند روایی و قرآنی ندارند، بهسبب عدم شناخت صحیح از خدا و انسان، بیاثر و بیثمر شمرده میشوند، زیرا تنها اذکار مأثور از معصومین (ع) منطبق با ساختار وجودی انسان و عالماند و موجب گشودگی و تعالی روح میشوند.
در ادامه تاکید می شود که اگر کسی از عبادات و اذکار خود نتیجهای نمیگیرد، علت آن را باید در تیرگیها و موانع درونی نفس جستوجو کند؛ مانند گناه، لقمه حرام، یا تعلقات نفسانی که مانع نفوذ نور ذکر در دل میشوند.
قرآن هیچ عدد خاصی برای اذکار تعیین نکرده بلکه به ذکر کثیر و دائمی امر نموده است. ذکر باید تا زمانی گفته شود که حضور قلب برقرار است، زیرا جوهر ذکر در «توجه قلبی» است. ذکر الهامی که به قلب انسان میرسد از جانب خداست و باید آن را غنیمت شمرد و ادامه داد.
همینطو بر برنامه ریزی زمانی برای اعمال مستحب و اذکار تأکید میشود تا انسان از غفلت دور شود. در نهایت، تبیین میشود که همه اسماء الهی در حقیقت ذات واحدی دارند و بین اذکار ترجیحی وجود ندارد؛ بلکه هر انسانی با توجه به وضعیت و نیاز خاص خود ذکری متناسب را بر زبان میآورد. خدا را گاه به نام «هادی»، گاه «شفا»، گاه «علیم» یا «خبیر» فرا میخواند.
ذکر هم دارو است و هم قضا؛ یعنی هم شفای دل است و هم عامل تحقق مقدرات الهی. و چون ذکر در حقیقت برای نزدیکی و اتصال وجودی با مبدأ حق است، تنها ذکری مؤثر است که منطبق بر سنت و ولایت الهی و معصوم باشد، نه از غیر آنان گرفته شود. فردی که ذکر را از غیر معصوم میگیرد، در واقع تحت ولایت او قرار میگیرد و اخلاصش به سبب توجه به شخص ذاکر ظاهری از میان میرود.
در پایان، نتیجه گرفته میشود که در ذکر گفتن باید تنها به خداوندِ مذکور توجه کرد، نه به خودِ ذاکر یا به ذکر. ذکر حقیقی حالتی است که در آن انسان از حس، خیال، عقل، و هر گونه توجه به غیرِ حق میگذرد و فقط در حضور مطلق حق باقی میماند. این همان حالت انقطاع از غیر خدا و اتصال به ذات الهی است که نهایت حقیقت ذکر را میسازد.
آغاز محتوا:
۱. فقر ذاتی انسان در برابر خداوند:
خداوند متعال میفرماید: «ای مردم! شما همگی نیازمند به خدا هستید و خداوند بینیاز و ستوده است.»
انسان در ذات خود فقیر است؛ همه وجود او فقر ذاتی است. بنابراین، انسان برای رهایی از این فقر باید با خداوند ارتباط برقرار کند، چراکه تنها از طریق ارتباط با او میتواند حقیقت هستی خویش را که عین تعلق به پروردگار است، بیابد.
۲. معنای حقیقی ذکر و هدف آن:
ارتباط با خداوند از طریق توجه و یاد او ممکن میشود. ذکر یعنی یادآوری خدا، توجه به او، همراهی و بودن با او. در روایت آمده است: «من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند.» پس ذکر، عامل حضور الهی در دل انسان است و هدف آن ایجاد ارتباط حقیقی با حقتعالی است.
۳. جایگاه ذکر در قرآن و روایات:
در قرآن کریم بارها بر ذکر تأکید شده است. ذکر همان ارتباط با حق و توجه قلبی به خداوند است. اذکار و ادعیهای که از معصومین (ع) رسیدهاند، انسان را به تعالی میرسانند و روح را نورانی میکنند. اما اعمال و اذکاری که هیچ سندی ندارند و برخاسته از شناخت غیر الهیاند، بیفایده و گاه مضرند، زیرا پدیدآورندگانشان خدا، انسان و عالم را به درستی نمیشناسند.
اذکاری که از معصوم صادر شدهاند، متناسب با ساختار وجودی انسان و عالم خلقتاند؛ لذا موجب تسهیل ارتباط میان خالق و مخلوق میگردند و باید به آنها اهمیت داده شود.
۴. علت بیاثر بودن عبادات و اذکار:
اگر انسان در اعمال عبادی و اذکار خود هیچ نتیجهای نمیبیند، علت در درون اوست. ظلمتهای روحی، گناهان، لقمههای حرام و تعلقات نفسانی مانع از اثرگذاری دعا و ذکر میشوند. ملائکه رذیله در درون نفس نمیگذارند نور ذکر در جان نفوذ کند؛ بنابراین باید ابتدا روح را از این موانع پاک نمود تا ذکر اثر حقیقی خود را نشان دهد.
۵. درباره عدد و کیفیت گفتن اذکار :
اذکار عدد خاصی ندارند. تعیین عدد برای ذکر از سنت صوفیه آمده است، در حالی که قرآن امر به ذکر فراوان (ذکر کثیر) میکند و هیچ عدد مشخصی برای آن نمیآورد. انسان باید تا زمانی که حضور قلب دارد ذکر بگوید. ذکر بدون توجه قلبی، اثر ندارد؛ بلکه ذکر حقیقی آن است که با حضور کامل قلب همراه باشد.
۶. ذکر الهامی و استمرار آن:
ذکری که از درون و به حالت الهام در دل انسان پدید میآید، الهامی از جانب خداوند است. انسان باید آن را قدر بداند و با حضور قلب ادامه دهد. هرگاه ذکر به قلب الهام شد، بدان که آن گوهر ربوبی است و تداوم آن موجب رشد و قرب میشود.
۷. ضرورت نظم در اذکار و عبادات:
برای اعمال مستحب بهتر است برنامه و زمانی معین داشت تا نفس دچار غفلت و سستی نشود. ایجاد نظم در عبادت، احساس نیاز به خدا را در انسان افزایش میدهد و او را از پراکندگی ذهنی حفظ میکند.
۸. برابری اسماء الهی و تنوع ذکر بر اساس نیاز:
قرآن میان اذکار و اسماء الهی ترجیحی قائل نشده، زیرا همه آنها ذات واحد الهی هستند. انسان در شرایط مختلف بسته به نیاز خود، یکی از اسماء را بر زبان میآورد: اگر نیاز به هدایت دارد، «هادی» را میخواند؛ برای علم، «علیم»؛ برای درک اسرار هستی، «خبیر»؛ و هنگام بیماری، «شافی».
به این ترتیب، ذکر همچون دارویی است که متناسب با حال و نیاز، نسخه خاص خود را دارد و افزون بر دارو، قضا و تقدیر الهی را نیز جاری میسازد.
۹. خطر گرفتن ذکر از غیر معصوم:
گرفتن ذکر از غیر معصوم خطاست، زیرا انسان را تحت ولایت آنها قرار میدهد. در حالی که مؤمن باید تنها تحت ولایت خدا و معصومین (ع) باشد. اگر ذکر را از غیر معصوم بگیرد، اخلاصش از میان میرود، چون در حقیقت برای رضای آن شخص ذکر میگوید، نه برای رضای خداوند. ذکر حقیقی در سایه ولایت الهی معنا مییابد، نه در پیروی از نفوس غیر الهی.
۱۰. محوریت خداوند در ذکر:
در ذکر، محور خداوند است، نه ذاکر و نه حتی خود ذکر. هدف از گفتن ذکر، ایجاد حضور و ارتباط قلبی با حق است؛ برای نزدیکی به مبدأ متعال، و انقطاع از هرچه غیر اوست. در این مقام، انسان باید از محسوسات، خیال، عقل و هر توجهی به غیرِ خدا بگذرد. هرگونه التفات به خود و به ادراکات شخصی موجب حجاب میان انسان و حق میشود.
۱۱. نتیجه روحی و معنوی ذکر حقیقی:
ذکر هنگامی حقیقی است که انسان در آن کاملاً از غیرِ حق منقطع گردد و قلبش سراسر متوجه ذات الهی شود. باید از خود، از بدن، از احساسات و اندیشهها بگذرد تا ذکر، حقیقت خود را نشان دهد و او را در محضر حق حاضر سازد.