آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • بدن‌های برزخی و عقلی انسان و تعدد آن‌ها

بدن‌های برزخی و عقلی انسان و تعدد آن‌ها

 خلاصه محتوا:

در این محتوا به بررسی  دقیق عرفانی و فلسفی درباره‌ی سرّ تعدد ابدان در انسان پرداخته می شود و اثبات می‌شود که انسان تنها یک بدن مادی ندارد، بلکه دارای سه ساحت بدنی است: 

۱. بدن مادی، 

۲. بدن مثالی (یا برزخی)، 

۳. بدن عقلی (یا جبروتی). 

بدن مادی، دارای ویژگی‌های محسوس مانند جرم، رنگ، شکل و طعم است و تابع قوانین ماده و زمان و مکان است. نفس ناطقه به این بدن تعلق دارد و آن را تدبیر می‌کند. 

اما انسان افزون بر بدن مادی، بدن مثالی نیز دارد که «انشای نفس ناطقه» است. بر اساس بیان حکمت متعالیه، نفس قادر است از طریق قوه‌ی خیال، معانی را به صورت صور جسمانی و محسوس درآورد. در این مرحله، هم ادراکات و معانی علمی و هم ملکات اخلاقی انسان می‌توانند تمثل یابند. این تمثل همان تبدیل ملکات (فضایل و رذایل) به صورت‌های مثالی است و فرآیند آن به‌وسیله‌ی قوه‌ی خیال انجام می‌گیرد. در عالم مثال، اراده‌ی انسان در مرتبه‌ی خیال، عینِ انشاء و ایجاد است؛ بدین معنا که انسان در قوه‌ی خیال خود، توان ابداع و ایجاد دارد. 

انسان همچنین دارای بدن عقلی است که لطیف‌تر و شریف‌تر از بدن مثالی می‌باشد. بدن مثالی، اگرچه ماده ندارد، ولی دارای شکل، رنگ و حجمِ بدون جرم است؛ درحالی‌که بدن عقلی از هرگونه شکل و صورت مثالی نیز مجردتر است و در عوالم جبروت تجلی دارد. سیر انسان در عالم جبروت، با بدن‌های عقلی او صورت می‌پذیرد. ازاین‌رو هر مرتبه‌ای از وجود انسان، مختص به بدنی متناسب با همان مرتبه است. 

گفته می‌شود هر انسان به تعداد ملکات نفسانی خویش دارای بدن‌های مثالی و عقلی متعددی است، زیرا هر ملکه (چه فضیلت و چه رذیلت) در عالم برزخ، صورت و تمثل خاص خود را می‌یابد. این امر ریشه‌ی «تعدد ابدان» است. در مقابلِ فضایل، رذایل نیز در صورت‌های حیوانی و ظلمانی تمثل می‌یابند؛ از همین روست که در عالم برزخ ارواح رذیله به اشکال حیوانی مشاهده می‌شوند. 

انسان کامل، همچون پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع)، دارنده‌ی ابدان مثالی و عقلی بسیار گسترده و لطیف‌اند، زیرا ملکات آنان جامع همه‌ی فضائل است و با مرتبه‌ی نهایت لطافت و نورانیت تطابق دارد. هر ملکوتی در آنان به بدنی لطیف‌تر و نورانی‌تر تمثل یافته و لذا پیامبر دارای بی‌نهایت بُراق است؛ یعنی به تعداد بدن‌های مثالی و عقلی خویش، معراج و سیر دارد. 

در پایان، استاد بیان می‌کند که تعدد عبادات در شریعت الهی نیز دقیقاً برای تحقق همین کثرت ملکات است. هر عبادتی سبب پیدایش یک ملکه‌ی ویژه و به تبع آن، ظهور بدنی خاص در عالم برزخ می‌شود. بنابراین اصلِ تکثر ابدان، ریشه در تکثر ملکات دارد و تکثر ملکات نیز از تکثر عبادات و اعمال صالح ناشی می‌گردد. به همین سبب، هر عبادت منشأ پیدایش رتبه‌ای ملکوتی و بدنی غیبی در وجود انسان است؛ و در نهایت، سرور اهل تقوا با بدن‌های ملکوتی لطیف و نیکو متنعم و اهل رذایل با بدن‌های ظلمانی و آزاردهنده معذب خواهند بود. 

 آغاز و طرح بحث:

انسان تنها یک بدن مادی ندارد، بلکه دارای سه ساحت بدنی است: 

  • ۱. بدن مادی، 
  • ۲. بدن مثالی (یا برزخی)، 
  • ۳. بدن عقلی (یا جبروتی). 
  • ویژگی‌های بدن مادی:

بدن مادی انسان، احکام ماده را داراست؛ جرم و حجم دارد، شکل و رنگ و طعم دارد، دارای سطح و ابعاد است، دچار تغییر و تبدیل می‌شود و در معرض حوادث و دگرگونی قرار می‌گیرد. این بدن مرکّب از ماده است و قابلیت و استعداد در آن نهفته است؛ تابع زمان و مکان است و عوارضی چون کم و کیف بر آن عارض می‌شود. 

در حقیقت مجموعه ای از اعراض در بدن انسان ساری و جاری است که ریشه در عالم ماده دارد. نفس انسانی به بدن مادی تعلق دارد و آن را تدبیر و اداره می‌کند؛ ازاین ‌رو بدن مادی هویت جسمانی و تعلق به عالم ماده دارد.

  •  بدن مثالی و ماهیت آن:

بدن مثالیِ انسان، انشای نفس ناطقه است. به تعبیر صدرالمتألهین، انسان ذاتاً می‌تواند از طریق قوه‌ی خیال، بدنی را انشا کند و معانی را به صورت بدن درآورد. 

آن معانی در حقیقت همان ملکات نفسانی و حالات روحی انسان‌ هستند. نفس انسان در مرتبه‌ی خیال، توانایی «صورت‌گری» دارد؛ هم ادراکات عقلی و تصورات را صورت می‌بخشد و هم صفات اخلاقی و ملکات را، چه فضایل و چه رذایل. این فرآیند «صورت بخشیدن»، همان تمثل ‌دادن و تبدیل معنا به شخص یا پیکره است؛ یعنی انتقال معنا از مرتبه‌ای به مرتبه‌ی پایین‌ تر و تجسّم آن در قالب شکلی هماهنگ با حقیقت درونی آن. 

بنابراین، قوه‌ی خیال انسان قدرت انشا و ایجاد دارد، و اراده‌ی انسان در مرتبه‌ی خیال، عین انشا و ایجاد است. این خاصیت ذاتی نفس ناطقه در مرتبه‌ی خیال است که حقیقت انسان را نشان می‌دهد.

  •  توان انشای نفس و تمثل ملکات:

بر اساس همین خاصیت، انسان می‌تواند بدنی را انشا و خلق کند و با آن بدن سیر در عوالم تکوین داشته باشد. 

بدن مثالی آینه‌ی نفس است؛ از بدن مثالی می‌توان ملکات نفس را شناخت، فضایل یا رذایل او را فهمید و ادراکات روحی او را دید. 

بدن مثالی هر شخص، مظهر حالات باطنی او است؛ چه نیک و چه زشت.

  • بدن عقلی و سیر جبروتی:

انسان افزون بر بدن مثالی، دارای بدنی عقلی نیز می‌باشد. 

بدن مثالی گرچه ماده ندارد، اما دارای شکل، رنگ و حجمِ بدون جرم است؛ یعنی بخشی از ویژگی‌های ماده و بخشی از خصوصیات تجرد را داراست. 

ولی بدن عقلی از این نیز لطیف ‌تر است و سیر انسان در عالم جبروت با آن بدن انجام می‌شود. 

در نتیجه، انسان نه تنها یک بدن مثالی و عقلی دارد، بلکه بدن‌های متعددی دارد و با هر یک، در عالمی خاص سیر تکوینی خویش را طی می‌کند.

ما به تعداد ملکاتمان ابدان مثالی داریم همانطور که به تعداد ملکاتمان ابدان عقلی داریم، بدن مثالی نسبت به بدن مادی بسیار لطیف تر است. بدن مثالی ما در حد نفس دارای لطافت و بساطت است و در واقع هر بدنی قائم به نفس ناطقه است و هر بدنی اضافه اشراقی نفس ناطقه است. بدن عقلی لطیف تر هست زیرا نه ماده و جرم دارد و نه صورتی و دارای تجرد محض می باشد. بدن عقلی ما از سنخ علم و فهم است، بنابراین  بسیار بسیط است. در نتیجه انسان بدن واحد عقلی یا بدن واحد مثالی ندارد بلکه بدن هایی داریم که با هر بدنی یک سیر تکوینی در عالم جبروت دارا هست.

  •  سیرهای تکوینی و نقش بدن‌های لطیف:

عوالم جبروتی نیازمند ابدان لطیف ‌اند تا انسان بتواند با آن‌ها در آن عوالم حرکت کند. بدن عقلی مرکب سیر جبروتی است؛ همچنان ‌که بدن مثالی مرکب سیر ملکوتی است. هر سیر ملکوتی، وابسته به بدنی لطیف و مناسب همان سطح از تجرد است. 

بدن‌های مثالی در حقیقت بیان و ظهور ملکات نفسانی‌اند؛ هر بدن مثالی مظهر و تمثل یکی از ملکات یا صفات است، خواه فضیلت، خواه رذیلت. سیر با بدن مثالی، سیر به یاری همان فضیلت یا رذیلت است. هر بدن مثالی یک رذیلت حیوانی را با خود حمل می کند و نمایش می دهد که سیر با آن بدن مثالی سیر به کمک آن رذیلت هست.

  •  ابدان مثالی انبیاء و اولیاء:

کسانی که مظهر همه‌ ی فضایل‌اند، مانند پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع)، دارای ابدان مثالی بسیار لطیف و گسترده‌اند، زیرا آن بدن‌ها جلوه‌ گر محتوای روح و ملکوت آن حضرات‌اند. 

بدن‌های مثالی آنان به مرتبه‌ای از لطافت رسیده‌اند که می‌توانند ملکوت وجودشان را نمایش دهند. 

بر این اساس، مقام بُراق پیامبر همان بدن‌های مثالی و عقلی اوست؛ پیامبر به تعداد ملکات خویش بدن دارد، و با هر بدن مثالی و عقلی، سیر و معراجی دارد.

  • ارتباط رذایل با تمثل حیوانی:

هر حیوانیتی که در درون انسان وجود دارد، بیانگر رذیلتی در روح اوست که در قوه‌ی خیال به صورتِ حیوانی تمثل یافته است. ملکات تا زمانی که در روح هستند تجرد عقلی دارند و یک معنای بسیط وحدانی هستند. قوه‌ی خیال، ملکات را از مرتبه‌ی تجرد عقلی به مرتبه‌ی تجرد برزخی تنزل می‌دهد و آن‌ها را در قالب صُوَر مثالی متناسب مجسم می‌سازد. 

بنابراین، سرّ تعدد ابدان، تعدد ملکات روحی است.

  •  پیوند تعدد ابدان با عبادات:

تعدد ملکات روحی نیز برگرفته از تعدد عبادات است؛ زیرا با هر عمل عبادی، ملکه‌ای خاص در روح انسان پدید می‌آید. خداوند عبادات مختلف را تشریع کرده است تا در وجود انسان، ملکات متنوعی انشا و ایجاد شوند.  عبادت های مختلفی در دین وجود دارد مانند : نماز ، روزه ، خمس ، ذکات، جهاد و تفکر و…. هر عبادتی فضیلت هایی را در روح انسان انشا و ایجاد می کند.

هر عبادت منشأ پیدایش بدنی در عالم مثال است؛ بدنی که حقیقت آن همان رتبه‌ی معنویِ حاصل از آن عبادت است. در نتیجه، منشأ اولیه‌ی ابدان مثالی و غیبی، خود عبادات الهی‌اند.

  • مراتب ملکوتی و لذت‌ها و عذاب‌ها:

تعدد رتبه‌های ملکوتی نیز تابعِ تعدد ملکات روحی است. انسان به‌اندازه‌ی تعداد و شدت ملکات خویش، بدن‌های ملکوتی و مراتب معنوی دارد. 

سرّ لذت‌های ملکوتی در وجود انسان، لذتِ همان ملکات است؛ و سرّ عذاب‌های مثالی و قیامتی، تعدد ملکات رذیله می‌باشد. 

نفس هر انسان به ‌واسطه‌ی عبادات مختلف، فضایل گوناگونی را تحصیل می‌کند و آن فضایل منشأ ایجاد بدن‌هایی به ‌همان تعداد و رتبه می‌گردند.

  • جمع میان چند معنا در بدن مثالی:

بدن ملکوتی انسان، در عین آنکه چهره‌ی انسانی دارد، می‌تواند فضیلت یا رذیلت را نیز تمثل دهد. قوه‌ی خیال قادر است حتی چند معنا و چند ملکه را در یک بدن واحد به‌ صورت ترکیبی جمع کند. 

علت این امر آن است که عالم مثال، به سبب نداشتن ماده، عالمِ جمع اضداد است؛ در آن تزاحم معنا ندارد. چند معنا می‌توانند در یک صورت جمع شوند و بدنی واحد می‌تواند نمود چند ملکه را با خود داشته باشد.

گفتارهای مشابه