خلاصه محتوا:
انسان در ذات خود قابلیت دلبستگی دارد و این دلبستگی میتواند به محسوسات، تخیلات، مفاهیم عقلی، عواطف، اوهام و حتی حقیقت مطلق شکل بگیرد. هر آنچه انسان به آن توجه کند، بخشی از وجود و هویت او میشود و در نهایت با آن وحدت وجودی پیدا میکند.
هر ادراک حسی، تخیلی یا عقلی، در صورت توجه مداوم، به یک تعلق پایدار بدل میشود. بنابراین برای رشد روحی، باید ادراکات را پالایش کرد، یعنی تنها به آن دسته از ادراکاتی توجه نمود که برای تکامل روح لازم و مفید هستند و از توجه به ادراکاتی که فایدهای ندارند یا مانع رشدند، پرهیز کرد. این پالایش باعث تصفیه ادراکات خیالی و مانع شکل گیری دلبستگیهای ناپسند میشود.
دومین راه شکل گیری تعلقات «صفات و ملکات روحی» می باشد؛ صفات نیک یا بدی که بر اثر اعمال و ادراکات در نفس ایجاد میشوند. ویژگیهای اخلاقی نیز بخشی از وجود آدمی میشوند و همانند ادراکات، باید کنترل و پالایش شوند تا صفات زشت و رذایل اخلاقی به درون روح راه پیدا نکنند. این صفات میتوانند از راه تمام حواس و کانالهای ادراکی وارد شوند؛ از جمله چشم، گوش، دهان، لمس، بویایی، چشایی و حتی اندیشه و تخیل.
در نهایت بیان میشود که ادراکات و صفات، هر دو وقتی در وجود ما رسوخ میکنند، به بخشی از جان و جهان ما تبدیل میشوند و ما را تحت سیطره ی خود درمیآورند. بنابراین انسان باید کانالهای ادراکی و اخلاقی خود را مدیریت کند تا دلبستگیهای او در مسیر الهی قرار گیرند و منجر به نزدیکی به خدا شوند.
آغاز محتوا:
انسان موجودی است که به طور طبیعی نسبت به امور مختلف دلبستگی پیدا میکند و این قابلیت تعلق، یکی از ویژگیهای ذاتی انسان است.
انسان به هرچیزی توجه و نظر میکند تعلق به آن پیدا می کند وقتی انسان به چیزی تعلق دارد در تسخیر آن هست . حال انسان به همه چیز تعلق دارد به خوراکی ها ، پوشاکی ها غضب ، شهوت و… پس در تسخیر و حصار آن قرار می گیرد. تسخر شدن یعنی انسان اختیارش محدود می شود و در واقع تابع آن تسخیر کننده قرار می گیرد . هرچه قدر تعلقات ما بیشتر باشد وجود ما بیشتر پراکنده می شود وحدت و قوت ما کمتر می شود و در تسخیر بیشتری قرار می گیریم . چگونه تعلقات برای انسان ایحاد می شود ؟ از راه توجه ،انسان به هرچیزی که توجه می کند به آن تعلق پیدا می کند . چه چیزی موجب ایحاد توجه می شود ؟ ادراکاتی که انسان دارد موجب توجه او می شود ، راه دوم ایجاد تعلقات مَلَکات روحی می باشد.
- تعلق به ادراکات مختلف:
تعلقات تنها منحصر به امور مادی نیست، بلکه در ساحت ادراکات عقلی نیز رخ میدهد. هرآنچه وارد ذهن و قوهی ادراکی ما شود، میتواند دلبستگی ایجاد کند. به تدریج این مفاهیم یا صورتهای ذهنی به بخشی از وجود ما تبدیل میشوند.
تمام ادراکات حسی، خیالی، عقلی، عاطفی و حتی وهمی آن چیزی هستند که روح به آنها علاقه پیدا میکند، با آنها انس میگیرد، به آنها محبت میورزد و در نهایت با آنها هویت و یگانگی پیدا میکند. نتیجه ی این فرایند، یکی شدن انسان با آن ادراکات و تبدیل شدن آنها به بخشی از نفس و وجود اوست.
- هر توجهی بخشی از هویت ما میشود:
هر آنچه مورد توجه قرار گیرد، به ما تبدیل میشود.(معقولات ما تعلقات ما هستند) چه یک صدا باشد، سخن، یک شکل، یک مزه، یک بو یا یک حس لمس، و حتی یک تصویر خیالی. در صورتی که به حقیقت توجه شود، این توجه، وحدتی با حقیقت در وجود فرد ایجاد میکند. در نتیجه هرآنچه را که با ادراک به آن توجه کنیم جز تعلقات ما می شود زیرا هرچیزی که در درک ما جای می گیرد در حیطه ذات ما می آید از بیرون وارد درون می شود، ارتباط و اتحاد با روح پیدا می کند و با روح ما یگانه و یکی می شود و بالاتر از این موارد با روح ما عینیت پیدا می کند. هرچه تعلقات ما بیشتر باشد وجود ما بیشتر پراکنده می شود. وحدت و قوت ما کمتر می شود.
- ضرورت پالایش تعلقات ادراکی:
در این بخش از محتوا، به ضرورت تصفیه ی تعلقات اشاره میشود، انسان باید تعلقاتی که از ناحیه ادراکات برای او ایجاد می شود را تطهیر کند و باید تنها به ادراکاتی توجه کند که نیازمند و ضروری هستند؛ در غیر این صورت، توجه به هر صدایی، هر تصویری یا هر احساسی مفید نیست و حتی میتواند مزاحم رشد روحی باشد. بنابراین لازم است ادراکات حسی و خیالی کنترل و پالایش شوند تا تنها تعلقاتی شکل بگیرد که کمال نفس را تقویت میکنند.
- فیلتر ذهنی و حسی:
جلوگیری از دلبستگیهای بیهوده، باید بر حسها و تخیل خود «فیلتر» گذاشت. با تطهیر ادراکات حسی ادراکات خیالی نیز تطهیر می شود . این کار باعث پاکسازی تخیلات و احساسات و مانع وابستگی به امور بیارزش میشود. هر ادراکی که در مسیر قرب الهی باشد، لازم و ارزشمند است و بخشی از نفس انسان میشود. به این ترتیب، با پالایش ادراکات، میتوان تعلقات را هدایت و الهی کرد و دنیای وجودی خویش را غنی و عمیق ساخت.
- اتصال به شبکهی جهان هستی:
از طریق ادراکات، انسان با جهان پیرامون و حتی کل شبکه ی هستی ارتباط پیدا میکند. هر ادراک چه حسی، چه خیالی، چه عقلی و چه عاطفی ارتباطی با نظام متصل و یکپارچه ی عالم برقرار میسازد. بدین گونه، در خود نوعی وحدت با جهان ایجاد میشود.
- تبدیل کثرت به وحدت:
وقتی شئای را ادراک میکنیم، بار مادی و کثرت آن کاهش مییابد؛ چون از عالم ماده به عالم تجرد منتقل میشود و با نفس ما وحدت پیدا میکند. به این ترتیب شیء که مجرد شده لطیف تر و منسجم تر میشود و با روح ما متحد می شود.
- تعلق به صفات و ملکات:
دومین راه شکل گیری تعلقات : «ملکات روحی» یا صفات هستند. هر خصلتی چه نیک و چه زشت که در وجود ما شکل بگیرد، باعث دلبستگی روح به آن میشود. وابستگی به فضایل قابل پذیرش است، اما وابستگی به رذایل خطرناک بوده و باید از آن جلوگیری کرد.
تاکید می شود که این صفات، غالباً از همان مسیرهایی وارد میشوند که ادراکات وارد میشوند. بهعنوان مثال: خوردن لقمه ی حرام، دیدن صحنه ی گناه با چشم، شنیدن صدای حرام، لمس نادرست، یا حتی فکر و تصور باطل، همگی راه ورود رذایل حوزهی اخلاقی به روح هستند.
- کانالهای ادراکی و کانالهای اخلاقی:
تمام کانالهای ادراکی، کانالهای شکل دهندهی صفات نیز هستند. اعمال جسمی یا فکری ما میتوانند دربردارندهی تکبر، حسد، تواضع، قناعت، خشوع یا سایر صفات اخلاقی باشند. به همین دلیل، باید این مجاری ورودی کنترل شوند تا فضایل وارد نفس شوند و از ورود رذایل جلوگیری شود.
- تسلط تعلقات بر انسان:
ادراکات و صفات هر دو وقتی در وجود ما جای گرفتند، با روح ما یکی میشوند و ما را به اسارت درمیآورند. انسان تحت سیطره ی ادراکات، افکار، خواستهها، احساسات، فضایل و رذایل خود قرار میگیرد. هر عملی چه نیک و چه بد ملکاتی برای انسان میسازد و به تعلقات او میافزاید.