خلاصه محتوا:
در این محتوا فلسفی، به اثبات وجود عقل مفارق (عقل مجرد و فارغ از ماده) پرداخته می شود و مقدماتی را در باب تجرد نفوس حیوانی و انسان بیان میشود. ابتدا تفاوت میان تجرد برزخی و تجرد عقلی تبیین میشود. حیوانات به دلیل داشتن قوه خیال، واجد تجرد برزخی هستند؛ یعنی ذات نفس آنان و قوای خیالی شان مجرد است، هرچند این تجرد از نوع برزخی است نه عقلی، بنابراین این قوه خیال سبب بقای مثالی و حشر برزخی برای حیوانات میگردد.
سپس توضیح داده می شود که مبدأ حرکت حیوان از نقص به کمال، بدن مادی نیست؛ زیرا علتِ خروج از نقص باید از معلول اشرف باشد. نفس حیوان نیز نمیتواند علت تام این حرکت باشد، چون هم فاعل و هم قابل در یک ذات جمع میشود که محال است، پس باید مخرج آنها مجردی عقلی باشد که وجودی مقدم و اقوی از نفس حیوانی دارد، و از همین امر وجود عقل مفارق اثبات میشود.
در ادامه، به نقش عقل مفارق در دمیدن صورت و حیات به نطفه انسانی و حیوانی اشاره میشود؛ عقل مفارق است که در نطفه، صورت جسمی و جوهری را به نحو تدریجی و دم به دم افاضه میکند تا بدن و نفس به کمال برسند. همچنین در انسان، این عقل تنها قوه انسانی را میدمد و قابلیت انسان شدن و استعداد ایجاد نفس ناطقه را در ضمن صورت جسمیه با اراده واحد و بسیط به وجود میآورد. این دمیدن، همان حقیقت غیبی است که منشأ حیات، ادراک، حرکت، حس، تخیل و تعقل در موجودات میشود.
در نتیجه، با تحلیل نحوه فاعلیت علت مجرد اقوی بر عالم ماده و نقش عقل مفارق در ایجاد قوههای نفس، برهان عقلی اثبات وجود عقل مجرد و مفارق به صورت دقیق و فلسفی ارائه میگردد.
آغاز محتوا:
مقدمه:
پیش از ورود به اصل برهان، لازم است چند نکته مقدماتی تبیین گردد تا زمینه برای درک مطلب اصلی فراهم شود.
- بخش دوم: تجرد حیوانات و تجرد برزخی
حیوانات دارای تجرد برزخی هستند؛ زیرا آنها واجد قوه خیالاند. قوه خیال ذاتاً مجرد است، و از همین رو حیوانات نیز از حیث خیالی و نفسی مجردند، هرچند تجرد آنان از نوع برزخی است نه عقلی.
تجرد برزخی حیوان بدین معناست که نفس او در ذات دارای تجرد است، و چون قوه خیال حیوان مجرد میباشد، پس این قوه دارای بقا و ابدیت برزخی خواهد بود. قوه خیال در حیوان موجد “انشاء بدن مثالی” پس از مرگ است. به این ترتیب، حیوان نیز واجد حشر مثالی میگردد و با بدن برزخی خود بقا و ابدیت مییابد؛ زیرا اصل نفس او مجرد است، هرچند در مرتبه برزخ.
- بخش سوم: مخرج نفوس حیوانی و اشرف بودن علت
نکته مهم آن است که مخرج و علت افضای نفوس حیوانی، خود مجرد عقلی است. حیوانات از نقص به کمال میرسند، اما:
اولاً، جسم و بدن مادی نمیتواند مخرج و علت حرکت از نقص به کمال باشد، زیرا عالم ماده و جسم از معلول خود اشرف نیستند، در حالیکه علت باید اشرف از معلول باشد.
ثانیاً، نفس حیوانی نیز نمیتواند علت تمام این حرکت باشد، زیرا در این صورت لازم میآید که نفس هم فاعل باشد و هم قابل، هم علت باشد و هم معلول، که اجتماع علت و معلول در شیء واحد محال است.
بنابراین، مخرج حقیقی نفس حیوان، موجودی است که تقدم وجودی و رتبی بر آن دارد و از آن اقوی است، و چون مادی نیست، باید مجرد عقلی باشد. همین امر دلیل اثبات وجود عقل مفارق است، یعنی عقلی که فارغ از ماده است و تأثیر وجودی بر نفوس حیوانی و انسانی دارد.
- بخش چهارم: دمیدن عقل مفارق در نطفه انسانی و حیوانی
آنچه عقل مفارق در نطفه انسانی و نطفه حیوانی میدمد، صورت جسمی جوهری است که به طور لحظه به لحظه دمیده میشود. این دمیدن تدریجی باعث میشود جسم و نطفه کاملتر گردد.
همچنین عقل مفارق در نفس انسانی و حیوانی میدمد و ویژگیهایی چون نمو، حس، حواس پنجگانه، حرکت، تخیل و تعقل را ایجاد میکند. این صفات نشانه دمیدن حقیقتی غیبی در نطفه و بدن هستند؛ حقیقتی که منبع همهی قوای ادراکی و حیاتی است.
- بخش پنجم: اختصاص دمیدن عقل مفارق در انسان
در انسان، عقل مفارق تنها قوه انسانی را میدمد؛ یعنی قابلیت انسان شدن و استعداد ایجاد نفس ناطقه انسانی را افاضه میکند. این افاضه در ضمن صورت جسمیه با اراده واحد و بسیط صورت میگیرد. به عبارت دیگر، استعداد انسان شدن در نطفه انسان حادث است و به همراه صورت جسمیه، با اراده یگانهی الهی افاضه میشود.
همان گونه که در نطفه حیوانی استعداد حیوان شدن همراه با صورت جسمیه دمیده میشود، در نطفه انسانی نیز استعداد تحقق نفس ناطقه با صورت جسمیه دمیده میشود.
- برهان دوم: وابستگی تعقل به عقل مفارق
در سیر از نطفه تا مقام نفس ناطقه، انسان قدرت تعقل و ادراک کلی پیدا میکند. این فرایند بدون مدد حقیقتی غیبی امکانپذیر نیست. وقتی نفس ناطقه به مقام ادراک کلی میرسد، از محسوسات و مخیلات و موهومات تجرید میکند و از آنها معانی کلی استنباط مینماید. این کار از نفس ناطقه بهتنهایی ساخته نیست، بلکه با عنایت و یاری عقل مفارق مجرد صورت میگیرد. بنابراین ما در عمل تعقل استقلال نداریم، بلکه «دم به دم» از عقل مفارق مدد میگیریم تا مفاهیم کلی را انشا کنیم. این دومین دلیل بر وجود عقل مفارق است.
دم کفایت ماده و صورت برای ادراکات کلی
صورت جسمانی و ماده نمیتوانند علت ادراکات کلی باشند. ماده، صرفاً قوه و استعداد است و فعلیت ندارد. صورت جسمانی نیز در اثرگذاری نیازمند وضع و محاذات است، در حالی که نفس ناطقه غیرمادی است و وضع ندارد؛ از این رو نمیتوانند علت ادراکات کلی باشند. افزون بر این، علت باید اشرف و اقوا از معلول باشد، در حالی که صورت جسمانی از مرتبه پایینتری نسبت به نفس ناطقه برخوردار است. فقط عقل مفارق است که میتواند علت ایجاد معانی و معقولات کلیه باشد. نفس ناطقه خود نیز نمیتواند علت انشایی و ایجادی برای معقولات کلی باشد، زیرا مستلزم اجتماع فاعل و قابل در یک شیء است. پس دمیدن صور عقلی و کلی، از مرتبهای بالاتر و مقام عقل مفارق ناشی میشود.
- برهان سوم: فعلیت یافتن تدریجی عقل انسانی
سومین دلیل بر اثبات عقل مفارق آن است که تعقلِ نفس ناطقه ذاتی نیست، بلکه تدریجی است؛ نفس از قوه به فعلیت میرسد و به تدریج کامل میشود. این به فعلیت رساندن عقل در ما، کار موجودی است که از عقل ما مجردتر و قوی تر است. نه ماده، نه صورت جسمانی، و نه خود نفس نمیتوانند علت فعلیت عقل باشند. بنابراین، موجودی باید وجود داشته باشد که «عاقل به ذات» باشد، از عقل انسانی اشرف و اکمل، و فاعل به معنای حقیقی. این موجود همان عقل مفارق است که مخرج عقل انسان شمرده میشود.
- نتیجه فلسفی از ادراک عقلی انسان:
معقولات ادراکی انسان، کمال وجودی او را تشکیل میدهند. هر ادراک عقلی، نحوهای از وسعت وجودی است. در فرایند تعقل، نفس ناطقه معقولات را انشا میکند، اما این انشا از درون و از ناحیه عقل مجرد مفارق تحقق مییابد. این ادراکات از خود ما یا از ماده ما نیستند؛ بلکه بازتاب فیض عقل مفارقاند.