خلاصه محتوا:
در آغاز به خطر «تسکیهٔ نفس» یعنی پاک و بیعیب دانستن خویش توجه می شود و این امر قبیح شمرده می شود. به این موضوع باید توجه شود که نه استاد سالک باید محور و بتِ شاگردان شود، و نه شاگردان باید تصورات غلوآمیز نسبت به استاد داشته باشند. محور هدایت، خالق است، نه مخلوق.
در بخش اصلی محتوا، به «بیان مکاشفات» پرداخته می شود. مکاشفه اگر با نقد علمی همراه باشد، سه فایده دارد: نشان دادن نقص سالک، اندازه گیری وسعت روح او، و تشخیص وسعت القائات شیطانی. اما مکاشفه غیرمعصوم هرگز حجیت ندارد و باید با وحی سنجیده شود. اعتماد افراطی به مکاشفه خود حجاب و مانع رشد است.
در ادامه، به جایگاه توسل و محبت به اهل بیت اشاره میشود. محبت به معصوم باید برای خود معصوم باشد، نه برای بهرهگیری از حاجات شخصی؛ چنین محبتی «امامخواهی» است نه «خودخواهی».
بخش میانی جلسه به فلسفهٔ بلا و نعمت اختصاص دارد. دنیا میدانی برای امتحان انسان است؛ بلا کفارهٔ گناهان و عامل تعالی روح است. انسان باید در برابر بلا صبر، و در برابر نعمت شکر پیشه کند؛ در غیر این صورت، آرامش از او گرفته میشود و اضطراب جای آن را میگیرد.
در بخش دیگری بیان میشود که بهترین عبادتها تلاوت قرآن و توسل به اهل بیت است. نشانهٔ تعالی روح مؤمن، سه امر است: رضایت به قضا و قدر، توفیق عبادت، و ذکر دائمی حق. حرکت روحی انسان با الهامات الهی از ظلمت به نور منتقل میشود و این الهامات به توسل به امام معصوم وابسته است.
در زمینهٔ اجتماعی، پذیرش مسئولیت باید از روی تکلیف باشد، نه حبّ مقام؛ اگر کسی خود داوطلبانه دنبال پست برود، نشانهٔ دلبستگی به دنیاست.
سپس بحثی عمیق در باب ذکر تکوینی و ذکر اختیاری مطرح میشود: همهٔ کائنات ذاکرند، ذکر موجودات تکوینی است اما برخی حیوانات و انسانها ذکر قلبی و ارادی دارند؛ حیوانی که از ذکر قلبی غافل شود، شکار میشود؛ همان گونه که انسانِ غافل از ذکر قلبی، صید آفات نفسانی است.
در بخشهای بعدی، موضوع صبر در ابتلا، تناوب قبض و بسط، و شیوهٔ امتحان الهی پیش کشیده میشود؛ انسان در مسیر سلوک گاه در قبض و گاه در بسط است، و این تناوب، موجب صفای باطن و رشد میگردد. توفیقات معنوی از چهار ریشه میجوشد: ادب، تواضع، شکر و صبر.
در پایان، نظام استاد و شاگردی و نیز معیت و استقلال طرح میشود. رابطهٔ استاد و شاگرد دایمی نیست؛ پس از مدتی باید شاگرد استقلال یابد. همانگونه که خداوند با همهٔ اشیاء معیت دارد ولی از آنها مستقل است، سالک نیز باید همراهی استاد را حفظ کند ولی در عین حال استقلال سلوکی پیدا نماید.
در ادامه محتوا با مقایسهٔ خطورات الهی و شیطانی پایان مییابد: خطورات الهی همراه با بسط، آرامش، یقین و دعوت به عبادت است؛ اما خطورات شیطانی با قبض، اضطراب، دعوت به گناه و خودمحوری همراه است. غایت سلوک، دریافت تجلیات الهی و محبت خداست، نه کرامات و مکاشفات.
- توکل و طلب هدایت الهی:
حکمتها، سنتها و آداب سلوکی تأثیر بسیار عمیقی در تعالی روح انسان دارند. هرگاه انسانی واقعاً خدا را بخواهد، خداوند او را به سوی خویش هدایت و راهنمایی میکند؛ اما اگر این خواستْ حقیقی و از عمق دل نباشد، خداوند او را به حال خود وامیگذارد و به خودش حواله مینماید.
- پرهیز از تزکیه نفس و ادعای کمال :
اگر کسی خود را از گناه پاک بداند، این کار امری قبیح و ناپسند است؛ زیرا «تَزکیهُ المرءِ لِنَفسه قَبیح». همچنین اگر کسی خویش را کامل، و برای دیگر سالکانْ مُکمِّل بداند، در مسیر سلوک دچار انحراف شده است.
- پرهیز از افراط در ستایش استاد سلوک :
اگر شاگردان، استادی را فراتر از جایگاه واقعیاش بدانند و بگویند که او ولیّاللّه است یا او انسان کامل است، خود استاد باید آگاهانه مانع این برداشتها گردد. او باید ذهن شاگردان را متوجه اشتباه کند تا دل بستگیهای افراطی و انتظارات بیجا شکل نگیرد.
در عین حال، استاد سلوک نباید در وجود شاگرد محو شود و نباید خود به بُت تبدیل گردد. او وظیفه دارد توجه شاگردان را از خود به خالق معطوف سازد. توجه به خود را باید به توجه به خدا تبدیل کند تا از محوریت مخلوق به تمرکز بر خالق برسد.
- اجتناب از محوریت استاد در مسیر سلوک:
هرگاه فردی یا شخصی بیش از اندازه مورد تأکید و تمجید قرار گیرد، این امر سبب میشود که سالک از بهره گیری از سایر اساتید و منابع هدایت محروم شود. پس در مسیر سلوک، استاد باید وسیله باشد نه مقصد، و هرگز به محور یا بُتِ فکری مبدل نگردد. از بزرگ نمایی، خودنمایی و ایجاد توقعات غیرواقعی باید به طور جدی پرهیز شود.
- جایگاه بیان مکاشفات و فواید آن :
بیان مکاشفات در مسیر سلوکی فوائد و نتایج گوناگونی دارد:
- نخستین فایده: نقد علمی رؤیا و مکاشفه
اگر مکاشفهای با نقد و بررسی علمی همراه شود، مفید و سازنده خواهد بود؛ زیرا از یک سو نقص و کاستی خواب بیننده را آشکار میسازد، و از سوی دیگر، وسعت روح و دامنهی دریافتهای او را نشان میدهد. افزون بر این، گسترهی القائات شیطانی نیز در پرتو آن روشن میگردد. پس در فرایند تبیین مکاشفات، سه بُعد آشکار میشود: عیب و نقص بیننده، ظرفیت روحی او، و میدان نفوذ شیطان. دانستن این سه امر برای سالک ضروری است.
- دومین فایده: تحلیل عرفانی مکاشفات
تبیین و تحلیل مکاشفات باید با معانی معرفتی و عرفانی انجام گیرد و بر پایهی قواعد سلوکی صورت پذیرد. تحلیل بدون قاعده، لغزش زا است. بنابراین، مکاشفات باید بر اساس اصول علمی و ضوابط صحیحِ سلوکی مورد تفسیر قرار گیرند.
- سومین فایده: تقویت ارادهی سالک
بیان مکاشفات سبب تشویق سالک به ادامهی راه و پایداری در مسیر میشود. سالک با مشاهدهی آثار صداقت خویش دلگرم میگردد و به امید عنایات الهی در مسیر استقامت میکند.
- چهارمین فایده: تمایز معصوم از غیرمعصوم
از خلال مکاشفات باید فهمید که تنها معصومان از خطا و غفلت و انحراف در ادراکاتِ باطنی مصوناند. دیگران هرچقدر هم اهل سلوک باشند، از خطا و اشتباه در مکاشفه مصون نیستند. بنابراین، مکاشفات غیرمعصوم حجّت شرعی و دلیل قطعی محسوب نمیشود و باید آنها را با میزان وحی الهی سنجید.
- پنجمین فایده: نشان دادن ارتباط با عالم غیب
مکاشفات نشانهی وجود امکان ارتباط با حق و با عالم غیب است؛ یعنی چنان ارتباطی تحققپذیر است و وقوع آن محال نیست. تحقق مکاشفه نشانگر نوعی «تلطیف» و (مجرد شدن) روح انسانی است که روح در مسیر تجرد قرار میگیرد.
با این حال، هرگز نباید به مکاشفات اعتماد و تکیه نمود. اعتماد کردن به مکاشفه، خود حجابِ مکاشفات و مانعِ رشد معنوی است. توجه و اعتماد حقیقی باید به لطف و عنایت الهی و به توسل به حضرات معصومین (ع) باشد. هرجا باید به مکاشفه تکیه کرد، در واقع باید به لطف خدا و به اهلبیت (ع) توکل و تکیه نمود؛ زیرا توسلِ خالصْ کلید هدایت است.
- توسل به اهل بیت و انگیزهی محبت
یکی از نکات لطیف در سیر سلوکی آن است که محبت و توسل به اهل بیت (ع) نباید صرفاً برای برآورده شدن نیازهای شخصی باشد. اگر علاقه و توسل ما فقط به سبب حاجتهایمان باشد، این نوعی خودخواهی است؛ اما اگر اهل بیت را برای خودِ ایشان بخواهیم، برای حقیقتِ وجودی و شأن ولایتشان، این محبتْ امامخواهی و ارزشمند است. محبت راستین آن است که شخص معصوم را برای او و مقام او بخواهیم نه برای نیازهای خود.
- فلسفه ی بلا و صبر در سلوک:
خداوند متعال دنیا را با درد و بلا آفرید تا بندگی انسانها مورد آزمون قرار گیرد و انسان در برابر مصائب صبر پیشه کند. بلاها کفارهی گناهان، میدان امتحان، و وسیلهی تعالی روح است.
آدمی باید در هنگام مصیبت صبر ورزد تا به نعمتهای معنوی دست یابد، و هنگامی که خدا نعمتی عطا کند، شاکر باشد. پس در بلاها باید استقامت داشت و در نعمتها شکرگزاری نمود.
اگر انسان در بلاها صبر پیشه کند، مضطرب نخواهد شد و دنیای او سرشار از آرامش و امنیت میگردد؛ اما اگر صبر نداشته باشد، آرامش از او سلب خواهد شد و اضطراب در وجود او رواج مییابد.
- بهترین عبادت در عالم دنیا :
برترین عبادت در عالم دنیا تلاوت قرآن کریم و توسل صادقانه به اهل بیت (ع) است. انسان به روشنی از حسنات خویش و از زشتیها و ظلمتهای درونی خود آگاه است؛ (بَلِ الاِنسانُ عَلی نَفسِه بَصیرَه).
- نشانههای تعالی روح :
مؤمنی که در مسیر تعالی قرار گرفته است، نشانهاش این است که به «قضا و قدر الهی» راضی است و در برابر مشیت الهی تسلیم محض است. توفیق عبادت و بندگی، یعنی اطاعت بیچون و چرا از اوامر الهی، همراه با ذکر دائم و توجه تام به حضرت حق. ذکر حقیقی یعنی گسستن دل از خلق و پیوستن توجه به خالق.
- الهام و تغییر مقام روحی:
هرگاه خداوند بخواهد مقام روحی انسانی را دگرگون و متعالی سازد، به او الهام میکند، او را از ظلمتها منصرف کرده و از دلبستگیها آزاد میسازد. تعالی و معنویت روح از طریق توسل به امام معصوم ممکن است؛ چراکه امام حیّ است، زنده و حاضر است و به دعا و توسل پاسخ میدهد.
- پرهیز از حبّ مقام و مسئولیت پذیری در سلوک:
سالک نباید طالب جاه و مقام باشد. اگر در جامعه مسئولیتی به او پیشنهاد شد و شخص دیگری برای انجام آن وجود ندارد، پذیرفتن آن از باب مسئولیت پذیری جایز است. امّا اگر خودْ داوطلبانه به دنبال منصب و ریاست برود، نشانهی حبّ مقام و میل به دنیا است و این با روح سلوک در تضاد است.
اگر ناخواسته و بدون رغبت برگزیده شد، باید آن مقام را با نیت الهی و به صورت مقبول اداره کند، نه از سر خودنمایی یا علاقه به قدرت.
- ذکر عمومی و خصوصی موجودات:
تمام موجودات عالم در ذکر خداوند هستند. همهٔ آنها تسبیح الهی میگویند؛ زمین و آسمان و حیوان و گیاه همگی در ذکر الهیاند.
ذکر حیوانات لفظی نیست، بلکه ذکر قلبی و خفی است؛ این ذکر بر اساس تجلیات اسماء ذاتی حضرت حق شکل میگیرد، یعنی حیوانات نوعی ذکر ارادی درونی دارند که غیر از ذکر تکوینی آنهاست.
هر حیوانی که آن ذکر قلبی و ارادی را ترک کند، در معرض خطر قرار میگیرد و شکار میشود، اما آنهایی که مداومت بر ذکر خفی دارند، حفظ میشوند.
انسان نیز همانند سایر موجودات، نوعی ذکر خفی قلبی دارد؛ این ذکر ناظر به اسماء ذاتی حضرت حق است و غیر از تسبیح تکوینیِ عمومی است که تمامی موجودات دارند.
- پرهیز از قضاوت عجولانه :
انسان نباید به سرعت دربارهٔ دیگران قضاوت کند. قضاوت عجولانه یکی از حجابهای بزرگ مؤمن در مسیر رشد و فهم باطنی است. باید در داوری نسبت به دیگران صبر و تأمل داشت تا خطای درون در بینش پدید نیاید.
- شرح صدر و مردمداری در مسئولیتها:
در پذیرش مسئولیتها، انسان باید دارای شرح صدر باشد و در عین حال «مردمداری» کند، چراکه مردمداری نیمی از دین است.
قدرت و مقام، به ویژه در امور اجتماعی، با خطرات همراه است. در عرصهٔ مسئولیت و مدیریت، همواره دنیاطلبان هستند که انسان را تهدید به حذف، تخریب یا غصب مقام میکنند. این وضعیت خود حجاب و ابتلایی برای سالک است.
- شرط تعادل در پذیرش مسئولیت:
انسان در مسیر رشد اجتماعی نباید دچار استقلال فردی و خود محوری گردد و از سوی دیگر نباید دچار تقلید کورکورانه از دیگران شود. باید از هر دو حالت استبداد درونی و انفعال در برابر دیگران آزاد باشد. این آزادی از تعلقات، شرط تعادل و سلامت سلوک در عرصهٔ اجتماعی است.
- صبر در بلا و صفای باطن:
در منظر عرفا، «صبر در بلا» موجب صفای درون است. مشکلات و ابتلائات دنیوی همچون آبِ زلالیاند که باطن انسان را میشویند و روشن میسازند.
بلاها بر دو نوعاند:
۱. بلاهایی که خداوند در مسیر زندگی انسان قرار میدهد تا امتحان و تعالی روحی او تحقق یابد؛ این بلاها کفارهٔ گناهان و وسیلهٔ رشدند.
۲. بلاهایی که به سبب انتخابهای نادرست، خُلقیات ناپسند و ملکات درونی خود انسان پدید میآیند. این نوع بلاها نیز وسیلهٔ تذکر و تطهیرند و باید آنها را با صبر و توجه به مبدأشان یعنی خداوند پذیرفت.
- قبض و بسط در مسیر الیالله :
سالک در مسیر «الیالله» همواره دچار حالات متناوبِ قبض و بسط است. این رفت و برگشتِ روحی، خاصیت رشد معنوی است و اگر سالک در هر دو حالت سپاسگزار باشد، موجب تعالی او میشود.
هرگاه انسان از حالت معنوی دور شود و دچار غم گردد، باید با صبر همراه باشد، و زمانی که نور و جذبه و سرور در او ایجاد میشود، باید سپاسگزاری کند. در هر دو حالت، مؤمن باید شاکر خدا باشد.
این تناوب میان نعمت و بلا، قبض و بسط، خود نوعی امتحان الهی و تجلّی حکمت ربوبیت است. قرآن کریم همین معنا را بیان میفرماید که: «وَنَبْلُوکُمْ بِالْخَیْرِ وَالشَّرِّ فِتْنَهً»؛ یعنی ما شما را به وسیلهٔ خیر و شر، نعمت و بلا، آزمایش میکنیم.
- عوامل پیدایش توفیق معنوی :
توفیق در عرصهٔ معنوی به وسیلهٔ چهار امر به دست میآید:
۱. ادب: کسی که ادب ندارد از دین نیز محروم است؛ «مَنْ لَا أَدَبَ لَهُ لَا دِینَ لَهُ».
۲. تواضع: تکبّر و خودبینی مانع فیض است، و توفیق در سایهٔ فروتنی حاصل میشود.
۳. شکر: شکرگزاریِ حقیقی سبب دوام نعمتهای معنوی است.
۴. صبر: صبر در ابتلائات کلید گشایشهای باطنی است.
این چهار اصل، رمزهای بنیادینِ توفیق سلوکی هستند.
- آفات سالک الیالله :
اهل سلوک نباید مشغولیات دنیوی خود را زیاد کنند؛ زیرا کثرت اشتغالات، حجاب ذکر و مانع حضور قلب است.
درس خواندن و درس دادن، معاش و معیشت، و دخالت در زندگی دیگران اگر از حدّ اعتدال خارج شود، آفت سالک است.
حرص در جمع شاگردان یا توسعهٔ ظاهریِ حلقهٔ ارادت نیز از موانع سلوک است؛ زیرا هدف، تربیت باطنی است نه کثرت پیروان.
- سنّت امتحان الهی در نعمتها و محرومیتها :
خداوند با اعطاء و سلب نعمتها، انسان را میآزماید. همان گونه که قرآن فرمود: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْمَالِ وَالأنْفُسِ».
نعمت و فقر، سلامت و بلا، هر دو زمینهٔ امتحاناند. سالک باید بداند که دگرگونی شرایط نشانهٔ بیمهری نیست، بلکه تغییر شیوهٔ امتحان الهی است. بنابراین نعمت، اگر موجب غفلت شود، سمّ است، و اگر به شکر منتهی شود، فیض است.
- پرهیز از افراط در مناسک و اعمال مقدس :
امور مقدس نیز نباید برای مؤمن به صورت عادت یا هوس درآید. عباداتی مانند روزه، زیارت و سفرهای معنوی اگر حالت زیادهروی و عادتزدگی پیدا کنند، از بُعد قدسی خارج میشوند.
حتی در امور عادی زندگی مانند خرید کردن یا معاشرت نیز باید نیت الهی حاکم باشد تا هر حرکت، عبادی و سلوکی گردد.
- جایگاه الگوهای هدایت :
کسانی که زمینهٔ هدایت در آنان فراهم است مانند فرزندان اولیا و علمای ربانی در معرض امتحانات بزرگ تری قرار دارند؛ زیرا رفتار آنان در منظر دیگران است و دیگران از ایشان الگو میگیرند.
اگر چنین شخصی مسیر هدایت را طی کند، ثواب او چند برابر است، و اگر منحرف گردد، چون موجب گمراهی دیگران میشود، کیفر او نیز مضاعف خواهد بود.
- نظام استاد و شاگرد در سلوک :
رابطهٔ استاد و شاگرد در سلوک الهی محدود هست و دوران خاصی دارد و برای همیشه استمرار ندارد. پس از مدتی، این پیوند باید به صورت تدریجی قطع شود تا شاگرد استقلال روحی پیدا کند و رشد یابد.
در مراحل ابتدایی، سالک به یک استاد نیاز دارد؛ ولی در مراتب بعدی ممکن است از استادان متعدد بهره گیرد. معیت و همراهی شاگردان سلوکی در آغاز مفید است، اما در ادامه، استقلال روحی و علمی لازم است.
- معیّت قیومی حق با مخلوقات:
خداوند با تمام اشیاء معیت دارد؛ یعنی در همه چیز حضور دارد، اما از همهٔ آنها مستقل است.
مخلوقات نیز همگی با خدا هستند ولی استقلال از او ندارند. وجودشان قائم به حق است، نه مستقل از او.
این معیت را «معیت قیومیه» مینامند؛ همانند بدن انسان که با نفس او همراه است، اما مستقل از نفس نیست و قِوام آن به نفس بستگی دارد.
- ویژگیهای استاد سلوک :
استاد سلوک حقیقی باید فیّاض باشد؛ یعنی دریچههای فیض و حکمت را برای شاگردان بگشاید.
البته همهٔ استادان سلوک چنین نیستند؛ برخی مانند آیتالله خوش وقت، به سبب مراقبهٔ کامل و حضور تام در محضر حق، شیوه شان سکوت بود؛ زیرا در مراقبهٔ دائمی سکوت عین ذکر است.
استاد سلوک باید شیوهٔ نقد و تصفیه را تعلیم دهد تا شاگرد در شناخت و تحلیل حالات نفس ورزیده گردد.
- بروز حقیقت در مقام تکذیب:
حقیقت انسانها در موقعیت تکذیب آشکار میشود. اگر شاگردی استاد خود را انکار یا تکذیب کند، در این نقطه روح استاد و میزان صدق و ایمان او روشن میگردد.
- معیار در پذیرش معارف معنوی:
در امور مادی، انسان تا یقین به سود و سلامت غذایی پیدا نکند، آن را نمیخورد. در امور معنوی نیز چنین است؛ باید معارف و علوم را بر اساس یقین به صحت و فایدهٔ آنها دریافت کرد.
همچنانکه در روایت آمده: «اُنظر إلی ما قال، وَلا تَنظر إلی مَن قال» یعنی بنگر چه گفته میشود، نه اینکه چه کسی میگوید. با این حال، باید یقین به سلامت و حقانیت گفتار داشت.
- نیت خالص در اعمال و تشخیص الهامات:
اعمال نیک باید هم دارای «حُسن فعلی» باشند و هم «حُسن فاعلی». یعنی علاوه بر ظاهر خوب، باید با نیت خشیت الهی و دعوت به حق انجام گیرند، نه برای دعوت به خود یا جلب تمجید دیگران.
الهامات الهی همواره با انشراح صدر، آرامش، یقین به حق، و ایجاد میل به عبادت همراهند؛ در حالی که الهامات شیطانی با قبض روحی، اضطراب، دعوت به گناه، تردید در ایمان و توجه به خود همراهند.
پس معیار تشخیص الهی از شیطانی، آرامش درونی، میل به عبادت و دعوت به خداست، در برابر اضطراب، غرور و دعوت به نفس.
- هدف نهایی سلوک:
سالک الیالله باید در هر چیز نشانهای از حق را ببیند؛ در جزئیترین امور نیز راهی به سوی خدا جستجو کند.
هدف از سلوک، مکاشفه یا کرامت یا تصرفات خارق العاده نیست، بلکه رسیدن به «تجلّیات الهی» و «معرفتاللّه» و نهایتاً «حبّاللّه» است.
دریافت حقایق و شهودات باید با مداومت، صداقت و استقامت در عبادت همراه باشد.
- شرایط امر به معروف و نهی از منکر :
در امر به معروف، لازم است یقین به معروف بودن عمل، یقین به تأثیر گفتار و نیز شناخت یقینی از گناه مخاطب وجود داشته باشد.
کسانی که مداوماً منکرات را مشاهده میکنند و به آنها عادت مییابند، حساسیتشان نسبت به منکر از بین میرود و منکر برایشان امری عادی میشود.
- غایتِ جلسات معرفتی:
برخی از افراد به جلسات مذهبی و معرفتی روی میآورند نه از سر نیات الهی، بلکه برای رهایی از تنهایی و غمهای درونی. چنین حضورهایی اگر از خوف و خستگی تنهایی سرچشمه گیرد، رشد حقیقی در پی نخواهد داشت. مقصدِ حقیقی، انس با خدا و حضور در پیشگاه اوست.