آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • نکاتی پیرامون شناخت اسماء الله – بخش دوم

نکاتی پیرامون شناخت اسماء الله – بخش دوم

خلاصه محتوا:

در این محتوا به تحلیل دقیق مراتب اسماء الهی و چگونگی تجلی آن‌ها در عوالم مختلف وجودی، به‌ ویژه در انسان، پرداخته می شود. در گام نخست، بیان می‌شود که ذات خداوند، حقیقتی نامتناهی و فاقد احوال قابل تغییر است اما در تجلیات خود، به‌ صورت اسماء و صفات ظهور می‌کند. اسماء الهی سه مرتبه دارند: اسماء ذاتی، صفاتی و فعلی. 

اسماء ذاتی، عین ذات حق و بی‌نیاز از وجود عالم‌اند (مانند غنی، صمد، قیوم)؛ اسماء صفاتی مانند سمیع و علیم، ناظر به نسبت ذات با کمالات علم و شنیدن‌ اند؛ و اسماء فعلی مانند خالق و محیی، در نسبت به عالم معنا می‌یابند. هستیِ عالم از طریق اسماء ذاتی پدید می‌آید، صفات مخلوقات تجلی اسماء صفاتی‌اند و افعال موجودات از اسماء فعلی نشئت می‌گیرند. بدین‌سان، اصل وجود اشیاء جلوه اسماء ذاتی خداوند است و روحانیت اشیاء نیز از همان جا سرچشمه می‌گیرد، در حالی که جسمانیت آن‌ها به اسماء فعلی بازمی‌گردد.

در ادامه، رابطه سلامتی و بیماری، کمال و نقص موجودات نیز با مراتب اسماء جمال و جلال تبیین می‌شود. سلامتی و رشد، ناشی از اسماء جمالی و بیماری و قبض از اسماء جلالی است. اما نقص‌ها، برخاسته از مخلوقیت اشیاء است نه از ناحیه اسماء.

  • اسماء الهی در مراتب ادراک انسان ظهور می‌یابد: 

در ادراکات حسی (بینایی، شنوایی و…) اسماء بصیر، سمیع و … جلوه می‌کنند؛ در مرتبه خیال، اسم مصوّر ظهور دارد؛ در عقل، اسم علیم و در قلب، اسم شاهد. همچنین قوای گوناگون انسانی اعم از قوه عاقله، ناطقه، غضبیه و شهویه همگی تجلی اسماء الهی‌اند. قوای شهویه مظاهر اسماء جمالی و قوای غضبیه مظاهر اسماء جلالی هستند. حتی قوا و تمایلات نباتی مانند جاذبه و ماسکه نیز انعکاس اسماء فعلی‌اند. میل به علم، پرستش و زیبایی نیز از تجلی میل‌های اسمائی خداوند است. احساسات و حالات نفسانی چون حب، صبر، قبض و بسط، همگی مظاهر اسماء الهی‌اند.

اسماء الهی نه فقط در حالات و احساسات، بلکه در ذات و حقیقت اشیاء ظهور می‌یابند. هر ذاتی در عالم، نشانه تجلی ذات الهی است و به همین دلیل، عالم همه‌اش ظهور و تجلی حق است؛ یعنی از غیب به شهادت آمده است. از این جهت، خودِ عالم «کلام عینی الهی» نام می‌گیرد، همان‌ گونه که قرآن «کلام علمی الهی» است.

در پایان، دو نوع ارتباط انسان با خداوند معرفی می‌شود: ارتباط با واسطه (از راه ملائکه و عوالم ملکوت) و ارتباط بی‌واسطه (دریافت مستقیم فیض از حضرت حق)، که هر دو بسته به درجه قوت روحی انسان ممکن است. ذکر اسم جامع «الله» به معنای توجه به همه اسماء الهی و خطاب به تمامیت ذات خداوند است. در هنگام گفتن «یا الله»، انسان به دو حقیقت آگاه می‌شود: فقر مطلق خویش و کمال مطلق خدا. بنابراین اسماء الهی غذای روح و داروی جان‌اند؛ غذای روح موجب تعالی و دارو موجب رفع آفات روحانی می‌شود. اسماء هم رافع ظلمت هستند و هم دافع آن، یعنی هم مانع از بروز تیرگی‌اند و هم روشنی ‌بخش روح در مسیر صعودی تکامل انسان.

آغاز محتوا:

خداوند، آن ذات نامتناهی است که دارای احوال نیست، بلکه صفات دارد. احوالِ ذاتیِ خداوند را «اسماء الله» می‌نامیم که همان کمالات و ویژگی‌های الهی هستند.

در حقیقت، اسماء الله عبارت‌اند از ذات الهی در یک تنزل خاص و در یک تجلی مخصوص. وقتی ذات را با یک صفت خاص در نظر بگیریم، از آن تعبیر می‌کنیم به «اسم»، و وقتی ذات را لحاظ نکنیم و صرفاً آن کمال را بنگریم، آن را «صفت» می‌نامیم. 

بنابراین، خداوند دارای احوالی است که هر صفتی به یکی از احوال الهی اشاره دارد. به عبارت دیگر، هر صفتی اشاره به یکی از ویژگی‌های روحی حضرت حق دارد.

  • تقسیم ‌بندی اسماء الهی:

اسماء الهی به سه دسته تقسیم می‌شوند: اسماء ذاتیه، صفاتیه، و فعلیه.

اسماء ذاتیه در واقع با ذات خداوند عینیت کامل دارند و عین حق و در وحدت با ذات حق هستند. 

اسماء صفاتیه همان ویژگی‌ها و صفاتی‌اند که از جهتی با ذات الهی یکی ‌اند و از جهتی غیر از ذات حق محسوب می‌شوند؛ مانند «سمیع»، «علیم»، «خبیر»، «حکیم» و امثال آن. 

اما اسماء فعلیه آن ویژگی‌هایی هستند که از مقام فعل انتظار می‌روند؛ مانند «خالق»، «فاطر»، «محیی» و امثال آن که به لحاظ مقام فعل به خداوند اطلاق می‌گردند. 

  • تفاوت آثار اسماء ذات، صفات و فعل:

اسماء ذاتیه، چه عالمی باشد و چه نباشد، وجود دارند؛ زیرا وابسته به آفرینش عالم نیستند. مانند «غنی»، «صمد»، «علیم». 

اما اسماء فعلیه تنها هنگامی معنا دارند که عالمی در کار باشد، زیرا این اسماء در ارتباط با عالم و موجودات معنا پیدا می‌کنند. 

برای نمونه، خداوند همیشه «حی» است؛ زیرا اسم حی از اسماء ذات است. خداوند همیشه «غنی» است، چه عالم باشد و چه نباشد. 

حضرت حق «صمد» است، چه عالم وجود داشته باشد و چه نه؛ پس، «غنی»، «صمد»، «قیوم» و «واجب ‌الوجود» همگی از اسماء ذاتیه هستند. 

او قائم به ذات خویش است، چه عالم باشد و چه نباشد، و هستی او عین ذات اوست. یعنی وجود خداوند ضروری است، چه عالم پدید آمده باشد و چه هنوز نباشد.

بنابراین اسماء ذاتیه، کامل‌ترین اسماء خداوند هستند. 

پس از آن، اسماء صفاتیه و سپس اسماء فعلیه قرار دارند؛ زیرا اسماء فعلیه تنها در رابطه با عالم و فعل الهی معنا دارند.

  •  نقش اسماء در آفرینش و تدبیر:

خداوند با اسماء ذاتی خویش، وجود و هستی اشیاء را می‌آفریند. 

شاکلهٔ عالم هستی با اسماء ذاتی الهی پدید می‌آید؛ مانند اسم‌های صمد و غنی. 

سپس، با اسماء وصفیه، ویژگی‌ها و صفات موجودات را آشکار می‌سازد. 

به‌عبارت دیگر، اصل وجودِ هر شیء، با اسماء ذاتی ایجاد می‌شود، و صفات و کیفیت‌های آن با اسماء صفاتی تحقق می‌یابد. 

و نیز، افعال موجودات جلوه‌ای از اسماء فعلیهٔ الهی هستند. 

زیرا خداوند با اسماء افعال، جسمیت عالم را آشکار می‌کند، و با اسماء ذاتیه، روحانیت و حقیقت عالم را اظهار می‌نماید. 

  • تجلی روح و جسم در اسماء:

جسم اشیاء به‌ وسیلهٔ اسماء افعال انشا می‌شود، 

در حالی‌که  نفس و حقیقت هر شیء به ‌وسیلهٔ اسماء ذاتیه پدید می‌آید. 

پس هر موجودی، نفسی دارد که با اسماء ذاتی ایجاد می‌شود، و بدنی دارد که با اسماء فعلیه پدید می‌آید.

در مقام آفرینش و انشا، اسماء الهی به صورت ترکیبی و ترکیبی‌تألیفی عمل می‌کنند؛ یعنی برای خلق یک موجود، چند اسم با یکدیگر در ترکیب و هماهنگی عمل می‌کنند. 

از این رو، گفته می‌شود: 

هر انشا، هر ایجاد، هر اشراق و هر ابداع، و هر تدبیر، همگی با اسماء الهی تحقق می‌یابد. خداوند به ‌وسیلهٔ اسماء الله عالم را ایجاد و نیز تدبیر می‌کند.

  •  تأثیر اسماء جمالیه و جلالیه:

هر انشایی، هر تدبیری، و هر مرتبه‌ای از موجودات، با اسماء مختلف الهی معنا می‌یابد. 

برای نمونه: 

سلامتی هر انسان، حیوان یا گیاه، با اسماء جمالیه تحقق می‌یابد، 

و بیماری موجودات، با اسماء جلالیه  ظهور می‌کند. 

بنابراین، سلامتی و بیماری نیز مرتبط با اسماء جمال و جلال‌اند. 

تعالی و تکامل موجودات از طریق اسماء جمالیهٔ الهی صورت می‌گیرد، 

در حالی که نقایص مخلوقات، ریشه در اسماء الهی ندارند؛ بلکه از جنبهٔ خلقیت و مخلوق‌بودن آنها ناشی می‌شوند. 

  • ظهور اسماء در مراتب ادراکات:

اسماء الهی در اشکال گوناگون ادراک ظاهر می‌شوند: ادراکات حسی، خیالی، عقلی و قلبی. 

ادراکات حسی پنج‌گانهٔ ما، جلوه‌های اسماء الهی‌اند: 

دیدن، تجلی اسم بصیر است؛ 

شنیدن، تجلی اسم سمیع است؛ 

لمس، چشیدن و بوییدن نیز تجلیات اسماء فعلیه پروردگارند، زیرا این اعمال جلوه‌ای از فهم و درک حسی هستند. 

عمل کردن انسان تجلی اسم قادر است؛ قدرت دست و پا، ظهور همین اسم الهی است. 

درک و فهم در قوای احساس ما، تجلی اسم علیم  است. 

  • تجلی اسماء در قوه خیال، عقل و قلب:

قوهٔ خیال انسان، مظهر اسم مصوّر الهی است. 

قوهٔ عقل انسان و تعقل او، تجلی اسم علیم الهی است. 

قلب انسان نیز، مظهر و جلوهٔ اسم شاهد الهی است. 

بنابراین، اسماء الهی در ادراکات مختلف انسانی متجلی می‌شوند؛ 

در حقیقت، همهٔ قوای انسان، از حسی و خیالی و عقلی تا قلبی، تجلیات مختلف اسماء الله هستند. 

  • تجلی اسماء در قوای انسانی:

قوای انسانی شامل قوهٔ عاقله، قوهٔ خیال، قوای حسی ظاهری و باطنی، و قوهٔ ناطقه است. 

تکلم انسان تجلی اسم متکلم الهی است. 

تمام قوای انسان مظهر اسماء الهی‌اند، 

حتی قوای حیوانی مانند غضبیه و شهویه نیز، جلوه‌های اسماء خداوند هستند. 

قوهٔ غضبیه جلوهٔ اسماء جلال الهی است، 

و قوهٔ شهویه جلوهٔ اسماء جمال الهی. 

یکی جذب می‌کند و دیگری دفع. 

بخش دوم:

  •  تجلی اسماء در قوای نباتی:

همان‌گونه که قوای انسانی جلوه‌گاه اسماء الهی هستند، قوای نباتی نیز تجلی اسماء حق می‌باشند.

قوای نباتی همچون جاذبه، دافعه، نامیه، و قاضیه، همه تجلیات اسماء فعلیهٔ حضرت حق در مرتبهٔ نباتی‌اند. 

به این معنا که حتی در گیاهان نیز، آنچه موجب جذب، رشد، حفظ و تغذیه می‌شود، در واقع اثر و عملی از اسماء فعلیه الهی است. 

  • تجلی اسماء در امیال انسانی:

اسماء الهی به شکل امیال نیز تجلی و ظهور پیدا می‌کنند. 

امیال در واقع همان جلوه‌های درونی اسماء الهی در ما هستند. 

برای نمونه: 

میل به خوبی‌ها، میل به معنویات، میل به پرستش، عشق به زیبایی، میل به دانایی و علم‌طلبی، همگی تجلیات مستقیم اسماء الهی در ساختار انسانند. 

ازاین‌ رو، هر میل و گرایش فطری در انسان، مظهر یکی از اسماء الله است و بدین‌ گونه است که انسان به وسیلهٔ نام‌ها و صفات خداوند در درون خویش حرکت و گرایش دارد.

  • تجلی اسماء در احساسات و عواطف:

همچنین، اسماء الهی به صورت احساسات و حب و عواطف در وجود انسان جلوه‌ گر می‌شوند. 

احساس محبت در هر انسانی، تجلی اسم حبیب و محب است. 

تمامی عواطف انسانی، مظهر اسماء جمالیهٔ الهی هستند. 

حتی در حیوانات نیز، احساسات و مهر آن‌ها نسبت به فرزندانشان، تجلی اسماء الهی است. 

برای مثال، دلسوزی و مهر شیر نسبت به توله‌اش یا پرندگان نسبت به جوجه‌هایشان، مظهری از اسم‌های رحمت و رأفت خداوند است، گرچه در وجودشان اسم قهر و ضار هم نمود دارد.

  • تجلی اسماء در حالات روحی و احوال نفسانی:

اسماء خداوند در احوال و حالات روانی و نفسانی انسان نیز ظهور دارند. 

برای نمونه: 

صبر، تجلی اسم صبور الهی است. 

حزن و اندوه، تجلی اسماء جلال الهی است. 

امیدواری، تجلی اسم رجاء و رحمت است. 

قبض و بسط روح، تجلی اسم‌های قابض و باسط می‌باشند. 

بدین‌ترتیب، تمامی حالات روحی و درونی انسان، جلوه‌هایی از اسماء و صفات الهی هستند. هیچ حالی از احوال انسان بی‌ارتباط با یکی از اسماء الله نیست.

  •  تجلی اسماء در افعال انسان:

اسماء الهی نه تنها در ادراکات، قوای درونی، احساسات و احوال نفسانی، بلکه در افعال و اعمال انسان نیز آشکار می‌شوند. 

برای مثال: 

اسم قدرت به صورت عمل‌کردن انسان و توان فعالیت و کار در او ظهور می‌کند. 

انسان در مرتبهٔ خیال، هنگامی که «انشاء و تصویر» انجام می‌دهد، مظهر اسم خالق است؛ 

در مرتبهٔ عقل، هنگامی که معانی را ابداع می‌کند، مظهر اسم مبدع و منشی است. 

بنابراین، تمامی افعال انسان، باطن و حقیقتی الهی دارند، و هر عمل، تجلی یکی از اسماء فعلیهٔ حضرت حق است.

  •  تجلی اسماء در صفات و کمالات انسانی:

اسماء الهی به شکل صفات و کمالات انسانی نیز تجلی دارند. 

به همین دلیل است که گفته می‌شود: 

«انسان مظهر اسماء و صفات الهی است.» 

تمامی صفات و کمالاتی که در وجود انسان مشاهده می‌شود، بازتاب صفات الهی در آینهٔ وجود اوست. 

  •  ذات اشیاء و ارتباط آن با اسماء الهی:

اسماء الهی نه تنها در صفات و افعال، بلکه در ذات اشیاء نیز تجلی می‌کنند. 

ذات هر چیزی در عالم، جلوه‌ای از ذات الهی است. 

به این معنا که خاک، آب، آتش، هوا و موجودات دیگر، هر یک دارای ذاتی هستند که تجلی ذات الهی در مرتبهٔ خاص خود است. 

هر چیزی در عالم، از هر جهت و در هر شأنی که مورد توجه قرار گیرد، تجلی یکی از اسماء الهی است. 

پس، همهٔ جهان، عرصهٔ ظهور و نمود اسماء الله است. 

  • تقسیم موجودات بر اساس تجلی اسماء:

حیوانات وحشی و درندگان، مظهر اسم ضار هستند، 

در حالی که حیوانات اهلی و حلال‌گوشت مانند گاو و گوسفند، مظهر اسم نافع الهی‌اند. 

اما همان حیوان درنده که مظهر اسم ضار است، در عین حال، هنگامی که به فرزند خود مهر می‌ورزد و از او محافظت می‌کند، جلوه‌ای از رحمت الهی در او آشکار می‌شود. 

تنها تفاوت در این است که در او، غلبه با اسم قهر و ضار است. 

  •  حقیقت تجلی در عالم:

اصل تجلی به معنای «از باطن به ظاهر آمدن» است. 

جهان هستی سراسر تجلی و ظهور ذات حق است. 

یعنی ذات خداوند، خود را در مرتبهٔ کثرات آشکار و جلوه ‌گر می‌سازد. 

اسماء به شکل انواع هم جلوه می کنند، جمادات ، نباتات ، حیوانات و انسان ها و ملائکه همگی انواع هستند. پس یکی از نحوه های ظهور و جلوه به شکل انواع می باشد. البته نوع به خود تحقق خارجی ندارد بلکه نوع به شکل فرد ظاهر می شود و فرد در واقع همان شیء خارجی هست. فرد در اینجا به معنای یکی بودن است و وحدت هر شیء تجلی اسم واحد الهی هست.

ارتباط و اتصالی که بین اجزاء یک شیء می باشد مظهر احدیت الهی هست، عالم از باطن به ظاهر آمده و تجلی یعنی از باطن به ظاهر آمدن. همچنین کلام یعنی از باطن به ظاهر آمدن و عالم تجلی حق هست ، عالم از ذات الهی انشاء و ایجاد شده است پس عالم از ظاهر به باطن آمده است.  

«عالم»، همان کلام الهی است؛ 

عالم کلامی نه به لفظ می باشد، بلکه کلام عینی است که خداوند با آن، ذات خویش را اظهار می‌کند. 

همان‌گونه که قرآن «کلام علمی» حضرت حق است، هستی نیز «کلام عینی» اوست. 

به بیان دیگر، عالم، انشاء و ایجاد ذات الهی است، که از باطن الهی به ظاهر آمده، از غیب به شهادت، از خفا به ظهور.

  • مراتب ارتباط انسان با حق:

انسان نمی‌تواند مستقیماً در آغاز سلوک با ذات حق ارتباط برقرار کند؛ 

زیرا روح انسان در ابتداء کامل و قوی نیست و نیازمند وسائط است. 

بنابراین، انسان ابتدا از طریق واسطه‌ها با خداوند ارتباط می‌یابد؛ 

این واسطه‌ها همان ملائکه‌اند که فیض الهی را از حضرت حق گرفته و به نفوس انسانی منتقل می‌کنند. 

در اثر تعالی روح و تکامل وجودی، ارتباط انسان با حق از واسطه عبور می‌کند و به مرحلهٔ ارتباط بی‌واسطه می‌رسد. 

پس دو گونه ارتباط میان انسان و خداوند وجود دارد: 

۱. ارتباط باواسطه از طریق ملائکه و مراتب ملکوتی؛ 

۲. ارتباط بی‌واسطه هنگامی که روح به حدّی از قوت می‌رسد که فیض را مستقیم از حق دریافت می‌کند. 

  •  نمونهٔ ارتباط انبیاء با حق:

همین دوگونه ارتباط در مورد انبیاء الهی نیز برقرار بوده است. 

در مسیر صعودی نبوت، نبی ابتدا از طریق ملائکه و عوالم ملکوتی با حق مرتبط می‌شود، 

و هنگامی که روحش به درجهٔ بالایی از قوت وجودی می‌رسد، 

مستقیماً حقایق را بی‌واسطه از خداوند دریافت می‌کند.  هر انسانی نیز می‌تواند چنین مراتب ارتباط را تجربه کند. 

  • جامعیت اسم «الله»:

وقتی می‌گوییم «یا الله»، در حقیقت همهٔ اسماء الهی را یکجا فرا می‌خوانیم. 

چرا که اسم «الله» اسم جامع است و تمامی اسماء و صفات الهی را در خود دارد. 

در هنگام خواندن و ذکر «الله»، انسان در واقع به کل ذات الهی خطاب می‌کند، 

و با تمامیت حق ارتباط می‌یابد و توجه او نیز به تمامیت ذات حق است، نه به شأن خاصی از شئون الهی. 

  • ارتباط میان ذکر «الله» و فقر وجودی انسان:

توجه به اسم جامع «الله»، در حقیقت توجه به فقر ذاتی انسان و کمال مطلق حق است. 

زمانی که انسان می‌گوید «یا الله»، 

درون خود، تمام فقر وجودی خویش را در برابر کمال مطلق الهی مجسم می‌بیند؛ 

گویی سراسر فقر در برابر سراسر کمال قرار دارد. 

بدین‌سان، هنگام ذکر «الله»، دو توجه در وجود انسان هم‌زمان تحقق می‌یابد: 

نخست، توجه به تمامیت فقر خویش؛ 

دوم، توجه به تمامیت کمال الهی.

  •  اسماء الهی؛ غذای روح و داروی جان:

اسماء الهی همچون غذای جان انسان و نیز داروی روح انسان هستند. 

از یک نگاه، غذای روح به شمار می‌آیند، زیرا روح از آن‌ها تغذیه کرده و تعالی می‌یابد؛ 

و از نگاه دیگر، دارو محسوب می‌شوند، زیرا آلودگی‌ها، آفات و ظلمت‌های روح را می‌زدایند. 

هر اسم الهی همانند یک دوای خاص است که خلأیی از روح انسان را پر می‌کند و نوع خاصی از بیماری روحی را درمان می‌سازد. 

بدین جهت، گفته می‌شود اسماء الله هم رافع‌اند و هم دافع: 

رافع، از آن رو که تاریکی‌های درونی را برطرف می‌سازند؛ 

و دافع، از آن جهت که از ورود تیرگی و آفات جدید به روح جلوگیری می‌کنند. 

پس، اسماء الله هم تعالی‌بخش و ارتقا‌دهندهٔ روح هستند، 

و هم پاک‌کننده و شفابخش درون انسان.

  • جمع‌بندی :

در نتیجه، اسماء الهی هم مایهٔ طهارت نفس و هم تغذیهٔ آن هستند. 

به واسطهٔ اسماء الله، روح از ظلمت و آلودگی پاک می‌گردد، 

و در مسیر کمال و صعود روحانی قرار می‌گیرد. 

انسان، در مسیر بندگی، باید با معرفت و حضور، این اسماء را بشناسد و تکرار کند تا همواره متذکر فقر خویش و کمال حق باشد و از این طریق در سیر الی الله تکامل یابد. 

گفتارهای مشابه