خلاصه محتوا:
در این محتوا، محور اصلی بررسی نسبت نفس ناطقه با بدن و تبیین مراتب و شئون علم حضوری نفس به بدن است. ابتدا بر این اصل تأکید میشود که نفس انسان به بدن خود علم حضوری دارد و همین علم، مبنای تدبیر بدن توسط نفس است. اما این علم، مراتبی دارد و با علم حضوری نفس به ذات خود متفاوت است؛ زیرا علم انسان به خود، علم عقلی و شهودی است، در حالیکه علم حضوری به بدن، به مراتب طبیعی و افعالی بدن مربوط میشود.
علم حضوری نفس به بدن به سه شاخه تقسیم میشود:
۱. علم حضوری به افعال طبیعی بدن (مانند دیدن، شنیدن، چشیدن و حرکت)،
۲. علم حضوری اجمالی به اعضا و اندامهای کلی بدن (مثل دست، پا و چشم)،
۳. علم حضوری به وجود مادی بدن که بسیار خفیف، اجمالی و غیرتفصیلی است و تنها با مکاشفه و تجرد قابل درک است.
این علم حضوری، ارادی و اختیاری نیست، بلکه علمی است غیرارادی، موهوب و تکوینی که از علم حضوری الهی به عالم هستی نشئت میگیرد. نفس، پیش از ایجاد بدن و انشای وجود مادی، در مرتبه عقل مفارق، علم تفصیلی به بدن دارد، اما این علم استقلالی نیست، زیرا از سوی خداوند و به واسطه عقل مجرد افاضه میشود. بنابراین عقل مجرد واسطه علم حضوری و تدبیر بدن است، و نفس ناطقه شریک کلی در علم حضوری و تدبیر بدن به شمار میآید.
در ادامه، نسبت تکوین و تشریع نفس و ارتباط اراده اختیاری انسان با اراده تکوینی بررسی میشود. عقل مجرد بر نفس و بدن احاطه دارد و تدبیر بدن از طریق نفس، در واقع تدبیر عقل مجرد است. انسان سالک که در مسیر سیر و سلوک انفس قدم میزند، در مراتب روح، سر، خفی و اخفا حاضر میشود و با این حضور، اتحاد میان تکوین و تشریع را در وجود خویش مییابد. در این مقام، اراده تکوینی انسان با اراده اختیاری او متحد میگردد، و او به علم حضوری تفصیلی نسبت به بدن دست مییابد. بدینسان، وسعت وجودی و احاطه ارادی انسان به تدریج گسترش یافته و تمامی ابعاد تکوینی او در قلمرو اختیارش قرار میگیرد. این حضور در مراتب نفس و بدن، حقیقت امامت باطنی و تسلط تکوینی انسان کامل بر مراتب وجودی خویش را آشکار میسازد.
آغاز محتوا:
- مقدمه:
نخستین اصل در فهم این محتوا آن است که نفس انسان دارای علم حضوری نسبت به بدن خویش است و بدن را بر اساس همین علم حضوری تدبیر میکند. بنابراین، اصل و مبنای ادراک و تدبیر بدن، علم حضوری نفس است.
- تفاوت علم حضوری نفس به خود و به بدن:
علم حضوری انسان به ذات خویش با علم حضوری به بدن متفاوت است. علم حضوری انسان به خود، علم شهودی و عقلی است، و درک حقیقت نفس به واسطه عقل و شهود عقلی تحقق مییابد. اما این علم به نفس، عین علم به بدن نیست. گرچه نفس علم حضوری به افعال بدنی دارد، ولی علم حضوری او به حقیقت مادی بدن و اجزاء آن یکسان نیست. این نکته بسیار بنیادی است، زیرا نشان میدهد که علم حضوری به بدن، مراتبی دارد و همه آن علمها از نوع ادراک جزئی نیستند.
- شاخههای سه گانه علم حضوری نفس به بدن:
علم حضوری انسان به بدن خویش به سه مرتبه تقسیم میشود:
۱. علم حضوری به افعال طبیعی بدن:
نفس ناطقه علم حضوری به افعال طبیعی مانند دیدن، شنیدن، گفتن، حرکت و چشیدن دارد. این علم ناظر بر فعل طبیعی بدن به مثابه جلوهای از حضور نفس است.
۲. علم حضوری به اعضای کلی بدن:
نفس علم حضوری دارد به اجزاء کلی بدن مانند دست، پا، چشم و گوش، اما نه علم تفصیلی به افعال اجزاء جزئی بدن نفس به افعال مغز یا کبد و جزئیات فعل آنها علم حضوری تفصیلی ندارد.
۳. علم حضوری به وجود مادی بدن:
این نوع علم حضوری بسیار ضعیف و اجمالی است. انسان به وجود مادی خود علم حضوری دارد، ولی این علم خفیف و غیرفصیح است و تحقق آن نیازمند مکاشفه و مشاهده عالم غیب است. انسان باید در مرتبهای از تجرد قرار گیرد تا بتواند حقیقت مادی خود را به علم حضوری کشف کند؛ در حالت عادی، علم حضوری به وجود مادی در حجاب است.
- علم حضوری غیرارادی و موهوبی:
نفس بر اساس همین علم حضوری بدن را تدبیر میکند. اما ماهیت این علم حضوری چیست؟ آیا این علم ارادی و اختیاری است؟ پاسخ منفی است. علم حضوری نفس به بدن غیرارادی و غیر اختیاری است؛ علمی موهوبی و تکوینی است که از علم حضوری حضرت حق به عالم هستی تنزل یافته است. نفس، جلوهای از علم خداوند به عالم دارد، ازاین رو علم حضوری به بدن نیز از آن علم الهی افاضه شده است.
- علم حضوری قبل از انشای بدن:
نکته مهم آن است که نفس دارای علم حضوری به بدن پیش از ایجاد و انشای بدن است. این علم، علم به افعال بدنی و جزئیات بدن در مرتبه تکوین است، اما نفس در این علم استقلال ندارد این علم از آنِ خداوند است و به واسطه عقل مجرد به نفس ناطقه داده میشود. بنابراین، عقل مجرد واسطه علم حضوری نفس به بدن و واسطه تدبیر بدن بر اساس آن علم است. تدبیر بدن، در حقیقت، تجلی تدبیر مجردات عقلی است که در نفس ناطقه تمثل یافتهاند.
- ارتباط عقل مجرد و نفس ناطقه در تدبیر بدن:
نفس ناطقه شریک کلی در علم حضوری به بدن است، ولی اصل علم و تدبیر از عقل مجرد و در نهایت از حق تعالی سرچشمه میگیرد. بدینسان، عقل مجرد بر نفس احاطه تکوینی دارد و تدبیر بدن از جانب عقل مجرد، از طریق نفس تحقق مییابد. نفس واسطهای است میان عقل مجرد و بدن، و اراده تکوینی نفس در واقع انعکاس اراده عقل مجرد است.
- وحدت اراده تکوینی و اختیاری انسان در سیر انفسی:
در ادامه، چگونگی اتصال اراده تکوینی با اراده اختیاری انسان مطرح میشود. انسان در مسیر سلوک انفسی، با پیمودن مراتب وجودی خود در روح، سر، خفی و اخفا، در مراتب تکوینی وجود خویش حاضر میشود. این حضور، به معنای وحدت و اتحاد میان تکوین و تشریع در وجود انسان است. هرچه انسان در سیر انفسی پیش رود، لطیفتر میشود، و روح او در مراتب وجودی خود ظهور مییابد؛ بدین سان انسان ابعاد تکوینی خود را در احاطه اراده خویش درمیآورد.
- علم حضوری تفصیلی در مرتبه خفی و اخفا:
کسی که به مرتبه سر و خفی و اخفا در نفس خویش رسیده باشد، علم حضوری تفصیلی نسبت به وجود بدن پیدا میکند و اسرار و ابعاد پنهان وجود خود را کشف مینماید. در این حالت، اراده تکوینی انسان شأن مییابد و با اراده اختیاری او یکی میشود. این اتحاد، نتیجه حضور کامل در مراتب نفس و بدن است.
- گسترش اراده و احاطه وجودی انسان سالک:
با سیر و سلوک، انسان به وسعت وجودی و احاطه ارادی میرسد؛ قلمرو اراده او گسترده میشود تا جاییکه همه ابعاد تکوینی بدن در چارچوب ارادهاش قرار میگیرد. این حضور دوگانه در ساحه تکوین و تشریع، حقیقت مقام انسان کامل را آشکار میسازد؛ زیرا او با ارادهاش در هر دو ساحه ظهور میکند و تکوین و تشریع او وحدت مییابد.
پایان:
نتیجه گرفته می شود که نفس در مراتب تدبیر بدن، واسطه میان عقل مجرد و بدن است، و تدبیر حقیقی از عقل مجرد و در اصل از حق تعالی صادر میشود. سالک با حضور در مراتب نفس خویش به علم حضوری تفصیلی نسبت به وجود مادی دست مییابد و بدینسان تکوین و تشریع وجود او متحد شده، قلمرو اختیارش هم قلمرو تکوینش میگردد.