آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • قیومیت الهی؛ عامل اعتدال در مراتب هستی 

قیومیت الهی؛ عامل اعتدال در مراتب هستی 

خلاصه محتوا:

در این محتوا، استاد به تبیین جایگاه اسم الهی «قیّوم» و نسبت آن با اعتدال مراتب عالم می‌پردازد. ابتدا بیان می شود که واژه «قیّوم» صیغه مبالغه از «قائم» است، به معنای آن ‌که همواره در حال قیام و برپادارندگی عالم است. قیّوم از حیث معنا، هم به مرتبه ذات برمی‌گردد و هم به مرتبه فعل الهی؛ بدین معنا که خداوند، از یک ‌سو قائم به ذات خویش است و وجودش نیازمند غیر نیست (اسم ذاتی)، و از سوی دیگر همه‌ی عالم به وجود او قائم است و قوام خود را از او می‌گیرد (اسم فعلی). در همین معنا، سایر اسماء فعلی چون خالق، رازق، شافی و غیره، همه به اسم قیّوم باز می‌گردند و از آن سرچشمه می‌گیرند.

سپس «قیّومیت» عامل اعتدال عالم معرفی می شود. که عالم طبیعت از چهار عنصر اصلی آب، خاک، هوا و آتش ترکیب یافته است. اگر یکی از این عناصر بر دیگری غلبه یابد، نظام عالم از بین می‌رود. پس تعادل میان این عناصر به واسطه‌ی قیّومیت الهی برقرار شده است. وجه جلالی و قهری اسم قیّوم مانع غلبه یک عنصر بر دیگر عناصر است تا جهان مادی در توازن باقی بماند.

در ادامه این قاعده  به مراتب وجودی دیگر گسترش داده می شود و بیان می شود که در نفس انسان نیز اسم قیّوم ظاهر است؛ چنان ‌که نفس ناطقه با وجه قهری و جلالی خود تعادل بدن را حفظ می‌کند و نمی‌گذارد یکی از عناصر یا قوا بر دیگری غلبه کند. این اعتدال، هم در بدن، هم در قوا، و هم در تمایلات متضاد نفسانی برقرار است. همان ‌گونه که خداوند با قیّومیت خویش اعتدال عالم ماده را برپا می‌دارد، نفس نیز با همان وجهِ قیّومیت در مرتبه خویش، میان امیال و قوا و اعضاء تعادل ایجاد می‌نماید.

در مراتب بالاترِ عالم وجود نیز همین اصل برقرار است. در عالم ملکوت، قیّومیت الهی بین ملائکه‌ی مظهر اسماء متقابل (قابض و باسط، مهیّب و رحیم) تعادل برقرار می‌کند تا تضادی در فعل الهی پدید نیاید. در جبروت نیز، قیّومیت میان اسماء متقابل همچون جبرائیل و اسرافیل، یا امید و خوف، توازن ایجاد می‌کند. و در مرتبه بالاتر، یعنی عالم اسماء، قیّومیت ذاتی الهی مانع غلبه‌ی یکی از اسماء بر دیگری است و جمع میان اسماء متقابل چون اول و آخر، ظاهر و باطن، جمال و جلال را ممکن می‌سازد. اگر چنین اعتدالی در ذات برقرار نبود، عالم امکان از هم می‌پاشید.

در پایان، به قاعده‌ی «من عرف نفسه فقد عرف ربه» اشاره می‌شود و بیان می شود همان ‌گونه که نفس ناطقه اعتدال بدن را نگاه می‌دارد، حق تعالی نیز با قهر ذاتی و قیّومیت ذاتی خویش، اعتدال در ذات و مظاهر خویش را حفظ می‌کند. بنابراین، قیّومیت حق، منشأ و عامل اعتدال در همه‌ی مراتب هستی است، از جسمانی‌ترین تا الهی‌ترین مرتبه.

آغاز محتوا:

موضوع این محتوا “قیومیت، عامل اعتدال عالم” است. واژه «قیوم» صیغه مبالغه از «قائم» است؛ قائم به ‌معنای قیام ‌کننده، و قیوم به ‌معنای بسیار قیام‌ کننده است؛ یعنی کسی که قیام او در نهایت شدت و دوام است. 

در این معنا، قیوم بودن خداوند اشاره دارد به اینکه خداوند قیام کرده است برای تدبیر خلق. او قائم به ذات خود است، و به ‌لحاظ فعل نیز همه‌ چیز قائم به اوست. 

  • بررسی لغوی و الهیاتی واژه قیوم: 

درباره‌ی اسم «قیوم»، گاه دو دیدگاه میان اهل معرفت مطرح است: برخی بر آن‌اند که این نام از اسماء ذاتی الهی است و برخی دیگر آن را از اسماء فعلیه الهی می‌دانند. 

اگر بپذیریم که قیوم از اسماء ذاتی است، معنا چنین خواهد بود که خداوند چه عالمی باشد و چه نباشد، همواره قیوم است؛ همان‌گونه که او حی است، زیرا حیات برای او ذاتی است، چه عالم موجود باشد چه نه. 

اما اگر «حی» را به‌ معنای «احیاکننده» یعنی بخشنده‌ی حیات به دیگران بگیریم، در این صورت آن اسم از اسماء فعلی خواهد بود. پس ممکن است اسمی مانند «حی» هم از اسماء ذاتی و هم از اسماء فعلی به ‌شمار رود. 

  • مقایسه با مفهوم اراده در الهیات :

همین بحث را می‌توان درباره‌ی اسم «اراده» نیز مطرح کرد. خداوند اراده‌ای ذاتی دارد، آنجا که می‌فرماید: «إِنَّما إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون‏»؛ یعنی چون چیزی را اراده کند، به آن می‌گوید باش و می‌شود. 

این اراده در مقام واحدیت الهی، عین تحقق است، یعنی خواستن خداوند عین شدن است. اراده در این سطح، از اسماء ذاتی است. 

اما وقتی اراده را نسبت به عالم و ایجاد مستمر آن در نظر آوریم  جایی که خداوند دائم عالم را انشا و تجدید می‌کند آن اراده از اسماء فعلیه محسوب می‌شود. 

  • تحلیل دوگانه‌ی ذاتی و فعلی بودن قیوم :

در نتیجه، اسم “حی” و همین‌ طور “قیوم” هر دو می‌توانند از اسماء ذاتی و نیز از اسماء فعلی الهی باشند. 

در وجه ذاتی، قیوم یعنی قائم به ذات خویش، بدون نیاز و وابستگی به چیزی، خواه عالم موجود باشد یا نه. 

در وجه فعلی، قیوم به‌معنای آن است که عالم قائم به اوست، و هر آنچه در هستی است به قوام او باقی است. 

پس، “قیوم” هم صفت ذات است و هم صفت فعل، و به عبارتی دیگر، اسم جامع تمام اسماء فعلیه الهی است. 

  • جامعیت اسم قیوم در بر دارنده‌ی سایر اسماء فعلی: 

در این مقام، تمام اسماء فعلیه الهی، مانند خالق، رازق، شافی، مبدع، و معید، همگی از سرچشمه‌ی اسم قیوم نشأت می‌گیرند. 

به تعبیر دیگر، همه‌ی افعال الهی در نهایت به قیومیت بازمی‌گردند. این یعنی قیوم، برترین اسم فعلی است و جامع تمام تدابیر ربوبی در عالم. 

  • قیومیت در دو مرتبه: ذات و فعل 

در نتیجه، قیومیت دو مرتبه دارد: 

1. در مرتبه ذات حق: خداوند همواره پایدار، قائم به ذات و باقی به خود است. 

2. در مرتبه فعل: قوام و پایداری کل عالم هستی به او بازمی‌گردد و از او صادر می‌شود. 

  • آغاز تبیین ارتباط قیومیت با اعتدال عالم: 

اکنون با این مقدمات لغوی و الهی، به اصل بحث می‌رسیم که “قیومیت عامل اعتدال عالم است”. 

اعتدال در هر مرتبه‌ای از مراتب هستی معنای خاص خود را دارد: 

– اعتدال در عالم طبیعت با معیارهای خاص مادی تعریف می‌شود. 

– اعتدال در عالم ملکوت و جبروت و الهی، به تناسب همان عوالم معنا می‌یابد. 

برای فهم بهتر، ابتدا از عالم طبیعت آغاز می‌کنیم. 

  • اعتدال در عالم طبیعت و نقش قیومیت در حفظ آن: 

عالم طبیعت از چهار عنصر بنیادین “آب، خاک، هوا و آتش” پدید آمده است. همه‌ی موجودات طبیعی، اعم از جماد، نبات، حیوان و انسان، ترکیبی از این عناصر چهارگانه‌اند. 

هر موجودی در طبیعت دارای مزاج خاص خود است و به‌ تبع آن، کل عالم طبیعت نیز به نوعی دارای مزاج و اعتدال است. 

اعتدال در عالم طبیعت یعنی هیچ‌ یک از عناصر چهارگانه بر دیگری غلبه نیابد. اگر یکی از عناصر غالب شود، نظم عالم فرو می‌پاشد. 

به ‌طور مثال، اگر عنصر آتش (که در عالم طبیعت، مظهر آن خورشید است) بر دیگر عناصر غلبه یابد و حرارت آن به دویست یا سیصد درجه برسد، تمام آب‌های زمین تبخیر می‌شوند و انسان و حیوان و نبات از بین می‌روند. 

اگر عنصر آب غلبه کند و سطح همه‌چیز را فروگیرد، خاک از میان می‌رود و موجودات زمینی نابود می‌شوند. 

همچنین اگر عنصر هوا و باد بر دیگر عناصر غلبه پیدا کند، زمین و پوشش‌های آن را متلاشی می‌کند و هستی دچار آشفتگی می‌گردد. 

خداوند میان این عناصر تعادل برقرار کرد، بخشی از زمین را خاک، بخشی را آب، بخشی را هوا و بخشی را نور قرار داد تا به ‌اندازه و با تناسب کامل در کنار هم باشند. 

  •  نقش اسم قیوم در ایجاد تعادل عناصر: 

این اعتدال نتیجه‌ی تجلی اسم “قیوم” است؛ زیرا قیومیت خداوند در عالم ماده منشأ حفظ تعادل میان قوای چهارگانه است. 

اگر قیومیت الهی نبود، هیچ عنصری بر جای خود ثابت نمی‌ماند و عالم به‌سرعت دچار فروپاشی می‌گردید. 

پس قیومیت الهی در وجهی جلالی و قهری، اجازه‌ی غلبه‌ی هیچ‌کدام از عناصر را بر دیگری نمی‌دهد تا عالم باقی بماند. 

در حقیقت، اسم قیوم در عالم ماده، مظهر قهر و جلال خداوند است که به واسطه‌ی آن، ترکیب مزاجی جهان حفظ می‌شود و نظم هستی استمرار می‌یابد. 

  • تجلی قیومیت در نفس ناطقه انسان: 

در مرتبه‌ی انسان، نفس ناطقه مظهر اسم قیوم است. همان ‌گونه که خداوند با قیومیت خود اعتدال عالم طبیعت را حفظ می‌کند، نفس ناطقه نیز اعتدال بدن انسان را پاس می‌دارد. 

بدن انسان دارای اجزای بسیار با طبیعت‌های متفاوت است؛ چشم، گوش، دست، قلب، و سایر اعضا، هر یک مزاج مخصوص خود را دارند، اما همگی در تعادل و هماهنگی‌اند. 

قیومیت نفس ناطقه نمی‌گذارد که طبع آبی بدن بر حرارت آن غالب شود، یا حرارت بر رطوبت غلبه کند. 

نفس، با قوّه‌ی قیومیت خود میان این عناصر ارتباطی و الفتی ایجاد می‌کند که نتیجه‌ی آن را “اعتدال بدن” می‌نامند. 

به بیان دیگر، همان‌طور که خداوند با وجه جلالی قیومیت بین عناصر طبیعت توازن برقرار می‌کند، نفس ناطقه نیز در عالم خرد و بدن انسان همان فعل قیومی را بازتاب می‌دهد. 

  • تطبیق عرفانی میان قیومیت نفس و اعتدال در عوالم باطنی: 

در ارتباط با نفس ناطقه نیز چنین است. بعد ملکوتی انسان هم به وسیله‌ی ظهور وجه قهری و قیومی نفس در اعتدال است. 

در درون انسان، میل‌ها و انگیزه‌های گوناگون و گاه متضاد وجود دارد: میل به لذت، میل به پرهیز، میل به خیر، میل به شر. قلب انسان نیز مملو از احساسات متقابل است. 

این تضادها اگر بدون نظم و قیومیت درونی باشند، انسان گرفتار آشوب نفسانی و سقوط می‌شود. اما نفس ناطقه با وجه قهری خود این میل‌ها را متعادل می‌کند؛ همان‌گونه که خداوند با وجه قهری خویش، جهان ماده را در اعتدال نگاه می‌دارد. 

به تعبیر عرفانی، همان‌گونه که وجه جلالی الهی اعتدال میان وحوش و حیوانات اهلی را برپا می‌دارد  به ‌گونه‌ای که خوف و هیبت در درون حیوانات وحشی نهاده شده تا بی‌اعتدالی در زیست طبیعت پدید نیاید نفس ناطقه نیز چنین وجهی را در درون خود بروز می‌دهد. 

وجه قهری خداوند در نظام عالم، پایه‌ی تدبیر، قوام و اعتدال است. در اصل، قهر الهی نه به ‌معنای نابودی، بلکه به‌ معنای نگه ‌داشتن حدّ هر چیز در جای خویش است. این قهر، عالم را می‌سازد، نگاه می‌دارد و میان قوا تعادل برقرار می‌کند.

  • قیومیت در مراتب بالاترِ هستی: 

قیومیت الهی، از عالم طبیعت فراتر رفته و در عوالم بالاتر نیز سبب اعتدال می‌شود: درعالم ملکوت، جبروت، و حتی در مقام اسماء و صفات الهی. 

در عالم ملکوت، ملائکه هر یک مظاهر اسماء الهی‌اند و بسیاری از اسماء با یکدیگر در تضاد ظاهری قرار دارند؛ چنان ‌که برخی از فرشتگان مظهر قبض‌اند و برخی مظهر بسط، برخی مظهر امید و برخی مظهر بیم. 

قیومیت الهی، سبب می‌شود که این اسماء متقابل با یکدیگر در تضاد و تزاحم نباشند و نظام عالم مثال دچار آشفتگی نگردد. 

به همین وجه، قهر الهی و اسم قیوم باعث برقرار ماندن اعتدال میان مظاهر ملکوتی و موجودات برآمده از آن است. 

  • اعتدال در عالم جبروت و اسماء متقابل: 

در مرتبه‌ی بالاتر، یعنی عالم جبروت، ملائکه‌ای که مظهر اسماء متقابل الهی‌اند (مانند جبرئیل و اسرافیل، که یکی مظهر حیات و دیگری مظهر اماته است) به واسطه‌ی قیومیت الهی در تعادل‌اند. 

اگر این قیومیت نبود، یکی از این مظاهر بر دیگری غلبه می‌یافت و توازن نظام جبروتی از میان می‌رفت. 

اما قهر و غلبه‌ی الهی از طریق اسم قیوم، موجب می‌شود هیچ‌ یک از اسماء فعلی و مظاهر جبروتی بر دیگری برتری نیابد. 

  • قیومیت در مقام ذات و اسماء متضاد: 

فراتر از عالم جبروت، مرتبه‌ی اسماء الهی است؛ در این مقام، اسماء گوناگون مانند “اول و آخر، ظاهر و باطن، جلال و جمال، تشبیه و تنزیه، جزئی و کلی” همگی در ذات الهی جمع‌اند. 

در این مراتب نیز اعتدال برقرار است و هیچ اسمی بر دیگری غالب نمی‌شود. علت این اعتدال، همان قیومیت ذاتی حق تعالی است. 

حضرت حق از مرتبه‌ی احدیت خود، اعتدال را در مقام واحدیت ایجاد می‌کند؛ و احوال گوناگون الهی با وجود آنکه متفاوت و به ظاهر متضادند در ذات حق به وحدت و آرامش رسیده‌اند. 

زیرا قیومیت ذات الهی بر همه‌ی احوال و اسماء الهی حاکم است؛ و این قیومیت اجازه نمی‌دهد هیچ اسمی بر دیگری غلبه پیدا کند. 

اگر حتی یک اسم در ذات الهی بر دیگری چیره شود، نظام عالم از تدبیر ربوبی بیرون می‌افتد و هستی دچار فروپاشی می‌گردد. 

بنابراین، ذات الهی با قهر ذاتی و قیومیت ذاتی خویش، اعتدال را در میان اسماء خویش پدید می‌آورد؛ همان ‌گونه که نفس ناطقه در بدن انسان اعتدال میان مزاج‌ها را ایجاد می‌کند. 

  • جمع‌بندی نهایی در بیان مراتب قیومیت: 

نتیجه آنکه، قیومیت دارای مراتب و درجات است؛ و اعتدال نیز در هر مرتبه به اقتضای همان مرتبه معنا می‌یابد. 

در عالم ماده، اعتدال به توازن عناصر چهارگانه است؛ 

در عالم نفس، به توازن قوای شهویه و غضبیه و عقل؛ 

در عالم ملکوت، به توازن میان ملائکه و مظاهر امید و خوف؛ 

در عالم جبروت، به توازن میان اسماء ایجاد و اماته؛ 

و در عالم اسماء، به جمع میان جلال و جمال و سایر متقابلات در مقام وحدت الهی. 

در همه‌ی این مراتب، عامل اصلی حفظ اعتدال، همان قیومیت الهی است که از ذات حق سرچشمه گرفته و همه‌جا حضور دارد. 

«اعتدال هر مرتبه از مراتب هستی، با اعتدال مراتب دیگر متفاوت است؛ و قیومیت، در همه‌ٔ این مراتب، عامل حفظ آن اعتدال است.

گفتارهای مشابه