آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

قوه مصوّره – بخش دوم

در این محتوا شرح تفاوت میان دو گونه‌ی «قوه مصوّره» بررسی و تمایز آن را در ساحت‌های نباتی، حیوانی و انسانی تبیین میشود. نخست، «قوه مصوّره نباتی» را ناظر  صورتگری نطفه معرفی می شود؛ قوه‌ای مادی، طبیعی و فناپذیر که از شؤون نفس نباتی است و در درون نظام طبیعت عمل می‌کند. این قوه نه ادراکی بلکه فعلی است و به افعال تکوینی در نموّ و صورت‌یابی ماده در رحم یا بذر می‌پردازد و خود تحت تدبیر عقل مجرد یا تدبیر ملکوتی واحد است. 

در مرتبه‌ی دوم، «قوه مصوّره خیالی» مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ قوه‌ای مجرد، ادراکی و از شؤون نفس ناطقه. این قوه همان نیروی خیال است که معانی را به صورت‌ها درمی‌آورد و در انسان منشأ ساخت صورت‌های ذهنی، بدن اخروی و حتی صورت‌های بهشتی و جهنمی است. بدین معنا که قوه مصورِ انسانی، سازنده‌ی بدن مثالی است و نه جسم مادی؛ زیرا بدن مثالی همواره با نفس باقی است و در معاد و ملکوت همراه نفس می‌ماند. 

در ادامه تمایز اساسی میان «جسمیت جسم» و «بدن بودن بدن»  تشریح میشود؛ جسمیت، همان جرم مادی است که از نطفه می‌روید و در عالم طبیعت گسترده می‌شود، اما بدن بودن، قالب ظهور نفس و اثر انشایی اوست. تعلق نفس به بدن موجب کمال نفس می‌شود، در حالی ‌که تعلق آن به جسمیت حجاب اوست. بدین‌ سان، در هر عالمی انسان بدنی مناسب همان مرتبه دارد و این بدن به انشاء نفس حاصل می‌شود، نه جسم مادی. پس در هنگام مرگ، جسمیت از انسان جدا و در خاک دفن می‌گردد، اما بدن و نفس به سوی ملکوت رهسپار می‌شوند. 

بدن همواره با نفس است و از آن انشاء می‌شود، در حالی ‌که جسمیت صرفاً از عناصر طبیعی برخاسته است. در نتیجه، غذا و تغذیه مربوط به جسمیت جسم می‌باشد، اما بدن بودن بدن جلوه‌ی نفس است و در ارتباط با عوالم بالاتر به‌ طور پیوسته بازآفرینی می‌شود. بدین بیان، حتی در مکاشفات عرفانی یا معراج روحانی، نفس همواره با بدن (نه جسم) همراه است؛ معراج روحانی جسمانی بدین معناست که نفس با بدن اخروی حرکت می‌کند نه با جرم مادی. 

در پایان، تأکید می‌شود که بدن همواره لازمه‌ی استکمال نفس است و بدون آن نفس به کمال نمی‌رسد، اما این بدن نه جسم فیزیکی بلکه قالب ظهور و جلوه‌ی وجودی نفس در هر مرتبه از عوالم است. 

آغاز محتوا:

  • تبیین مفهوم قوه مصوّره و دو مرتبه‌ی وجودی آن:

موضوع این محتوا، بررسی «قوه مصوّره» است. قوه مصوّره در حقیقت نیرویی است که نطفه را صورت ‌گری می‌کند. این قوه، در مرتبه‌ی نباتی قرار دارد، مادی است و فناپذیر. بنابراین، اگر قوه مصوّره را به معنای صورت ‌گری نطفه بگیریم، قوه‌ای است مادی، طبیعی و از شؤون نفس نباتی. 

اما اگر قوه مصوّره را در مرتبه‌ی خیال در نظر بگیریم  بدین معنا که معانی را صورتگری می‌کند، این قوه تجرده‌ی تام دارد و همان قوه‌ی خیال است. این قوه از شؤون نفس است، نه از شؤون نفس نباتی، بلکه از مراتب بالاترِ نفس حیوانی و انسانی به شمار می‌آید. 

  • تمایز میان قوه مصوّره نباتی و قوه مصوّره خیالی:

قوه مصور نباتی در گیاهان، قوه‌ای ادراکی نیست بلکه صرفاً انجام‌ دهنده‌ی افعال است؛ افعالی که به موجب آن، صورت مادی در موجودات طبیعی شکل می‌گیرد. این قوه مستقیماً تحت تدبیر عقل مجرد و ملکوت قرار دارد و فی ‌نفسه فاقد شعور ادراکی است. 

در مقابل، قوه مصوّره‌ای که در مرتبه‌ی خیال قرار دارد، قوه‌ای است ادراکی، و بدن را در مراتب وجودی نفس انشاء می‌کند. این همان قوه‌ای است که حقیقت بهشت و جهنم را می‌سازد؛ زیرا تجلی‌های خیالی نفس ناطقه در عالم مثال، صورت بهشتی یا دوزخی می‌یابد. این قوه، تحت تدبیر نفس ناطقه‌ی انسان است و از شؤون ملکوتی نفس محسوب می‌شود. 

  • نسبت قوه مصوّره با جسم و بدن:

نکته‌ی سوم در باب قوه مصوّره، ارتباط آن با جسم و بدن است. قوه مصوّره در مرتبه‌ی نباتی، «جسمیت جسم» را صورتگری می‌کند نه «بدن بودن بدن» را. بنابراین، قوه مصوره با «جسمیت» انسان در ارتباط است نه با بدن بودن او. 

«نفس بدن» و «جسمیت» با یکدیگر تفاوت دارند. در هیچ عالمی نفس بدون بدن نیست؛ نفس در هر عالمی بدنی مناسب همان عالم دارد. دلیل این امر آن است که تکامل، پیوسته نیازمند قالبی برای نفس است تا بتواند استکمال یابد. تعلق نفس به بدن، سبب کمال اوست، نه حجاب او؛ اما تعلق به جسمیت مادی، برای او حجاب محسوب می‌شود. 

  • تفاوت میان جسمیت و بدن بودن:

جسمیت همان جرم مادی است که در این عالم طبیعی وجود دارد. درحالی‌ که بدن، قالب ظهور نفس است. هنگامی‌که جسم مادی، محل تجلی نفس قرار گیرد، از آن جهت به آن «بدن» گفته می‌شود. اگر نفس در این جسم تجلی نکند، دیگر بدن نخواهد بود، بلکه تنها جسمی طبیعی است. 

در عالم دنیا، جسمیت از نفس جدا می‌شود. مانند زمانی که جسم در خاک دفن می‌گردد اما بدن بودن، دائم با نفس باقی می‌ماند و پیوسته انشاء می‌شود. نفس همواره بدن را انشاء می‌کند؛ زیرا نفس بدون بدن نمی‌تواند وجود داشته باشد. 

  • انشاء بدن توسط نفس و نسبت آن با معاد جسمانی:

بدن را نفس انشاء می‌کند و از آنِ نفس است؛ ولی جسمیت به وسیله‌ی عناصر طبیعی تحقق می‌یابد. بدین جهت، معاد جسمانی بر پایه‌ی «بدن بودن بدن» استوار است نه بر مبنای جسمیت. در هنگام مرگ، جسمیتِ جسم از انسان گرفته می‌شود، اما بدن بودن بدن با نفس به ملکوت می‌رود؛ زیرا بدن از سنخ انشاءات نفس است و از او جدا نمی‌گردد. 

غذاهای مادی فقط به جسمیت مربوط‌ هستند، نه به بدن بودن. بدن بودن بدن، تجلی و ظهور نفس است. در حالی که جسمیت جهت ارتباط با عالم ماده است. بنابراین، انسان هم‌ زمان دارای دو نحوه‌ی ارتباط است: یکی از طریق جسمیت با عالم ماده، و دیگری از طریق بدن بودن با عالم نفس. 

  • حضور نفس با بدن در مکاشفات و معراج:

در مکاشفات عرفانی، نفس همواره با بدن است، ولی هیچ‌ گاه با جسمیت همراه نمی‌شود. در معراج نیز، نفس با بدن بودن سیر می‌کند نه با جرم مادی. ازاین ‌رو، وقتی می‌گوییم: «معراج روحانی جسمانی بودن است»، مقصود از جسمانی بودن آن است که معراج همراه با بدن (قالب ظهور نفس) بوده است، نه همراه با جسمیت فیزیکی. 

در «طی‌الارض» نیز نفس هم‌ زمان با بدن و جسمیت عمل می‌کند، اما در معراج روحانی تنها بدن با اوست. 

  • نتیجه‌ی اتصالی میان بدن و کمال نفس:

بدن همواره برای کمال نفس ضرورت دارد؛ زیرا بدون بدن، نفس امکان استکمال ندارد. با این حال، بدن در هر عالم متناسب با مرتبه‌ی وجودی همان عالم انشاء می‌شود. بدین ترتیب، تعلق به بدن نه مانع، بلکه ابزار تکامل نفس است. اما تعلق به جسم فیزیکی حجاب کمال او خواهد بود. 

گفتارهای مشابه