آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

قوه مصوّره – بخش اول

خلاصه محتوا:

در این محتوا، به تبیین حقیقت «قوهٔ مصوّره» به‌عنوان یکی از شئون نفس ناطقه پرداخته می شود. ابتدا با استناد به آیه‌ی «هو الذی یصورکم فی الأرحام کیف یشاء» بیان می‌شود که صورت‌ گری در رحم، جلوه‌ای از فعل الهی در مرتبه‌ی تکوین است و قوهٔ مصوره فقط مجرای تحقق این اراده است نه عامل مستقل آن. 

نفس انسانی در مقام ذات، واحد و بسیط است اما مظاهر گوناگون دارد؛ قوهٔ باصره، سامعه، لامسه، و خیال همگی از شئون نفس‌اند و در عین تفاوت در فعل و اثر، در ذات، یکی هستند. همهٔ این قوا در واقع جلوه‌هایی از تجرد و بساطت نفس ناطقه‌اند، اگرچه در ظهور و فعلیت، تفکیک ‌پذیرند. 

قوهٔ مصوره، با وجود بسیط بودن، عمل تقسیم و صورتگری نطفه را انجام می‌دهد؛ اما قدرت و آگاهی این قوه بالذات از خود او نیست. بلکه تحت تدبیر «عقل مفارق» و در مراتب بالاتر، تحت اراده و اسم الهیِ «المصور» کار می‌کند. 

در فرآیند تکوین جنین، قوهٔ مولّده بخشی از غذای والدین را تبدیل به نطفه کرده و سپس قوهٔ مصوره آن را به صورت خاص در می‌آورد. اما علم به شکل، اندازه و ترکیب اعضا از خود این قوا صادر نمی‌شود، بلکه عقل مفارق آن‌ها را تسخیر می‌کند تا بر طبق نظام تکوینی الهی به صورت و اندازهٔ مناسب درآمد یابند. 

حقیقت قوهٔ مصوره، در همهٔ مراتب طبیعت جاری است؛ در گیاهان که شکل ریشه و میوه و برگ را تعیین می‌کند، در حیوانات که شاخ و سم و پر و پنجه را سامان می‌دهد، و در انسان که اعضا و اجزاء بدن را از نطفه تا کمال تکوین شکل می‌دهد. این نظمِ شگرف دلیل بر حضور عقل مفارق و تجلی اسم مصور است. 

هیچ ‌یک از قوا علمی از کار خویش ندارند؛ نه قوهٔ قاضیه (غذا رسان)، نه نامیه (رشد دهنده) و نه مصوره (صورتگر). آنان نمی‌دانند چه مقدار غذا، به کدام عضو، و در چه زمان باید برسد. همهٔ این علم و تدبیر از ناحیهٔ عقل مفارق و به اذن الهی است. 

محتوا با تأکید بر وحدت تدبیر تکوینی در عالم پایان می‌یابد؛ این ‌که در هر ذره و هر موجود، چه مورچه و چه انسان، همان حضور عقل مفارق و اسم مصور الهی جاری است و هیچ فعلی در وجود، از شعاع ارادهٔ حق مستقل نیست. 

آغاز محتوا:

  • تجلی قوه مصوره در نظام آفرینش:

آیهٔ شریفه می‌فرماید: «هوَ الَذی یُصَوِرُکُم فِی الأَرحام کَیفَ یَشاء»؛ یعنی اوست که شما را در رحم مادرانتان هرگونه که بخواهد صورتگری می‌کند. 

یکی از تجلیات نفس ناطقه و شئون آن، قوهٔ مصوره است. نفس، حقیقتی یگانه است که همهٔ قوا در او مجتمع‌اند: او «فی وَحدَتِه کُلُ القوی» است، یعنی در مقام وحدت، عین همهٔ قواست. ولی در مقام فعل و تجلی، قوا از یکدیگر متمایزند و هر یک اثر خاص خود را دارند. 

  • وحدت نفس و تمایز قوا:

تمام قوا و ادراکات، به‌ صورت تکوینی به نفس ناطقه استناد دارند و جلوه‌های اویند. جمیع قوا دارای تجردند و همه از بساطت برخوردارند. ابزارهای مادی فقط وسیلهٔ ظهور این قوا هستند؛ چشم برای باصره، گوش برای سامعه، زبان برای ذائقه، دماغ برای شامّه و پوست برای لامسه. 

هر قوهٔ بسیط تنها کار خاص خود را انجام می‌دهد: 

باصره فقط می‌بیند، سامعه فقط می‌شنود، لامسه فقط لمس می‌کند، ذائقه فقط می‌چشد و شامّه فقط بو می‌کند. 

قوهٔ خیال نیز فقط تخیل می‌کند و قوهٔ مصوره نیز فقط صورت‌گری.

  • کارکرد قوه مصوره در تکوین نطفه:

قوهٔ مصوره قوه‌ای بسیط است، اما چگونه با این بساطت می‌تواند این همه صورت‌های مختلف را در مزاج‌های گوناگون پدید آورد؟ 

وظیفهٔ او تقسیم نطفه، ترکیب اجزاء و صورتگری آن است. قوهٔ مصوره به ‌طور مستقل نمی‌تواند این کارهای متعدد را انجام دهد؛ بلکه تحت تدبیر و هدایت «عقل مُفارِق» و در نهایت، تحت فرمان الهی با اسم «المصور» این افعال را انجام می‌دهد. 

نفس والدین و نفسِ کودک در این میان فقط وسیلهٔ اعدادی‌اند؛ یعنی زمینه‌ ساز و مُعِدّ تحقق‌اند، نه علت تامه. اگر علتِ فاعلی حاضر باشد ولی تهیه و آمادگی (اعداد) در ماده نباشد، فعل تحقق نمی‌یابد. لذا قوه‌های نباتی تنها علت مُعِدّه‌اند برای تدبیر و تسلط عقل مفارق.

  • تأثیر عقل مفارق و اسم الهی مصوّر:

قوهٔ مصوره در نطفه عمل تقسیم و صورت ‌دهی را انجام می‌دهد، اما به ‌اذن الهی و تدبیر عقل مفارق که مظهر اسم «المصور» است. آیهٔ «هو الذی صورکم فی الأرحام» اشاره دارد که این فعل، فعل تکوینی الهی است. 

حقیقتاً این عقل مفارق است که صورتگری نطفه را به اذن الهی انجام می‌دهد. همان اسم مصوّر الهی در مرتبهٔ تکوین، در مقام قیومیت ظاهر می‌شود.

در این مرتبه، حضور توحیدی و سلطهٔ اسم مصوّر در سراسر آفرینش جاری است. بنابراین، باید در عالم، مظهر اسم مصوّر وجود داشته باشد؛ و نخستین مظهر آن، همان عقل مفارق است.

  • نقش عقل مفارق در علم صورت‌گری:

قوهٔ مصوره صورت‌های گوناگون را می‌سازد؛ اما از کجا می‌داند که چه صورتی باید خلق کند، یا هر عضو را به چه اندازه صورت دهد؟ این علم در خود قوه نیست. 

او با عقل مفارق پیوند دارد و در حقیقت تحت تدبیر حضور او عمل می‌کند.

همچنان که قوهٔ مولده بخشی از غذای والدین را جدا کرده و به نطفه تبدیل می‌کند، پس از آن قوهٔ مصوره وارد عمل می‌شود و نطفه را به صورت‌های معیّن درمی‌آورد. این قوه خدمت ‌گزار قوهٔ مولده است و صورت خاص را بر نطفه می‌نهد. هر بخش از بدن نیاز به مادهٔ مخصوص دارد؛ قوهٔ مصوره می‌داند (به تسخیر عقل مفارق) که برای مو ماده‌ای خاص لازم است، برای ابرو ماده‌ای دیگر، برای استخوان، مغز، عضله و عصب هر یک مادهٔ ویژه‌ای.

  • عدم استقلال قوا در فعل خود:

با همهٔ این افعال دقیق، قوهٔ مصوره از خود استقلال ندارد؛ نمی‌داند کدام عضو چه اندازه یا چه صورت باید داشته باشد. همان‌گونه که قوهٔ نامیه در رشد، و قوهٔ قاضیه در تغذیه، از علم و استقلال بی‌بهره‌اند. 

علم و تدبیر حقیقی از ناحیهٔ عقل مفارق است که با ارادهٔ الهی به قوا افاضه می‌شود. 

  • قیاس قوه مصوره در انسان، حیوان و گیاه:

این قوه در عالم نبات هم حضور دارد؛ همان‌جا که گیاه ریشه و ساقه و برگ و میوه را صورتگری می‌کند. 

در حیوان نیز عمل می‌کند: در مورچه، فیل، پلنگ، گاو، پرنده و دیگر حیوانات، قوهٔ مصوره به نحو متفاوتی ظهور دارد؛ شاخ، سم، پر، پنجه و عاج را هر یک به صورتی خاص پدید می‌آورد. 

سؤال این است که این قوه از کجا می‌داند در هر موجود چه صورتی بیافریند؟ پاسخ آن است که همهٔ این تدبیر از عالم ملکوت صادر می‌شود.

  • بساطت قوا و حضور دائم عقل مفارق:

تمام قوا از قوهٔ قاضیه و نامیه گرفته تا مصوره، در عین بساطت، هیچ علم آگاهی از فعل خود ندارند. 

قوهٔ قاضیه می‌داند چه مقدار غذا باید به معده، ابرو، ناخن، استخوان یا مغز برسد؟ این علم در خود او نیست. همین قاعده در همهٔ مراتب جاری است؛ اندازهٔ غذا، نوع آن، مسیر غذا رسانی، اندازهٔ رشد ناخن، موی سر یا طول پا، هیچ یک از قوا بر آن آگاهی ندارند. 

همهٔ آنها تحت تدبیر عقل مفارق و در نهایت ارادهٔ حق‌اند. 

  • وحدت تدبیر تکوینی در سراسر هستی:

عقل مفارق با علم و شعور خود، تمام قوا را تسخیر کرده و با نفس نباتی در تدبیر تکوینی بدن همکاری دارد. 

در تمام فعل‌های عالم وجود هیچ اثر مستقلی جز از سوی خداوند نیست؛ «لا مؤثر فی الوجود إلا الله». 

خداوند همهٔ افعال را از طریق علل و اسباب خود انجام می‌دهد، اما مؤثر حقیقی فقط اوست: «هو الذی یُصُوِرُکُم فِی الأرحام». 

بدین ترتیب، همهٔ قوا، اعم از نباتی و حسی، علاوه بر کارکرد طبیعی‌شان، در تحت تدبیر ملکوت‌اند و شعاعی از ارادهٔ الهی را اجرا می‌کنند. 

قوهٔ نامیه چگونه می‌داند ناخن تا چه اندازه رشد کند، یا موی سر تا کجا؟ این همه دلالت دارد بر علم و ارادهٔ حاکم بر هستی از سنخ عقل مُفارِق. 

در حقیقت، خداوند با حضور قیّومی خویش در همهٔ اشیاء حاضر است و تمام شئون بدن و نفس و طبیعت، تحت تدبیر اوست. 

همان حقیقت، قوهٔ مصوره را در ذره و مورچه و انسان و نهنگ یکسان تدبیر می‌کند. 

در نتیجه: 

«ما از هیچ چیز جدا نیستیم. او با ماست و با هر چیز هست؛ در هر ذره‌ای حاضر، و در همهٔ ظواهر تجلی کرده است. تمام شئون ما تحت تدبیر اوست.» 

گفتارهای مشابه