آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • معرفت نفس
  • قوه خیال و نقش آن در شناخت و وجود انسان – بخش دوم

قوه خیال و نقش آن در شناخت و وجود انسان – بخش دوم

خلاصه محتوا:

این محتوا به تحلیل عمیق ماهیت «قوه خیال» در انسان و نسبت آن با عقل، حس و بدن می‌پردازد. قوه خیال دو شأن دارد: شأن ادراکی و شأن انشایی. شأن ادراکی مقدم است بر شأن انشایی؛ زیرا تا ادراک حاصل نشود، تصرف و انشاء ممکن نیست. خیال به ‌تنهایی استقلالی در ادراک ندارد، بلکه از یک سو به حواس پنج‌ گانه ظاهری و حس مشترک مرتبط است، و از سوی دیگر به قوه عاقله متصل می‌باشد. بدین ترتیب، قوه خیال واسطه‌ای میان عالم ماده و عالم عقل است.

خیال از طریق حواس ظاهری، ادراکات مادی را دریافت و صورت‌گری می‌کند، و از طریق حواس باطنی، حقایق عالم مثال را از مرتبه ملکوت می‌گیرد. کار اصلی قوه خیال «محاکات و حکایتگری» است؛ یعنی بازتاب دادن صور محسوس و معقول به صورت مثالی. خیال می‌تواند ملکات افراد، معانی کلی، یا ترکیبی از چند معنا یا ملکه را در قالب یک تمثل مثالی صورت ‌بندی کند. نمونه‌ای از این تمثل در خواب حضرت یعقوب و تمثل برادران یوسف به صورت گرگ و سپس خورشید و ماه و ستارگان توضیح داده شد، تا نشان دهد صورت‌های خیالی، نماد ملکات و حالات باطنی هستند.

بدن انسان از معانی عقلی مستقیم تأثیر نمی‌گیرد، مگر آنکه آن معانی در قوه خیال تمثل یابند. بنابراین، خیال واسطه میان عقل و بدن است و صور خیالیه محرک اعمال جسمانی انسان‌اند. حتی فرشتگان همچون جبرئیل و میکائیل تا صورت مثالی پیدا نکنند، نمی‌توانند در عالم ماده تأثیر بگذارند. از همین رو، ضرورت عالم مثال و قوه خیال در نظام وجودی انسان تبیین می‌گردد.

در ادامه بیان می‌شود که قوای ظاهری در خواب تعطیل‌اند، اما قوای باطنی از جمله عقل و خیال فعال هستند. در خواب، حس باطنی از طریق خیال مشغول مشاهده حقایق و دریافت تجلیات است. معانی عقلی باید در خیال تمثل یابند تا بتوانند به ادراک درآیند یا بر بدن اثر گذارند. قیامت انفسی نیز همین ظهور حقایق درونی و تجلی ملکات است.

در پایان، تفاوت خیالات حیوانی و انسانی بیان می‌شود: حیوان صاحب قوه خیال است اما فاقد عقل، ازاین ‌رو رفتارهایش خیالی‌اند و ادراک کلی ندارد؛ شریعت و تکلیف بر او تعلق نمی‌گیرد. انسان صاحب عقل است و عقل مرکز توحید و منشأ تکلیف است. حشر حیوانات خیالی است، و حشر انسان‌ها بسته به مرتبه عقل یا خیال آنان ممکن است مثالی یا عقلی باشد. مشاهده مستمر خیال در خواب نشانه حیات باطنی است، و خواب‌ها نماد ملکات‌اند؛ مانند خواب مورچه که دلالت بر نظم و ذخیره‌سازی دارد، یا خواب شیر که نماد حکمت و اقتدار است، و خواب روباه که بیانگر حیله‌گری است. انسان در سه عالم ماده، خیال و عقل در حرکت است، که سیر او می‌تواند تا بی‌نهایت ادامه یابد.

آغاز محتوا:

  •  شأن‌های قوه خیال :

قوه خیال انسان دارای دو شأن است: یکی شأن ادراکی و دیگری شأن انشایی. تا زمانی که خیال چیزی را ادراک نکند، قادر به انشا و ایجاد آن نیست؛ بنابراین شأن ادراکی قوه خیال مقدم است بر شأن انشایی آن. 

در واقع، قوه خیال در مقام ادراک استقلال ندارد و ادراک آن وابسته به حواس پنج‌گانه است. خیال به واسطه حواس ظاهری و حس مشترک، از عالم ماده ادراک می‌کند؛ و از سوی دیگر به قوه عاقله متصل است. بدین ترتیب، قوه خیال مستقیماً با عالم ماده ارتباط ندارد بلکه از طریق ادراکات حسی چنین ارتباطی برقرار می‌سازد. 

  •  ارتباط خیال با عالم ماده و عالم ملکوت :

واسطه‌ی میان ادراک قوه خیال و عالم ماده، همان حواس پنج‌گانه ظاهری است؛ و واسطه‌ی ادراک باطنی خیال نیز حواس باطنی می‌باشند. 

بنابراین، قوه خیال از طریق حواس ظاهری با عالم ماده ارتباط دارد و از طریق حواس باطنی با عالم ملکوت مرتبط می‌شود. 

حواس باطنی حقایق را از عالم مثال دریافت کرده و به خیال منتقل می‌کنند مانند سامعه باطنی، باصره باطنی، شامه باطنی، ذائقه و لامسه باطنی که همگی ادراکات مثالی از حقایق عالم مثال را می‌گیرند و به خیال واگذار می‌کنند، همان گونه که حواس ظاهری تصاویری از عالم ماده را منتقل می‌نمایند.

  •  ماهیت صور خیالی: 

صور خیالی به همین جهت، حکایت از صور حسی دارند؛ چرا که خیال به وسیله حواس پنج‌گانه با عالم ماده مرتبط است. از این رو، ریشه‌ی خاصیت محاکات و حکایت ‌گری در قوه خیال، همین ارتباط با عالم ماده از طریق ادراکات حسی است. 

به تعبیر دیگر، صور خیالی بازتابی از محسوسات خارجی و اعراض مادی هستند. خیال از صور حسی مثالی بهره می‌گیرد و آن‌ها را در خود صورت ‌گری می‌کند؛ و بدین ترتیب، کار قوه خیال همان حکایت ‌گری یا محاکات است.

  •  نقش خیال به عنوان واسطه میان عقل و ماده: 

علاوه بر آنکه قوه خیال از عالم ماده حکایت می‌کند، واسطه‌ای نیز میان عالم عقل و عالم حس است. یعنی معانی کلی که از سوی عقل ادراک شده‌اند، به واسطه خیال به صورت‌ها و تصاویر خیالی درمی‌آیند تا بتوانند مورد تجلی قرار گیرند. 

پس صور خیالی، از یک سو بازتاب محسوسات عالم ماده هستند و از سوی دیگر، به عنوان تمثلاتی از معقولات عالم عقل عمل می‌کنند. خیال هم از عالی (عالم عقل) و هم از نازل (عالم ماده) حکایت دارد.

  •  قوه خیال و ملکات افراد: 

قوه خیال ملکات افراد را دریافت و بر اساس آن‌ها صورت‌گری می‌کند. بدین معنا که خیال می‌تواند از ویژگی‌ها و صفات درونی انسان‌ها صورت‌هایی بسازد. گاه مجموعه‌ی ملکات یک فرد را در قالب یک صورت واحد ارائه می‌کند، و گاه هر ملکه‌ای را در قالب صورتی مستقل تمثل می‌دهد. 

مثلاً ممکن است خیال چند ملکه را با هم ترکیب کند و صورتی جمعی و مبهم بیافریند که آن صورت نیز نوعی محاکات است، زیرا حکایت از تعدد ملکات دارد. 

در موارد دیگر، یک صورت خاص ممکن است تنها بیانگر یک معنا یا یک ملکه باشد؛ و گاه واقعیتی که در حس مشترک ادراک می‌شود، در خیال تبدیل به صورت می‌گردد. در تمامی این اشکال، عملِ محاکات همان کار اصلی قوه خیال است.

  • نمونه‌ای از تمثل در خیال انبیاء: 

به عنوان مثال، صورت دریدن برادران حضرت یوسف (ع) در خیال حضرت یعقوب (ع)، به صورت چهره‌ی گرگ تمثل یافته بود. 

در واقع، «دریدن» یک امر معقول بود که در خیال به شکل گرگ ظهور پیدا کرد؛ و آن صورت مثالی، حکایت از ملکات برادران یوسف داشت. 

همچنین رؤیای یوسف نبی (ع) درباره‌ی سجده‌ی خورشید و ماه و ستارگان در برابر او، تمثل همان ملکات و مراتب اخوت بود که در عالم خیال به صورت این اجرام آسمانی ظاهر شده بود.

بنابراین، هم تمثل ملکات برادران در چهره‌ی گرگ در خیال حضرت یعقوب، و هم تمثل ماه و ستارگان در رؤیای حضرت یوسف، نمونه‌هایی از همان صورت‌گری قوه خیال هستند. 

  •  سرشت ذاتی قوه خیال: 

سرشت ذاتی قوه خیال، صورت‌ گری و حکایت ‌گری از ملکات و معانی است. 

گاهی خیال از معانی عقلانی صورت ‌سازی می‌کند، گاهی از ملکات شخصی یا صفات دیگران، و در هر مورد این صورت‌گری به تناسب مقتضیات آن معنا انجام می‌گیرد. 

در برخی موارد، خیال از صورت‌های جزئی مادی حکایت می‌کند، و در موارد دیگر از صورت‌های مثالی که منشأ عقلی یا معنوی دارند. 

اما باید دانست که برخی صور خیالی (که در خواب مشاهده می‌شوند و تعبیر ندارند) یعنی «أضغاث أَحلام»، محصول آشفتگی قوه خیال هستند؛ بازی‌های ذهنی که حکایت واقعی از عالمی ندارند و خبر از پریشانی خیال می‌دهند.

  •  نقش خیال در انشاء و تأثیر بر بدن :

قوه خیال از مُدرَکات حسی و نیز از ادراکات عقلی استفاده می‌کند؛ مُدرَکات حسی را از حواس پنج ‌گانه دریافت و بر اساس آن‌ها صور خیالی می‌سازد، و معانی عقلی را نیز از عالم عقل می‌گیرد و آن‌ها را متناسب با سنخ خود، به صورت‌های مثالی درمی‌آورد. 

این صورت ‌گری‌های خیالی در بدن تأثیر می‌گذارند. بدن انسان با اینکه مادی است از عقل انسان منفعل نمی‌شود، مگر از راه خیال. به عبارت دیگر، معانی عقلی تا آنگاه که به صورت‌های خیالی تنزل پیدا نکنند، تأثیری در بدن نخواهند داشت. 

بدن مستقیماً از قوه خیال تأثیر می‌پذیرد؛ زیرا این صور خیالی هستند که اجزای بدن را برای اندیشیدن، گفتن، نوشتن، حرکت و رفتار به کار می‌گیرند. معنا تا زمانی که به صورت خیالی مبدّل نشود، سنخیتی با بدن ندارد؛ اما وقتی در خیال تمثل می‌یابد، می‌تواند مبدأ حرکت و تأثیر در بدن گردد.

  • استمرار نقش خیال در تأثیر بر بدن :

بدن مستقیماً از قوه‌ی خیال اثر می‌پذیرد؛ قوه‌ی خیال است که اجزای بدن را برای اندیشیدن، تفکر، سخن گفتن، نوشتن، راه رفتن و هر نوع حرکت به کار می‌گیرد. 

آنچه حرکت‌دهنده‌ی بدن است، صُوَر خیالی‌اند، نه مفاهیم عقلی. معنا تا هنگامی ‌که در مقام عقل است، نمی‌تواند سبب حرکت و فعل جسمانی شود؛ بلکه باید به صورت خیالی درآید تا تناسب و سنخیت لازم بین معنا و بدن برقرار گردد. 

  •  تمثل مجردات و علت ضرورت عالم مثال: 

تمام حقایق عقلی و مجردات تا زمانی ‌که تمثل نیافته باشند، در عالم جسمانی تأثیرگذار نخواهند بود. 

به همین دلیل است که حتی مجردات کاملاً عالی، مانند حضرت جبرئیل و میکائیل (ع) هنگامی که مأمور تأثیر در عالم ماده می‌شوند، نیازمند تمثل برزخی و مثالی هستند؛ یعنی باید به وجه مثالی خویش درآیند تا اثرگذار گردند. تأثیر این موجودات از مجرای تمثل مثالی آن‌ها صورت می‌گیرد نه از مقام عقلانی صرف. 

این واقعیت نشان‌دهنده‌ی آن است که جایگاه و ضرورت عالم مثال و به تبع آن، قوه‌ی خیال در انسان، امری ناگزیر و اساسی است. چرا که اگر تنزل مثالی رخ ندهد، هیچ ارتباطی بین عالم مجرد و عالم ماده برقرار نخواهد شد. 

  •  فعالیت قوای نفس در خواب و بیداری: 

قوای باطنی نفس انسان  مانند عقل، خیال و وهم  هرگز تعطیل نمی‌شوند و حتی در هنگام خواب فعال باقی می‌مانند. 

در مقابل، حواس ظاهری در هنگام خواب از کار می‌افتند و ادراک‌های آن‌ها متوقف می‌گردد. 

با این حال، قوای نباتی نفس از قبیل جاذبه، دافعه، نامیه، مولده، ماسکه و غاذیه، در خواب نیز در حال فعالیت هستند. 

قوه‌ی عاقله به واسطه‌ی تجرد تام خود، ارتباطی مستقیم با بدن ندارد و سنخیتی نیز با آن ندارد؛ از این رو هرگاه بخواهد در بدن اثر کند، باید معانی عقلی را به مرتبه‌ی خیال تنزّل دهد تا در آن مرتبه صورتی مثالی و مناسب با بدن پیدا کند. سپس از طریق خیال، این معانی در بدن تحقق یافته و موجب حرکت یا فعل می‌شوند. 

مجرد تام با بدن مادی و برزخی کاری ندارد و برای حرکت دادن بدن باید معانی قوه عاقله تنزل پیداکنند در قوه خیال و این صور تمثل یافته مبدا حرکات بدن می شوند. پس مدرکات عقلی مستقیماً در بدن تاثیر گذار نیستند و تا وجه مثالی پیدانکنند تاثیر گذار بر بدن نیستند.

ضرورت عالم مثال در اینجا مشخص می شود زیرا مجرد عقلی اگر بخواهد مظهر فعال باشد باید خود را جلوه دهد ، جلوه مثالی و تنزل مثالی پیداکند و نازل شود تا با تنزل خود با عالم ماده تناسب و سنخیت پیداکند و بتواند ارتباط پیداکند. (در نتیجه: تاثیر قوه عاقله از مجرای قوه خیال حاصل می شود).

  • تجلیات جمالی و جلالی الهی:

تجلیات الهی تجلیات جلالی و جمالی است که تجلیات جمالی تجلیات با مثال است و تجلیات جلالی تجلیات عقلی و معرفتی است که بدون مثال است. تجلیات جمالی را نسیم و تجلیات جلالی خشک و سرد می نامند. با تمثلات معرفتی و تمثل دادن معارف توحیدی در خیال و تنزل دادن آن ها از معانی کلی عقلی تا حس مشترک در باصره درونی انسان حقایق را مشاهده می کند.

  • تنزل معانی عقلی و پیدایش صور ادراکی: 

برای آن ‌که یک معنای کلی عقلی در عالم حس یا خیال آشکار شود، باید از مرتبه‌ی عقل به خیال و سپس از خیال به حس مشترک پایین آید. 

در این مسیر، حقایق عقلی در قوه‌ی خیال تمثل می‌یابند و به صورت‌های دیدنی، شنیدنی، چشیدنی، بوییدنی یا قابل لمس در می‌آیند. 

به عنوان مثال، در مسیر سیر انفسی، هنگامی که انسان آیات الهی نظیر «اذا زلزلت الارض زلزالها» را در خود می‌یابد، این آیه در درون او تجلی می‌کند و حکایت از مقام مشاهده دارد. در چنین مشاهداتی، صوت در سامعه‌ی باطنی انسان شنیده می‌شود، نه از بیرون. 

در این حال، برخی افراد از مشاهده‌ی این تمثلات دچار وحشت مادی می‌شوند، و برخی دیگر دَهشَت معنوی را تجربه می‌کنند. به هر حال، این ادراک‌ها ناشی از ارتباط درونی و تجرد نفس‌اند، نه ارتباط حسی با بیرون.

  •  جایگاه وحی، الهام و ارتباط درونی: 

هر وحی، الهام یا القایی در مرتبه‌ی تجرد نفس بر انسان وارد می‌شود. 

این القا مستقیماً بر عقل و قلب انسان صورت می‌گیرد، نه بر بدن. 

از آنجا که خیال، وجه نازل ‌تر نفس است، تکلیف‌ پذیر نیست. همان‌گونه که حیوانات و نباتات نیز به سبب نداشتن عقل کلی، مخاطب شریعت قرار نمی‌گیرند. 

شریعت بر موجود عاقل نازل می‌شود، زیرا فقط عقل است که توان تکلیف ‌پذیری دارد. خیال به خودی خود، شأن ادراکی و تصویری دارد اما شأن تکلیف ‌پذیری ندارد. از همین رو، تمام رفتارهای حیوانات جنبه‌ی خیالی دارند، چرا که حیوان در مرتبه‌ی تخیل ادراک می‌کند نه در مرتبه‌ی تعقل. 

  • تفاوت خیال انسانی و خیال حیوانی: 

حیوان قوه‌ی خیال دارد ولی فاقد عقل کلی است، ادراک او جزئی و محدود به صور خیالی است. 

بنابراین، حیوان در آخرت خویش نیز حشر خیالی دارد و از حشر عقلی بی‌بهره است. 

اما انسان، چون دارای عقل است، حشر او عقلی است؛ هرچند حس و خیال نیز در او وجود دارد، اما حواس و خیال او رنگ عقلانی دارند و تحت سیطره‌ی عقل‌اند. 

انسان از جهت عقلانیت خود، مکلف و برخوردار از حشر عقلی است. در حالی‌که حیوان، تنها تا مرتبه‌ی تجرد خیالی و برزخی می‌رسد. البته برخی انسان‌ها نیز به سبب ضعف عقل، در حد حیوان باقی می‌مانند و حشرشان حشر خیالی است، زیرا با ملکات حیوانی خویش زیسته‌اند. 

  • مراتب خیال در انسان و حیوان: 

قوه‌ی خیال در میان حیوانات و انسان دارای مراتب و شدت‌های متفاوت است و ماهیت آن امری تشکیکی است. 

به عنوان نمونه، پروانه خیالی ضعیف دارد؛ شتر و اسب دارای خیال قوی‌تری‌اند. 

در انسان نیز قوه‌ی خیال از نظر ادراک و صورت‌سازی درجات دارد، چرا که وجود انسان و مراتب نفسانی‌اش تشکیکی است. 

خیال در انسان دارای گستره‌ای بسیار وسیع ‌تر از حیوان است؛ زیرا در انسان، خیال علاوه بر ادراکات محسوس، توان تمثل ملکات و معانی را نیز دارد. از این رو، انسان دارای دو نشئه‌ی حشر است: یکی حشر مثالی و دیگری حشر عقلی، که هر دو بر اساس ملکات و ادراکات او تحقق می‌یابد. 

  •  تأثیر ملکات در صور خیالی :

خیال انسان حالات و ملکات درونی او را در صورت‌های مثالی تمثل می‌دهد. 

مثلاً اگر کسی در خواب حیوانی چون میمون را ببیند، این تمثل بیانگر صفت مسخره‌ کردن دیگران در نفس اوست. 

دیدن آب، نشانه‌ی علم است؛ 

شیر، نشانه‌ی حکمت؛ 

موش، مظهر ملکه‌ی دزدی؛ 

خوک، مظهر شهوت؛ 

روباه، تمثل مکر و حیله؛ 

طاووس، ملکه‌ی تکبر؛ 

مار و عقرب، تمثل نیش و کنایه زدن. 

خیال با تمثل این صور، ملکات درونی انسان را برایش آشکار می‌سازد. از این رو، رؤیاها و صور مثالی بازتابی از باطن ملکات انسانی هستند. 

  •  مراتب سیر انسان در عوالم وجود: 

انسان در عالم ماده دارای سیر طبیعی مادی است؛ 

در عالم خیال، سیر مثالی و خیالی دارد؛ 

و در عالم عقل، سیر در معقولات را تجربه می‌کند. 

هر یک از این سیرها، به حسب مرتبه‌ی نفس انسان است. 

کسی که گرفتار تفاخر، دنیاطلبی و جمع مال است، در عالم ماده سیر می‌کند و نصیبی از سیر باطنی ندارد. 

اما کسی که به مراتب عقلانی و توحیدی می‌رسد، سیر او در معقولات و ملکوت است. 

در هر یک از این عوالم، برای انسان امکان سیر بی‌نهایت وجود دارد، و عالم هستی نیز از حیث عدد و مدت غیر متناهی است. 

  •  پایان محتوا: 

قوه‌ی خیال، یکی از پیچیده ‌ترین، شگفت‌انگیزترین و وسیع‌ترین قوای نفس است. مسیر انسان از حس تا خیال و از خیال تا عقل، سیر تکاملی او را در ادراک و وجود آشکار می‌سازد. 

گفتارهای مشابه