خلاصه محتوا:
در این محتوا به تحلیل فلسفی و عرفانی «قبض روح هنگام خواب» پرداخته می شود و آن را با تمایز میان «قبض در مرگ» و «قبض در خواب» توضیح داده می شود. با استناد به آیهی شریفه «اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا» بیان میشود که وقت خواب نیز نوعی قبض نفس رخ میدهد، اما نه به معنای قطع کامل ارتباط روح با بدن، بلکه به معنای قبض توجه نفس از مراتب حسی، خیالی و عقلی است.
نفس انسان حقیقتی مجرد و بسیط است که مراتب وجودی دارد: مرتبهی بدنی (ناطی و طبیعی)، مرتبهی حیوانی (حسی و خیالی) و مرتبهی عقلی و روحی. حضور نفس در بدن همواره برقرار است، اما هنگام خواب «توجه ادراکی» او از بدن و از قوای حسی و خیالی بازگرفته میشود. به تعبیر دیگر، نفس حضور ذاتی خود را از بدن قطع نمیکند، بلکه تنها ظهور و توجهش را از مراتب ادراکی میگیرد.
در حالت بیداری، انسان سه نوع توجه دارد:
۱. توجه نواتی (غریزی و طبیعی) که سبب تدبیر بدن است.
۲. توجه حیوانی (حسی و خیالی) که سبب ادراک محسوس و تخیل ارادی است.
۳. توجه انسانی (عقلی) که منشأ تعقل و تأمل است.
در هنگام خواب، تنها توجه نواتی باقی میماند و توجه حسی، خیالی و عقلی قبض میشود. از این رو بدن همچنان به وسیلهی قواى طبیعی (جاذبه، دافعه، نامیه، غاذیه و…) اداره میگردد، اما ادراکات حسی و خیالی تعطیل میشوند.
در ادامه تاکید می شود که «قبض روح» به معنای قبض وجود یا حضور نفس از بدن نیست، بلکه قبض ظهور و توجه آن است. نفس در کل بدن حضور دارد و حتی هنگام خواب نیز ادارهی بدن را ترک نمیکند، اما جهت توجهش تغییر میکند و از بدن منصرف میشود.
بنابراین، خواب نوعی فرصت برای انقطاع توجه نفس از عالم محسوس است، نه جدایی وجودی او از بدن. در همین حالت است که قوای خیالی به شکل غیرارادی فعال میشوند و خوابها پدید میآیند. به تعبیر دقیقتر، نفس همیشه حاضر است ولی ظهورش بسته به توجه اوست.
در پایان، با یک نتیجهی عرفانی-وجودی جمعبندی می شود که:
– نفس ذاتاً حاضر است و حضورش عین وجود اوست.
– ظهور او وابسته به توجه و اراده است.
– در هنگام خواب، قبض روح یعنی سلب توجه ادراکی نفس، نه فناء وجودی آن.
بدین ترتیب، خواب یکی از نشانههای وحدت وجودی نفس و بدن و نیز دلیلی بر تجرد روح است.
آغاز محتوا:
۱. مقدمه:
خداوند متعال در قرآن اشاره فرموده است که روح انسانها را در دو حالت قبض میکند؛ یکی در موقع مرگ، و دیگری در زمان خواب. از این جهت، لازم است تفاوت میان «قبض روح در خواب» و «قبض روح در مرگ» به درستی روشن شود.
۲. تعریف نفس ناطقه و کیفیت قبض در خواب:
نفس ناطقهی انسان، حقیقتی مجرد است؛ این حقیقت هنگام خواب، قبض میشود. پرسش این است که این قبض چگونه واقع میشود؟ کیفیت قبض نفس، و اینکه چه چیزی قبض میگردد، قابض کیست و مقبوض چیست؟ همهی اینها باید تبیین گردد.
در هنگام خواب، توجه انسان به بدن، از نوع توجه نباتی است. این توجه، از جنس توجه حیوانی یا انسانی نیست. بهعبارت دیگر، در خواب ادراکات حسی انسان تعطیل میشود؛ قوای پنجگانهی حسی ظهور نمییابند، زیرا ادراک حسی حضور ندارد، و دلیل فقدان این ظهور آن است که اراده و اختیار برای درک حسی موجود نیست. ادراکات حسی که دیدن، شنیدن، بوییدن، چشیدن و لمس کردن را شامل میشوند، در خواب فعالیت ندارند، چون توجه حسی انسان قبض شده است.
۳. تمایز میان توجه انسانی، حیوانی و نباتی:
در خواب، نه توجه انسانی وجود دارد و نه توجه حیوانی؛ بلکه تنها توجه نباتی در کار است. توجه حیوانی، یعنی ادراکات حسی، خیالی و وهمی. در خواب، تخیل ارادی وجود ندارد، گرچه تخیل غیرارادی ممکن است؛ بدین معنا که قوهی خیال در حالت خواب، بدون ارادهی انسان، فعال میشود و صورتهای خیالی را در درون خود میسازد و ایجاد میکند.
ظهور خواب، در واقع، ظهورِ قبض خیال نیست، بلکه ظهورِ قبضِ توجه است. در این معنا، قبض توجه خیالی اتفاق میافتد نه قبض ادراک حسی. پس «حضور» غیر از «توجه» است. نفس ناطقه با توجه خود میتواند تجلی پیدا کند و ظهور داشته باشد. این توجه برای حضور نیست، بلکه برای ظهور است.
۴. ماهیت حضور و ظهور نفس:
نفس مجرد، عین حضور و عین وجود است. وجود، همان حضور است و بالعکس؛ وجود و حضور، مساوق هستند و یک حقیقتند. وجود نفس همان حضور نفس است، اما ظهور نفس امری جداگانه است. در حالت خواب، نفس ناطقه به بدن توجه نباتی دارد؛ این توجه نباتی همان جذب و دفع بدن و تدبیر بدن است.
قوای نباتیِ هفتگانه از جمله جاذبه، دافعه، نامیه، غاذیه، ماسِکه، مولده و مَنمّیه همگی در حالت خواب نیز فعالاند. تدبیر بدن از طریق همین قوای نباتی تحقق میگیرد. نفس نباتی به طور مستقیم تحت تدبیر عالم ملکوت است و نهایتاً تحت تدبیر تجلی نفس ناطقه قرار دارد. ارادهی تکوینی نفس در مرتبهی نباتی فعال است؛ تمامی کارهای بدنی در حدود جسم طبیعی از طریق ارادهی تکوینی نفس نباتی انجام میگیرد.
۵. مراتب تجرد نفس و ارتباط آنها:
اصل نفس تجرد دارد و تمامی مراتب آن نیز مجردند. مراتب نفس شامل حس، خیال و عقل ذاتی نفساند و با خود نفس وحدت وجودی دارند. بنابراین قبض مراتب نفس معنایی ندارد، زیرا مراتب از ذات نفس جدا نیستند. اگر نفس قبض شود، همهی مراتب آن نیز قبض میشوند؛ نمیتوان تصور کرد که با حضور نفس، مراتب وابسته به آن قبض شوند، چون این مراتب ذاتی نفساند و عین او هستند.
میان این مراتب، یک وحدت واقعی و صحیح برقرار است؛ یعنی حس، خیال، عقل و ذات نفس، در حقیقت واحدند و دارای اتحاد وجودی میباشند. نفس انسان، حقیقتی کلی و مجرد است که از نطفه تا مرتبهی احدیت، در امتداد وجودی قرار دارد. این امتداد، همراه با ظهور مراتب مختلف است، و گستردگی وجود نفس با همین مراتب شناخته میشود.
۶. نحوهی اتصال نفس با بدن و اراده تکوینی:
مراتب نفس به طور وجودی با هم متصلاند و با نفس یکی هستند. حقیقت انسانی سه مرتبه دارد:
۱. مرتبهی بدنی،
۲. مرتبهی نفسی،
۳. مرتبهی روحی یا عقلی.
در مرتبهی نفسی، تعلق نفس به بدن، همان توجه و تدبیر بدن است؛ بدن از طریق نفس تدبیر و تسخیر میشود. این تدبیر با ارادهی اختیاری نفس انجام نمیشود، بلکه با ارادهی تکوینی آن است. ارادهی تکوینی نفس، عین ارادهی تکوینی عقل مجرد است؛ بدین معنا که نفس در مرتبهی نباتی، ارادهی تکوینی خود را از عقل مجرد میگیرد و به صورت تدریجی در بدن اعمال میکند.
تدبیر مجردات عقلی، همان اراده است و در انسان نیز این اراده تکویناً ظهور مییابد. از نسبت عقل مجرد تا نفس ناطقه و از نفس ناطقه تا نفس نباتی، ارادهی تکوینی امتداد مییابد و بدن را تدبیر میکند. بههمینسبب، بدن واسطهی اعمال این اراده است؛ بدن از طریق نفس نباتی مدیریت و تدبیر میشود.
۷. جنبههای ارادی و تکوینی نفس:
نفس انسان دارای دو جنبهی ارادی و غیرارادی است. جنبهی غیرارادی، همان تدبیر و خلق بدن و ادارهی امور جسمانی است، و جنبهی ارادی، مربوط به افعال ارادی و توجههای عقلانی انسان است. تدبیر تکوینی بدن، صورت طبیعی ارادهی نفس است و بهواسطهی آن، حیات جسمانی انسان استمرار مییابد.
۸. مراتب و قوای ادراکی نفس انسان:
نفس دارای سه مرتبهی اساسی است:
۱. مرتبهی بدنی،
۲. مرتبهی حیوانی (ادراکات حسی و خیالی)،
۳. مرتبهی انسانی (ادراکات عقلی).
در مرتبهی حیوانی، ادراکات حسی و خیالی ظهور دارند؛ در مرتبهی انسانی، ادراکات عقلی ظهور مییابند. اما در همهی این مراتب، نفس با توجه خود، مراتب را ظاهر میکند. در حالت خواب، توجه نفس از مراتب عقلی و خیالی برداشته میشود و تنها توجه نباتی باقی میماند؛ لذا تخیل ارادی و تعقل در خواب وجود ندارد.
- فعالیت قوای نباتی در خواب :
در حالت خواب، مراتب حسی و خیالی و عقلی منقبضاند، اما مرتبهی نباتی نفس فعال است. توجه نباتی موجب ظهور قوای هفتگانهی نباتی میشود، از جمله:
– قوهٔ جاذبه (جذب غذا و مواد مفید)،
– قوهٔ دافعه (دفع مواد زائد و سموم)،
– قوهٔ نامیه (رشد بدن)،
– قوهٔ قاضیه (هضم و تبدیل غذا به اجزای بدن)،
– قوهٔ ماسکه (نگهدارندهٔ غذا)،
– قوهٔ مولده (ایجاد سلولهای جنسی و تولید نسل)،
– قوهٔ منمیه (توزیع نیرو و تغذیه میان اعضا).
این قوای طبیعی، مظاهر توجه نباتی نفسهستند. توجه نباتی علت تعلق، تدبیر و تصرف نفس در بدن است. در همین حالت، نفس از مراتب حسی و خیالی خود منصرف است و تنها از طریق تدبیر نباتی، بدن را در نظم حیاتی حفظ میکند.
- نسبت توجه انسان با مراتب عالم:
هر مرتبه از نفس، به عالم خاصی مرتبط است:
– توجه حیوانی، انسان را با عالم ملکوت (عالم مثال) مرتبط میسازد؛
– توجه عقلی، ارتباط با عالم جبروت ایجاد میکند؛
– توجه قلبی، اتصال به عالم الهی و مرتبهٔ اسماء است.
پس نفس، در گسترهی وجودی خود، سه گونه ظهور دارد که در همه آنها توجه، علت تجلی و ظهور است.
ظهور نباتی از نوع فعلی است و به ادراک مرتبط نیست؛ ظهور حیوانی ادراکی است؛ و ظهور انسانی، تعقلی است. هرگاه نفس توجه خود را بر هر مرتبه متمرکز کند، آن مرتبه بالفعل ظاهر میشود. این توجه، علت حضور و ظهور است.
- تفاوت حضور و ظهور:
نکتهی دقیق در اینجا آن است که حضور نفس و ظهور نفس دو معنا دارند. حضور، از ذات نفس است؛ چون نفس، موجودی مجرد و قائم به ذات است و در هر مرتبه حضور دارد. اما ظهور، وابسته به توجه است.
وقتی توجه و اراده فعال شود، ظهور نیز حاصل میشود. در خواب، چون توجه حسی، خیالی و عقلی وجود ندارد، ادراکهای مربوط به این قوا منقطعاند، ولی نفس همچنان حاضر است. بنابراین نفس، بدون نیاز به حضور، دارای حضور ذاتی است؛ اما ظهورش به توجه وابسته است.
در حالت خواب، نفس به واسطهی توجه نباتی بدن را تدبیر میکند، اما چون توجه ادراکی منقبض است، ظهور حسی و خیالی ندارد. گزارهی «قبض روح» در بیان دقیق فلسفی، به معنای قبض توجه نفس از مراتب ادراکی است، نه قبض وجود یا حضور نفس.
- حقیقت قبض توجه و بقای حضور نفس:
انسان در خواب ادراک حسی ندارد، یعنی نمیبیند، نمیشنود، نمیچشد، نمیبوید و لمس نمیکند. قوهٔ تخیل نیز فعال نیست، زیرا توجه ادراکی منقطع است. در عوض، توجه نباتی باقی است و همین موجب تدبیر بدن میشود.
این توجه نباتی خود، از شئون و مظاهر نفس است و هیچ جدایی از ذات او ندارد. نفس با همین توجه، انشاء و تدبیر میکند. انشاء ادراکات حسی، خیالی و عقلی همه بر اساس توجه است، و انشاء افعال نیز معلول توجه است.
قبض روح یعنی حالتی که نفس همچنان وجود و حضور دارد اما توجه ادراکیاش منقبض است. حضور غیر از توجه است؛ توجه، جهت ظهور و ادراک است و حضور، ذات علم وجودی نفس به بدن است.
- تمثیل حسی برای فهم نسبت حضور و توجه:
برای تقریب ذهن، نفس انسانی را همانند چشم و گوش انگاشتهاند که ممکن است حاضر باشند اما چون توجه ندارند، ظهور ادراکی ندارند. چشم باز است ولی به سبب عدم توجه، چیزی نمیبیند. گوش موجود است اما چون توجه ندارد، صدایی نمیشنود.
همینگونه، در خواب نیز نفس حاضر است ولی توجه ندارد؛ و چون توجه منقبض است، ظهور ادراکی از بین میرود. بنابراین در خواب، آنچه قبض میشود توجه نفس است نه حضور و نه وجود آن.
پس نفس می تواند حضور داشته باشد اما توجه به بدن نکند ، یعنی لزوماً حضور روح به معنای توجه نیست. توجه باعث ظهور می باشد و برخی مواقع موجود است و برخی مواقع موجود نیست. همچنین توجه باعث ظهور ادراکات و افعال و تدبیر هست.
بنابراین نمی توان گفت که نفسی که بسیط است بخش از آن قبض می شود و بخشی از آن قبض نمی شود بلکه تمامیت نفس قبض می شود. نفسی که قبض می شود می تواند در عین حال که قبض شده است و وجود و حضور دارد به غیر از خود توجه کند و به این دلیل است که در قبض، “توجه”، معیار و شاخص شناخته می شود.
- حضور فراگیر و غیر جسمانی نفس:
قابل توجه است که بدن وجود به جزء دارد اما نفس حضور به کل دارد، یعنی نفس تمامیت آن همه جا هست. پس نفس یک نحوه حضور دارد و با یک وجود روبرو هستیم و هر جا که نفس حاضر می شود حضور آن عام و فراگیر است در تمام بدن ولی حضور عام به معنای ظهور عام نیست برای ظهور پیداکردن توجه نیاز دارد و به این دلیل است که می گوییم نفس تمامیت آن حضور است و وقتی قبض می شود در حقیقت قبض توجه است.
ما در هنگام بیداری حضور در بدن داریم و مراتب حسی ، خیالی و عقلی ما نیز فعلیت دارد یعنی بالفعل احساس، خیال و تعقل داریم اما صرف بالفعل بودن باعث دیدن و شنیدن و تعقل نیست بلکه با توجه کردن هست که امر بالفعل ما ظاهر می شود.
انسان می تواند با سه نحوه توجه حسی ، خیالی و عقلی سه نحوه ظهور داشته باشد : ادراک حسی ، خیالی و عقلی را هم زمان داشته باشد. پس توجه کلید ظهور است. در نتیجه ما برای حضور توجه نیاز نداریم حضور ما به ذات می باشد برای ظهور توجه نیاز داریم.
انسان به هرجا توجه کند احساس و ادراکی در او ظاهر می شود و وجود عین حضور است همانطور که وجود عین ظهور است اما ظهور با توجه ظاهر می شود.
در هنگا خواب توجه عقلی ، خیالی و حسی وجود ندارد اما توجه نباتی وجود دارد پس بدن تدبیر می شود. هنگامی که توجه باشد انشاء و ادراک، افعال و تدبیر وجود دارد. در هنگام خواب نفس توجه نباتی به بدن دارد و با کمترین توجه بدن تدبیر می شود یعنی نفس در مرتبه نباتی خود تدبیر بدن را انجام می دهد. پس در هنگام نمی توان گفت که حضور نفس از بدن گرفته می شود بلکه باید دانست که فقط توجه نفس از بدن گرفته می شود. بنابراین مجرد عین حضور است و هر جا توجه کند ظهور آن آشکار می شود و قبض روح قبض وجود و حضور نفس از بدن نیست بلکه قبض توجه نفس ازآن است.
- نتیجهٔ فلسفی :
بر اساس این مبانی، در هنگام خواب، تمامیت نفس در بدن حضور دارد، ولی توجه او از مراتب حسی، خیالی و عقلی قبض میشود و تنها توجه نباتی باقی است.
قبض روح، به معنای قبض وجود یا انفصال نفس از بدن نیست، بلکه قبض توجه ادراکی است. نفس به تمامی موجود است و حضور دارد، اما چون منشأ ظهور و ادراکش، یعنی توجه ارادی، تعطیل است، ظهور ادراکی ندارد.
همانگونه که در بیداری با توجه و اراده ظهور ادراکات حسی، خیالی و عقلی پدید میآید، در خواب این تجلی منقبض میشود و فقط مرتبهی نباتی، به صورت غیر ارادی و تکوینی، در بدن فعالیت دارد.