آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

شرح و توضیح پیرامون معراج پیامبر

خلاصه محتوا:

  • بیان جایگاه موضوع معراج در معارف دینی: 

معراج پیامبر اکرم‌ (ص) از عمیق‌ترین مباحث توحیدی و از نشانه‌های والای کمال معنوی و قوّت روحی انسان کامل است. این رویداد از اصلی‌ترین فصول نبوت است و نشان می‌دهد که ولیّ الهی چگونه به مراتب نهایی کمال روحی دست می‌یابد. تعداد معراج‌ها برای پیامبر اکرم گوناگون نقل شده (حدود صد تا صد و بیست مرتبه)، ولی تأکید گوینده بر اصل ماهیت و حقیقت عرفانی معراج است نه شمار دفعات آن. 

  • مرحلهٔ نخست معراج – معراج جسمانی (طیّ الأرض): 

مرحلهٔ اول، سیر از مسجدالحرام در مکّه به مسجدالأقصی در بیت‌المقدّس است. این حرکت «طیّ‌الأرض» بود؛ یعنی بدن مادّی پیامبر، بی‌نیاز از هر وسیله‌ای چون براق یا مرکب، با قوّهٔ روح ولیّ خدا و به‌واسطهٔ قبض مکان و زمان، جابه‌جا شد. در این قبض، اسم «قابض» و همچنین اسم «قادر» الهی در ولیّ‌الله متجلّی گردید. طیّ‌الأرض نشانهٔ لطافت و طهارت روح پیامبر است و مظهری از قدرت و احاطهٔ روح بر بدن به شمار می‌آید. در اینجا روح بر مادّه مستولی می‌شود و نشان می‌دهد که ولی خدا از محدودیت‌های مادی فراتر می‌رود. 

  • مرحلهٔ دوم معراج – معراج روحانی و برزخی:

آغاز این مرحله از زمین و پایانش در مراتب غیب است. در این‌جا بدن مادی کنار می‌رود و روح پیامبر با بدن مثالیِ خود که «براق» معنوی نامیده می‌شود، سیر می‌کند. این بدن مثالی انشای قوّهٔ خیال مطهّر و لطیف پیامبر است؛ خیالی که به‌سبب طهارت مطلق، توان ایجاد بدنی نورانی و متناسب با شأن پیامبر را دارد. این بدن نوری و برزخی، زیباترین و عفیف‌ترین صورت در عالم مثال است. بنابراین معراج دوم، نه جسمانی مادی بلکه جسمانی مثالی است؛ یعنی روح با بدنی از سنخ عالم مثال حرکت می‌کند. تشبیه براق به اسب یا پرنده صرفاً تمثیلی است برای تصویر شدت نورانیت این بدن. 

  • طبیعت دوگانهٔ معراج پیامبر:

معراج رسول خدا در هر دو مرحله «روحانی ـ جسمانی» است؛ در مرحلهٔ اول، روح با بدن مادی طیّ‌الأرض می‌کند و در مرحلهٔ دوم، همان روح با بدن مثالی سیر می‌نماید. بنابراین در هیچ مرتبه‌ای روح از بدن منفک نیست، بلکه در هر عالم با بدنی متناسب با آن عالم همراه است. 

  • اصول و مبانی ده‌گانهٔ بحث معراج:

۱. طیّ‌الأرض عبارت است از قبض زمین برای ولیّ خدا؛ در آن، اسم «قابض» و «قادر» در روح او فعلیت می‌یابد، و مکان و زمان تحت تسخیر او درمی‌آید. 

۲. لطافت و طهارت روح شرط تحقق طیّ‌الأرض است و موجب احاطه و تسلّط روح بر بدن می‌شود. 

۳. طیّ‌الأرض نشان‌دهندهٔ غلبهٔ مجرد بر مادّه و تدبیر روح بر جسم است؛ بدین‌سان شرافت روح بر بدن آشکار می‌گردد. 

۴. در همهٔ عوالم، روح همراه با بدن است و بدون بدن تحقق ندارد. 

۵. هر معراجی مرکّب از جنبهٔ روحانی و جسمانی است؛ هیچ سیر روحی بدون مرکب بدنی و هیچ سیر جسمی بدون جهت روحی وجود ندارد. 

۶. در هر عالم، بدنِ روح متناسب با احکام همان عالم است: در عالم ماده بدن مادی، در عالم مثال بدن مثالی و در عالم عقل بدن عقلی؛ زیرا سیر بر پایهٔ سنخیت میان روح و بدن تحقق می‌یابد. 

۷. روح در مرتبهٔ مثالی خود به‌واسطهٔ قوّهٔ خیال، انشای ابدان می‌کند؛ هر روح به مقدار طهارت یا خباثت خویش بدن‌هایی با صورت‌های نیکو یا حیوانی پدید می‌آورد. 

۸. معراج مراتبی دارد: سیر با بدن مثالی در عالم خیال و سیر با بدن عقلی در عالم عقل. 

۹. سیر در عوالم ملکوتی نیز متعدد است و هر بدن ملکوتی سیر خاص خویش را دارد، زیرا در هر مرتبه از لطافت بدن ملکوتی تفاوت است. 

۱۰. در نهایت، معراج حقیقتاً سیر با قوّهٔ خیال در عالم ذرّ است؛ همان عالم برزخی نزولی که پیامبر در آن تمثّلات و باطن اشیاء را مشاهده فرمودند. 

آغاز محتوا:

  • بیان مقدّماتی در اهمیت موضوع معراج:

از مسائل بسیار مهم دین، مسألهٔ معراج است؛ زیرا این بحث به ‌طور مستقیم با مبحث نبوّت مرتبط است، و یکی از لطیف ‌ترین و عمیق ‌ترین مسایل توحیدی به شمار می‌آید. معراج نشانهٔ نهایت معرفت و عمق معارف الهی است. اگر انسان به حقیقت معراج نظر افکند، قوّت روح، قوّت ولیّ‌الله، و قوّت انسان کامل را مشاهده می‌کند. دربارهٔ تعداد معراج‌های پیامبر اکرم (ص)، نقل‌های مختلفی میان حدود صد تا صد و بیست بار وجود دارد، ولی در این محتوا، هدف بررسی اصل موضوع است نه تعداد آن. 

  • مرحلهٔ نخست معراج: سیر زمینی (طیّ‌الأرض):

معراج پیامبر دارای دو مرحله است. مرحلهٔ نخست، سیر از مسجدالحرام در مکّه به سوی مسجدالأقصی در بیت ‌المقدّس بود. در این مرحله، حرکت پیامبر از نوع «طیّ‌الأرض» بود. مرکب پیامبر نه اسب، نه شتر و نه قاطر بود؛ بلکه بدن مادّی خود آن حضرت مرکب او بود. زمین برای روح ولیّ خدا قبض می‌شود و زمان نیز در اختیار او قرار می‌گیرد. در این قبض زمان و مکان، اسم «قابض» در ولیّ خدا تجلّی می‌کند؛ به‌ گونه ‌ای که مکان متراکم می‌شود و در تسخیر روح او درمی‌آید. در طیّ‌الأرض نه انشای بدن و نه نابودی بدن صورت می‌گیرد، بلکه روح تعالی می‌یابد و همان بدن مادی را جابه‌جا می‌سازد. 

این تعالی و لطافت روح پیامبر سبب طیّ‌الأرض می‌شود. در این حالت، پیامبر مظهر قدرت الهی می‌گردد و اسماء «قادر»، «قابض»، «محیط»، و «ولیّ» در وی تجلّی می‌یابد. 

  • مرحلهٔ دوم معراج: سیر روحانی و برزخی: 

این مرحله از سیر از عالم مادّه به سوی عالم غیب است. در این سفر، دیگر بدن مادی حضور ندارد، بلکه روح پیامبر با براق معنوی که همان بدن مثالی و خیال مطهّر اوست، عروج می‌کند. 

قوّهٔ خیال پیامبر به جهت پاکی و لطافت مطلق، قدرت ایجاد و انشای بدنی روحانی و نورانی دارد که متناسب با شأن پیامبر است. آن بدن نوری، روحانی و بسیار لطیف است؛ تمامی معنویت پیامبر در سیمای آن آشکار می‌شود. این بدن، نمودار کاملیت روحانی رسول خداست. از شدت نورانیت آن بدن، اهل اشارت آن را به اسب یا پرنده تشبیه کرده‌اند، ولی این تشبیه‌ها صرفاً برای تقریب ذهن است. 

در این مرحله، پیامبر با قوّهٔ خیال تطهیر یافتهٔ خود، سیر برزخی می‌یابد و به عالم مثال نزولی می‌رود. در آن عوالم، اشکال و ابدان گوناگون مشاهده می‌کند و همان ارادهٔ پاک پیامبر است که مرکب مثالی را انشا می‌کند. 

پس، مرحلهٔ اول معراج جسمانی بود و مرحلهٔ دوم روحانی و مثالی. در هر دو مرحله، روح با بدن همراه است؛ در مرحلهٔ نخست با بدن مادّی و در مرحلهٔ دوم با بدن برزخی و مثالی. بنابراین معراج پیامبر در هر دو مرحله، جسمانی ـ روحانی است. 

  • لطافت بدن مثالی پیامبر اکرم (ص):

بدن مثالی پیامبر لطیف‌ترین و نورانی‌ترین بدن در سراسر هستی است. هیچ بدن مثالی در عالم مثال، لطافت و نورانیت آن را ندارد. سیر و سفر پیامبر در عالم برزخی با همین بدن خیالی و مثالی صورت گرفت. خیال پیامبر همان براق و مرکب آسمانی او بود. 

  • مبانی ده‌ گانهٔ بحث معراج و طیّ‌الأرض:

در ادامه، مبانی و قواعد ده ‌گانه‌ای برای فهم سیر معراج مطرح می‌شود: 

قاعدهٔ اول: در مرحلهٔ اول معراج، یعنی طیّ‌الأرض، زمین برای ولیّ خدا قبض می‌شود. در این حالت، او مظهر اسم «قابض» و «قادر» می‌گردد (اسمی از اسماء الهی در ولی متجلی می شود به نام قادر). مکان و زمان در دست او جمع می‌شود و روحش مجرای این اسماء فعلیهٔ الهی می‌گردد.  ترکیب قدرت و قابض بودن در او ظاهر می شود.

قاعدهٔ دوم: طیّ‌الأرض نشانهٔ تعالی و طهارت روح ولیّ خداست. پاکی روح موجب استیلاء و احاطهٔ او بر بدن می‌شود، و احاطهٔ روح بر بدن در اینجا آشکار می‌گردد. 

قاعدهٔ سوم: طیّ‌الأرض تجلّی غلبهٔ مجرد بر مادّه است؛ در آن، تدبیر روح بر جسم و وابستگی جسم به روح آشکار می‌گردد. 

قاعدهٔ چهارم: یکی از مبانی معراج این است که جسم همیشه با روح معیت دارد. در همهٔ عوالم، روح با بدن است و هیچ‌گاه بی‌بدن نیست. روح همیشه بر بدن احاطه دارد و قائم به بدن است. 

قاعدهٔ پنجم: هر معراجی هم روحانی و هم جسمانی است و ما معراج جسمانی محض یا معراج روحانی محض نداریم. هیچ سیر روحی بدون مرکب بدنی و هیچ حرکت جسمی بدون حضور روح نیست. 

قاعدهٔ ششم: بدن هر روح متناسب با عالمی است که در آن سیر دارد. در عالم مادّه بدن مادّی لازم است، در عالم مثال بدن مثالی و در عالم عقل بدن عقلی. همین تناسب علّت امکان سیر در هر مرتبه است.  (سیر ما به خاطر سنخیتی که وجود دارد شکل می گیرد. هر سیری بر اساس سنخیت است. پس سیر با بدن مادی بر اساس سنخیت بدن مادی با مادیات است و سیر با بدن مثالی به خاطر انطباق با عالم مثال است. سیر با بدن قیامتی به خاطر انطباق با عالم قیامت است.)

قاعدهٔ هفتم: روح در مرتبهٔ مثالی خود و به‌ وسیلهٔ قوّهٔ خیال بدنی متناسب می‌آفریند. هر روحی به میزان طهارت یا رذیلتش بدن مثالی خاصی خلق می‌کند؛ روح‌های نورانی بدن‌های نیکو و روح‌های خبیث بدن‌هایی در صورت حیوانات به ‌وجود می‌آورند. 

قاعدهٔ هشتم: معراج مراتبی دارد؛ مرتبه‌ ای با بدن مثالی در عالم خیال و مرتبه‌ای با بدن عقلی در عالم عقل.

قاعدهٔ نهم: سیر در عالم ملکوت با بدن‌های ملکوتی صورت می‌گیرد. بدن‌های ملکوتی مراتبی بی‌نهایت از لطافت دارند و هر بدنی سیر خاص خود را دارد.

قاعدهٔ دهم: حقیقت معراج، سیر با قوّهٔ خیال در عالم ذرّ است؛ عالمی که همان برزخ نزولی است، و در آن پیامبر تمثّلات و باطن‌ها را مشاهده میکرد.