جلسه دوازدهم – نکات سلوکی
خلاصه محتوا:
در این محتوا، مجموعهای از نکات پراکنده ولی مرتبط با سیر و سلوک پرداخته می شود که هم جنبه نظری و هم عملی دارند. ابتدا بر تفکیک میان احکام الهی و شرعی، که مطابق حقایق و واقعیت هستند، از احکام عرفی و قراردادی که وابسته به زمان و مکاناند، تأکید شد. خداوند در تربیت معنوی هم درد و هم درمان را میدهد؛ درد تجلی اسم «ضار» و درمان تجلی اسم «شافی» است. همچنین هم آب و هم تشنگی را میدهد تا انسان متوجه اسماء الهی گردد.
شک در آغاز سلوک میتواند الهام بخش توجه به اسم «یقین» باشد، اما شک در مراحل پایانی که با ظلمت همراه است از شیطان است و باید با ذکر «یا یقین» رفع شود. هر سخنی که انسان بر زبان جاری سازد اگر برای خدا نباشد، وبال میشود. احوال خوش و قدرتهای غیبی با جمع بین توجه به خالق از طریق عبادت و شکر، و خدمت به خلق حاصل میشود.
شکر بالاتر از ذکر معرفی شد؛ زیرا درک نعمت از جانب خدا، ذکر خفی همراه با یقین است. طلب برکت و ادب نسبت به استاد سلوک باید برای خدا باشد. برای گشودن راه ملکوت، باید صفات منفی همچون حسد، کینه، غرور و نفاق زدوده شوند. تصحیح رابطه با دیگران از اصلاح رابطه با خدا آغاز میشود. در حالات قبض روحی، باید علت را درون خود جستجو کرده، استغفار و کار خیر انجام داد.
سلوک مستلزم ترک تدریجی تعلقات و اعتماد به خداست. امتحانات الهی برای سنجش تسلیم محض صورت میگیرند و در منازل بالاتر سخت تر میشوند. قالب عبادت اصل نیست، بلکه وسیله توجه به خداست. ارکان سلوک شامل تفکر، حرکت، خواستن، یافتن و به کاربستن است.
برخی مجالس روضه به دلیل نیتهای غیرالهی افراد، نیازمند توازن معنوی هستند که وابسته به سخنران، بانی و شرکت کنندگان با نیت پاک و توسل به اهل بیت است. در مواجهه با فقر، بلا و بیماری، صبر مطلق همراه با یقین کامل به رحمت، حکمت و ربوبیت الهی، راه ارتقاء به مقام امامت معرفی شد.
سلوک مبتنی بر شریعت سبب توازن بین دنیا و آخرت میشود و توجه همزمان به خالق و مخلوق را ممکن میسازد. سنت الهی جداسازی خبیث از طیب است. حال خوش مؤمن نشانه حضور ولی یا ملک و وقت اجابت دعاست. علم بر قدرت مقدم است و عبودیت، جوهره ربوبیت معرفی شد. خطرات قدرتهای غیبی در فقدان معرفت توحیدی بیان شد.
از اسرار توحید، قدرت انشاء صور خیالی و تأثیر آن در خارج، و تثبیت اعمال در درون با تکرار است که در کل وجود اثر میگذارد. افعال به انسان و ذات به خداوند منسوباند و این نسبت، جبر را نفی میکند. عبادت ماهیت توجهی، ترک تعلق و پیوند با وحدت دارد. راه کمال، بندگی است نه سحر و تسخیر.
بخش پایانی به «تطهیر خیال» اختصاص دارد که با تمرکز بر یک صورت واحد و انصراف از کثرت صور انجام میشود. این مسیر از کثرت به وحدت و سپس از وحدت به ذات میبرد و اساس احضار روح نیز همین جاست. حب شدید به یک موضوع تسهیل کننده تمرکز و ارتباط با حقیقت آن است.
آغاز محتوا:
- تفکیک احکام الهی و بشری:
احکام الهی و شرعی باید از احکام بشری، عرفی و قراردادی تفکیک شوند. احکام الهی مطابق حقایق و واقعیت هستند، اما احکام قراردادی تابع زمان و مکاناند. در سلوک، ملاک عمل و تبعیت از احکام الهی است.
- درد و درمان در تربیت معنوی:
خداوند در مسیر تربیت معنوی بندگان، هم درد را میدهد و هم درمان را. درد، تجلی اسم «ضار» است و درمان، تجلی اسم «شافی». با دادن درد، توجه انسان را به شافی بودن خود جلب میکند. همچنین خداوند هم آب را میآفریند و هم تشنگی را میدهد، تا با تشنگی توجه انسان را به اسم «ساقی» هدایت کند.
- نقش شک در سلوک:
در مراحل ابتدایی سلوک، شک میتواند مقدمه توجه به اسم «یقین» باشد. با تکرار ذکر «یا یقین» این شک رفع میشود. اما در مراحل پایانی که محیط ظلمت حاکم است، شک القایی، منشأ شیطانی دارد و باید با ذکر یقین دفع شود.
- اهمیت نیت در گفتار:
هر سخنی که بر زبان جاری شود، اگر برای خدا نباشد، وبال و بار سنگینی بر عهده انسان خواهد گذاشت و او را محصور میکند.
- احوال خوش و قدرتهای غیبی:
احوال خوش و تواناییهای معنوی با عبادت، شکر و خدمت به خلق حاصل میشوند. عبادت و شکر نشان دهنده توجه به خدا و خدمت و محبت به خلق مکمل مسیر سلوکی هستند.
- شکر به مثابه ذکر خفی:
شکر یعنی دیدن خدا در نعمتها که بالاتر از ذکر زبانی است. این حالت، ذکر خفی همراه با یقین محسوب میشود. درخواست برکت و شکر مداوم بسیار مهم است.
- احترام به استاد سلوک:
استاد سلوک باید برای خدا خواسته شود. احترام و ادب نسبت به او باید به خاطر خداوند باشد نه شخص استاد یا خود سالک.
- شرط گشایش راه ملکوت:
برای ورود به بابی از ملکوت، باید صفاتی چون حسد، کینه، نفاق و غرور از درون زدوده شوند. همچنین پذیرایی از مهمانان با روی باز و اصلاح روابط انسانی، در کنار اصلاح رابطه با خدا، مؤثر است.
- حالت قبض روحی:
کسی که باطن و ظاهرش یکی نباشد صداقت ندارد و گرفتار مشکلات می شود. انسان در زمان قبض روحی، باید در خلوت علت را جستجو کند، بدی و لغزش را یافت، سپس کار خیر، صدقه و استغفار انجام داد تا حالت قبض رفع شود.
- ترک تعلقات و اعتماد به خدا:
ترک عادت ها در مسائل سلوکی باعث رشد و تعالی سالک می شود و نقطه ثقل انسان را عوض می کند. سلوک مستلزم ترک تدریجی تعلقات ابزارگونه و تقویت اعتماد و اتکا به خداست. امتحانات الهی برای سنجش میزان تسلیم محضاند و با ارتقاء معنوی، سخت تر میشوند. هرقدر ما به منازل توحید نزدیک شویم امتحانات انسان سخت تر می شود. خداوند برای جلوگیری از تعلقات ما را امتحان می کند. اگر نتوانیم تسلیم محض خداوند بشویم به معنای قطع ارتباط با خداوند نیست.
- اصل عبادت و خدمت به خلق:
اصل عبادت توجه به خداوند است و اصل خدمت به خلق گره گشایی از مردم و ظاهر آن حب نسبت به مردم است. قالب عبادات ابزار توجه به خدا هستند ولی اصل، توجه قلبی است.
- ارکان سیر و سلوک:
تفکر، حرکت، خواستن، یافتن و به کاربستن، ستونهای اصلی مسیر سلوک اند.
- مجالس روضه و توازن معنوی:
اگر از تعلقات خود جدا نشوید شما را از تعلقاتتان جدا می کنند، شریعت به شیوه های متفاوت ما را از تعلقامان جدا می کنند. در مکان هایی که روضه هست و افراد مومن و غیر مومن در آن وارد می شوند و چند دسته افراد در این مکان ها هستند: برخی برای غذا خوردن می آیند و برخی برای ثواب روضه ، کسانی که برای غذا خوردن می آیند هم دو دسته هستند : برخی شکم پروراند و بعضی شرور هستند، کسانی که شرور اند روح خبیثی دارند و معنویت جلسه روضه را کم می کنند، این نکته قابل توجه هست که جلسه نیاز به توازن معنوی دارد. توازن معنوی مجلس روضه، وابسته به نیت الهی بانی، پاکی نیت شرکت کنندگان، محتوای سخنان و توسل واقعی به اهل بیت است. برنامه سلوکی باید منجر به دریافت حقایق شود.
- صبر و یقین؛ راه امامت:
در مواجهه با فقر و بلا، دو امر موجب وصول به مقام امامتاند: صبر مطلق و یقین مطلق به لطف، حکمت، رحمت و ربوبیت الهی.
- سلوک مبتنی بر شریعت:
سلوکی که مبتنی بر شریعت باشد توازن معنوی می آورد و این نوع سلوک موجب توازن میان دنیا و آخرت میشود؛ انسان در عین توجه به خالق، به مخلوقات نیز رسیدگی میکند و دنیای خود را در خدمت آخرت قرار میدهد. به بیان دیگر انسان در حین تلاش برای دنیا برای آخرت خود نیز اعمالی را مانند خدمت به خلق و… انجام می دهد.
- سنت الهی جدا سازی خبیث از طیب:
یکی از سنتهای خداوند، تفکیک مؤمن از غیر مؤمن و پاک از ناپاک است. تا زمانی که چیزی وجود دارد که انسان را عصبانی می کند مشخص است که ما به دنیا تعلق داریم و به مقام رضا نرسیده ایم، برای تحقق یک سنت خداوند اشیاء را به تصرف و تسخیر خود در می آورد. حال خوش مؤمن، نشانه حضور ولی الهی یا فرشته و زمان اجابت دعاست.
- برتری علم بر قدرت:
مؤمن به کسب علم بها می دهند و کسب قدرت را رها می کنند و غیر مؤمن به قدرت توجه دارد و کسب معارف را رها می کند. عبودیت جوهره ربوبیت است و قدرت معنوی باید در دست کسی باشد که معرفت توحیدی دارد. سالکین ابتدا به شاگردین خود شریعت می آموزند به علاوه عرفان نظری و سپس عرفان عملی، تذهیب نفس و ارتباط با غیب و حق را آموزش می دهند تا چنانچه به قدرت های غیبی و معنوی رسیدند آن فرد سالک، عالم مومنی باشد تا اگر قدرت غیبی دارد با تکیه بر ایمان و علمش دچار خطا نشود و برای او خطری ایجاد نکند. تا زمانی که کسی به درجاتی از توحید نرسد فتح عالم ملکوت برای او خطرک می باشد. نهایت قدرت ایجاد کردن است و وقتی می گوییم خداوند قدرت ذاتیه دارد آن قدرت با ایجاد کردن محقق می شود.
- خطرات حجابهای درونی:
صفات منفی مانند کینه، حسد، حرص و غرور، مانع رسیدن به مال، معنویت، علم و سعادت میشوند.
- اسرار توحیدی؛ قدرت انشاء خیال:
یکی از اسرار توحیدی در سلوک این است که انسان هر چیزی را در خیال خودش تصور کند قدرت انشاء آن را در خارج پیدامی کند، به بیانی تصویر خیالی با تمرکز میتواند صورت خارجی بیابد که به آن مقام انشاء و قدرت می گویند که با تمرکز به موضوعی خیالی، به آن صورت خارجی می دهد. اعمال بیرونی با تکرار، درونی شده و بر کل وجود اثر میگذارند.
- نسبت افعال و ذات:
هر کاری که در بیرون انسان انجام می دهد در درون هم ان را تثبیت می کند و این نیز یک سر توحیدی است: که یک عمل با تکرار در درون انسان عالم پیدا می کند و با روح انسان عینیت پیدا میکند سپس آثار آن کمال ابعاد روح انسان، قلب انسان را ، حس ، خیال و عقل انسان را پوشش می دهد همچنین کلام و نگاه انسان را پوشش می دهد و در نیت، صفات و در تمام وجود ما تاثیر می گذارد. آنگاه گفته می شود که اعمال ما مخلوق ما هستند و قائم به نفس ما هستند و ما براساس شاکله خود هرگاه آن شاکله در ما ایجاد شد آن را می توانیم در بیرون انجام دهیم و در حقیقت بعد از آن براساس شاکله خودمان عمل می کنیم، افعال انسان به خود انسان منسوباند و ذات انسان به خداوند منسوب است. این نسبت جبر را نفی و اختیار را اثبات میکند.
- ماهیت توجهی عبادت:
در هر عبادتی یک نحوه توجه به خداوند وجود دارد و یک نحوه نفی خواطر وجود دارد و یک نحوه اعتدال روح وجود دارد. ساحری که اعمال سحری در دیگران انجام می دهد تمام آثار سوء آن به خود او بر می گردد زیرا همه از هم تاثیر می پذیرند و شبکه هستی به هم اتصال دارد در هرعبادتی نوعی ترک تعلق، نفی خواطر و پیوند با وحدت وجود دارد همچنین تمرکز بر توجه به حق است نه بر نعمت های او، عبادات اجتماعی هم بر اساس توجه درونی ما شکل می گیرئد. بنابراین تمام عبادات ماهیت توجهی دارند. هر چیزی از عمق باطن هستی به عالم می آید یعنی هر چیزی از ملکوت به سمت مُلک می آید.
- تطهیر خیال و احضار روح:
خداوند نمی خواهد کسی از راه تسخیر و سحر مومن شود بلکه راه رسیدن به کمالات بندگی هست. یکی از مسائل مهم سلوکی تطهیر خیال است. مراقبه، تطهیر و تعطیلی خیال است که شیوه آن تمرکز بر یک موضوع است. برای تطهیر قوه خیال، لازم است تصاویر متعدد ذهنی کنار گذاشته شده و تمرکز کامل بر یک تصویر واحد صورت گیرد؛ به ویژه اگر آن تصویر، چهره یک عالم ربانی باشد. این تمرکز سبب میشود روح از غیر خود، یعنی از صورتهای دیگر، منصرف گردد و تمام ذهن و توجه بر همان تصویر واحد قرار گیرد. چنین تمرکزی نه تنها موجب انصراف از کثرتها میشود، بلکه راه را برای سیر از صورت به معنا و سپس به ذات آن شیء باز میکند.
- ارتباط با احضار روح:
برای حاضر کردن خیلی از مسائل مانند احضار ارواح همین شیوه و روش تصرف هست. نفس تکویناً بر بدن تصرف پیدا میکند و تکویناً بدن را تسخیر خود در می آورد و این یک امر غیر ارادی و غیر اختیاری هست. به همین جهت هست که نفس با تصرف در بدن، فشاری بر بدن اعمال نمی شود اما اگر تسخیر و تصرف ارادی باشد هم فشار به نفس وارد می شود و هم بر بدن. تسخیر تکوینی کمالی نیست ولی تسخیر ارادی بسیار زحمت دارد که لازمه آن انصراف از غیر و توجه و تمرکز بر درون هست. نفس از قوای حسی و خیالی، وهمی و از تمام کثرات باید آزاد شود تا قوه خیال کنترل شود سپس برای تطهیر خیال علاوه بر نفی صورت های حسی و آزاد شدن از حواس پنج گانه تمرکز روی یک صورت واحد باید باشد و با ادامه تمرکز از آن صورت نیز منصرف میشود. بدین ترتیب در تطهیر خیال از کثرت صور به وحدت صور و از وحدت صور در نتیجه انصراف حاصل می شود. تطهیر خیال در واقع شیوه احضار روح نیز می باشد زیرا روح قوت پیدا می کند که از کثرات ببرد و به وحدت توجه کند که بعد از آن نیز منصرف می شود زیرا از صورت به معنا منتقل می شود و معنا مجرد تر از صورت خیالی است و در مرحله بعدی نیز از خود معنا منصرف می شود و به ذات شیء متمرکز می شود که همان احضار روح است. قابل توجه هست که تمرکز بر روی یک صورت واحد در خیال روح را آماده می کند برای حضور در مرتبه ای دیگر بنابر این احضار در خیال واقع می شود نه در بدن.
با چشم درونی ما به یک صورت خیالی نظر و توجه می کنیم اگر قوت روح متمرکز بر آن شود نفس از راه ارتباط با خیال خود، خیال را تطهیر می کند. پس انصراف ، وحدت بخشی و تمرکز احضار ارواح را به دنبال دارد و در درجات عالی تر انسان می تواند به مقام خلق ، ایجاد و تدبیر برسد.
- نقش حب شدید در تمرکز موفق:
در مسیر تمرکز، هر چه محبت و علاقه به آن تصویر یا شیء بیشتر باشد، انصراف از تصاویر دیگر سریع تر و کامل تر محقق میشود. بهعنوان نمونه، تمرکز بر عکس فرزند خود، یا تصویر یک عالم ربانی یا ولی الهی که محبت فراوانی نسبت به او وجود دارد، سبب میگردد ارتباط با حقیقت آن فرد یا موضوع زودتر برقرار شود. این ارتباط ناشی از شدت حب و توجه کامل به آن صورت است، که موجب قطع تعلق از بقیه صورتها میشود و امکان انتقال از صورت به ذات را فراهم میسازد.