آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • تجلی علم الهی در شریعت و تکوین

تجلی علم الهی در شریعت و تکوین

خلاصه محتوا:

در این محتوا به تبیین عمیق پیوند میان شریعت و تکوین به عنوان دو تجلی علم الهی پرداخته می شود. محور اصلی موضوع این است که علم الهی در دو ساحت ظاهر می‌شود: یکی در ساختار هستی (تکوین) و دیگری در احکام شریعت (تشریع)، و هر دو به لحاظ مبدا ایجادی یک حقیقت واحد هستند که قائم به ذات حق می‌باشد. تفاوت این دو در نوع ظهور آن‌هاست؛ در تکوین به صورت عینی و در شریعت به صورت اعتباری و مرتبط با ساختار وجودی انسان.

توضیح داده می شود که انسان در سیر انفسی خویش اسرار شریعت و تکوین را کشف می‌کند و درمی‌یابد که شریعت فقط در ارتباط با انسان معنا می‌یابد؛ زیرا انسان دارای عقل، اراده و اختیار است و احکام الهی نظیر واجب و حرام فقط نسبت به انسان مفهوم دارند، نه برای جمادات و نباتات. بدن انسان نازل‌ ترین مرتبه وجودی اوست و شریعت دقیقاً ناظر به همین مرتبه است، یعنی احکام ناظر به رفتار و اعمال بدنی انسان که آثار روحانی نیز دارد.

سپس تأکید می‌شود که احکام شریعت، گرچه در ظاهر اعتباری‌اند، ریشه در مراتب تکوینی دارند و از حضرت حق نازل شده‌اند. این احکام در قلب نبی به صورت علم الهی جلوه می‌کنند و با نزول به مرتبه عمل، صورت اعتباری و قراردادی می‌گیرند تا متناسب با اراده و اختیار انسان معنا یابند. بدین‌گونه شریعت همان علم الهی است که در بستر اراده انسانی رنگ اعتبار به خود گرفته است.

در پایان، به این نکته اشاره می‌شود که هر حکم الهی دارای باطن و سری در عالم غیب است و انسان سالک با سیر انفسی و عروج روحانی خود می‌تواند حقیقت غیبی احکام را شهود کند. عمل به شریعت، وسیله‌ی آزاد شدن از حجاب اعتباریات و صعود روح به مراتب بالای تجلی علم الهی است.

آغز محتوا:

  • مقدمه :

انسان در سیر انفسی خویش، هم اسرار شریعت را کشف می‌کند و هم اسرار تکوین را شهود می‌نماید.

  • تمایز جنبه‌های اجتماعی و اعتباری شریعت:

در سیر انفسی، شریعت دارای جنبه‌های اجتماعی و اسراری است که نباید آن‌ها را با اعتبارات اجتماعیِ صرف مخدوش کرد. جنبه‌های اجتماعی شریعت را باید از جنبه‌های اعتباری جدا نمود، زیرا ابعاد اجتماعی اسلام و شریعت، خصلتی تمدن‌ساز دارند و زمینه تحقق تمدن اسلامی و تشکیل حکومت و دولت اسلامی را فراهم می‌سازند.

  • سرّ بودن دین و تکوین و اطوار علم الهی:

تمام دین، سِرّ است؛ چنان‌ که تمام تکوین نیز سرّ است. دین مراتب و درجات دارد، همان‌گونه که تکوین نیز دارای اطوار و مراتب گوناگون است. اطوار عالم هستی در حقیقت اطوار و درجات علم الهی‌اند. علم الهی در قالب تکوین تجلی می‌کند، همان‌گونه که ظهور شریعت‌ها در قلب انبیاء نیز مراتبی دارد که همه نشان‌دهنده درجات علم الهی است. کتب آسمانی هر یک مرتبه‌ای از علم الهی‌اند، متناسب با قابلیت قلب نبی و ظرفیت امت.

  • تجلی دوگانه علم الهی: در تکوین و در شریعت:

بنابراین، علم الهی دو تجلی دارد: یکی در تکوین و دیگری در تشریع (شریعت). 

به اعتبار مبدا ایجادی، هر دو یک حقیقت واحدند، زیرا ذات الهی همان مبدا ایجادی است. پیش از ظهور این تجلیات، مقام ذات الهی برقرار است، و آن مقام سرّ است. تکوین، تجلی علم الهی در عوالم است؛ و شریعت، تجلی همان علم الهی در قالب احکام اعتباری می‌باشد.

  • معناداری شریعت به اعتبار ساختار وجودی انسان:

شریعت به اعتبار انسان معنا دارد، نه به اعتبار عالم. به عبارت دیگر، شریعت ناظر به هویت انسانی و ساختار وجودی انسان است؛ و این ساختار مرکب از عقل، اراده، اختیار و قابلیت انتخاب است. بنابراین، شریعت از جهت اراده، عقل، درک، تکلیف و عمل انسان معنا‌دار می‌شود. معنای اعتباری شریعت نیز از همین‌جا برمی‌خیزد، زیرا اعتبار شریعت ناشی از ساختار مختار و عقلانی انسان است، نه از ذات الهی.

  • وجه اعتباری احکام در ارتباط با انسان

نحوه وجود انسان در عالم طبیعت به گونه‌ای است که حقیقت شریعت متناسب با این نحوه وجود، تجلی اعتباری می‌یابد. این اعتبارات، همه تنزّل علم الهی‌اند و از حضرت حق نازل شده‌اند، زیرا در قلب رسول‌الله حاضر شده و قائم به او هستند. از این رو به آن احکام شریعت گفته می‌شود. همین احکام الهی دو جنبه دارند: یکی تکوینی و دیگری اعتباری.

به لحاظ مقام قبل از تجلی، احکام قائم به ذات الهی‌اند و جنبه وجودی و علم الهی دارند، بدون هیچ جهت اعتباری. اما  ظهورشان در قلب نبی، همان علم الهی به صورت حکم شریعت جلوه می‌کند. هنگامی که آنچه در قلب نبی است به مرتبه فعل و عمل می‌رسد، به آن احکام تکلیفی و تشریعی گفته می‌شود.

  • وجه اعتباری شریعت در نسبت با انسان:

اعتباری ‌بودن شریعت، ناظر به ساختار وجودی انسان است، نه به اعتبار ذات علم الهی. ساختار انسان بر پایه اختیار، انتخاب، عقل و تکلیف است و از این رو، احکام واجب، مستحب، حرام و مکروه تنها نسبت به انسان معنا دارند و برای موجودات دیگر، چون جماد و نبات و حیوان، بی‌مفهوم‌اند.

  • مراتب وجودی انسان و تأثیر شریعت:

در نازل ‌ترین مرتبه وجودی انسان، یعنی مرتبه بدن، احکام الهی جریان می‌یابد. بنابراین، شریعت اساساً برای انسان وضع شده و ناظر به ارتباط میان روح و بدن اوست. احکام ناظر بر فعل و بدن انسان‌اند، که تأثیر روحی و روحانی نیز دارند و در زندگی فردی و اجتماعی انسان عمل ‌سازند. انتخاب‌های انسان و جهت‌گیری‌های او متناسب با همین احکام شکل می‌گیرد.

  • رنگ اعتبار در بستر اراده انسانی:

تکوین در بستر ظهور انسان، رنگ اعتبار به خود می‌گیرد. احکام شریعت همان علم الهی‌اند که در بستر اختیار و اراده انسان، صورت اعتباری می‌یابند. اما این اعتبار، صرفاً نسبی است؛ زیرا احکام شریعت در اصل، حقیقت و علم الهی‌اند و اعتبارشان تنها در نسبت با انسان و نازل‌ترین مرتبه وجودی او معنا دارد؛ یعنی در مرتبه بدن.

  • سیر انفسی و کشف اسرار احکام:

کسی که در مسیر سیر انفسی گام می‌نهد، در حقیقت اسرار احکام الهی را کشف می‌کند؛ یعنی باطن و حقیقت آن‌ها را شهود می‌یابد. با صعود روحانی خود درمی‌یابد که هر حکم الهی در عالم غیب دارای سری، وجهی باطنی و مرتبه‌ای متناسب با نظام هستی است.

  • تجلی احکام در عالم ماده و نقش عمل انسانی:

احکام نظیر نماز و زکات در عالم ماده در قالب رفتارهای عملی انسان ظاهر می‌شوند که اجرای آن‌ها نیازمند شرایط زمانی، مکانی و ابزاری خاص بدنی است. این مقدمات مادی اگرچه ضروری‌اند، اما در عین حال حجاب روح نیز محسوب می‌شوند؛ زیرا روح انسان از طریق عمل به همین احکام، سیر و عروج پیدا می‌کند و از اعتباریات آزاد می‌شود.

  • نتیجه روحانی عمل به شریعت:

بنابراین، احکام الهی در ارتباط با بدن انسان، مشروط به زمان، مکان، جهت (قبله) و جنبه‌های مادی‌اند. با عمل به آن‌ها، روح انسان سیر تکاملی می‌یابد و از قیود اعتباری رها می‌شود.

گفتارهای مشابه