خلاصه محتوا:
ادراک انسانی پایه و دروازه ارتباط با عالمهای مختلف است. انواع ادراک شامل ادراک حسی، خیالی، عقلی و حضوری هستند که هر کدام انسان را به جهانی متفاوت مرتبط میسازند؛ از عالم حس و مثال تا عالم ملکوت و حضرت حق. ادراک موجب تعلق، علاقه و اتحاد وجودی انسان با عالم میشود و با آن، وجود و روح انسان وسعت و عمق مییابد.
موضوع درباره مراتب وجودی انسان نیز بیان میشود؛ کسانی که در مرتبه جمادی، گیاهی یا حیوانی هستند، عالم مربوط به همان مرتبه را تجربه میکنند، ولی عالم واقعی و حقیقی انسان، عالم انسانی و عقلی است. فلسفه و حکمت به دنبال درک احوال موجودات به ویژه در حوزه وجودی و سیر وجودی انسان هستند، برخلاف علوم تجربی که به بررسی عوارض و احوال جسم طبیعی میپردازند.
در حکمت مشاء، کون و فساد به معنای تغییر صورت نوعیه مادی تفسیر میشود، مانند تبدیل آب به بخار. ولی در نفس انسانی یا نفس ناطقه، این معنا صدق نمیکند؛ در نفس، حصول فهمهای متعدد به معنای زوال فهم قبلی نیست، بلکه فهمها بر هم لبس میشوند و وسعت وجودی نفس را افزایش میدهند. نفس ناطقه غیرمادی است و برخلاف اشیای مادی، توسط صورتهای علمی محدود یا فاسد نمیشود، بلکه ادراکات علمی، تخیلی و حضوری همزمان در نفس جمع میشوند و آن را وسعت میبخشند.
این جامعیت در نفس ناطقه نشانهای بر تجرد آن است؛ نفس توان دارد همزمان چندین صورت علمی و ملکه را حفظ کند و با آنها وحدت وجودی یابد. این حالت در اجسام مادی غیرممکن است زیرا هر تصویر یا شکل هندسی جدید جایگزین شکل قبلی میشود و موجب فساد آن میگردد. نهایتاً، نفس ناطقه جهانهای متعدد علمی را در خود نشان میدهد و به سبب آنها وسعت و عمق وجودی یافته، همواره به اوج معرفتی بالاتری دست مییابد.
آعاز محتوا:
- ادراک و ارتباط انسان با عالم:
انسان از طریق ادراک با عالم ارتباط پیدا میکند و به نوعی به عالم تعلق مییابد. ادراک حسی انسان را با عالم محسوس مرتبط میسازد، ادراک خیالی ارتباط با عالم مثال و ادراک عقلی ارتباط با عالم ملکوت و فرشتگان مقرب برقرار میکند. همچنین، ارتباط با حضرت حق تنها از طریق ادراک حضوری و شهودی میسر است. بنابراین، ادراک موجب تعلق، علاقه و اتحاد وجودی انسان با عالم میشود و وقتی چیزی درک شود، آن معرف معلوم، همنشین و دلیل او میگردد؛ لذا موجب تعلق و اتحاد میشود.
- مراتب وجودی انسان:
در هر سطحی از ادراک، نحوهای از اتحاد وجودی با عالم معلوم پدید میآید که روح را به سیر و اشتداد وجودی میرساند و عالم انسان را دگرگون میکند. کسانی که در مرتبه جمادند دارای عالم جمادی هستند؛ کسانی که در عالم گیاهی به سر میبرند فقط از رشد و نمو برخوردارند و چون فاقد ادراکند، در همان عالم باقیاند. مرتبه حیوانی شامل کسانی است که عالم حیوانی دارند و کسانی که دارای ادراک عقلی و تفکرند، عالم انسانی و حقیقی دارند.
- علم و فلسفه:
فلسفه به احوال موجودات و علم به حالات آنان میپردازد تا با آگاهی و عالم شدن به آنها، احوال وجودی در انسان ایجاد شود و انسان سیر وجودی پیدا کند. علوم تجربی بحثهای مربوط به احوال ظاهری مادی مانند نور، حرکت، جرم و حجم را مطرح میکند که در حوزه کار حکمت نیست. حکمت به احوال وجودی و کار وجودی میپردازد.
- کُون و فَساد در حکمت مشاء و صدرا:
حکمت مشاء کُون و فساد را به مفهوم تغییر صورت نوعیه جسم مادی میداند، ازبین رفتن یک صورت نوعیه جسمی را فساد نام برده و پیدایش یک صورت جسمی جدید را کُون نام می برند. مانند تبدیل آب به بخار ؛ یعنی زوال یک صورت و ظهور صورت دیگر. اما حکمت صدرا این معنا را برای کون و فساد نمی پذیرد بلکه لُبس بعد از لُبس را قبول دارد؛ یعنی صورتها روی هم لُبس میشوند و زوال صورت قبلی مطرح نیست.
- صورت در موجودات مادی و نفس:
در موجودات مادی دو نوع صورت وجود دارد: صورت نوعیه و شکل هندسی. شکل هندسی: وقتی می گوییم اجسام شکل دارند، منظور شکل هندسی مثل: مربع، مثلث و… هستند و یا یک شکل خاصی برای خود دارند. قابل توجه هست که جمع دو شکل هندسی در جسم مادی امکان پذیر نیست.
شکل نوعیه: شکل مادی صورت نوعیه دارد ، صورت نوعیه جسمیه یعنی حتماً جسم به شکل یک نوعی و در قالب یک نوعی میباشد.
بنابراین: اجسام به صورت نوعیه جسمانی و شکل هندسی معین هستند. ولی نفس انسان نه دارای صورت نوعیه جسمی است و نه شکل هندسی؛ این دلیلی هست بر تجرد نفس ناطقه است. یعنی در امور مادی تا زمانی که صورت هندسی خلق نشود، صورت دوم تشکیل نمی شود و صورت نوعیه نیز اینگونه است.
- کون و فساد صورت مادی در دیدگاه بوعلی:
کُون و فساد در امور مادی وجود دارد و در صورت نوعیه نیز کُون و فساد بر اساس دیدگاه بوعلی راه دارد: بر اساس دیدگاه او هنگامی که صورت مادی می آید صورت قبلی از بین می رود اما در نفس ناطقه انسان اینگونه نیست هر صورت علمی که دریافت می شود در حقیقت صورت علمیه دیگری هم دریافت می کند بدون اینکه صورت اول زایل شود. به عبارتی وقتی چیزی را فهمیدیم برای پذیرش فهم موضوع بعدی لازمه آن خلع و ازبین رفتن فهم قبلی نمی باشد. در نتیجه نفس دائماً قابلیت فهم بعد از فهم را دارا می باشد. برای نمونه : نفس ادراکات را به ترتیب دریافت می کند یکی پس از دیگری. نفس توانایی دریافت و فهم ادراکات، حسی، خیالی، وهمی، ادراک عقلی، حضوری و شهودی را دارد و قابل توجه می باشد که همه ادراکات مکمل یکدیگرهستند و لازمه فهم ادراکات جدید تکمیل فهم ادراک قبلی است. در نتیجه: نفس ناطقه بدون محدودیت و با هر فهم، وسعت و عمق وجودی مییابد، برخلاف اشیای مادی که با تغییر شکل هندسی، شکل قبلی باید از بین برود.
- فهم و دریافت ملکهها در نفس:
در باب ملکات وقتی مَلَکه ای را در درون نفس پیدامی کنیم و در ادامه آن ملکه عین نفس ما می شود برای دریافت ملکه بعدی در نفس لازمه آن حذف ملکه قبلی نیست و نفس می تواند در عین واحد چند ملکه را دریافت کند. در نتیجه نفس توان دارد چندین ملکه و کیفیت روانی مانند صبر، توازن، تقوا و ایمان را همزمان داشته باشد بدون آنکه یکی موجب حذف دیگری شود.
انسان به طور متوالی فهم های متوالی در طول و عرض یکدیگر دارد در صورتی که در اجسام اگر جسمی یک شکل هندسی خاصی را دارا باشد و بخواهد شکل هندسی دیگری را داشته باشد لازمه آن حذف شکل هندسی قبلی است.
- بررسی شکل هندسی و صورت نوعیه در نفس:
در بررسی دو حکم ذکر شده یعنی شکل هندسی و صورت نوعیه نفس این دو شکل صورت را ندارد و این نشانه دهنده این است که نفس یک حقیقت غیر مادی است.
- ویژگیهای غیرمادی نفس و تجرد:
فساد و کون به معنای فیزیکی در نفس وجود ندارد، بلکه جمع و تکمیل صورتهای علمی متعدد در نفس و وسعت یافتن آن نشانه تجرد نفس است. فهمهای نفسانی موجب افزایش وسعت وجودی نفس، ظهور عوالم متعدد و طلب و تقاضای معرفتی بالاتر میشوند.
- نتیجه:
نفس انسانی عاری از محدودیتهای صور مادی است و دارای قابلیت همزمانی و انباشت ادراکات متنوع علمی، حضوری و حسّی است که وحدتی حقیقی و کامل در آن برقرار میکند. این وحدت و وسعت وجودی نفس، نشان دهنده غیرمادّی و متجرد بودن آن است.