آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • معرفت نفس
  • اثبات تجرد نفس ناطقه و حقیقت توجه عرفانی از منظر هیپنوتیزم 

اثبات تجرد نفس ناطقه و حقیقت توجه عرفانی از منظر هیپنوتیزم 

خلاصه محتوا:

در این محتوا فلسفی و عرفانی، به بررسی یکی از ادله تجربی تجرد نفس ناطقه، یعنی پدیده هیپنوتیزم، پرداخته می شود و از آن برای اثبات وجود روح و استقلال آن از بدن بهره گرفته می شود. همچنین توضیح داده می شود که در حالت هیپنوتیزم، قوای حسی انسان تعطیل می‌شود اما شخص هیپنوتیزم ‌شده قادر به شنیدن، فهمیدن و پاسخ دادن است؛ این امر نشان می‌دهد که در ورای بدن، حقیقتی مجرد و آگاه وجود دارد که شنیدن، فهمیدن و ادراک از آن صادر می‌گردد، نه از بدن. از این‌رو هیپنوتیزم هم اثبات وجود نفس را به همراه دارد و هم اثبات تجرد آن را، زیرا ارتباط هیپنوتیزم‌کننده نه با جسم بلکه با روح برقرار می‌شود. 

در بخش دوم، محور بحث از هیپنوتیزم به توجه عرفانی نفس ناطقه منتقل می‌گردد.  توضیح داده می شود که توجه عرفانی یعنی انصراف کامل از جسم، عالم ماده، حواس، خیال و حتی عقل، و تمرکز مطلق بر ذات خویش تا علم حضوری به نفس حاصل شود. این توجه عرفانی موجب تقویت روح، ارتباط با مراتب برزخی و حتی رسیدن به تجرد عقلی می‌شود. 

در ادامه، پیوند میان ادراکات انسان با تناسب قوای مدرکه (سمع، بصر، خیال و عقل) مورد توجه قرار می‌گیرد و بیان می‌شود که توجه روح، شرط ارتباط وجودی با مراتب بالاتر است؛ زیرا هر شناخت، اتحادی وجودی میان نفس و معلوم به شمار می‌رود. از این اصل عرفانی نتیجه گرفته می‌شود که با توجه عرفانی، انسان می‌تواند با عالم مثال و عقل و حتی ذات‌های دیگر ارتباط معنادار و وجودی برقرار کند. 

در پایان، با اشاره به دریافت دفعی و قلبی پیامبر اکرم(ص) از قرآن، نمونه عالی توجه عرفانی دانسته شده که در آن نفس ناطقه در مقام جمعی و قبض، تمام حقیقت را در لحظه واحد دریافت می‌کند.  نتیجه: سرچشمه هر دریافت معنوی و شهود غیبی، توحّد نفس در توجه عرفانی است؛ توجهی که انسان را از کثرت و ماده منفک کرده و به اتحاد با حقیقت و ذات الهی می‌رساند. 

آغاز محتوا:

  • تبیین موضوع و تعریف هیپنوتیزم: 

موضوع محتوا در ارتباط با اثبات تجرد نفس ناطقه از طریق هیپنوتیزم و نیز بررسی توجه عرفانی نفس ناطقه است. خواب طبیعی را «نوم» می‌نامیم، اما خواب مغناطیسی یا خواب مصنوعی همان است که آن را هیپنوتیزم می‌خوانند؛ یعنی به خواب بردن انسان، و این امر را «خواب مصنوعی» یا «تن‌بیَم» نیز گفته‌اند. 

  • اثبات وجود روح از راه هیپنوتیزم: 

یکی از دلایل تجرد نفس ناطقه، هیپنوتیزم است؛ و نیز یکی از دلایل اثبات اصل وجود نفس، همین هیپنوتیزم می‌باشد. بنابراین از هیپنوتیزم دو نتیجه می‌گیریم: 

نخست آنکه انسان دارای روح است؛ دوم اینکه نفس، موجودی مجرد است. زیرا هنگامی که بدن در خواب است و قوای حسی تعطیل‌اند، شخص هیپنوتیزم ‌کننده نه با جسم و حواس، بلکه با حقیقتی دیگر مرتبط می‌شود. این حقیقت در کنار بدن حضور دارد، سخنان گوینده را می‌شنود، می‌فهمد و پاسخ می‌دهد. 

سؤال آن است که این شنیدن، فهمیدن و پاسخ گفتن از سوی چه کسی انجام می‌گیرد؟ چون بدن در خواب است، پس باید حقیقتی غیر از بدن وجود داشته باشد که همان کارها را انجام می‌دهد و حتی از امور آینده و نهان خویش خبر می‌دهد. در نتیجه، هیپنوتیزم‌ کننده در روح دیگری تصرف می‌کند و آن را به تسخیر خود درمی‌آورد؛ ارتباطی میان دو روح برقرار می‌گردد، و این نشانه حضور و استقلال روح از بدن است. 

پس از آن، چون شنیدن و فهمیدن و پاسخ دادن تنها در صورتی ممکن است که حقیقتی مجرد و آگاه در کار باشد، می‌توان نتیجه گرفت که انسان دارای بعدی غیرمادی و فراتر از کالبد است؛ و این خود دلیل بر وجود نفس و تجرد آن است. 

  • توجه عرفانی نفس ناطقه :

در مطلب دوم در ارتباط با توجه عرفانی نفس ناطقه است؛ موضوعی بسیار مهم و کلیدی در مسیر سلوک و معرفت نفس. در این توجه، انسان باید از عالم ماده، از بدن، از حواس پنج‌گانه و از خیال و عقل منصرف شود و تنها به ذات خویش رجوع کند. حتی اندیشیدن را باید ترک نماید و در سکوت تام و مطلق به خود توجه کند؛ به حدی که نه به غیر، نه به تن، و حتی نه به خودِ توجه خویش التفات داشته باشد، تا علم به ذات خود حاصل گردد. 

با این تمرکز و سکوت، نفس به ذات خود مرتبط می‌شود و از خویش آگاه می‌گردد؛ زیرا نفس مجرد است و هرچه بیشتر به خود توجه کند، قوّت و توحّد آن افزون‌تر می‌شود. انصراف از عالم ماده موجب صعود برزخی نفس و استقلال او در مرتبه روحانی می‌گردد. 

  • مراتب کشف و ادراک در توجه عرفانی: 

توجه عرفانی برنامه‌ای سلوکی است برای قوت روح، دریافت‌های معنوی و غیبی، و توحد روحانی انسان. کافی است از غیر خود منصرف شویم و در مرتبه ذات خویش حضور را احساس کنیم. در این مرتبه، انسان ظهور نفس را در ذات خود ادراک می‌کند؛ همان دستورالعملی که ابن‌سینا بیان کرده است، یعنی توجه انسان به حقیقت خویشتن. 

هنگام درک حقیقی، قوای حسی و خیال باید تعطیل شوند تا انسان بتواند حقیقت علمی را از راه عقل درک کند. پس در توجه عرفانی نیز انسان با انصراف از بیرون، می‌تواند مدرکات علمی و روحانی خود را کشف کند؛ از جمله ملائک روحی، تماثل‌های برزخی و ارتباط با عالم ملکوت، زیرا نفس با آن‌ها سنخیت دارد. 

در ابتدای این مسیر، انسان در مرتبه برزخی خود مستقر می‌شود و روحیات و ملائکه‌اش را ادراک می‌نماید، سپس به تدریج به مقام تجرد عقلی می‌رسد. همان‌گونه که هر قوه ادراکی با امور مناسب خود ارتباط دارد، سمع با صوت، بصر با رنگ و شکل، خیال با صورت‌های مجرد مثالی، عقل با معانی، و نفس با عالم ملکوت ارتباط می‌یابد. شرط این ارتباط، توجه نفس است، زیرا توجه، شرط تحقق اتحاد وجودی میان انسان و معلوم می‌باشد. 

  • اتحاد وجودی در ادراک و نقش اراده نفس: 

اتحاد وجودی تنها با توجه و اراده ممکن می‌گردد؛ اگر چشم باز باشد ولی انسان نخواهد چیزی را ببیند، دیدن حاصل نمی‌شود. پس لازم است انسان هم چشم ادراک خویش را بگشاید و هم اراده کند که ببیند. در دریافت‌های غیبی نیز نفس ناطقه باید با توجه عرفانی به حقیقت خود رجوع کند تا حقیقت برای او تجلی کند و مقام تجرد عقلی و ماورای تجرد مادی را آشکار سازد. آنگاه انسان درمی‌یابد که نفسش حقیقتی مجرد دارد و می‌تواند توجه را درک کرده و نسبت به آن پاسخ دهد. 

  •  جایگاه توجه در معرفت الهی و وحدت وجودی :

این شناخت، کلید فهم مناسبات توحیدی است، زیرا توجه عرفانی انسان را به مرتبه «فتح» روح و اتحاد با حقیقت راه می‌دهد. در این حال، انسان با ذات خویشتن و با حقایق روحی متحد می‌شود. در توجه عرفانی، هم صور خیالی و هم معانی عقلی برای انسان ظاهر می‌شوند و از طریق کانال وجودی نفس، با عوالم بالاتر ارتباط برقرار می‌گردد. 

در لحظه مرگ، تعلق تدبیری نفس به بدن قطع می‌شود و از همین رو بدن از میان می‌رود، هرچند نوعی تعلق ضعیف همچنان باقی است. نفوس انسان‌ها مجردند، زیرا می‌توانند با سایر نفوس، ارتباط وجودی و اتحاد برزخی برقرار کنند، و این ارتباط از راه خیال، عقل و ذات شکل می‌گیرد. با توجه عرفانی، خیال انسان با خیال دیگری، عقل با عقل دیگری، و ذات با ذات دیگری متصل می‌شود؛ بدین نحو، انتقال معنا در عقل، انتقال صورت در خیال، و دریافت حقیقت از طریق ذات تحقق می‌یابد. 

  • حقیقت انزال قرآن در مرتبه توجه عرفانی پیامبر: 

اگر انسان ضعیف باشد، ارتباطش با عالم هستی تنها از طریق توجه به بدن امکان‌پذیر است. اما هرگاه توجهش به ذات خویش برسد، همانند پیامبر اکرم(ص) در مقام دریافت قرآن، حقایق را در لحظه واحد درمی‌یابد. پیامبر در حالت «انزال» قرآن در مقام قبض و جمعی آن را دریافت نمود، نه در حالت «فرقان» که مربوط به تفسیر و تفصیل است. در مقام انزال، حضرت تمام حقیقت قرآن را در حالت جمعی و یکباره دریافت کرد، و این دریافت محصول همان توجه عرفانی و توحد قلبی است. 

در حقیقت، سرّ دریافت‌های قلبی و عرفانی در توجه و توحد عرفانی نهفته است؛ دریافت جمعی و دفعی، مقام قبض و جمع است، و از همین رو انسان حقایق را به طور ناگهانی و واحد از حضرت حق دریافت می‌کند. 

گفتارهای مشابه