خلاصه محتوا:
در این محتوا، تحلیل فلسفی و عرفانی «خواستن» در وجود انسان شرح داده میشود. ابتدا بیان می شود که خداوند، انسان را به گونه ای آفریده که ذات او عین اراده و اختیار و خواستن است؛ این خصایص، جزء ذاتیات انسان است، نه اموری که بعداً به وجودش افزوده شود. خداوند برای هر موجودی ذاتیات خاصش را قرار داده و در انسان، مشیت، اراده و اختیار سه اسم نزدیک به هم و در عین حال متفاوت دارند؛ اول مشیت است، سپس اختیار، و بعد اراده که هر سه در امتداد و طول یکدیگرند و مرتبه قلب (مشیت) بر مرتبه فعل (اختیار و اراده) تقدم دارد.
در این نظام، ذات انسانی ممکن الوجود است؛ یعنی هم امکان بودن و هم امکان نبودن دارد. لازمه امکان، فقر ذاتی است که این فقر موجب طلب و خواستن میگردد. به همین سبب، خواستن ذاتی انسان است و خداوند علت ایجاد خواستنها یا اختیارات فردی نیست؛ بلکه فقط علت ایجاد اصل وجود انسان است که دربردارنده اختیار و اراده میباشد.
خواستهها و تقاضاهای ما از ذات خودمان سرچشمه میگیرد، اعم از حق یا باطل. این تفاوت اساسی با صفات و اسماء الهی دارد که خواستن و اراده خدا مبتنی بر غنای ذاتی اوست، حال آنکه فقر ذاتی انسان منشأ خواستن اوست.
در ادامه، تاکید میشود که خداوند بر اساس خواستههای واقعی انسان، فیض و تجلی خود را اعطا میکند؛ هر چقدر خواستهها صادقانه تر و عمیق تر باشد، میزان فیض و تجلی نیز بیشتر خواهد بود. اعمال و توفیقات انسان مبتنی بر همین خواستهها شکل میگیرد و خواستن، شرط حرکت و برکت است.
در نهایت بیان میشود که انسان امور ذاتی مثل فقر ذاتی یا اصل خواستن را از خدا طلب نمیکند، چرا که اینها ذاتی وجود اوست. آنچه از خدا طلب میشود، توفیق برای عبودیت و اعمال خاص است و پاداش و کیفر بر اساس خواستهها و انتخابهای انسان تعلق میگیرد.
مقدمه:
- نحوه خلقت انسان و جایگاه اختیار و خواستن:
خداوند متعال وجود انسان را به گونه ای آفرید که ذات او عین اختیار و عین خواستن است. یعنی ویژگی مشیت و اختیار از اساس در بافت وجود انسانی قرار داده شده و خواست و اراده، جزء ذاتیات او محسوب میشود. این در حالی است که ذاتیات دیگر موجودات مانند جمادات و نباتات، متفاوت است و آنها فاقد ذات اختیار و خواستن هستند. خداوند برای هر موجودی، ذاتیات خاص آن را مقرر کرد و در مورد انسان، اختیار، اراده و خواستن را ذاتی او قرار داد.
- تفاوت مراتب مشیت، اختیار و اراده الهی:
در بحث الهیاتی، سه اسم برای خداوند ذکر میشود که همافق هستند: مشیت، اراده و اختیار. هر سه این اسامی از جهتی در امتداد یکدیگر قرار دارند؛ ابتدا مشیت است، سپس اختیار، و در نهایت اراده که در فعل تحقق مییابد. در حقیقت مشیت در مرتبه قلب و اختیار و اراده در مرتبه فعل قرار دارند و قلب بر فعل تقدّم دارد. بنابراین اسم مشیت تقدّم رتبی دارد نسبت به اختیار و اختیار نیز بر اراده مقدم است و مرتبه مشیت، بالاترین مرتبه محسوب میشود. مشیت از اسماء ذاتی حضرت حق است و اراده خدا به جعل وجود اشیاء تعلق میگیرد نه به جعل ذاتیات .
- ارتباط وجود و ذاتیات در مخلوقات:
خداوند وجود هر موجود را با ذاتیات خاص خودش آفرید و این کار با یک اراده واحد انجام شد. جعل وجود به معنای ایجاد ذاتیات نیز هست؛ اما به این معنا نیست که با یک اراده، وجود خارجی و با ارادهای دیگر، ذاتیات خلق شده باشد. بلکه ذات و وجود هر چیزی یکجا آفریده شده است. درنتیجه، اراده الهی به ذاتیات موجودات مستقیماً تعلق نمیگیرد؛ بلکه به اصل وجود آنان تعلق دارد و ذاتیات به تبع وجود آنان جعل میشود. برای مثال: ذاتی آتش، سوزاندن و ذاتی آب، خنک کنندگی است. هر شیء ذاتیات خاص خود را دارد.
- امکان وجودی انسان و اقتضائات آن:
انسان در نظام هستی، «ممکن الوجود» است، در حالی که خداوند «واجب الوجود» است. هستی برای خداوند ذاتی و واجب است، اما برای انسان امکان ذاتی است، یعنی میتواند باشد یا نباشد. لازمه امکان، فقر است و هر ممکن الوجودی برای تحقق یافتن به علت ایجاد کننده نیازمند است. علت ایجاد انسان، اراده قطعی و یقینی الهی است. بر همین اساس، فقر و طلب ذاتی انسان است و ناگزیر خواستن نیز ذاتی او خواهد بود.
- نسبت خواستن و ذاتیات انسان:
خداوند علت ایجادی خواستهها، اختیار و خواستنهای انسان نیست؛ بلکه خداوند با ایجاد وجود انسان، اراده و اختیار و خواستن را نیز جزو ذاتیات او قرار داد. این خواستهها از ذات خود انسان سرچشمه میگیرد؛ چه خواستههای حق باشد، چه باطل. انسان باید پاسخگوی خواستههای خود باشد، چرا که علّت این خواستهها خود او و اقتضای ذاتش میباشد. اصل وجود خواستن در ما به صورت فعلیت موجود است و تحصیل آن از خداوند بیمعناست؛ زیرا چیزی را که به صورت ذاتی داریم، نمیتوانیم طلب کنیم. تحصیل حاصل محال است و آنچه بالفعل داریم، طلب آن فاقد معنا خواهد بود.
- نقش خواستهها در نحوه تجلیات الهی و حرکت انسان:
خداوند به اندازه و میزان خواسته های واقعی انسان، فیض و نعمت خود را عطا میکند و تجلیات الهی نیز بر اساس قابلیت و میزان خواستن انسان محقق میگردد. هر قدر خواسته عمیق تر باشد، فیض بیشتر خواهد رسید و انسان بر اساس اقتضای ذاتی خود عمل میکند. خواستههای اولیه و ثانویه وجود دارد که همه آنها ریشه در ذات آدمی دارد. تمام وجود انسان، خواستن است و تجلیات الهی نیز نسبت به نوع و میزان خواستهها شکل میگیرند و اولیه و ثانویه بودن تجلیات تابع خواسته های قلبی و عملی انسان است.
- رابطه خواسته و عمل در انسان:
به اقتضای ذات خود، پیوسته خواستهها و تقاضاهایی داریم و حتی برای امور مختلف به کرّات از خدا طلب میکنیم. اما خواستن ذاتی را از خدا نمی خواهیم؛ زیرا این حقیقتاً از همان ابتدای وجود، جزء ذات انسان قرار داده شده است. با حرکت و طلب انسان، تجلی و فیض الهی ظهور میکند؛ اما هرجا که انسان درخواستی ندارد، آنجا تجلی نخواهد بود. هر توفیق و نعمت که به انسان میرسد، جلوه حق تعالی بر اساس خواستههای قلبی و حقیقی ماست و بالعکس نیز، هنگامی که خواسته ای در کار نباشد، حرکتی و تجلیای نیز وجود نخواهد داشت.
- تکلیف، پاداش و کیفر انسان بر اساس خواسته ها:
از همین رو، اعمال ما، چه خوب و چه بد، چه زیبا و چه زشت، برخواسته از خواستهها و انتخابهای ما شکل میگیرد و چون این تقاضاها از ما نشأت میگیرد، پاداش و کیفر نیز به مقتضای آن رخ میدهد. خداوند متعال بر اساس خواستههای قلبی و انتخابهای واقعی انسان نسبت به او تجلی و فیض میکند و هر تقاضا و حرکتی به انحاء مختلف، ظهور و بروز مییابد. همچنان که خواستههای قلبی، اگر جدیت پیدا کند، به مرحله فعل خواهد رسید.
- تفکیک امور ذاتی و اکتسابی در درخواست از خدا:
آن دسته از امور که ذاتی وجود انسان است، مانند فقر ذاتی و اصل خواستن، از جانب خداوند طلب نمیشود؛ چرا که به صورت فطری و ذاتی در سرشت آدمی قرار گرفته است.